Telegram Web
⌛️ این بود زندگی؟! (2)

✍️ احسان محمدی

هر شب در اینستاگرام عکسی با تیتر «این بود زندگی؟!» منتشر می‌کنم تا یادم نرود: «خبری نیست!»

این کار نه در نفی امید و تلاش بلکه برای لذت بردن از «معمولی بودن» است، اینکه با حسرت ستاره‌ها را نگاه نکنیم. این عکس‌ها یادمان می‌آورد که آنها هم پیر می‌شوند و گاه چنان از یاد می‌روند که انگار نبوده‌ یا اصلاً گذشته پرافتخاری نداشته‌اند.

هیچ‌کس و هیچ‌چیز ماندنی نیست، همه در یک صف طولانی آرام آرام به سمت خط پایان قدم می‌زنیم و در مه غلیظ فراموشی فرو می‌رویم و احتمالاً لحظه آخر سر برمی‌گردانیم که: «این بود زندگی؟!»

نه عارف شده‌ام نه مرتاض، اتفاقاً با ولع دنبال یاد گرفتن و کار کردنم اما شاید از عوارض گذشتن از نیمه عمر است که این جمله از قصه‌ی بر دار کردن حسنک وزیر ورد زبانم شده: «احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند!»

و حرف آخر از #محمود_درویش:

تُنسیٰ کَأنَّکَ لَمْ تَکُن
تُنسی کَمَصرعِ الطائرٍ
کَکَنیسَةٍ مَهجورةٍ
تُنسی …

فراموش می‌شوی، گویی که هرگز نبوده‌ای!
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسۀ متروکه
فراموش می‌شوی …
🖋️ @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کنار همه کارهایی که باید همه یاد بگیریم تا #ایران به کشور بهتری برای زندگی کردن تبدیل شود، یکی هم #قدرشناسی است. از ما مردم کوچه و خیابان تا حضرات و مقامات!

از سینما و شعر بگیر تا موسیقی و ورزش و اقتصاد ... تقریباً کسی را نداریم که تکه پاره‌اش نکرده باشیم. هیچ انسان زنده و مُرده‌ای نیست که در دفاع یا حمله به او جمعیتی به فحش‌های رکیک نرسیده باشند.

در تحسین #لیونل_مسی بارها نوشته‌ام اما آخرین باری که ما از یک انسان زنده با احترام تجلیل کرده‌ایم کی بوده؟

یک خداحافظی باشکوه، یک بدرقه محترم، یک قاب بزرگ قدردانی ... چرا اینقدر کم که باید خیلی فکر کنیم تا یادمان بیاید؟

قدرشناسی، سنگ نزدن و تلخ نکردن آدم‌هایی که برای این سرزمین افتخار و احترام آورده‌اند یک وظیفه ملی است، باید یادش بگیریم. باید به بچه‌هایمان یاد بدهیم که این کشور حتی با همه مشکلاتش را انسان‌هایی با فداکاری حفظ کرده‌اند، خوشنام نگهداشته‌اند، به جهان معرفی کرده‌اند.

قصدم سرکوفت ملی یا بت ساختن از ستاره‌ها نیست اما با همه اختلاف نظرها، حتی اگر قدردان آدم‌هایی نیستیم که برای ایران جان کندند، سنگ‌شان نزنیم.

✍️ احسان محمدی
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from عصر ایران (ALI)
هنوز ساعت به هشت صبح نرسیده بود که وسط شیرینی‌فروشی بودم. می‌خواستم ......

✍️ احسان محمدی

🔹هنوز ساعت به هشت صبح نرسیده بود که وسط شیرینی‌فروشی بودم. می‌خواستم ......
👇👇👇
asriran.com/004bht

@MyAsriran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😀 شیر مادر و نان پدر حلالت!

😎 #کتروا به عنوان «تامین‌کننده جامع مصالح ساختمانی» هیچ مسئولیتی در مورد کیفیت این مصالح و نحوه تخریب ساختمان‌ها نمی‌پذیرید!

#یک_ساختمان_یک_برند

لینک عضویت در کانال👇
🏡 @Ketrowanews
Forwarded from عصر ایران (ALI)
قصه‌های نان و نمک(۳۴)/ تصادف دو زن در 137 ثانیه!

احسان محمدی

🔹 پشت چراغ قرمز ایستاده‌ام، راننده بغل دستی‌ام دارد سیب گاز می‌زند و همزمان گوشی‌اش را.....
👇👇👇
asriran.com/004boW

@MyAsriran
Forwarded from عصر ایران (ALI)
قصه‌های نان و نمک(35)/ توپ طلای «دمبله» در خشکشویی تهران!

✍️ احسان محمدی

🔹بخار خشکشویی توی هوا شناور است. زن و مردی که نزدیک به 60 سال دارند آنجا با هم کار می‌کنند. مرد فوتبالی است. همیشه یک چشمش به ....
👇👇👇
asriran.com/004buQ

@MyAsriran
Forwarded from هم‌میهن
تصاویری زیبا از شادی مشترک اهورا صفارزاده و همسرش که باشگاه ملوان پس از گلزنی او در بازی روز گذشته ملوان- خیبر منتشر کرد

@hammihanonline
hammihanonline.ir
Forwarded from ALI
قصه‌های نان و نمک(۳۷)/ وقتی جهان از آبدارخانه آغاز می‌شود

✍️ احسان محمدی

🔹 یک روز کمی شیرینی خانگی، یک روز چند شاخه گل، یک روز عود، یک روز آش دست‌پخت خودش ...
👇👇👇
asriran.com/004c5d

@MyAsriran
Forwarded from ALI
قصه‌های نان و نمک(۳۹)/رشته تحصیلی: دامپیوتر!

احسان محمدی

🔹اواخر دهه هفتاد که دانشجو شدم رشته کامپیوتر خیلی روی بورس بود.  بچه‌های این رشته جوری از کامپیوتر حرف می‌زدند که...
👇👇👇
asriran.com/004cK1

@MyAsriran
2025/10/21 13:19:00
Back to Top
HTML Embed Code: