Telegram Web
خرید نسخه فیزیکی کتاب
https://www.iranketab.ir/c/45ed9a
8
20👍3👎3
آلبر کامو و معنای زندگی

ما واسه چی زندگی می‌کنیم؟
هدفمون از زندگی چیه یا ما از زندگی چی می‌خوایم؟ مگه نه اینه که برای اکثر ماها زندگی خلاصه شده در معدود اتفاقای خوب بین کلی اتفاق بد؟ مگه نه اینه که زندگی‌هامون پر از تکرار و تکرار و روزمرگیه؟ پس چی باعث میشه به این زندگی ادامه بدیم؟ اصلا زندگی می‌کنیم که چی بشه؟

🎥🎙از اینجا بشنوید یا ببینید

🤝از ما حمایت کنید
حتما کانال رو سابسکرایب کنین و اگه دوست داشتین ازمون حمایت کنین، ممبرشیپ یوتیوب فعاله و لینکش پایین هست.
https://www.youtube.com/channel/UCfC3vNa1hs8UeCnBLxBW3vQ/join

حمایت شما باعث دلگرمیه ❤️

حساب پی پل هم  هست  به این آدرس
https://www.paypal.com/paypalme/epitomebookspod
13👍6
#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب
قسمت اول: چهارچوب کتاب و مقدمه صفحات ۱۱ تا ۲۵

🎬بخش اول چهارچوب کتاب

کتاب از سه بخش تشکیل شده
🥇بخش اول: دستیابی به قدرت که درباره چگونگی به قدرت رسیدن مردان قدرت طلبه. حالا اینکه چرا باید در اینباره بدونیم جلوتر مشخص می‌شه.

🥈بخش دوم: ابزارهای حکومت، در این بخش قرارت اول درباره پروژه عظمت ملی حرف زده بشه و بعد کاربرد تبلیغات، مردانگی، فساد و خشونت برای ادامه حکومت نشون داده بشه.

🥉بخش سوم: از دست دادن قدرت، به از دست رفتن قدرت این مردان قدرت طلب می‌پردازه.

🎬بخش دوم: مقدمه
من با چند صفحه ابتدایی خیلی کار ندارم که داره درباره شباهت برلوسکونی و پوتین حرف می‌زنه.
حرف اصلی نویسنده از صفحه سیزده شروع میشه اونجا که میگه: «روزگار ما دوران مردان قدرت طلب است، رهبرانی مانند برلوسکونی و پوتین که به دموکراسی آسیب می‌زنند یا آن را نابود می‌کنند و از ابزار مردانگی برای کسب مشروعیت سیاسی استفاده می‌کنند. در آمریکا، ترکیه، برزیل و سایر کشورهای مهم از نظر ژئوپلیتیکی این گونه رهبران منابع کشور را برای فرونشاندن طمع خود به خدمت گرفته و راه مبارزه با تغییرات اقلیمی را سد کرده‌اند. وابستگی ایشان به فساد و سانسور و بی‌توجهی به رفاه عمومی به این معنی است که آنها نمی‌توانند بحران‌های ملی را به درستی حل و فصل کنند و برای مردمانشان ویرانی به بار می‌آورند. چگونگی مبارزه با ظهور این افراد خودکامه یکی از مهمترین مسائل عصر ماست.»

خب توی همین پاراگراف چنتا نکته وجود داره شما بگید ببینم این نکات چیه؟ یعنی چی به نظرتون جالب و مهم اومده و به نظرتون نویسنده داره از چه زاویه‌ای به قضیه نگاه می‌کنه؟
9👏3👍1
EpitomeBooks
#کتابخوانی #مردان_قدرت_طلب قسمت اول: چهارچوب کتاب و مقدمه صفحات ۱۱ تا ۲۵ 🎬بخش اول چهارچوب کتاب کتاب از سه بخش تشکیل شده 🥇بخش اول: دستیابی به قدرت که درباره چگونگی به قدرت رسیدن مردان قدرت طلبه. حالا اینکه چرا باید در اینباره بدونیم جلوتر مشخص می‌شه. 🥈بخش…
اینجا هم شده عین کلاسای مدرسه زمان ما که معلم یه چیزی می پرسید هیشکی جواب نمی داد.
اینجا کلاس درس نیست دوستان و منم معلم نیستم، یه کاناله که بخش کامنتش هم فعاله و می تونید نظرتونو بنویسید.

بگذریم، من که کار خودمو می کنم هر کی دوست داشت بپیونده خوشحال میشم.

حالا نکات این پاراگراف:
1- نویسنده ادعا میکنه
روزگار ما دوران مردان قدرت طلب است

این جمله دقیق نیست از دو جهت؛ جهت اول اینکه به تاریخ مدون بشری که نگاه میکنی همیشه همینطور بوده، یعنی همه دوران ها دوران مردان قدرت طلب بوده، اگه یادتون باشه تو یکی از قسمت های فلسفه سیاسی گفتم که کلیستینس هنگام پایه گذاری دموکراسی یه قانونی گذاشت که هر کس خیلی محبوب شد، یا قدرت گرفت رو ده سال از شهر تبعید می کردن تا دیکتاتوری راه نندازه. دومین جهت دقیق نبودنش بحث مرد بودنه، یعنی زن‌هایی هم بودن که قدرت طلب بودن که اینو جلوتر بهش می رسم. ولی باید توجه کرد که این کتاب در مورد صد سال اخیره و میشه با اغماض ادعای نویسنده رو پذیرفت.

2-
مردان قدرت طلب از ابزار مردانگی برای کسب مشروعیت سیاسی استفاده می‌کنند

این خیلی نکته مهمیه، یعنی شاید هسته اصلی این کتاب بر همین اصل سواره، داره سعی می کنه نشون بده که صفات مردانگی سنتی یا به تعبیری امروزی تر مردانگی سمی در این رهبران وجود داره.

3- نویسنده یه سری صفات رو به مردان قدرت طلب نسبت میده، طمع، وابستگی به فساد، سانسور و بی توجهی به رفاه عمومی و از اینا نتیجه می گیره که این مردان در حل بحران های ملی ناتوانند و برای مردمشون ویرانی به بار میارن. که تا حد زیادی به نظر من درسته، یعنی نمونه هایی هست از اینکه مردان قدرت طلبی به رشد کشورهاشون کمک کردن اما هم تعدادشون به شدت کمه و هم وقتی ریز بشی می بینی این توسعه ها به قیمت از دست رفتن خیلی چیزهای دیگه بوده.

و نکته آخر اینکه
چگونگی مبارزه با ظهور این افراد خودکامه یکی از مهمترین مسائل عصر ماست.


#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب
19👍7🙏2🤔1
اینکه بعد از شروع مطالعه این کتاب #مردان_قدرت_طلب یه سری‌ها دارن آنفالو می‌کنن کانال رو خیلی خوبه، به آدم امید کاذب نمیده که میشه تغییری ایجاد کرد یا تعصب رو کنار گذاشت. کمک می‌کنه بپذیریم که شاید قرن‌ها باید بگذره تا باز شاید در نگرش ما و در اندیشه ما تغییری حاصل بشه و دست از اینکه یکی بیاد همه چیز رو درست کنه برداریم. و تا وقتی انقلاب در اندیشه و نگرش رخ نده در بیرون از ما هم رخ نمیده.
👍5516🔥2🤔1
#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب

قسمت دوم: ادامه مقدمه
یکی از ویژگی‌های پایدار حکومت استبدادی
نادیده گرفتن معیارهای شفافیت و پاسخگویی

است. (ص ۱۴)

🎯هدف کتاب چیه؟ نویسنده میگه سعی داره
الگوهای فکری و عملی مردان قدرت طلب رو با نظر به تکامل استبداد، به عنوان نظامی سیاسی که قوه مجریه خواسته‌هایش را به قوه قضاییه و مقننه تحمیل می‌کند، دریابد.


برای رسیدن به این هدف اول از تضعیف یا تخریب دموکراسی شروع میکنه و به
دو تا مسئله‌ای که تا اینجای کار مورد سوال بود جواب میده، یکی اینکه چرا حرف از چین نیست که نویسنده توضیح میده اینا در دموکراسی به قدرت نرسیدن و در نظامی بسته به قدرت رسیدن پس در این کتاب که با فروپاشی یا تضعیف دموکراسی می‌خواد شروع کنه جایی نداره
نکته دوم هم عدم وجود زنان قدرت طلبی مثل تاچر و ایندیرا گاندی در این کتابه که به ادعای نویسنده این‌ها نمی‌خواستن دموکراسی رو تخریب کنن که باید این ادعا بررسی بشه.

در ادامه سه نکته دیگه هم مطرح میشه یکی بحران اقتصادی و افزایش مهاجرت در جهان که به رشد جنبش‌های راست افراطی منجر شد و دیگری فروپاشی شوروی که اجازه داد احساسات ملی گرایانه و قومیتی در اروپای شرقی مجال ظهور پیدا کنن.
نکته دوم پوپولیسمه، بسیاری از مردان قدرت طلب از عوام فریبی استفاده می‌کنن و عامل پیوستگی ملت رو به جای حقوق قانونی و شهروندی، قومیت، نژاد یا اعتقادات و باورها می‌دونن. از نظر اونا بعضیا ملت‌ان نه همه.
نکته سوم هم شباهت مردان قدرت طلب قرن بیست و یکمی به پیشینیان مستبدشونه هم در عمل و هم در نظر. بنابراین باید تاریخ رو هم بدونیم. این درسته اما در یکی از مثال‌هایی که میزنه یه مقدار مشکوکم. مثلا میگه
بولسونارو این ادعای نادرست را مطرح کرد که پدیده نازیسم با چپ‌گرایی همراه بوده‌است

من متوجه منظور نویسنده نشدم باید متن اصلی رو ببینم که الان بهش دسترسی ندارم. اگه منظور اینه که نازیسم مخالف چپ‌گرایی بوده هم میشه گفت درست میگه هم نه، نازیسم از لحاظ اقتصادی شبیه به دیدگاه چپه یعنی میانه چندانی با خصوصی سازی نداره. این موضوع رو میشه باز کرد البته با کمک شما 🫂

فک کنم تا همین جا کافیه الان صفحه ۱۶ کتابیم. فردا از همین جا شروع می‌کنیم و بعد از اتمام مقدمه یه جمع بندی خواهیم داشت.

منتظر نظراتتون هستم.
5👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آزادی بیان یعنی گفتن حقیقت خطاب به قدرت
👍212
#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب

قسمت سوم: ادامه مقدمه

کتاب داره برای خود من خیلی جذاب میشه مخصوصا وقتی به این پاراگراف در صفحه ۱۶ رسیدم:

اقتدارگرایی به عنوان نظامی سیاسی که در زندگی افراد بسیاری تاثیر می‌گذارد مفهومی مبهم است. ما برای تعریف حکومت‌های اقتدارگرای قرن بیست و یکمی که آزادی‌های مدنی را سرکوب می‌کنند و در عین حال برای ادامه حضورشان در قدرت به انتخابات متوسل می‌شوند زبان مشترکی نداریم.


مثلا فرید ذکریا که حتما باید کتاب آینده آزادیش رو کار کنم به این رژیم‌ها گفته دموکراسی غیرلیبرال. پژوهشگران دیگه گفتن رژیم‌های ترکیبی یا هیبرید رژیم، یا خودکامگی‌های انتخاباتی یا اقتدارگرایی نوین.

اما نکته اینجاست که میشه این رژیم‌ها رو شناخت چون چارچوب اصلیشون تغییر نکرده. در این حکومت‌های خودکامه قدرت زیادی به یک نفر داده میشه،
کسی که منافع سیاسی و اقتصادیش برای شکل‌دهی سیاست‌های داخلی و خارجی کشور بر منافع کشور ارجحیت دارد. وفاداری به او و متحدانش اولین شرط برای خدمت در ادارات دولتی کشور یا به عبارت دیگر سهیم شدن در برنامه‌های فساد است. 😐 حاکمان خودکامه می‌توانند مدت طولانی حکومت کنند 🥹 زیرا کنترل شبکه‌های حمایتی را در دست دارند که ارتباط مردم را چه به واسطه ترس و چه همدستی و مشارکت برقرار می‌کند.

ترس که مشخصه، سرکوب و ... همدستی و مشارکت هم که معلومه. مثل همینایی که رشوه می‌گیرن، اختلاس می‌کنن و حتی کار فنی می‌کنن و ...

خب حالا میرسیم به این بخش که سوال یکی از دوستان هم بود، نویسنده ادعا می‌کنه که در این کتاب هم درباره این نوع از حکومت صحبت میشه یعنی هم به تبلیغات، شعارها، مردانگی، فساد و خشونت می‌پردازه هم به ابزار و روش‌هایی که مردم برای مقابله با اقتدارگرایی و تعجیل در سقوط آن به کار می‌برن. و در پایان این بخش میگه:

این کتاب نشان می‌دهد رهبرانی از این دست چگونه فکر می‌کنند، چطور عمل می‌کنند، به چه کسانی متکی‌اند، و چگونه می‌توان با ایشان مقابله کرد.

رسیدیم به صفحه ۱۸، می‌دونم خیلی داریم کند پیش می‌ریم اما به نظرم لازمه. اگه پیشنهادی دارین برای بهبود روند مطالعه حتما برام بنویسید.
9👏9
#مردان_قدرت_طلب
#کتابخوانی

قسمت چهارم: اتمام مقدمه

سوال: مردان قدرت طلب در چه زمانه‌هایی می‌تونن قدرت رو در دست بگیرن؟
❗️روت بن‌گیات: در لحظات بی‌ثباتی و شک و تردید. در لحظاتی که جامعه دو قطبی میشه و دو گروه با ایدئولوژی‌های متفاوت می‌افتن به جون هم. در لحظاتی که جنبش‌های پیشرو مثل لغو برده‌داری، آزادی جنسیتی یا کارگری رشد می‌کنن.
کسایی که از بی‌ثباتی می‌ترسن، از تشدید اختلافات هراس دارن و از اینکه ببینن امتیاز مرد بودن و برتری طبقاتی‌شون به خطر افتاده وحشت می‌کنن، جذب مردان قدرت طلب یا جذب دیکتاتورها می‌شن تا به این بی‌ثباتی و هرج و مرج و خطر از دست رفتن سنت پایان بده.

مردان قدرت طلب مظلوم نمایی می‌کنن، خودشون رو منجی مردم نشون میدن و از احساساتی مثل نفرت، امید و ترس برای رسیدن به قدرت استفاده می‌کنن به قول ارنست بکر انسان شناس:

ترس است که مردم را وامی دارد از افراد عوام فریبی که قدرتمند به نظر می‌رسند پیروی کنند... کسانی که می‌توانند جهان را از ابهام و سردرگمی، ضعف، عدم اطمینان، و گناه پاک کنند. آه که تسلیم شدن در برابر کسی که در این مسیر پیش می‌رود چه آرامش و آسایشی به همراه دارد.


این رهبرها ادعا می‌کنن حقیقت رو می‌گن و رسانه‌ها اطلاعات نادرست و جهت دار منتشر می‌کنن، آشناست نه؟ ترامپ و ... و ادعا می‌کنن که آزادی بیانشون در معرض تهدیده حتی اگه رییس جمهور آمریکا باشن و میرن برای خودشون یه سوشال مدیای جدید راه میندازن 😁 به قول نویسنده این آغاز روند تباهی حقیقت و تخریب دموکراسیه.
مردان قدرت طلب عاشق هرج و مرج و بحرانن، چون در این شرایطه که می‌تونن به مراد دلشون برسن، اون صحنه از گیم آو ترونز رو به خاطر بیارین که لرد بیلیش داره درباره هرج و مرج حرف می‌زنه اگه پیداش کنم میذارمش تو کانال. برای همین هر چه بدبختی و فلاکت و دربه‌دری بیشتر باشه مردان قدرت طلب راضی‌ترن. اینم یکی از دلایلی که نمیشه به دیکتاتور خوب دل بست.

در صفحه بیست کتاب یه نقل قولی از کورتیسو مالاپارته هست درباره موسولینی و هیتلر در سال ۱۹۳۱، به سالش دقت کنید هنوز هیتلر به قدرت نرسیده، درباره موسولینی می‌گه «مردی امروزی، بی‌عاطفه، بی‌پروا، خشن و حسابگر است» اما جالبترش ادرباره هیتلره که میگه: اگر هیتلر به قدرت برسد تلاش خواهد کرد که «به نام آزادی، شکوه و قدرت آلمان، مردم آلمان را به بردگی، فساد و حقارت بکشاند.» چنین بینشی واقعا در اون دوره بی‌نظیر بوده. 👏

اما نکته جالب اینجاست که مردان قدرت طلب علی رغم نشون دادن ظاهری خشن، مقتدر و کاریزماتیک در درون حاکمی مردد و نامطمئن بودن و خیلی وقتا نظراتشون همون نظرات نفر آخری بوده که باهاشون صحبت کردن (این رو در مورد محمدرضا شاه پهلوی هم می‌گن. الانه که سلطنت طلبا دوباره ناراحت شن از دستم. صبر کن خواهر یا برادر عزیز اینا واقعیت تاریخیه مصاحبه‌هاش هست 🥹)

خصوصیت دیگه اینا تفرقه بنداز و حکومت کنه که برای باقی موندنشون در قدرت الزامیه. به همین خاطر هر آدمی که سرش به تنش می‌ارزه رو نابود می‌کنن.

یه جمله خیلی خوب برای شبکه‌های اجتماعی 😁
مردان، زنان و کودکانی که تحت حکومت فرد اقتدارگرا هستند فقط تا جایی که فرزندآوری کنند، با دشمنان بجنگند، و در انظار عمومی او را ستایش کنند اهمیت دارند.


یه جمله جالب‌تر:
اقتدارگرایان از تمام توانشان استفاده می‌کنند تا این موضوع را که آن‌ها بدون پیروانشان هیچ‌اند پنهان کنند.

و در این جمله نکته‌ها نهفته‌اس که اونایی که به جزئیات توجه می‌کنن می‌فهمن.

در ادامه میگه
پیروان و همدستان آن‌ها کسانی هستند که با تصدیق و صحه گذاشتن بر توانایی‌های مردان قدرت طلب آن‌ها را به شهرت می‌رسانند.


روی کیش شخصیت خیلی سرمایه گذاری میشه چون بدون اون اینا دیگه قدرتی ندارن، پس وقتی در افکار عمومی این کیش شخصیت شکسته بشه دست به سانسور و سرکوب می‌زنن.

خب مقدمه تمام شد، یه کم هم شما با نحوه خوندن کتاب و پادکست کردنش آشنا بشین، روندی که الان و اینجا دارید می‌بینید دقیقا روند پادکست کردن کتاب‌هایی است که تا حالا شنیدید. البته بخش تحقیقات جانبی‌اش که همون سوالات و ابهاماتیه که تا الان در متن نشانه گذاری کردم اینجا نیومده که اونم اگه فرصت بشه می‌ذارم. یه مقدار این چند وقت سرم شلوغه و فک می‌کنم ادامه کتاب موکول بشه به هفته آینده. یه اپیزود پادکست هم این چهارشنبه داریم که بعدش میریم برای دو هفته دیگه چهارشنبه و شروع فصل جدیدی از پادکست به مناسبت هفت ساله شدنش.

ممنونم که همراهم بودید و هستید. 💜💜💜
19👍3
#مردان_قدرت_طلب
#کتابخوانی

🧳جمع‌بندی مقدمه:

خب من برگشتم و از امروز سعی می‌کنم هر شب از مطالبی که می‌خونم یه گزارشی ارائه بدم اما اول از همه بریم ببینیم نویسنده در مقدمه چی گفت یعنی یه جمع بندی داشته باشیم.

به نظرم مغز کتاب در این در دو نکته نهفته است، نکته اول اینه که چرا نظام‌های دموکراتیک که حاصل خون دل‌ها خوردن و خون‌های ریخته شده‌اس دوباره به سمت دیکتاتوری و اقتدارگرایی حرکت می‌کنن، یعنی چرا در بعضی کشورها خصوصا کشورهایی که از نظر ژئوپلیتیکی مهم‌ان مردان قدرت طلب و اقتدارگرایی همیشه خطر بیخ گوش نظام‌های دموکراتیکه؟

و نکته دوم اینکه این مردان قدرت طلب که در نظام‌های دموکراتیک به قدرت میرسن چرا و چطور به قدرت می‌رسن و چه خصوصیاتی دارن؟ یکی از مواردی که نویسنده روش دست گذاشته مردانگیه. مردانگی به معنای سنتی اون، یعنی مردانی که زن‌ها رو ضعیف می‌دونن، خشونت رو جزیی از مردانگی می‌دونن و اعتقاد دارن با مشت آهنین میشه همه مشکلات رو یه شبه حل کرد. مخصوصاً اگه همه رو بشه همصدا کرد، اگه با زبون خوش همصدا نشدن به زور همصداشون می‌کنن و اگه بازم همصدا نشدن، صداشون رو خفه می‌کنن تا هیچ صدایی جز صدای مرد اقتدارگرا شنیده نشه.

این‌ها به نظر من تا اینجا عصاره مقدمه بودن. نویسنده اشاره‌هایی به شرایط به قدرت رسیدن مردان قدرت طلب می‌کنه که کاملترش رو میشه در فصل‌های بعدی کتاب دید که از فردا شب شروعش می‌کنیم.

حالا شما بگید ببینیم تا اینجا دریافت‌تون چی بوده؟
10👍2🔥1
شما چطور با اپیتومی آشنا شدین ؟

امروز روز جهانی پادکست هم هست و ممنون از همه‌ی جامعه پادکست فارسی ❤️

@epitomebooks

@izadyarsalar

.
.
.

#پادکست_فارسی #پادکست #معرفی_کتاب #روز_جهانی_پادکست #تاریخ #علوم_سیاسی
https://www.instagram.com/share/reel/BAQWPrEpzZ
28❤‍🔥5🙏2
بخش یکم: دستیابی به قدرت
قسمت اول

#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب

این بخش سه قسمت کلی داره:
۱ـ قبضه قدرت فاشیستی
۲-کودتای نظامی
۳ـ ظهور اقتدارگرایان جدید

همونطور که تا الان متوجه شدیم نویسنده قصد داره چگونگی تبدیل شدن دموکراسی‌ها رو به حکومت‌های استبدادی شرح بده، برای همین اومده و تاریخ صد سال اخیر رو بررسی کرده چرا که تا قبل از اون عملا دموکراسی در جهان نظام غالبی نبوده، امپراتوری‌ها و پادشاهی‌های موروثی زیادی همچنان در اروپا سر کار بودن که جنگ جهانی اول اومد و به این امپراتوری‌ها پایان داد که یکی از اونا امپراتوری روسیه بود که بعدتر اپیزودی درباره آخرین تزار روس خواهیم داشت.

پس جای تعجب نیست که نویسنده بره سراغ موسولینی به عنوان اولین کسی که دموکراسی رو به حکومتی استبدادی تبدیل کرد. موسولینی
سرشت خشونت‌جو، فرصت طلبی و قدرت بیان

داشت، وقتی معلم مدرسه بود به داشتن پنجه بوکس و تعرض جنسی به زنان شهره بود و گویا یکی از هم‌کلاس‌ها و دوست دخترش رو با چاقو مضروب کرده بود.

موسولینی با این اوصاف یه چیزی بوده شبیه اوباش اما با این تفاوت که به وقتش می‌تونسته خوب ادای آدمای متشخص رو دربیاره.

یه نکته خیلی جالب اینجا وجود داره خصوصا برای ما که می‌بینیم آدما مخصوصا فعالان سیاسی خارج از کشور چقدر سریع رنگ عوض می‌کنن.
نکته اینجاست: موسولینی در سال ۱۹۱۲ رهبر جناح انقلابی حزب سوسیالیست ایتالیا شد یعنی اونموقع چپ تشریف داشتن ایشون. بعد وقتی از مداخله ایتالیا در جنگ حمایت کرد از حزب انداختنش بیرون چون سوسیالیست‌ها مخالف جنگ بودن و اعتقاد داشتن همبستگی جهانی کارگران به دلیل جنگ تضعیف میشه. باید توجه کنید که این دوره هنوز مارکسیسمی به اون معنا که بعدتر با وقوع وقایع اکتبر خیلی پر رنگ شد، پر رنگ نبود و سوسیالیسمی که ازش حرف زده میشه بیشتر سوسیالیسم فوریه و سن سیمون بود تا مارکسیسم، بعدتر در مجموعه فلسفه سیاسی اینا رو باز می‌کنم.
از بحث دور نشیم، موسولینی از حزب که اخراج میشه یه روزنامه درمیاره که توش اندیشه‌های فاشیستیش رو مطرح می‌کنه، حالا حدس بزنید پول این روزنامه رو کی می‌داده؟ بله کارخانه‌دارها و سرمایه‌دارهای ایتالیایی. یه چرخش خیلی تمیز و شیک از چپ به راست. دشمنان دیروز شدن دوستان امروز شیاد قصه ما. حالا خودتون نمونه‌های وطنیش رو‌ تو ذهن بیارید 🤔
اما داستان به همین جا ختم نمیشه همونطور که راست‌های افراطی وطنی رو اگه خوب سوال پیچشون کنی به اندیشه‌های چپ می‌رسی مثل این اعتقاد که دولت باید همه کارها رو دست بگیره و همه چیز رو مدیریت کنه و درست کنه. جناب موسولینی قصه ما هم اومد ملی‌گرایی رو با سوسیالیسم پیوند زد و فاشیسم رو از دلش کشید بیرون.

🚨جمله بالا یه نکته داره ببینم کی متن‌ها رو‌ کامل خونده و متوجهش میشه؟ راهنمایی: قبلا یه جمله توی مقدمه برام سوال بود که الان یه جورایی جوابش رو داره میده نویسنده. ( شکلک معلم ☺️)

اما اتفاقی که اینجا میوفته چیه؟ فاشیست‌ها و بعدتر نازی‌ها بیشتر از همه چپ‌ها رو سرکوب می‌کردن چرا؟
👍84
#مردان_قدرت_طلب
#کتابخوانی

همونطور که می‌دونید مدتی هست که مطالعه کتاب #مردان_قدرت_طلب رو شروع کردیم.
چون ممکنه مطالب این کتاب لابه‌لای بقیه مطالب کانال گم بشن، این پست رو می‌گذارم و به مرور بروز‌رسانی‌اش می‌کنم.

💸لینک خرید کتاب:
فیزیکی: https://www.iranketab.ir/c/45ed9a

الکترونیک:
طاقچه https://taaghche.com/book/216810
فیدیبو
https://fidibo.com/book/173165-مردان-قدرت-طلب

📝بخش‌های کتاب

پیشگفتار

مقدمه:
مقدمه قسمت اول پارت اول
مقدمه قسمت اول پارت دوم
مقدمه قسمت دوم
مقدمه قسمت سوم
مقدمه قسمت چهارم
جمع‌بندی مقدمه

بخش اول: دستیابی به قدرت
قسمت اول قبضه قدرت فاشیستی
قسمت پایانی قبضه قدرت فاشیستی
قسمت اول کودتای نظامی
قسمت پایانی کودتای نظامی
10👍2
دستیابی به قدرت قسمت دوم

#مردان_قدرت_طلب #کتابخوانی

سلام دوستان دیشب اومدم ادامه بحث رو بگذارم ولی انقدر خوابم میومد که نتونستم، اما امشب سعی می‌کنم کم‌کاری دیشب و پریشبم رو جبران کنم و بخش اول رو ببندم.

من در قسمت قبل یه سوال پرسیدم که چرا نازی‌ها و فاشیست‌ها اومدن و بیشتر از همه چپ‌ها رو سرکوب کردن، یکی از شما عزیزان به این سوال در قسمت کامنتا پاسخ داد که جلوتر بهش می‌رسیم چون قبلش باید یه سری مسائل رو روشن کرد.
نویسنده در صفحه ۳۵ کتاب می‌نویسه:
یکی از اهداف فاشیسم معکوس کردن روند توانمندسازی زنان بود، آن هم در هنگامه‌ای که اغلب مردان مجروح و آسیب دیده بودند و نرخ زاد و ولد کم شده بود، یکی دیگر از اهدافش هم خنثی کردن شور و شوق کارگرانی بود که از انقلاب روسیه و انقلاب سال ۱۹۱۸ آلمان و مجارستان به هیجان آمده بودند و ممکن بود مطالبات بیشتری را مطرح کنند. گسترش کمونیسم الحلدی و از بین رفتن سلطه استعمارگران بر سرزمین مردمان رنگین پوست هم تهدید دیگری علیه تمدن مسیحیان سفیدپوست به شمار می‌آمد

خب ما از این پاراگراف چی دستگیرمون میشه؟ شاید نیاز به توضیح نداشته باشه اما من توضیح میدم.
نویسنده در واقع داره فضاسازی می‌کنه اما به نظرم این فضاسازی ضعیفه یعنی ما متوجه نمی‌شیم که چرا فاشیسم باید دنبال یه همچین خواسته‌هایی باشه و چرا مردم باید پشت سر فاشیسم راه بیوفتن.

من سعی می‌کنم در حد وسع خودم این فضاسازی رو انجام بدم.
اولین چیزی که باید سراغش بریم جنگ جهانی اول یا به اسمی که قبل از جنگ جهانی دوم می‌گفتن جنگ بزرگه. این جنگ تبعات عجیب و غریبی داشت، تبعاتی که هنوز هم دامن ما رو ول نکرده. طی این جنگ چندین امپراتوری بزرگ از هم پاشیدن و چندین نظام سلطنتی نابود شدن، امپراتوری عثمانی، نظام سلطنتی تزارها و امپراتوری اتریش مجارستان. صحنه اروپا به کلی دگرگون شد و زمینه برای انقلاب سوسیالیستی در روسیه فراهم.
خب وقتی نظام‌های سلطنتی از بین رفتن در اکثر کشورهایی که تا قبل از این بخشی از خاک و قلمرو امپراتوری بودن ملی گرایی شروع به رشد کرد و نظام‌های جمهوری جایگزین سلطنت شد، مثل جمهوری ترکیه یا جمهوری وایمار در آلمان. لیبرالیسم تبدیل به یکی از اصلی‌ترین ایدئولوژی‌های حکومتی شد.
ما با چی طرفیم؟ با نظام‌های دموکراسی و لیبرالی که تازه تشکیل شدن، مثل نظام‌های پادشاهی از قدمت برخوردار نیستن و سرد و گرم کشیده نیستن، دموکراسی و آزادی خیلی راحت از دست میرن مخصوصا اگه تهدیدهای وجودی وجود داشته باشه، مثل بحران اقتصادی یا امنیتی و هر دو این بحران‌ها بعد از جنگ و به وفور وجود داشت. جنگ اوضاع اقتصادی رو به شدت بی‌ثبات کرده بود، هزینه‌های کمرشکن جنگ اثراتش رو گذاشته بود و پیروزی بلشویک‌ها در روسیه و ادعای صدور انقلابشون به جهان تهدیدی امنیتی بود.
دولت‌های لیبرالی اون دوران دولت‌های حداقلی بودن چون بر مبنای لیبرالیسم کلاسیک کار می‌کردن که به آزادی‌های فردی و مالکیت خصوصی و عدم دخالت دولت در بازار و ... پایبند بودن.
این عدم دخالت دولت یا به زبان راحت فهم‌تر عدم حمایت دولت از قشرهای آسیب‌پذیری که هم از جنگ لطمه دیده بودن هم تحت تاثیر بحران‌های اقتصادی بودن و هم تحت تاثیر تغییرات در شغل چون بخش خدماتی و صنعتی داشت جایگزین کشاورزی میشد رو بگذارید کنار وعده بهشت موعود سوسیالیستی که وعده شرایط بهتر برای کارگران رو میداد.
سوسیالیسم بسیار محبوب شده بود و این هم ملی‌گراها رو می‌ترسوند هم محافظه کارها رو. سوسیالیسم دنبال اتحاد جهانی بود و براش ملی گرایی خیلی چیز مهمی نبود.
سوسیالیسم می‌تونست خیلی راحت اعتصاب‌های بزرگ راه بندازه چون قشر عظیم کارگران که بدترین وضع زندگی رو داشتن و از حمایت‌های دولتی هم برخوردار نبودن تنها صدای خودشون رو در سوسیالیسم می‌دیدن.
این قضیه حتی میانه‌روها رو هم عصبانی می‌کرد، چون گفتم که ملی‌گرایی رشد کرده بود و طبیعتا یه سیاستمدار تحصیل کرده یا یه شاهزاده با اون سابقه خانوادگی یا حتی یه سرمایه‌دار و صاحب کارخونه قبول نمی‌کرد که با پایین‌ترین عضو جامعه برابر باشه. این مفاهیم هنوز تو کت خیلی‌ها نمی‌رفت، هنوزم تا حد زیادی نمی‌ره البته. دولت هم قدرت چندانی در مهار چپ‌ها نداشت، کشور رو آشوب برداشته بود و رکود اقتصادی جهانی که از سال ۱۹۲۹ شروع شد وضع اقتصادی رو خیلی بدتر کرد.
همه این عوامل در کنار هم باعث شد که آدمایی مثل موسولینی در ایتالیا، هیتلر در آلمان و فرانکو در اسپانیا جذاب به نظر برسن. کسایی که می‌تونن جهان پیچیده و پر از تکثر و هرج و مرج رو ساده کنن. از طرف دیگه سیاستمدارها با عملکردشون در خلال جنگ و بعد از جنگ بیزاری و بی اعتمادی رو بین مردم بیشتر کرده بودن و این شخصیت‌ها که سیاستمدار نبودن و همگی سرباز بودن هم به محبوبیتشون کمک می‌کرد.
4
نقل قولی در همین صفحه ۳۵ هست که میگه:
حس می کردند «رویداد جدیدی در زندگی سیاسی کشور رخ داده است»، از این که «جهان فقط یا سفید است یا سیاه» احساس آرامش می‌کردند.
پس خیلی غیرطبیعی نبود که جنبش‌های راست گرا رشد کنن و مردمی که بیزار شده بودن از سیاست و سیاستمدارهای لیبرال دور یه همچین آدمایی جمع بشن. اما اینا هوشمندانه از شعارهای چپ‌ها هم به نفع خودشون و برای جلب حمایت کارگران استفاده کردن. البته نباید دست به خشونت زدن سوسیالیست‌ها رو هم نادیده گرفت، تو اپیزودی که بعدتر درباره آخرین تزار منتشر میشه می‌بینیم که چپ‌ها دست به چه جنایاتی که نزدن. دولت های لیبرالی به خشونت و سرکوب چندان اعتقادی نداشتن، برای همین سرمایه‌دارها برای حفظ قدرت خودشون فاشیست‌های مسلح و خشن رو استخدام می‌کردن تا چپ‌ها رو سرکوب کنن. این گروه‌های فاشیست‌ هم عمدتا سربازان از جنگ برگشته بودن.
در صحنه بین المللی هم مبارزات چپ‌گرایی منجر به استقلال مستعمره‌ها شده بود و یکی یکی مستعمره‌ها داشت از چنگ کشورهای اروپایی بیرون می‌رفت.
پس چند عامل در رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان موثر بود، یکی عدم کفایت جمهوری‌های بعد از جنگ که باعث رشد بیکاری، تورم و کاهش نهادهای حمایتی بود، دو رشد سوسیالیسم الهام گرفته از انقلاب روسیه که با ملی‌گرایی و نخبه‌گرایی به مشکل می‌خورد و مستعمرات رو از دست حکومت‌ها درمی‌آورد، سه خشونت چپ‌ها، چهار که درباره‌اش حرف نزدم رشد تعداد زنان شاغل و صاحب حق رای شدن زنان که تهدیدی بود برای قدرت مردان و پنج تکثری که به هرج و مرج انجامیده بود.
فاشیسم و نازیسم پاسخی بود به این معضلات. دشمن اصلی اونا چپ‌ها بودن چون هم توانایی سازماندهی داشتن هم از قوانین مترقی حمایت می‌کردن هم ملی‌گرایی رو تحقیر می‌کردن، هم به برابری بین همه معتقد بودن و از همه مهمتر با مالکیت خصوصی بر ابزار‌های تولید مخالف بودن. دشمن بعدی فاشیسم که دشمنی از پیش شکست خورده بود لیبرال‌ها بودن. اما باید با آزادی مقابله میشد چون تکثر به دیکتاتور اجازه نمی‌ده اوامرش به راحتی در کشور پیاده بشه، هر صدای مخالفی باید خفه میشد چنان که کردند.
نویسنده جریان ترور جاکومو ماتئوتی رهبر سوسیالیست‌های ایتالیا رو در صفحان ۳۹ و ۴۰ نقل کرده که تبعات اون منجر به دیکتاتوری موسولینی شد. رد ترور ماتئوتی به موسولینی رسیده بود اما موسولینی در پاسخ به تهدید استیضاح مجلس گفت:
من و تنها من مسئولیت سیاسی، اخلاقی و تاریخی تمام رویدادهایی که رخ داده بر عهده می‌گیرم... اگر فاشیسم نهادی جنایتکار است، من رئیس این نهادم... آقایان، ایتالیا خواهان صلح، آرامش، کار و آسودگی است... ما در صورت امکان با عشق، و در صورت لزوم با زور این‌ها را به کشورمان می‌دهیم.
بعد از این بود که موسولینی دیکتاتوری خودش رو پیاده کرد. اما به کمک و مشروعیت خارجی هم نیاز داشت که اینو آمریکا بهش داد و به زعم نویسنده شروعی بود بر یک قرن حمایت آمریکا از اقتدارگرایان راستگرا. چون دشمن مشترکشون کمونیسم و سوسیالیسم بود.

تقریبا همین روند رو هم هیتلر پیش گرفت، هیتلری که ابتدا از شیفتگان موسولینی بود اما بعدتر جام خشونت‌ورزی و آدم‌کشی رو از مقتداش دزدید. اگه موسولینی جوخه‌های فاشیست رو داشت، هیتلر هم اس‌آ رو داشت. هر دو تونستن یه جورایی نظام سیاسی کشور رو مجبور کنن که اونا رو به قدرت برسونن.
اما سیاستمداران محافظه‌کار و نخبگان فکر می‌کردن می‌تونن از اینا برای سرکوب چپ استفاده کنن و بعد کنارشون بگذارن، یعنی دست به دامن شر شدن تا شر دیگری رو بخوابونن اما غافل از اینکه دامن خودشون هم گرفتار میشد. اینا معمولا آدمای ساده‌لوحی هستن، وقتی خودت نتونی شری رو بخوابونی یعنی قدرتش رو نداری و وقتی سراغ کسی میری که قدرتش رو داره یعنی عملا اعتراف کردی که ناتوانی و این ناتوانی‌اشون رو از روز اول فهمیدن اما خودشون هنوز در توهم قدرتمند بودن هستن.

در اسپانیا هم جنگ داخلی وقتی شروع شد که احزاب چپ‌گرا در اسپانیا پیروز انتخابات شدن اما راست میانه از پذیرش نتیجه انتخابات سرباز زد. فرانکو در نهایت از این جنگ داخلی جان سالم به در برد و حکومت رو قبضه کرد. فرانکو از کمک لجستیکی و نظامی ایتالیای موسولینی و آلمان هیتلری برخوردار بود. نکته قابل توجه در مورد فرانکو و موسولینی اینه که هیچ کدوم اینا سعی نکردن نظام پادشاهی رو تغییر بدن و به احیای اون کمک کردن. در این قضیه هم نشانه‌هاست برای کسانی که اندیشه می‌کنن، هیتلرم که خودشو رایش سوم اسم داده بود.

خب این از پایان بخش قبضه قدرت فاشیستی بود در قسمت بعدی میریم سراغ کودتای نظامی.
امیدوارم تا اینجای کار استفاده برده باشید.

#کتابخوانی #مردان_قدرت_طلب
8👍7
دستیابی به قدرت قسمت سوم
#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب

☠️کودتای نظامی بخش اول
اولین دیکتاتوری که خانم گیات سراغش میره موبوتو رئیس جمهور زئیر یا به عبارت درست‌تر دیکتاتور زئیره. دیکتاتوری که با حمایت آمریکا و بلژیک سر کار اومد و دزدسالاری رو در کشور حاکم کرپ، به ظاهر استعمار ستیز و ضد کمونیست بود و طرفدار سرمایه‌داری اما با غارت کشور در واقع طرفدار سرمایه‌داری خودش و خانواده‌اش بود. موبوتو که یکی از عاملان قتل پاتریس لومومبا (نخست وزیر منتخب کنگو) بود با حمایت آمریکا ۳۲ سال حکومت کرد. این جلاد یکی از جلادانی بود که آمریکا با هدف جلوگیری از گسترش کمونیسم بر سر کار آورد.
نیکسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۰ در بازدید موبوتو از کاخ سفید گفته بود:
زئیر «کشوری قدرتمند، باثبات و سرسخت، و دارای سرمایه‌ای عظیم» است.

مقایسه کنید با گفته‌های کارتر درباره ایران ۱۹۷۸.

جنگ جهانی اول به ظهور فاشیسم و کمونیسم منجر شد و جنگ جهانی دوم بستر رو برای کودتاهای نظامی فراهم کرده بود. شورش‌های زیادی در پی ضعیف شدن قدرت‌های اروپایی و موج استقلال طلبی و ملی گرایی در مستعمرات اروپایی‌ها راه افتاده بود، دو قدرت نوظهور بعد از جنگ یعنی آمریکا و شوروی سعی داشتن از این هرج و مرج کلاهی برای خودشون بدوزن، برای همین ما شاهد کودتاهای زیادی هستیم هم از سمت چپگراها و هم راست گراها. و در این میان مردان قدرت طلب زیادی ظهور کردن که هر کدومشون به یه جایی وصل بودن یا به چپ یا به راست. مثل قذافی، موبوتو و ...
به زعم نویسنده
قدرت طلبی که با کودتای نظامی به قدرت می‌رسد ممکن است نقش پدرسالارانه بگیرد، ولی پدری است که ابایی از سلاخی فرزندانش ندارد.

کودتا به نام مردم انجام میشه اما معمولا مردم هیچ اطلاعی از وقوع کودتا ندارن چون اگه اطلاع داشته باشن که دیگه کودتا نیست اما کودتاچیان میگه کودتا برای مردمه و به نفع مردمه 🤔 (مرغ پخته خنده‌اش میگیره)
سخنرانی قذافی جالبه
مردم لیبی! در پاسخ به درخواست شما 🤭 برای برخورداری از اراده آزاد 😮، برای تحقق صمیمانه‌ترین آرزوهایتان... نیروهای مسلح شما نظام فاسد، عقب مانده و واپس‌گرای کشور را سرنگون کردند... حالا دیگر لیبی آزاد و مستقل است...😁 ما باید عظمت را به کشورمان بازگردانیم(جمله کلیدی همه دیکتاتورها و کسانی که دوس دارن دیکتاتور باشن مثل ترامپ، این پرانتز از منه)، میراثمان را احیا، و کرامت زخم خورده‌مان را ترمیم کنیم. (گریه حضار 😭)

و یه نتیجه‌گیری جالب از نویسنده، قذافی نتیجه اعمال موسولینی در لیبی بود. خشونتی که خشونت می‌آفرینه.
ایتالیایی‌ها برای اشغال لیبی جنایت‌های زیادی کردن، طبق گفته‌های کتاب بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۳۱ بیش از صدهزار بادیه نشین رو به اردوگاه‌های کار اجباری بردن که از این بین چهل هزار نفر یا اعدام شدن یا بر اثر گرسنگی و بیماری جان باختند و قذافی از همین خانواده‌های بادیه نشین بود که جان سالم به در برده بودن. فیلم عمر مختار رو اگه ندیدین ببینین خوبه.
استعمار ایتالیا در پی شکست در جنگ جهانی دوم لیبی رو با نرخ مرگ و میر نوزدان به میزان چهل درصد و بی‌سوادی نود درصدی مردمانش، رها کرد.
با این حال قذافی دستاوردهایی هم برای مردمش داشت، نرخ بی‌سوادی رو به پونزده درصد کاهش داد، آموزش رایگان، بهداشت و درمان رایگان، ریشه کن بی‌خانمانی و خدماتی از این دست، اما دیکتاتوریش چنان وسیع شد که هیچ‌کس حق اظهار نظری مخالف رو نداشت، حکم ایجاد حزب اعدام بود و ...
7👍3
دستیابی به قدرت قسمت چهارم
#کتابخوانی
#مردان_قدرت_طلب

☠️ کودتای نظامی بخش پایانی
دیکتاتور آخر این بخش پینوشه‌اس، پینوشه هم مثل موبوتو با کمک آمریکا اومد و علیه دولتی چپ گرا کودتا کرد، دولت آلنده دست به اقداماتی زده بود که خوشایند آمریکایی‌ها نبود، معادن رو ملی کرده بود مخصوصا معادن مس رو و دست به بازتوزیع ثروت زده بود. فشارهای آمریکا و دخالت CIA در امور داخلی شیلی نارضایتی رو افزایش داده بود و همه اینا مقدمات کودتا رو فراهم کرد، کودتایی که نه تنها به مرگ آلنده بلکه به کشته شدن بسیاری از چپ‌گراها منجر شد، به بیرون پرتاب کردن مخالفان از هلیکوپتر، انداختن جنازه‌ها به دریاها و داستان معروف ویکتور خارا نوازنده و خواننده انقلابی شیلیایی که در استادیوم ملی سانتیاگو شکنجه و اعدام شد رو احتمالا شنیده باشید.
پینوشه هفده سال از ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ حکومت کرد اما سال ۱۹۹۰ نتونست رای مردم رو به دست بیاره چون دوران جنگ سرد تمام شده بود و دکترین آمریکا با فروپاشی شوروی تغییر کرد و به سمت پایان تاریخ رفت، یعنی لیبرال دموکراسی تنها و یگانه سیستم حکومتی است که کار میکنه اما خیلی زود فهمیدن که اشتباه می‌کنن و این سیاست اجتناب ناپذیری به گفته تیموتی اسنایدر به سیاست فاجعه نزدیک میشد یعنی جایی که هستیم، جهان در آستانه نابودی و فروپاشی قرار گرفته و ظهور اقتدارگرایان جدید رو نوید میده اقتدارگرایانی که موضوع قسمت بعدی بخش اول کتابه.

🎁جمع بندی این بخش می‌تونه این باشه
جنگ جهانی اول و فجایعی که به بار آورد خصوصا از لحاظ کشتار غیرنظامیان و عوض شدن تعریف جنگ که دیگه اینطور نبود که فقط ارتش کشورها با هم بجنگن بلکه مردم شهرها، حتی شهرهایی که فاصله زیادی تا خط مقدم داشتن هم قربانی می‌دادند و در امان نبودن، زمینه رو برای اقتدارگرایی به شکل راست افراطی فاشیسم و نازیسم آماده کرد.
دوران پس از جنگ جهانی دوم، دوران انقلاب‌ها، ملی‌گرایی و کودتاها بود، جنبش‌های استقلال طلبانه از گوشه و کنار دنیا سر برمی‌آورد، مردمی که سال‌ها تحت ستم و استعمار زندگی کرده بودن از مفاهیم استعمارگران استفاده کردن، مفاهیمی مثل ناسیونالیسم که ریشه در اروپا داشت نه در ممالک آسیایی و آفریقایی و آمریکای جنوبی و از همین رهگذر و از خلال تربیت یافتن توسط اروپایی‌ها اگر نگیم بدتر از استعمارگران اروپایی، دست کم به همون اندازه خشن و جنایتکار از کار دراومدن. اروپایی‌ها در این دوران سعی کردن سلطه خودشون رو بر جهان حفظ کنن اما نتونستن، مثلا فرانسه سعی کرد هم الجزایر و هم ویتنام رو پس بگیره اما نتونست، کشورهای استعمارگر باید مناسباتشون رو در سایه دو قدرت جدید یعنی آمریکا و شوروی بازنگری می‌کردن. رفته رفته شکل استعمار عوض شد، دوران امپراتوری‌ها بجز برای شوروی برای کل دنیا به سر رسیده بود. دیگه نه از برتری تکنولوژیکی خبری بود نه از برتری میکروبی. استعمارگران برگ برنده مهمی رو از دست داده بودن و در این میان سوال این بود که آینده جهان چه خواهد شد؟ آیا همه کمونیست خواهیم شد یا کاپیتالیست؟
معمولا هم راه سومی وجود نداره، اگرم وجود داره باید خفه بشه چون جنگ اصلی بین این دو قدرته. در خلال جنگ سرد انسان‌های زیادی از بین رفتن، دیکتاتورهایی که اینجا ازشون نام برده شد مشتی‌ان نمونه خروار، مثلا از صدام، حافظ اسد، انور سادات و ... نام برده نشده.
با فروپاشی شوروی عملا کودتا از دکترین آمریکا خارج شد، دکترینی که با کودتا علیه دکتر مصدق به کام آمریکایی‌ها خوش اومد و تا چند دهه ازش برای کنترل کشورها و مردم جهان بهره بردن.

🗿اما این تاریخ گذشته‌اس، با اینکه هنوزم میشه از گذشته درس گرفت و جریان‌هایی رو شناخت اما به نظرم اقتدارگرایان جدید خیلی مهمترن، هم از این جهت که به ما نزدیکترن و هم اینکه همچین هم مثل پینوشه یا قذافی یا هیتلر خیلی نشون نمی‌دن که جنایت‌کارن، خیلی رفتارهاشون وحشیانه نیست اما بدترن چون به جای سرکوب و کشتار محلی در سطح جهانی اثرگذارن و نابود کننده.

یه توضیح کوتاه: من این مطالب رو همینجوری تو تلگرام می‌نویسم، گاهی ممکنه جملات خیلی روون نباشن، یا ممکنه یه جاهاییش قابل فهم نباشه یا غلط املایی داشته باشه. از قبل نمی‌تونم مطلب آماده کنم. لذا اگر سهو و خطایی دیدید حتما بهم بگید تا اصلاح کنم.
5🙏4👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دیدم چی بهتر از اینکه توی هفت سالگی شروع این پادکست برم سراغ دغدغه اصلی‌ای که باعث شد این پادکست رو بسازم، یعنی کتابخوانی.

فصل ششم پادکست شروع شد، امیدوارم بتونم هر هفته با یه اپیزود جدید خدمتتون باشم. چهارشنبه‌ها بین 10 تا 12 اپیزود جدید خواهیم داشت.

این اپیزود رو از اینجا بشنوید:
لینک شنیدن اپیزود نود و سوم: چرا باید کتاب بخوانیم؟

🤝از ما حمایت کنید
حتما کانال رو سابسکرایب کنین و اگه دوست داشتین ازمون حمایت کنین، ممبرشیپ یوتیوب فعاله و لینکش پایین هست.
https://www.youtube.com/channel/UCfC3vNa1hs8UeCnBLxBW3vQ/join

حمایت شما باعث دلگرمیه ❤️

حساب پی پل هم  هست  به این آدرس
https://www.paypal.com/paypalme/epitomebookspod
18👏4🔥2👍1
2025/10/09 02:06:28
Back to Top
HTML Embed Code: