Telegram Web
سمفونی مردگان (چند جمله ای درباره ی خودکشی یک متخصص قلب طرحی و واکنش جامعه ی شهید پرور پزشکی)





👤 افشین احمدپور(متخصص قلب و عروق)



جامعه ی پزشکی ما هر چقدر هم بزدل و مبتذل و توسری خور باشد ، حقا و انصافا در برگزاری مراسم خاکسپاری و فاتحه خوانی و غسل و حنوط و تلقین و صدور بیانیه و چاپ اعلامیه و ارسال قلب مشکی و بوس قرمز و خیرات «حلوای زعفرانی» و «خرمای شاهانی» برای پزشکان مرحوم ، کم نمی گذارد!!! علی الخصوص در فضای مجازی و در گروه های پزشکی که این روده درازی های مکتوب ملال آور و افاضات آمیخته با اشک و آه و گل و سنبل ، نه تنها هزینه ای برای قائل ندارد بلکه یک جور پز روشنفکری هم هست!! حالا اگر این وسط و با این ادا و اطوار های مهوع بشود آمار بازدید را بالا برد و چند تایی شست زرد رنگ رو به بالا هم از مشتری ها گرفت که نور علی نور است!!

بگذریم که بقالی های پکیج فروش مجازی هم پس از خودکشی هر پزشکی در ماتحتشان عروسی است ، چرا که چپاندن اخبار مربوط به این وقایع در لا به لای تبلیغات ، هم برای دکوراسیون بقالی طبی ، یک جور فنگ شویی است و هم به صدقه ی سر اخبار مربوط به میت مربوطه می توان چهار پنج تا مشتری جدید جذب کرد و دو سه تا جزوه و پکیج بیشتر فروخت!!!

و پس از این معرکه گیری واتساپی و تلگرامی و اینستاگرامی ، نوبت به سیاه بازی و رو حوضی گروهبان قندلی های نظام پزشکی می رسد که طبق عادت معهود و سنت مألوف ، تا چند هفته ، میان دار این شلوغ کاری تکراری و بی معنی شوند و منبری بروند و نامه ای بپرانند و اثبات نمایند که دکان دو دهنه ی مربوطه غیر از اخذ حق عضویت ، خواص کشف نشده ی دیگری هم دارد! اما بروز و ظهور خواص مذکور منوط است به رو به قبله شدن عضوی از اعضاء!!!

بعد هم بر اثر حرکت وضعی و انتقالی زمین ، آب کفن میت مورد نظر خشک می شود و آرام آرام زندگی به روال عادی باز می گردد و قال قضیه می خوابد و همه ی این شامورتی بازی های تراژیکمدی به پایان می رسد و تا خودکشی پزشک بعدی رحم الله من یقرأ الفاتحه مع الصلوات....



و جالب این جاست که پس از مرگ ده ها دستیار و متخصص ، هنوز هم دعوا بر سر لحاف ملا است و همه در پی پاسخ به این پرسش فلسفی! هستند که بالأخره ، مقصر این بلبشوی مرگبار حاکم بر کشتی به گل نشسته ی پزشکی این سرزمین هفت هزار ساله ی باستانی کیست!؟


شاید هیچ کسی در دنیا به اندازه ی من با بلایی که بر سر «دکتر بخشی» آمده آشنا نباشد چون جنایتی که در دوران طرح در حق من شد هزاران برابر فراتر از چیزی بود که آن مرحوم می توانست حتی به خواب ببیند اما به هر صورت شیوه ی مقابله انسان ها با مشکلات یکسان نیست. طایفه ای در شرایط سخت و تبعیض آمیز تصمیم به مهاجرت می گیرند! دسته ای دست اهل قدرت را می بوسند و به تعبیر جلال ، «گه خوردم نامه» می نویسند! گروهی از ناز و عشوه و جذابیت های زنانه برای حل مشکل ، سود می برند! برخی آشنای گردن کلفتی در وزارت سراپا کثافت بهداشت پیدا می کنند! جماعتی مثل آن مرحوم ، زیر میز زندگی می زنند و برای فرار از این لجن زار به آغوش عفریت مرگ پناه می برند و عده ی بسیار کمی هم مثل من ، پیه همه چیز را به تن می مالند و وارد کارزاری می شوند که در یک سوی آن ، پزشکی طرحی و تنها است و در سوی دیگر دانشگاه و نماینده های مجلس و دادگستری و نهادهای امنیتی و ....

مطالب زیر بخشی از روند مبارزه ی من در بازه ای یک ساله از دوران سیاه طرح است. نوشته هایی که به علت ممنوع القلم شدن اینجانب در فضای مجازی هنوز ناتمام مانده و اگر عمری باشد و دل و دماغی به صورت کامل و در قالب کتابی الکترونیک منتشر خواهد شد. این مطالب ، حاوی نکات بسیار مهمی است که بازخوانی آن می تواند پرتوی باشد بر سیمای پلشت پزشکی در کشور ما...


قسمت اول لجن زارنامه

قسمت دوم لجن زارنامه

قسمت سوم لجن زارنامه

قسمت چهارم لجن زارنامه

قسمت پنجم لجن زارنامه

قسمت ششم لجن زارنامه

قسمت هفتم لجن زارنامه

قسمت هشتم لجن زارنامه

قسمت نهم لجن زارنامه

فیلم اعتراف ریاست گروه قلب دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به اعمال نفوذ مسؤولان دانشگاه برای محروم کردن یک پزشک طرحی از کلینیک و کت لب

شیوه ی عجیب انتخاب ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه

قسمت نخست خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه

قسمت دوم خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه

قسمت سوم خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه

قسمت چهارم خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه

قسمت پنجم خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه


قسمت ششم خاطرات یک متخصص قلب از دادگستری کرمانشاه








❤️@elmdinkhorafeh
🦋🦋🦋  سخنرانی  🦋🦋🦋

💌موضوع: نقش روحانیت در تخریب اسلام و سرزمین های اسلامی(بخش سوم)


🗣 سخنران: دکتر افشین احمدپور


🌴 مقدمه ی بحث نقد ولایت فقیه

🌴 غیر اسلامی بودن سقیفه

🌴عدم تعیین جانشین پیامبر(ص) از سوی خدا یا رسول خدا

🌴 دلیل اصلی قیام حسین بن علی(ع) علیه یزید

🌴همکاری علمای شیعه مانند سید رضی با حکومت عباسی

🌴 غیر اسلامی بودن مفهوم سیادت و بی ارزش بودن رسیدن نسب به پیامبر در اسلام

🌴همکاری علمای شیعه با خلفا و سلاطین

🌴آشنا شدن روحانیت با مفهوم دموکراسی از طریق روشنفکران در دوره ی قاجار

🌴بی ارزش بودن طرفداری آخوند خراسانی و نایینی از مشروطه


قسمت اول

قسمت دوم






❤️ @elmdinkhorafeh
خاطرات زندان از شهرنوش پارسی پور.pdf
16.2 MB
«خاطرات زندان» به قلم «شهرنوش پارسی پور» ، همسر اسبق «ناصر تقوایی» ، یکی از زیباترین و در عین حال ، غم انگیزترین خاطرات زندانیان سیاسی دهه ی شصت است. «پارسی پور» ، رمان نویس است و بر خلاف چهره های شاخص اپوزوسیون که برای یک لول تریاک و دو بطری عرق ، حاضرند از «آبسکون» تا «ابوموسی» را به ثمن بخس بفروشند ، حتی در اوج فقر ، هرگز وطن فروشی نکرده و همین امر موجب شده که خاطرات او ، آمیزه ای باشد از هنر ، صداقت و شرافت...


دهه ی شصت بی تردید یکی از سیاه ترین دوره های تاریخی این سرزمین است!! دوره ای مالامال از توحشی غیر قابل تصور در پوشش اسلام و فقه اموی.... دهه ی مرگ انسانیت و شرافت به نام دین...

خواندن این خاطرات ، آن هم در این روزهای تلخ ، اوقات آدمی را تلخ تر می کند اما چه باک...


دیدن ما تلخ کامان تلخ سازد کام را
دایه گویا داد از پستان حنظل شیر ما

مادر از فرزند ناهموار خجلت می کشد
خاک سر بالا نیارد کرد از تقصیر ما



👤 افشین احمدپور


❤️https://www.tgoop.com/elmdinkhorafeh
مرثیه ای برای داروسازی!(قسمت اول)



👤افشین احمدپور(متخصص قلب و عروق)



سال ها پیش در بین پشت کنکوری های دهه ی شصتی رشته ی پزشکی ، ضرب المثلی شایع بود که می گفت در دانشگاه های علوم پزشکی ، درسش را «داروسازها» می خوانند ، پزش را «پزشک ها» می دهند و پولش را هم «دندانپزشک ها» می برند!!

اما این روزها که آوار ویرانه های اقتصاد دستوری و نابودی تولید و ارزش پول ملی روی سر طبقه ی متوسط ریخته و ستون فقرات پزشک و دندانپزشک و داروساز را با هم شکسته دیگر نه از درس نشانی مانده و نه از پز و نه از پول!! علی الخصوص در بین «فارغ التحصیلان جدید التأسیس! داروسازی» که بخش عظیمی از آنان با چندرغاز پول مسؤولیت فنی ، در سال های آتی ،حتی برای سیر کردن شکمشان هم به دعای خیر مادران پیر دلشکسته و زکات فطره ی پدران پولدار بازنشسته محتاج خواهند شد!!

صد البته مصیبت داروسازان جوان فقط منحصر به عسر و حرج در تمهید اسباب معاش و انتعاش نیست!!
اشکال بزرگ تر آن است که به مرور زمان و بر اثر ورود سرمایه گذاران کاسب مآب و عدم توجه به جایگاه داروسازی به عنوان یک علم ریشه دار و کهن ، سطح علمی ، فرهنگی و اجتماعی داروخانه ها تا حد یک بقالی شیک و پیک ، پایین آمده و به علت آزمندی برخی مؤسسان ، از سرخاب و سفیداب و ریمل و ماتیک گرفته تا واجبی مورد سفارش رسول خدا و «کراتین» مورد تأیید «رونی کلمن» ، در آن به فروش می رسد!!


به علاوه ، اگر چه با جایگزینی رابطه ی «عبد و مولی» و «گروگان و گروگان گیر» به جای «ملت-دولت» ، همه ی طبقات شغلی و اجتماعی در سراشیبی اضمحلال افتاده اند اما داروسازان ایرانی ، از منظر کنش‌گری انتقادی ، سه سور به مومیایی های مصری دوران بطالمه زده و طوری سر در لاک سکوت و جبن و بی تفاوتی فرو برده اند که انگار نه انگار ، در قبال جامعه یا دست کم در برابر علم داروسازی و شرافت حرفه ای خویش ، رسالتی به عهده دارند!!

از این منظر بی تعارف باید گفت که جامعه ی پزشکی ، علی رغم تمام ضعف ها و کاستی ها ، هزاران فرسنگ جلوتر از داروسازی است!!

درست است که پزشکی هم پر شده از پزشک نمایان فرصت طلب و دستبوس و چاپلوس و بزدل و آدم فروش ، اما به کوری چشم «کچل های ته ریش دار پدرسوخته» ، جامعه ی پزشکی هنوز زنده است و زنده بودن خود را مدیون پزشکانی است که بی اعتنا به ترس و طمع و با چارتکبیر زدن بر دنیا و ما فیها ، خواب را از چشم «قلدرهای قرم پف» و چاکران کاسه لیس و خفیه نویس آنان ربوده اند! اما وضعیت جامعه ی داروسازی از این منظر بسیار اسف بار است!!..
 


ادامه دارد....




❤️@elmdinkhorafeh
امروز مجددا برای بازپرسی به اتهام «توهین به مقدسات» با شکایت «دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه» به دادسرا خواهم رفت! آن هم پس از گذشت ۶ ماه از جلسه ی نخست بازپرسی! احتمالا پس از هوا کردن چند تا قارقارک ، باز هم توهم ابر قدرت بودن به حضرات دست داده است! من هر وقت نام دادگاه و دادسرا می شنوم ، بی اختیار به یاد این جمله ی «زاپاتا(قدس سره)» می افتم که فرمود:

«جسارته قربان!ولی چه دادگاهی!؟»

دستگاه قضا در ایران از همان ابتدای تأسیس ، به علت سنجاق کردن پاره هایی نامتجانس از حقوق عرب جاهلی ، فرانسه ، سوئیس و... یک جور ترشی هفت لشکر و آش شله قلم کار بود اما فاجعه وقتی آغاز شد که آخوند شیعه زمام امور را به دست گرفت و جنایتکاری مثل «خلخالی» ، ستاره ی درخشان آسمان عدلیه شد!
اما علی رغم همه ی این اشکالات ، ساختار قضایی در ایران هیچ گاه تا این حد به ابتذال نیفتاده بود که آلت دست یک دانشگاه علوم پزشکی شود! دوستان اهل قضا ، بهتر است در هنگام بیماری اقوام و آشنایان ، از مقامات دانشگاهی استعانت نجویند تا نمک گیر نشوند! نوشیدن چای غلیظ با رفقای مذکور در شب های سرد زمستان هم ، حکم مشابهی دارد!


👤افشین احمدپور


❤️@elmdinkhorafeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قرآنیون شیعه با آن که تحت تأثیر «کسروی» ، به درستی از مذهب فاصله گرفته و به قرآن نزدیک شدند اما به علت ضعف نظریه پردازی و فقدان دانش کافی حدیثی و کلامی و تاریخی و عدم درک درست از تأثیر صف آرایی های سیاسی صدر اسلام بر شکل گیری مذاهب گوناگون ، هیچ گاه نتوانستند به عنوان اندیشمندانی تأثیرگذار در جهان اسلام و حتی جغرافیای ایران ، حرفی برای گفتن داشته باشند و لذا علی رغم آن که اسلام شناسی آنان از اسلام شناسی عهد بوقی و التقاطی «مطهری» و «شریعتی» ، فرسنگ ها جلوتر بود اما قافیه را در بحبوحه ی انقلاب به اسلام فقهی و عقب مانده ی آلوده به مارکسیسم باختند. در این سخنان نیز «برقعی» با آن که به درستی به عدم مشروعیت پرداخت خمس در ذیل عناوین جعلی سهم سادات و سهم امام اشاره می کند اما به علت ناآگاهی از جنبه های سیاسی و تاریخی شکل گیری مفهوم دروغین سیادت و غفلت از تحریف معنای قرآنی خمس در جامعه ی شیعه ی قرن دوم ، بحث را به ابتذال می کشاند.




👤 افشین احمدپور



❤️@elmdinkhorafeh
مدعیان کم مایه ی غلوپژوهی که در آخور مجازی «شیخ شیپور» گرد هم آمده اند چند باری است که با اشاره به مطالب من و ناتوان از نقد علمی، با استفاده از تعابیر چارواداری ، عقده گشایی می کنند!!

من هرگز از هیچ انتقادی رنجیده خاطر نخواهم شد کما آن که «روازاده» مرا عامل اسرائیل نامید و واکنشی نشان ندادم اما نقد تند یک چیز است و توهین کور و بی هدف چیز دیگر لذا عجالتا این چند بیت را تقدیم می کنم تا بعد!!




خواهم به وصالت رسم ای یار سمن بر
تا بو که کنم گلشن خوش بوی تو را تر!

رخصت دهی ام کاش که یک شب بچکانم
در کام تو مر جرعه ای از ماء مزعفر!

باشد که مداوا کنم آن نرگس بیمار
با محقنه ای ممتلی از آب مقطر!!

«کاظم» که نهاده است تو را نام ، «حسینی»؟
این نیست سزاوار تو ای باکره دختر !!

باید که بود نام تو «مه پاره!»ی شیرین
ای جان به فدای تو و آن لعل چو شکر

آواخ از این زاویه ی فک مربع!
هیهات از آن دایره ی دبر مدور!

شیرین دبرا ، سرخ لبا ، غالیه مویا!!
تا چند بود نره به هجران تو اندر

رشک آیدم از «مهدی سوری معاریض»



..............انتشار ابیات باقیمانده مقدور نیست!!...


👤افشین احمدپور



❤️@elmdinkhorafeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چند از دانشگاه های علوم پزشکی مملکت توقعی نیست که فارغ التحصیل فاضلی از خود ول بدهند اما دست کم از کسی که مدرک دهن پرکنی مانند دکتری داروسازی در جیب دارد انتظار می رود که تفاوت آموزش علم عمومی و شومن بازی اینستاگرامی را بفهمد و ایضا درک کند که علم ، حرمت دارد و نمی توان از هر ابزاری برای آموزش آن استفاده کرد.

مخاطبان جدی مطالب علمی و فلسفی و دینی با آن که نسبت به دنبال کنندگان فوتبالیست ها و هنرپیشه ها و خواننده ها و نوازنده ها و مطالب زرد و مبتذل و پایین تنه ای ، بسیار کم تعداد هستند اما با توجه به سطح تحصیلات ، ضریب هوشی و درک بسیار بالاتر ، غالبا تفاوت طنز و لودگی را می فهمند.

لذا کسی که می خواهد با روپوش داروسازی ، مطلبی علمی بیان کند منطقا بایستی متوجه باشد که نبایستی روی تصویر تمثال مبارک خود ، صدای ضرطه!! قرار دهد.



👤افشین احمدپور



❤️@elmdinkhorafeh
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗ


بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
این که در شه نامه‌ها آورده‌اند
رستم و رویینه‌تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک
کز بسی خلق است دنیا یادگار
این همه رفتند و مای شوخ چشم
هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر
وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
مدتی بالا گرفتی تا بلوغ
سرو بالایی شدی سیمین عذار
هم چنین تا مرد نام‌آور شدی
فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند
واین چه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین
خاک خواهد بودن و خاکش غبار
گل بخواهد چید بی‌شک باغبان
ور نچیند خود فرو ریزد ز بار
این همه هیچ است چون می‌بگذرد
تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
نام نیکو گر بماند زآدمی
به کز او ماند سرای زرنگار
سال دیگر را که می‌داند حساب؟
یا کجا رفت آن که با ما بود پار؟
خفته گان بیچاره در خاک لحد
خفته اندر کله ی سر سوسمار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
هیچ دانی تا خرد به یا روان
من بگویم گر بداری استوار
آدمی را عقل باید در بدن
ور نه جان در کالبد دارد حمار
پیش از آن کز دست بیرونت برد
گردش گیتی زمام اختیار
گنج خواهی، در طلب رنجی ببر
خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار
چون خداوندت بزرگی داد و حکم
خرده از خردان مسکین در گذار
چون زبردستیت بخشید آسمان
زیردستان را همیشه نیک دار
عذرخواهان را خطاکاری ببخش
زینهاری را به جان ده زینهار
شکر نعمت را نکویی کن که حق
دوست دارد بندگان حق گزار
لطف او لطفی است بیرون از عدد
فضل او فضلی است بیرون از شمار
گر به هر مویی زبانی باشدت
شکر یک نعمت نگویی از هزار
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار
ملک بانان را نشاید روز و شب
گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
کام درویشان و مسکینان بده
تا همه کارت بر آرد کردگار
با غریبان لطف بی‌اندازه کن
تا رود نامت به نیکی در دیار
زور بازو داری و شمشیر تیز
گر جهان لشکر بگیرد غم مدار
از درون خسته گان اندیشه کن
وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح
سخت گیرد ظالمان را در حصار



❤️@elmdinkhorafeh
«محمد علی امیرمعزی» هم عاقبت بازنشسته شد و به تلاش چهل ساله ی خویش در کسوت یک شیعه شناس و اسلام پژوه ایرانی در دانشگاه «سوربن» پایان بخشید. به نظر من تنها نکته ی مثبت کارنامه ی «امیرمعزی» ، تلاش قابل ستایشی است که وی در طول این چهل سال برای مرتب نگه داشتن سبیل خود انجام داده است.

صد البته «امیرمعزی» ، دست کم این حسن را دارد که علاوه بر موهبت برخورداری از «سبیل فوتوژنیک» ، به درک درستی از نقش پر رنگ غلات در شکل گیری تشیع نخستین رسیده است. درست بر خلاف «آخوند محلوق اللحیه! ی پرینستون» ، که علاوه بر محروم ماندن از نعمت خدادادی سبیل چنگیزی ، از موهبت داشتن درک درست از تشیع نیز بی بهره است.

به هر صورت امیدوارم جناب «امیرمعزی» ، قدر «سبیل مادمازل کش!!» خود را بداند و پس از بازنشستگی ، به جای افاضه درباره ی «قرآن» و «عبدالملک مروان» ، کمی از شامپاین گازدار فرانسوی و سایر نعمات خدادادی موجود در کافه های «شانزلیزه» ، بهره مند گردد.


مطرب کجاست تا همه محصولِ زهد و عِلم
در کارِ چنگ و بَربَط و آوازِ نِی کُنَم

از قیل و قالِ مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمتِ معشوق و مِی کنم


👤افشین احمدپور



❤️@elmdinkhorafeh
وقتی پارسال در اینجا نوشتم که به علت نبود «آنتی دوت دیگوکسین» در بیمارستان های کرمانشاه ، یک رزیدنت باردار رشته ی اطفال فوت شده است منطقا دادستان کرمانشاه که هم یقه اش را در حد واجب ، تنگ می بندد و هم ریشش را به مقدار مستحب بلند می گذارد بایستی به عنوان مدعی العموم به ماجرا ورود پیدا می کرد و به علت ترک فعل منجر به مرگ ، مسؤولان ذی ربط را تحت تعقیب کیفری قرار می داد اما گویا این عزیز هم مثل سلف قبلی اش ، عادت کرده که شیپور را از سر گشاد بنوازد! لذا به جای تعقیب متهمان اصلی ، آمده و برای بنده دوسیه سازی کرده که چرا برای کسانی که دختر مردم را رو به قبله کرده اند از واژه ی «روضه خوان» استفاده کرده ای!!؟...

من از آخوند جماعت -بدون استثناء احدی- نفرت دارم اما گمان می کنم که جناب «محسنی اژه ای» برای حفظ ظاهر هم که شده بهتر است کمی بر کار قضات و دادستان ها و بازپرس های شهرهای دور از پایتخت ، نظارت بیشتری داشته باشد! و گر نه سوت بلبلی را خیلی ها بهتر از ایشان می نوازند!!....




به زیر دلق ملمع کمندها دارند
درازدستی این کوته آستینان بین



👤 افشین احمدپور



❤️@elmdinkhorafeh
با آن که رسم دستگاه های جیره خور حکومتی مروج مذهب این است که پس از مرگ هر یک از استادان نامدار سطوح عالی حوزه ی قم ، با تمام قوا به میدان بیایند و مجالس سوگواری و سینه زنی و روضه خوانی بر پا کنند و درباره ی مراتب نبوغ و علم و تقوای مرحوم مذکور ، چاخان سر هم بنمایند و درباره ی دیزی خوردنش با امام زمان ، غزل بسرایند اما وقتی که «سید رسول موسوی تهرانی» دار فانی را وداع گفت حتی از سوی «کیف کش جلال آل احمد» - که برای نفله شدن هر روضه خوان کور و کچل و لنگ و لوکی تسلیت نامه می فرستد- هم پیامی صادر نشد و انگار نه انگار که یکی از استوانه های تدریس «اصول فقه» به سرای باقی شتافته است‌.
بعدها فهمیدم که «موسوی تهرانی» هم در ماجرای سفر «معظم له فعلی» به قم و هم درباره ی نصب «خلخالی» از سوی «معظم له قبلی» ، انتقادات تند و تیزی حواله کرده و همین موجب خشم و کینه ی حضرات شده است.

فریدون را سرآمد پادشاهی
سلیمان را برفت از دست، خاتم

به نیشی می‌زند دوران گیتی
که آن را تا قیامت نیست مرهم

و ما من ظالم إلا و یبلی
و إن طال المدی یوما بأظلم

حرامش باد ملک و پادشاهی
که پیشش مدح گویند از قفا ذم


👤 افشین احمدپور


❤️@elmdinkhorafeh
2024/06/02 21:57:16
Back to Top
HTML Embed Code:


Fatal error: Uncaught Error: Call to undefined function pop() in /var/www/tgoop/chat.php:243 Stack trace: #0 /var/www/tgoop/route.php(43): include_once() #1 {main} thrown in /var/www/tgoop/chat.php on line 243