This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟠 اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
آیت الله جوادی آملی در در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان او اختصاص دارد؛ چون قرآن را فقط مطهران میفهمند و فقط اینان هستند که مطهرند.
آیت الله جوادی آملی در در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان او اختصاص دارد؛ چون قرآن را فقط مطهران میفهمند و فقط اینان هستند که مطهرند.
🟠 ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸نگاهی انتقادی به دیدگاه انحصارگرایانه آیتالله جوادی آملی در فهم قرآن
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 5 خرداد 1404
🔸آیتالله جوادی آملی در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم درست قرآن فقط در انحصار مطهرون است، و مصداق این مطهران را ائمه شیعه و شیعیان معرفی کرده است. این دیدگاه بر پایۀ تفسیری خاص از آیۀ تطهیر (احزاب:۳۳) و آیۀ «لایمسه إلا المطهرون» (واقعه:۷۹) استوار است؛ اما این انگاره در تعارض با بسیاری از دادههای تاریخی، زبانشناختی، و حتی درونمتنی قرآن است.
🔸در این نوشتار، نشان خواهیم داد که چگونه چنین برداشتی، ضمن نادیده گرفتن بافت تاریخی و ساختار زبانی قرآن، به شکل ناخواستهای آن را از حیات اجتماعیاش جدا کرده و از کارکرد هدایتگرایانهاش تهی میسازد.
🔶۱. نگاهی تاریخی به گیرندگان نخستین قرآن
🔸بیش از دو سوم سورههای قرآن (حدود ۹۰ سوره) در مکه نازل شدهاند و مستقیماً خطاب به جامعهای مشرک بودهاند که نه تنها هیچ آشنایی با نهاد شیعه نداشته، بلکه هنوز خود را مسلمان نیز نمیدانستهاند. در مدینه نیز، چنانکه تاریخنگاری اسلامی گزارش میکند، شکلگیری مفهومی به نام «شیعه اهلبیت» به معنای فرقهای مجزا، تا سالها پس از رحلت پیامبر رخ نداد.
🔸اگر قرآن صرفاً برای «مطهرون» قابل فهم باشد، باید نتیجه گرفت که در زمان نزولش، فهم آن از دسترس مخاطبانش خارج بوده است. این فرض با ادعای عمومی بودن هدایت قرآن، ناسازگار است.
🔶۲. مغالطه در تفسیر «لایمسه إلا المطهرون»
🔸آیتالله جوادی آملی و برخی مفسران متأخر، آیه ۷۹ سوره واقعه را به معنای انحصار فهم قرآن در مطهرین گرفتهاند. اما:
▪️نخست، واژه «مَسّ» در زبان عربی به معنای تماس است، نه فهم قرآن. هرگز مس به معنای فهم به کار نرفته است.
▪️دوم، آیه ساختار خبری دارد، نه انشایی «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» به معنای "کسی آن را لمس نمیکند مگر پاکان"، نه "نباید لمس کند".
▪️سوم، این آیه بخشی از وصف «قرآن مکنون» در لوح محفوظ است و به عقیده بسیاری از مفسران اشاره به ملائکهای دارد که آن را از خدا برای ارسال به پیامبر اسلام(ص) دریافت میکنند، نه انسانها.
🔸در نتیجه، این آیه بههیچوجه نمیتواند مبنایی برای انحصار فهم قرآن در افراد خاص باشد.
🔶۳. تعارض با هدف قرآن در هدایت عمومی
🔸خود قرآن بارها بر «هدایت همگان» تأکید کرده است:
▪️«هُدًى لِّلنَّاسِ» (بقره:۱۸۵)،
▪️«بِیَانٌ لِّلنَّاسِ» (آل عمران:۱۳۸)،
🔸اگر فهم قرآن فقط از عهدهٔ شیعیان خاص برمیآمد، دیگر مخاطب قرار دادن مشرکان، اهل کتاب، منافقان و عموم مردم در سراسر قرآن، نوعی خطاب بیثمر و بیمخاطب تلقی میشد؛ امری که با حکمت و فصاحت ادعایی قرآن ناسازگار است.
🔶۴. انحصار فهم در عمل، انکار عقلانیت دینی
🔸هر متنی، از جمله متن مقدس، وقتی در جامعهای انسانی وارد میشود، تابع قواعد عمومی فهم و زبان است.
🔸اگر قرآن از این قاعده مستثنا شود و فهم آن در انحصار یک گروه محدود قرار گیرد، دیگر از آن نمیتوان انتظار داشت که در فرآیند گفتوگو، تفسیر، و حتی نقد علمی وارد شود.
🔸چنین برداشتی، راه را برای هرمنوتیک مشارکتی و عقلانیت تاریخی در مواجهه با دین میبندد و دین را به منطقهای بسته و درونگروهی تبدیل میکند.
🔶۵. ریشههای اجتماعی دیدگاه انحصارگرایانه
🔸دیدگاه امثال آیتالله جوادی آملی در بستری از الهیات سیاسی غالیان شیعه شکل گرفته که هدف آن انحصارسازی جایگاه ائمه شیعه در تفسیر دین است.
🔸اختصاص فهم قرآن به ائمه، در عمل به انحصار معرفت دینی در روات احادیث ائمه شیعه میانجامد که خود را وارثان تفسیر حقیقی میدانند.
🔶جمعبندی
🔸انحصار فهم قرآن در ائمه و شیعیان، نه تنها با ساختار زبانی و تاریخی قرآن ناسازگار است، بلکه در تعارض با فلسفه بعثت، عمومی بودن رسالت، و اصول عقلگرایانۀ فهم متون است.
🔸این نگرش بیشتر از آنکه ریشه در متن قرآن داشته باشد، حاصل ساختار قدرت درونمذهبی و تلاش برای حفظ مرجعیت تفسیری گروهی خاص است.
🔸برای بازگشت به گوهر هدایتگر قرآن، باید آن را متنی تاریخی، عقلپذیر، و قابل گفتوگو برای همگان دانست، نه رمزنامهای برای عدهای خاص.
🔸نقد اظهارات آیتالله جوادی آملی درباره تازگی و منحصر به فرد بودن قرآن
🔸تفسیر آیۀ «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»
🔸تفسیر آیۀ مس در بستر تاریخی
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔸نگاهی انتقادی به دیدگاه انحصارگرایانه آیتالله جوادی آملی در فهم قرآن
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 5 خرداد 1404
🔸آیتالله جوادی آملی در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم درست قرآن فقط در انحصار مطهرون است، و مصداق این مطهران را ائمه شیعه و شیعیان معرفی کرده است. این دیدگاه بر پایۀ تفسیری خاص از آیۀ تطهیر (احزاب:۳۳) و آیۀ «لایمسه إلا المطهرون» (واقعه:۷۹) استوار است؛ اما این انگاره در تعارض با بسیاری از دادههای تاریخی، زبانشناختی، و حتی درونمتنی قرآن است.
🔸در این نوشتار، نشان خواهیم داد که چگونه چنین برداشتی، ضمن نادیده گرفتن بافت تاریخی و ساختار زبانی قرآن، به شکل ناخواستهای آن را از حیات اجتماعیاش جدا کرده و از کارکرد هدایتگرایانهاش تهی میسازد.
🔶۱. نگاهی تاریخی به گیرندگان نخستین قرآن
🔸بیش از دو سوم سورههای قرآن (حدود ۹۰ سوره) در مکه نازل شدهاند و مستقیماً خطاب به جامعهای مشرک بودهاند که نه تنها هیچ آشنایی با نهاد شیعه نداشته، بلکه هنوز خود را مسلمان نیز نمیدانستهاند. در مدینه نیز، چنانکه تاریخنگاری اسلامی گزارش میکند، شکلگیری مفهومی به نام «شیعه اهلبیت» به معنای فرقهای مجزا، تا سالها پس از رحلت پیامبر رخ نداد.
🔸اگر قرآن صرفاً برای «مطهرون» قابل فهم باشد، باید نتیجه گرفت که در زمان نزولش، فهم آن از دسترس مخاطبانش خارج بوده است. این فرض با ادعای عمومی بودن هدایت قرآن، ناسازگار است.
🔶۲. مغالطه در تفسیر «لایمسه إلا المطهرون»
🔸آیتالله جوادی آملی و برخی مفسران متأخر، آیه ۷۹ سوره واقعه را به معنای انحصار فهم قرآن در مطهرین گرفتهاند. اما:
▪️نخست، واژه «مَسّ» در زبان عربی به معنای تماس است، نه فهم قرآن. هرگز مس به معنای فهم به کار نرفته است.
▪️دوم، آیه ساختار خبری دارد، نه انشایی «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» به معنای "کسی آن را لمس نمیکند مگر پاکان"، نه "نباید لمس کند".
▪️سوم، این آیه بخشی از وصف «قرآن مکنون» در لوح محفوظ است و به عقیده بسیاری از مفسران اشاره به ملائکهای دارد که آن را از خدا برای ارسال به پیامبر اسلام(ص) دریافت میکنند، نه انسانها.
🔸در نتیجه، این آیه بههیچوجه نمیتواند مبنایی برای انحصار فهم قرآن در افراد خاص باشد.
🔶۳. تعارض با هدف قرآن در هدایت عمومی
🔸خود قرآن بارها بر «هدایت همگان» تأکید کرده است:
▪️«هُدًى لِّلنَّاسِ» (بقره:۱۸۵)،
▪️«بِیَانٌ لِّلنَّاسِ» (آل عمران:۱۳۸)،
🔸اگر فهم قرآن فقط از عهدهٔ شیعیان خاص برمیآمد، دیگر مخاطب قرار دادن مشرکان، اهل کتاب، منافقان و عموم مردم در سراسر قرآن، نوعی خطاب بیثمر و بیمخاطب تلقی میشد؛ امری که با حکمت و فصاحت ادعایی قرآن ناسازگار است.
🔶۴. انحصار فهم در عمل، انکار عقلانیت دینی
🔸هر متنی، از جمله متن مقدس، وقتی در جامعهای انسانی وارد میشود، تابع قواعد عمومی فهم و زبان است.
🔸اگر قرآن از این قاعده مستثنا شود و فهم آن در انحصار یک گروه محدود قرار گیرد، دیگر از آن نمیتوان انتظار داشت که در فرآیند گفتوگو، تفسیر، و حتی نقد علمی وارد شود.
🔸چنین برداشتی، راه را برای هرمنوتیک مشارکتی و عقلانیت تاریخی در مواجهه با دین میبندد و دین را به منطقهای بسته و درونگروهی تبدیل میکند.
🔶۵. ریشههای اجتماعی دیدگاه انحصارگرایانه
🔸دیدگاه امثال آیتالله جوادی آملی در بستری از الهیات سیاسی غالیان شیعه شکل گرفته که هدف آن انحصارسازی جایگاه ائمه شیعه در تفسیر دین است.
🔸اختصاص فهم قرآن به ائمه، در عمل به انحصار معرفت دینی در روات احادیث ائمه شیعه میانجامد که خود را وارثان تفسیر حقیقی میدانند.
🔶جمعبندی
🔸انحصار فهم قرآن در ائمه و شیعیان، نه تنها با ساختار زبانی و تاریخی قرآن ناسازگار است، بلکه در تعارض با فلسفه بعثت، عمومی بودن رسالت، و اصول عقلگرایانۀ فهم متون است.
🔸این نگرش بیشتر از آنکه ریشه در متن قرآن داشته باشد، حاصل ساختار قدرت درونمذهبی و تلاش برای حفظ مرجعیت تفسیری گروهی خاص است.
🔸برای بازگشت به گوهر هدایتگر قرآن، باید آن را متنی تاریخی، عقلپذیر، و قابل گفتوگو برای همگان دانست، نه رمزنامهای برای عدهای خاص.
🔸نقد اظهارات آیتالله جوادی آملی درباره تازگی و منحصر به فرد بودن قرآن
🔸تفسیر آیۀ «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»
🔸تفسیر آیۀ مس در بستر تاریخی
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🟠 اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
آیت الله جوادی آملی در در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان او اختصاص دارد؛ چون قرآن را فقط مطهران میفهمند و فقط اینان هستند که مطهرند.
آیت الله جوادی آملی در در مراسم اهدای تفسیر «تسنیم» به آستان مقدس علوی اظهار داشته است که فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان او اختصاص دارد؛ چون قرآن را فقط مطهران میفهمند و فقط اینان هستند که مطهرند.
🔵 تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت2
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 7 خرداد 1404
🔷 1. بستر تاریخی: مدینه، سال پنجم هجرت
🔹آیه تطهیر، که در آیه 33 سوره احزاب آمده، در سال پنجم هجرت و در بستر ماجرای جنگ احزاب نازل شده است.
🔹در این سال، ساختار خانوادگی پیامبر عبارت از همسران پیامبر(ص) و خانوادۀ امام علی بود.
🔹بنابراین در سال پنجم هجرت، «اهل بیت» ترکیبی از همسران پیامبر و خانواده علی و فاطمه بود.
🔷 2. موقعیت و ساختار بیتالنبی
🔹پیامبر پس از ساخت مسجد مدینه، در ضلع شرقی آن، اتاقهایی برای همسرانش بنا کرد. این اتاقها (حُجَرات) بهمثابه اتاقهای کوچکی بودند که هر یک با در جداگانه به راهرویی مشترک و سپس به مسجد باز میشدند.
🔹اتاق فاطمه، که ابتدا به او اختصاص داشت و سپس پس از ازدواج محل سکونت علی و فرزندانش شد، در کنار در ورودی این راهرو و در جوار مسجد قرار داشت. این درگاه بعدها به «باب فاطمه» مشهور شد و موقعیت خاصی میان حجرهها پیدا کرد.
🔹بنابراین عنوان «اهل البیت» در چنین موقعیت زمانی و مکانی عبارت بود از هر کسی که در بیت پیامبر(ص) در سال پنجم هجرت سکونت داشت، از همسران گرفته تا فاطمه و علی و فرزندانشان.
🔷 3. دلالت سیاق آیات 28 تا 34
🔹آیات 28 تا 34 سوره احزاب پیامی کاملاً همسوی با یکدیگر دارند و در مخاطبشناسی، همگی صراحتاً به همسران پیامبر نظر دارند:
▪️آیه 28 و 29: تخییر همسران بین دنیا و آخرت.
▪️آیه 30: هشدار درباره فاحشه مبیّنه و عذاب مضاعف.
▪️آیه 31: تشویق به نیکی و پاداش مضاعف.
▪️آیه 32: توصیه به پرهیز از خضوع در گفتار و تبرج.
▪️آیه 33: توصیه به قرار گرفتن در خانهها، اقامه نماز، پرداخت زکات و اطاعت از پیامبر.
▪️و در ادامه همین آیه: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت...»
🔹در حالیکه تمامی آیات با ضمائر مؤنث جمع (کنّ) سخن میگویند، ناگهان در بخش دوم آیه 33، ضمیر به «عنکم» (مذکر) تغییر مییابد. برخی مفسران سنتی، همین تغییر ضمیر را قرینهای بر تغییر مخاطب گرفتهاند و نتیجه گرفتهاند که «اهل البیت» در این بخش، دیگر همسران نیستند بلکه تنها اهل کساء (علی، فاطمه، حسن و حسین) هستند.
🔹اما بر اساس قواعد زبان عربی و همچنین فضای ساختاری آیه، این چرخش ضمیر را میتوان چنین تحلیل کرد:
▪️تغییر ضمیر در این آیه هرگز به معنای تغییر مخاطب نیست، بلکه نشانه شمول و فراگیری مخاطبان است.
▪️ضمیر مذکر جمع در عربی، هنگامی که گروهی مرکب از مردان و زنان را خطاب قرار میدهد، بهکار میرود.
▪️بنابراین، جملۀ تطهیر خطاب به کل افراد ساکن بیت النبی اعم از همسران پیامبر و خانوادۀ امام علی بود؛ اما بر حسب سیاق به خصوص همسران پیامبر(ص) انصراف داشت.
🔷 4. دلالت آیه بر «خواست تشریعی»، نه «تحقق تکوینی»
🔹عبارت «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس... و یطهرکم تطهیرا» ناظر به خواست الهی مبنی بر اذهاب رجس همسران و تطهیر آنان است، نه یک واقعیت خارجی محققشده. «یرید» در اینجا نه از جنس اراده تکوینی (که به تحقق قطعی میانجامد)، بلکه از نوع اراده تشریعی است؛ یعنی خدا میخواهد شما اهل بیت رجس را ترک کنید و در مسیر طهارت گام بردارید. منتها سیاق آیه فقط از رجس داشتن همسران پیامبر سخن گفته است؛ نه دیگر ساکنان بیت پیامبر.
🔹بنابراین:
▪️طهارت مورد نظر آیه، طهارت هنجاری و مطلوب است، نه بالفعل و قطعی.
▪️از این رو، آیه در اثبات رجس داشتن همسران پیامبر است و نه مطهر بودن آنان از رجس.
🔹بنابراین هرگز از آیۀ تطهیر نمیتوان عصمت همسران پیامبر(ص) را از رجس و گناه ثابت کرد؛ بلکه به عکس میتوان از آن، رجس و گناهآلودی آنان را استفاده کرد.
🔷 5. نتیجهگیری
🔹موقعیت زمانی و مکانی «اهل البیت» در سال پنجم هجرت نشان میدهد که همسران پیامبر، فاطمه، علی، حسن و حسین همگی ساکن در بیتالنبی بودهاند.
🔹منتها آیات 28 تا 34 خطاب به همسران پیامبر است و مفاد آن بر وجود «رجس» در میان آنان تأکید دارد.
🔹تغییر ضمیر در آیه تطهیر بهجای نشاندادن خروج از سیاق، دلالت بر شمول دارد؛ یعنی همسران بخشی از مخاطبان آیهاند.
🔹آیه تطهیر ناظر به ارادۀ تشریعی برای پاکی همسران پیامبر(ص) است، نه اثبات طهارت قبلی؛ و لذا وقتی این آیه میگوید، خدا میخواهد رجس را از شما بزداید، این دربردارندۀ دلالتی ضمنی بر وجود رجس در میان همسران پیامبر(ص) است، نه فقدان آن.
🔸دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت2
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 7 خرداد 1404
🔷 1. بستر تاریخی: مدینه، سال پنجم هجرت
🔹آیه تطهیر، که در آیه 33 سوره احزاب آمده، در سال پنجم هجرت و در بستر ماجرای جنگ احزاب نازل شده است.
🔹در این سال، ساختار خانوادگی پیامبر عبارت از همسران پیامبر(ص) و خانوادۀ امام علی بود.
🔹بنابراین در سال پنجم هجرت، «اهل بیت» ترکیبی از همسران پیامبر و خانواده علی و فاطمه بود.
🔷 2. موقعیت و ساختار بیتالنبی
🔹پیامبر پس از ساخت مسجد مدینه، در ضلع شرقی آن، اتاقهایی برای همسرانش بنا کرد. این اتاقها (حُجَرات) بهمثابه اتاقهای کوچکی بودند که هر یک با در جداگانه به راهرویی مشترک و سپس به مسجد باز میشدند.
🔹اتاق فاطمه، که ابتدا به او اختصاص داشت و سپس پس از ازدواج محل سکونت علی و فرزندانش شد، در کنار در ورودی این راهرو و در جوار مسجد قرار داشت. این درگاه بعدها به «باب فاطمه» مشهور شد و موقعیت خاصی میان حجرهها پیدا کرد.
🔹بنابراین عنوان «اهل البیت» در چنین موقعیت زمانی و مکانی عبارت بود از هر کسی که در بیت پیامبر(ص) در سال پنجم هجرت سکونت داشت، از همسران گرفته تا فاطمه و علی و فرزندانشان.
🔷 3. دلالت سیاق آیات 28 تا 34
🔹آیات 28 تا 34 سوره احزاب پیامی کاملاً همسوی با یکدیگر دارند و در مخاطبشناسی، همگی صراحتاً به همسران پیامبر نظر دارند:
▪️آیه 28 و 29: تخییر همسران بین دنیا و آخرت.
▪️آیه 30: هشدار درباره فاحشه مبیّنه و عذاب مضاعف.
▪️آیه 31: تشویق به نیکی و پاداش مضاعف.
▪️آیه 32: توصیه به پرهیز از خضوع در گفتار و تبرج.
▪️آیه 33: توصیه به قرار گرفتن در خانهها، اقامه نماز، پرداخت زکات و اطاعت از پیامبر.
▪️و در ادامه همین آیه: «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت...»
🔹در حالیکه تمامی آیات با ضمائر مؤنث جمع (کنّ) سخن میگویند، ناگهان در بخش دوم آیه 33، ضمیر به «عنکم» (مذکر) تغییر مییابد. برخی مفسران سنتی، همین تغییر ضمیر را قرینهای بر تغییر مخاطب گرفتهاند و نتیجه گرفتهاند که «اهل البیت» در این بخش، دیگر همسران نیستند بلکه تنها اهل کساء (علی، فاطمه، حسن و حسین) هستند.
🔹اما بر اساس قواعد زبان عربی و همچنین فضای ساختاری آیه، این چرخش ضمیر را میتوان چنین تحلیل کرد:
▪️تغییر ضمیر در این آیه هرگز به معنای تغییر مخاطب نیست، بلکه نشانه شمول و فراگیری مخاطبان است.
▪️ضمیر مذکر جمع در عربی، هنگامی که گروهی مرکب از مردان و زنان را خطاب قرار میدهد، بهکار میرود.
▪️بنابراین، جملۀ تطهیر خطاب به کل افراد ساکن بیت النبی اعم از همسران پیامبر و خانوادۀ امام علی بود؛ اما بر حسب سیاق به خصوص همسران پیامبر(ص) انصراف داشت.
🔷 4. دلالت آیه بر «خواست تشریعی»، نه «تحقق تکوینی»
🔹عبارت «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس... و یطهرکم تطهیرا» ناظر به خواست الهی مبنی بر اذهاب رجس همسران و تطهیر آنان است، نه یک واقعیت خارجی محققشده. «یرید» در اینجا نه از جنس اراده تکوینی (که به تحقق قطعی میانجامد)، بلکه از نوع اراده تشریعی است؛ یعنی خدا میخواهد شما اهل بیت رجس را ترک کنید و در مسیر طهارت گام بردارید. منتها سیاق آیه فقط از رجس داشتن همسران پیامبر سخن گفته است؛ نه دیگر ساکنان بیت پیامبر.
🔹بنابراین:
▪️طهارت مورد نظر آیه، طهارت هنجاری و مطلوب است، نه بالفعل و قطعی.
▪️از این رو، آیه در اثبات رجس داشتن همسران پیامبر است و نه مطهر بودن آنان از رجس.
🔹بنابراین هرگز از آیۀ تطهیر نمیتوان عصمت همسران پیامبر(ص) را از رجس و گناه ثابت کرد؛ بلکه به عکس میتوان از آن، رجس و گناهآلودی آنان را استفاده کرد.
🔷 5. نتیجهگیری
🔹موقعیت زمانی و مکانی «اهل البیت» در سال پنجم هجرت نشان میدهد که همسران پیامبر، فاطمه، علی، حسن و حسین همگی ساکن در بیتالنبی بودهاند.
🔹منتها آیات 28 تا 34 خطاب به همسران پیامبر است و مفاد آن بر وجود «رجس» در میان آنان تأکید دارد.
🔹تغییر ضمیر در آیه تطهیر بهجای نشاندادن خروج از سیاق، دلالت بر شمول دارد؛ یعنی همسران بخشی از مخاطبان آیهاند.
🔹آیه تطهیر ناظر به ارادۀ تشریعی برای پاکی همسران پیامبر(ص) است، نه اثبات طهارت قبلی؛ و لذا وقتی این آیه میگوید، خدا میخواهد رجس را از شما بزداید، این دربردارندۀ دلالتی ضمنی بر وجود رجس در میان همسران پیامبر(ص) است، نه فقدان آن.
🔸دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
نقشۀ بیت النبی(ص) در سال پنجم هجرت
♦️جهنم فومن افتتاح شد
🔹اولین فیلم های منتشر شده از بازسازی جهنم برای مردم در شهر فومن، عبور از پل صراط با آتش واقعی و مواجهۀ با فرشتگان شکنجهگر در جهنم
🔹اولین فیلم های منتشر شده از بازسازی جهنم برای مردم در شهر فومن، عبور از پل صراط با آتش واقعی و مواجهۀ با فرشتگان شکنجهگر در جهنم
🔵 بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ...»
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت4
✍️ جعفر نکونام
📅 7 خرداد 1404
🔹نظر مشهور شیعه این است که جملۀ مذکور نزول جداگانه داشته است و بعد آن را در میانۀ آیات مربوط به همسران پیامبر قرار دادند؛ اما بر این نظر خدشههایی وارد است:
🔷1. قرار نگرفتن لفظ «إنما» در آغاز هیچ کلام مستقلی
🔹این جمله با «إنّما» شروع شده است که آن هرگز در آغاز یک کلام مستقل مثل سوره یا خطبه یا قصیده یا غزل و مانند آنها به کار نمیرود. برای مثال، در قرآن هیچ سورهای وجود ندارد که با چنین لفظی آغاز شده باشد.
🔹این نشان میدهد که «إنما» خود بهترین شاهد است که جملۀ تطهیر به آیات قبلش پیوستگی محکمی دارد.
🔷2. نقش تعلیلی واژۀ «إنما» برای ماقبل خود
🔹واژۀ «إنّما» به واقع در حکم تعلیل ما قبل است؛ یعنی برای آنچه قبل از آن ذکر شده است، ذکر علت میکند.
🔹قبل از این جمله به همسران پیامبر اوامر و نواهی خاصی شده؛ آنگاه برای آنها اینگونه ذکر علت شده است که خدا میخواهد رجس را از شما دور کند و شما را مطهر سازد.
🔹جملۀ تعلیلی «إنّما» ساختار معنایی آیات را پیوسته میسازد؛ چون طی آن اظهار میشود، دستورهایی مانند «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»، «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»، و «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولَى» برای این صادر شده است که خدا میخواهد رجس را از شما اهل خانۀ پیامبر بزداید و شما را از آنها پاک سازد.
🔷3. لام تعلیل در «لِيُذْهِبَ»
🔹گذشته از «إنما» حرف لام در «لِيُذْهِبَ» نیز برای تعلیل است و این نیز خود بهترین شاهد برای پیوستگی جملۀ تطهیر به ماقبل است؛ یعنی خدا این اوامر و نواهی را صادر کرده است تا رجس را از شما دور سازد.
🔹بر این اساس، اگر ما پیوستگی جملۀ تطهیر را به ماقبل نپذیریم، این جمله، تمام نخواهد بود؛ بلکه ناقص خواهد بود.
🔷4. یکپارچگی فواصل آیات مربوط به همسران با جملۀ تطهیر
🔹فواصل تمام این آیات به تنوین نصب (اً) ختم شده است. این نشان میدهد که آهنگ این جمله برای چنین سیاقی سامان داده شده است.
🔹در نظام بلاغی قرآن، آهنگ و فواصل آیات یکی از نشانههای مهم در دلالت بر وجود وحدت سیاق است. در اینجا، فواصل آیات از «قَوْلاً مَعْرُوفاً» (آیه 32) تا «تَطْهِيراً» (آیه 33) و «خَبِيراً» (آیه 34) همگی بر وزن یکسان و آهنگ مشابهاند.
🔹آوردن جملهای ناهماهنگ در میانه این نظم صوتی، با سبکشناسی شناختهشده قرآن ناسازگار خواهد بود و خود نشانهای از اصالت سیاقی این جمله است.
🔷5. نابخردانه بودن جایگذاری یک جملۀ بیربط در آیات نامربوط
🔹اگر فرض بر این باشد که جملۀ مذکور هیچ ارتباطی با سیاق آیه ندارد و مربوط به رجس همسران پیامبر نمیشود، وجود چنین جملهای در چنین سیاقی بیوجه میگردد و یک انسان خردمند هرگز یک جملهای را در جایی که هیچ ربطی به قبل و بعدش ندارد، جایگذاری نمیکند.
🔹بیارتباط دانستن این جمله با آیات همجوار آن، به معنای پذیرش گسست معنایی در متنی است که با اوج انسجام درونساختی شناخته میشود.
🔹اصول عقلانیِ فهم متون اقتضا دارد که یک جمله، وقتی در متنی جای گرفته، نسبتی معنایی با همجوار خود داشته باشد. جایگذاری بیربط چنین جملهای با محتوایی به این حساسیت در میانه خطاب به زنان پیامبر، نه با بلاغت قرآن سازگار است و نه با سلیقۀ زبانی و ساختاری یک شخص خردمند.
🔷6. بیسند بودن ادعای جایگذاری جملۀ تطهیر در میان آیات همسران پیامبر
🔹حتی یک روایت از یک شخص ملعون هم وجود ندارد که در آن از جایگذاری این آیه بر خلاف ترتیبش خبر داده باشد و برای مثال بیان کرده باشد که آن را پیامبر یا صحابه در چنین جایی جایگذاری کردند. بدیهی است که ادعای بیدلیل هم نمیتواند اعتبار داشته باشد.
🔹به سخن دیگر در مورد آیۀ تطهیر، هیچ روایت یا گزارشی در منابع شیعه و سنی وجود ندارد که از نزول آن در محل دیگر و انتقالش به اینجا خبر داده باشند. بنابراین، نظریۀ جایگذاری بعدی فاقد سند است و هیچ مبنایی جز حدس و گمان ندارد.
🔷7. جمعبندی
🔹نقدهای پنجگانۀ مذکور بهروشنی نشان میدهند که نظریۀ «نزول جداگانۀ جملۀ تطهیر» با قواعد زبانی، ساختار بلاغی، انسجام سیاقی، اصول عقلانی فهم متن، و نیز سنت نقلی مستند قرآن سازگار نیست.
🔹بر این اساس، میتوان گفت که تلقی آیه تطهیر بهمثابۀ جملهای مستقل، برخلاف قرائن قوی درونمتنی و شواهد منطقی است، و بازاندیشی در این نظریه برای تحلیل دقیقتر آیه ضروری مینماید.
🔸دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت4
✍️ جعفر نکونام
📅 7 خرداد 1404
🔹نظر مشهور شیعه این است که جملۀ مذکور نزول جداگانه داشته است و بعد آن را در میانۀ آیات مربوط به همسران پیامبر قرار دادند؛ اما بر این نظر خدشههایی وارد است:
🔷1. قرار نگرفتن لفظ «إنما» در آغاز هیچ کلام مستقلی
🔹این جمله با «إنّما» شروع شده است که آن هرگز در آغاز یک کلام مستقل مثل سوره یا خطبه یا قصیده یا غزل و مانند آنها به کار نمیرود. برای مثال، در قرآن هیچ سورهای وجود ندارد که با چنین لفظی آغاز شده باشد.
🔹این نشان میدهد که «إنما» خود بهترین شاهد است که جملۀ تطهیر به آیات قبلش پیوستگی محکمی دارد.
🔷2. نقش تعلیلی واژۀ «إنما» برای ماقبل خود
🔹واژۀ «إنّما» به واقع در حکم تعلیل ما قبل است؛ یعنی برای آنچه قبل از آن ذکر شده است، ذکر علت میکند.
🔹قبل از این جمله به همسران پیامبر اوامر و نواهی خاصی شده؛ آنگاه برای آنها اینگونه ذکر علت شده است که خدا میخواهد رجس را از شما دور کند و شما را مطهر سازد.
🔹جملۀ تعلیلی «إنّما» ساختار معنایی آیات را پیوسته میسازد؛ چون طی آن اظهار میشود، دستورهایی مانند «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»، «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»، و «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولَى» برای این صادر شده است که خدا میخواهد رجس را از شما اهل خانۀ پیامبر بزداید و شما را از آنها پاک سازد.
🔷3. لام تعلیل در «لِيُذْهِبَ»
🔹گذشته از «إنما» حرف لام در «لِيُذْهِبَ» نیز برای تعلیل است و این نیز خود بهترین شاهد برای پیوستگی جملۀ تطهیر به ماقبل است؛ یعنی خدا این اوامر و نواهی را صادر کرده است تا رجس را از شما دور سازد.
🔹بر این اساس، اگر ما پیوستگی جملۀ تطهیر را به ماقبل نپذیریم، این جمله، تمام نخواهد بود؛ بلکه ناقص خواهد بود.
🔷4. یکپارچگی فواصل آیات مربوط به همسران با جملۀ تطهیر
🔹فواصل تمام این آیات به تنوین نصب (اً) ختم شده است. این نشان میدهد که آهنگ این جمله برای چنین سیاقی سامان داده شده است.
🔹در نظام بلاغی قرآن، آهنگ و فواصل آیات یکی از نشانههای مهم در دلالت بر وجود وحدت سیاق است. در اینجا، فواصل آیات از «قَوْلاً مَعْرُوفاً» (آیه 32) تا «تَطْهِيراً» (آیه 33) و «خَبِيراً» (آیه 34) همگی بر وزن یکسان و آهنگ مشابهاند.
🔹آوردن جملهای ناهماهنگ در میانه این نظم صوتی، با سبکشناسی شناختهشده قرآن ناسازگار خواهد بود و خود نشانهای از اصالت سیاقی این جمله است.
🔷5. نابخردانه بودن جایگذاری یک جملۀ بیربط در آیات نامربوط
🔹اگر فرض بر این باشد که جملۀ مذکور هیچ ارتباطی با سیاق آیه ندارد و مربوط به رجس همسران پیامبر نمیشود، وجود چنین جملهای در چنین سیاقی بیوجه میگردد و یک انسان خردمند هرگز یک جملهای را در جایی که هیچ ربطی به قبل و بعدش ندارد، جایگذاری نمیکند.
🔹بیارتباط دانستن این جمله با آیات همجوار آن، به معنای پذیرش گسست معنایی در متنی است که با اوج انسجام درونساختی شناخته میشود.
🔹اصول عقلانیِ فهم متون اقتضا دارد که یک جمله، وقتی در متنی جای گرفته، نسبتی معنایی با همجوار خود داشته باشد. جایگذاری بیربط چنین جملهای با محتوایی به این حساسیت در میانه خطاب به زنان پیامبر، نه با بلاغت قرآن سازگار است و نه با سلیقۀ زبانی و ساختاری یک شخص خردمند.
🔷6. بیسند بودن ادعای جایگذاری جملۀ تطهیر در میان آیات همسران پیامبر
🔹حتی یک روایت از یک شخص ملعون هم وجود ندارد که در آن از جایگذاری این آیه بر خلاف ترتیبش خبر داده باشد و برای مثال بیان کرده باشد که آن را پیامبر یا صحابه در چنین جایی جایگذاری کردند. بدیهی است که ادعای بیدلیل هم نمیتواند اعتبار داشته باشد.
🔹به سخن دیگر در مورد آیۀ تطهیر، هیچ روایت یا گزارشی در منابع شیعه و سنی وجود ندارد که از نزول آن در محل دیگر و انتقالش به اینجا خبر داده باشند. بنابراین، نظریۀ جایگذاری بعدی فاقد سند است و هیچ مبنایی جز حدس و گمان ندارد.
🔷7. جمعبندی
🔹نقدهای پنجگانۀ مذکور بهروشنی نشان میدهند که نظریۀ «نزول جداگانۀ جملۀ تطهیر» با قواعد زبانی، ساختار بلاغی، انسجام سیاقی، اصول عقلانی فهم متن، و نیز سنت نقلی مستند قرآن سازگار نیست.
🔹بر این اساس، میتوان گفت که تلقی آیه تطهیر بهمثابۀ جملهای مستقل، برخلاف قرائن قوی درونمتنی و شواهد منطقی است، و بازاندیشی در این نظریه برای تحلیل دقیقتر آیه ضروری مینماید.
🔸دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔵دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت1
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 6 خرداد 1404
🔷1. مقدمه: مسئله در کجاست؟
🔹آیه موسوم به «آیه تطهیر» در میانه مجموعهای از آیات قرار گرفته که خطابشان صریحاً به «همسران…
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت1
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 6 خرداد 1404
🔷1. مقدمه: مسئله در کجاست؟
🔹آیه موسوم به «آیه تطهیر» در میانه مجموعهای از آیات قرار گرفته که خطابشان صریحاً به «همسران…
🔶 یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ...»
🔸قسمت5: بررسی نظریۀ معترضه بودن جملۀ تطهیر
🔸قسمت6: بررسی نظریۀ التفات بودن جملۀ تطهیر
🔸قسمت7: بررسی روایت ام سلمه در شأن نزول جملۀ تطهیر
🔸قسمت8: بررسی تکوینی یا تشریعی بودن اراده در جملۀ تطهیر
🔸قسمت9: بررسی دلالت تذکیر ضمیر «کم» در جملۀ تطهیر
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ...»
🔸قسمت5: بررسی نظریۀ معترضه بودن جملۀ تطهیر
🔸قسمت6: بررسی نظریۀ التفات بودن جملۀ تطهیر
🔸قسمت7: بررسی روایت ام سلمه در شأن نزول جملۀ تطهیر
🔸قسمت8: بررسی تکوینی یا تشریعی بودن اراده در جملۀ تطهیر
🔸قسمت9: بررسی دلالت تذکیر ضمیر «کم» در جملۀ تطهیر
🔸ارزیابی اختصاص فهم قرآن به ائمه شیعه و شیعیان
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیات قرآن
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔵دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت1
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 6 خرداد 1404
🔷1. مقدمه: مسئله در کجاست؟
🔹آیه موسوم به «آیه تطهیر» در میانه مجموعهای از آیات قرار گرفته که خطابشان صریحاً به «همسران…
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت1
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 6 خرداد 1404
🔷1. مقدمه: مسئله در کجاست؟
🔹آیه موسوم به «آیه تطهیر» در میانه مجموعهای از آیات قرار گرفته که خطابشان صریحاً به «همسران…
🔵 ارزیابی معرفتشناختی و کارکردی اثبات عصمت در کلام شیعی
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت10
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔷۱. عصمت در کلام شیعی: تعریفی فراگیر و فراتاریخی
🔹در نظام کلامی شیعه، اثبات عصمت برای چهاردهتن، نه صرفاً یک فضیلت اخلاقی و تقوایی، بلکه یکی از ارکان حجیت علمی و معرفتی برای این افراد تلقی میشود.
🔹این عصمت، هم عصمت علمی (عدم خطا در شناخت و فهم دین) و هم عصمت عملی (عدم ارتکاب گناه و حتی اشتباه غیرعمدی) را شامل میشود.
🔹چنین تعریفی از عصمت، اساساً نوعی مصونیت فراتاریخی و فرابشری برای معصومان مفروض میدارد که هیچ گونه خطا یا لغزشی، آگاهانه یا ناآگاهانه، به ایشان راه ندارد.
🔹اما صرفنظر از امکان یا عدم امکان اثبات چنین ادعایی از منظر بیروندینی، پرسش اصلی این است: اثبات چنین عصمتی چه کارکرد معرفتشناختی یا دینی ملموسی دارد؟
🔷۲. تمایز میان اثبات عصمت و اعتبار مطلق احادیث
🔹فرض کنیم که معصومان از هرگونه خطا مبرا هستند. آیا این به آن معناست که همۀ احادیث منسوب به آنان، معتبر، معصومانه و غیرقابل تردید است؟ پاسخ منفی است. زیرا در روششناسی حدیثی رایج نزد علمای شیعه، هیچ روایتی صرف انتساب به معصوم، مصون از نقد نیست.
🔹علمای شیعه در مواجهه با احادیث، ملاکهایی مانند سازگاری با عقل، علم، و واقعیت تجربی را در نظر میگیرند. اگر حدیثی با عقل ناسازگار باشد، آن را یا تأویل میکنند یا اگر نتوانند تأویل کنند، جعلی میشمارند. بدینسان، عقل مدرن در عمل، بالاتر از روایت قرار میگیرد و نقش داور نهایی را ایفا میکند.
🔹نمونههای بیشماری از احادیث در دست است که قرنها مورد پذیرش علما بودهاند؛ اما در دوره معاصر، بهواسطه تعارض با علوم تجربی یا نظام اخلاقی مدرن، یا طرد شدهاند یا بازتفسیر.
🔷۳. اقتدار عقل مدرن در برابر عصمت دینی
🔹نتیجه عملی این فرآیند آن است که حتی اگر بتوان اثبات کرد که حدیثی از یک معصوم صادر شده، در صورتی که با عقل یا علم تجربی ناسازگار باشد، همان عقل و علم است که تعیین میکند چگونه با آن حدیث تعامل شود.
🔹به بیان دیگر، مرجع نهایی در تعیین اعتبار معرفتی، نه عصمت، بلکه عقل و علم است.
🔹در چنین وضعیتی، عصمت تنها یک گزاره دروندینی میماند که در عرصه داوری بیرونی و عقلانی، نقش قاطع ندارد. زیرا آنچه در نهایت به روایت اعتبار میبخشد، نه صرف نسبت آن با یک معصوم، بلکه انطباق آن با عقل و تجربه بشری است.
🔷۴. تأویلگرایی در مواجهه با قرآن: عقل مدرن بالاتر از کلام خدا؟
🔹این منطق تنها در مورد احادیث معصومان جاری نیست. در تفسیر قرآن نیز علمای دینی همواره کوشیدهاند تا آیات را به گونهای تفسیر کنند که با عقل و علم روزگار خود سازگار باشد.
🔹هرگاه آیاتی از قرآن با مبانی عقلی یا اخلاقی عصر ناسازگار باشند، تأویل، استعارهسازی، و معناسازی دوباره آغاز میشود تا تنش میان وحی و عقل مرتفع گردد.
🔹این در حالی است که در سنت دینی، آیات قرآن جایگاهی بهمراتب بالاتر از روایات دارند و از حیث صدور، کلام خدا تلقی میشوند. اما در عمل، حتی کلام خدا نیز بهگونهای بازتفسیر میشود که با مدرنیته در تعارض نیفتد.
🔷۵. نمونه تاریخی: بردهداری و تغییر داوری فقهی
🔹نمونه بارز چنین روندی را میتوان در حکم بردهداری مشاهده کرد. بردهداری، در قرآن و روایات، مجاز و پذیرفتهشده است؛ طوری که در دوران پیشامدرن، مخالفت با آن موجب تکفیر یا حداقل تردید در ایمان فرد میشد.
🔹اما از قرن نوزدهم به بعد، و در پی الغای بردهداری در غرب، همین بردهداری، در کشورهای اسلامی نیز به تدریج کنار گذاشته شد.
🔹در جمهوری اسلامی ایران، بردهداری رسماً ممنوع است و ارتکاب آن جرم تلقی میشود. حال آنکه هیچ آیه یا حدیثی دال بر نسخ بردهداری نیامده است.
🔹این تغییر صرفاً بهواسطه تحول در اخلاق اجتماعی بشر و اقتدار گفتمان مدرن صورت گرفته است؛ نه بر اساس تغییر در متون دینی.
🔷۶. جمعبندی: داور نهایی، عقل بشر است؛ نه عصمت و نه نقل
🔹طبق نظر علمای اسلامی، اگر حتی کلام معصوم یا کلام خداوند نیز هنگامی که با عقل، علم یا اخلاق مدرن ناسازگار باشد، باید تأویل شود، آنگاه باید پذیرفت که عقل بشر و مدرنیته، معیار نهایی داوری در معرفت دینی شدهاند؛ نه عصمت، نه سنت، و نه حتی آیات قرآن.
🔹بر این اساس، تلاش برای اثبات عصمت مطلق برای چهاردهتن، هرچند از منظر دروندینی واجد ارزش اعتقادی است، اما در مقام عمل، فاقد کارکرد مستقل معرفتشناختی و روشمبنایی در مواجهه با مسائل جدید است.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت10
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔷۱. عصمت در کلام شیعی: تعریفی فراگیر و فراتاریخی
🔹در نظام کلامی شیعه، اثبات عصمت برای چهاردهتن، نه صرفاً یک فضیلت اخلاقی و تقوایی، بلکه یکی از ارکان حجیت علمی و معرفتی برای این افراد تلقی میشود.
🔹این عصمت، هم عصمت علمی (عدم خطا در شناخت و فهم دین) و هم عصمت عملی (عدم ارتکاب گناه و حتی اشتباه غیرعمدی) را شامل میشود.
🔹چنین تعریفی از عصمت، اساساً نوعی مصونیت فراتاریخی و فرابشری برای معصومان مفروض میدارد که هیچ گونه خطا یا لغزشی، آگاهانه یا ناآگاهانه، به ایشان راه ندارد.
🔹اما صرفنظر از امکان یا عدم امکان اثبات چنین ادعایی از منظر بیروندینی، پرسش اصلی این است: اثبات چنین عصمتی چه کارکرد معرفتشناختی یا دینی ملموسی دارد؟
🔷۲. تمایز میان اثبات عصمت و اعتبار مطلق احادیث
🔹فرض کنیم که معصومان از هرگونه خطا مبرا هستند. آیا این به آن معناست که همۀ احادیث منسوب به آنان، معتبر، معصومانه و غیرقابل تردید است؟ پاسخ منفی است. زیرا در روششناسی حدیثی رایج نزد علمای شیعه، هیچ روایتی صرف انتساب به معصوم، مصون از نقد نیست.
🔹علمای شیعه در مواجهه با احادیث، ملاکهایی مانند سازگاری با عقل، علم، و واقعیت تجربی را در نظر میگیرند. اگر حدیثی با عقل ناسازگار باشد، آن را یا تأویل میکنند یا اگر نتوانند تأویل کنند، جعلی میشمارند. بدینسان، عقل مدرن در عمل، بالاتر از روایت قرار میگیرد و نقش داور نهایی را ایفا میکند.
🔹نمونههای بیشماری از احادیث در دست است که قرنها مورد پذیرش علما بودهاند؛ اما در دوره معاصر، بهواسطه تعارض با علوم تجربی یا نظام اخلاقی مدرن، یا طرد شدهاند یا بازتفسیر.
🔷۳. اقتدار عقل مدرن در برابر عصمت دینی
🔹نتیجه عملی این فرآیند آن است که حتی اگر بتوان اثبات کرد که حدیثی از یک معصوم صادر شده، در صورتی که با عقل یا علم تجربی ناسازگار باشد، همان عقل و علم است که تعیین میکند چگونه با آن حدیث تعامل شود.
🔹به بیان دیگر، مرجع نهایی در تعیین اعتبار معرفتی، نه عصمت، بلکه عقل و علم است.
🔹در چنین وضعیتی، عصمت تنها یک گزاره دروندینی میماند که در عرصه داوری بیرونی و عقلانی، نقش قاطع ندارد. زیرا آنچه در نهایت به روایت اعتبار میبخشد، نه صرف نسبت آن با یک معصوم، بلکه انطباق آن با عقل و تجربه بشری است.
🔷۴. تأویلگرایی در مواجهه با قرآن: عقل مدرن بالاتر از کلام خدا؟
🔹این منطق تنها در مورد احادیث معصومان جاری نیست. در تفسیر قرآن نیز علمای دینی همواره کوشیدهاند تا آیات را به گونهای تفسیر کنند که با عقل و علم روزگار خود سازگار باشد.
🔹هرگاه آیاتی از قرآن با مبانی عقلی یا اخلاقی عصر ناسازگار باشند، تأویل، استعارهسازی، و معناسازی دوباره آغاز میشود تا تنش میان وحی و عقل مرتفع گردد.
🔹این در حالی است که در سنت دینی، آیات قرآن جایگاهی بهمراتب بالاتر از روایات دارند و از حیث صدور، کلام خدا تلقی میشوند. اما در عمل، حتی کلام خدا نیز بهگونهای بازتفسیر میشود که با مدرنیته در تعارض نیفتد.
🔷۵. نمونه تاریخی: بردهداری و تغییر داوری فقهی
🔹نمونه بارز چنین روندی را میتوان در حکم بردهداری مشاهده کرد. بردهداری، در قرآن و روایات، مجاز و پذیرفتهشده است؛ طوری که در دوران پیشامدرن، مخالفت با آن موجب تکفیر یا حداقل تردید در ایمان فرد میشد.
🔹اما از قرن نوزدهم به بعد، و در پی الغای بردهداری در غرب، همین بردهداری، در کشورهای اسلامی نیز به تدریج کنار گذاشته شد.
🔹در جمهوری اسلامی ایران، بردهداری رسماً ممنوع است و ارتکاب آن جرم تلقی میشود. حال آنکه هیچ آیه یا حدیثی دال بر نسخ بردهداری نیامده است.
🔹این تغییر صرفاً بهواسطه تحول در اخلاق اجتماعی بشر و اقتدار گفتمان مدرن صورت گرفته است؛ نه بر اساس تغییر در متون دینی.
🔷۶. جمعبندی: داور نهایی، عقل بشر است؛ نه عصمت و نه نقل
🔹طبق نظر علمای اسلامی، اگر حتی کلام معصوم یا کلام خداوند نیز هنگامی که با عقل، علم یا اخلاق مدرن ناسازگار باشد، باید تأویل شود، آنگاه باید پذیرفت که عقل بشر و مدرنیته، معیار نهایی داوری در معرفت دینی شدهاند؛ نه عصمت، نه سنت، و نه حتی آیات قرآن.
🔹بر این اساس، تلاش برای اثبات عصمت مطلق برای چهاردهتن، هرچند از منظر دروندینی واجد ارزش اعتقادی است، اما در مقام عمل، فاقد کارکرد مستقل معرفتشناختی و روشمبنایی در مواجهه با مسائل جدید است.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔶 یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔵 فصلالخطاب: عقل یا نقل؟
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت11
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔷۱. نقد نگاه سنتی: تخطئه عقل برای امتیازدهی به نقل
🔹در سنت فکری دینی، تکرار میشود که عقل محدود است یا عقل خطاپذیر است. این سخن، نادرست نیست؛ اما نکته اینجاست که از این محدودیت عقل، نتیجهای نادرست و شتابزده گرفته میشود: اینکه نقل (قرآن و حدیث) بهسبب اتصالش به علم الهی، از هر خطا و محدودیتی مصون است و در نتیجه، اعتبار معرفتی آن بالاتر از عقل است.
🔹اما این قیاس، هم در مقام نظر و هم در تجربه تاریخی، دچار اشکال بنیادی است؛ زیرا از محدود بودن عقل، نمیتوان اعتبار نقل را نتیجه گرفت. آنچه امروز از نقل در دست ماست، نه علم مطلق الهی، بلکه تفسیری انسانی از متونی تاریخی است که خود نیازمند داوری عقلانیاند.
🔷۲. دسترسی به متن محدود؛ نه علم نامحدود الهی
🔹حتی اگر بپذیریم که قرآن و سخنان منسوب به معصومان، برگرفته از علم الهیاند، باید بپذیریم که ما به خود علم مطلق الهی دسترسی نداریم، بلکه به برساختهای از آن در قالب متن و روایت دسترسی داریم. این متون هم به لحاظ محتوایی، و هم از نظر تاریخی، دارای محدودیتاند.
🔹برای مثال، آیات و احادیث هیچ سخنی درباره مسائل جدیدی مانند بانکداری مدرن، دموکراسی، شبیهسازی، تغییر جنسیت، بیمه، مالکیت معنوی، اینترنت، هوش مصنوعی و صدها پدیده دیگر که امروز محل چالشهای اخلاقی و حقوقیاند، ندارند. چگونه میتوان ادعا کرد که این منابع نقل، پاسخگوی همۀ نیازهای معرفتی بشر در عصر حاضرند، در حالی که سکوت مطلق دربارۀ مسائل مستحدثه دارند؟
🔷۳. هر بهرهبرداری از نقل، نیازمند داوری عقل
🔹در اینجا پارادوکسی شکل میگیرد که سنتگرایان اغلب از آن غفلت میکنند: فهم و داوری هر آیه یا حدیث، تنها از طریق عقل انسانی ممکن است. در تشخیص روایات معتبر، استنباط احکام، تعیین ناسخ و منسوخ، و داوری در تعارضات متنی، همه با ابزار عقل انجام میشود. پس چطور میتوان عقل را تخطئه کرد و در عین حال، بدون آن نقل را داوری کرد و فهمید؟
🔹آیا بدون عقل میتوان تشخیص داد که:
▪️این روایت جعلی است یا صحیح؟
▪️این آیه ناسخ است یا منسوخ؟
▪️این حکم ابدی است یا مختص به یک زمان خاص؟
▪️آیا مقصود از «ربا» در قرآن، با بانکداری مدرن منطبق است یا نه؟
🔹پاسخ به همۀ این پرسشها مستلزم حضور عقل فعال، نقدگر، و تفسیرگر است.
🔷۴. عقبنشینی نقل در برابر عقل در تجربۀ تاریخی
🔹واقعیت تاریخی این است که هرجا میان عقل و نقل تعارضی رخ داده، این نقل بوده که عقبنشینی کرده است، نه عقل.
🔹این عقبنشینی در قالب تأویل، نسخ، تخصیص، یا کنار گذاشتن احادیث رخ داده است.
🔹مثالهایی روشن از این قبیل:
▪️علمای شیعه و سنی، در مواجهه با روایتهایی درباره جادو، جنزدگی، آسمانهای هفتگانه، و احادیث مربوط به کیهانشناسی قرآنی، همگی دست به تأویل عقلپسند زدهاند.
▪️در مورد بردهداری، با آنکه در قرآن و حدیث آمده، علمای معاصر همگی آن را منسوخ و بیاعتبار دانستهاند، بهدلیل تعارض آن با اخلاق و حقوق بشر.
▪️احادیث طبی، با وجود انتساب به معصومان، کنار گذاشته شدهاند؛ چون علم تجربی مدرن اعتبار بیشتری یافته است.
🔹پس اگر عقل در عمل معیار داوری است، چرا در مقام نظر، آن را تخطئه میکنیم؟
🔷۵. بیفایدگی تخطئه عقل برای افزایش اعتبار نقل
🔹نمیتوان با ضعیف جلوه دادن عقل، نقل را قوی کرد. اعتبار نقل نه از تخطئه عقل، بلکه از تأیید عقل حاصل میشود. اگرچه عقل ناقص است، اما همین عقل ناقص است که به نقل اعتبار میبخشد و حکم میکند که کدام معتبر است و کدام نامعتبر.
🔹تخطئۀ عقل به مثابه بر شاخه نشستن و ریشه را زدن است؛ چون وقتی اعتبار عقل از بین برود، اعتبار نقل نیز که از سوی عقل حاصل می گردد، از بین خواهد رفت.
🔷۶. فصل الخطاب بودن عقل حتی با الهی دانستن نقل
🔹حتی اگر فرض کنیم که قرآن واقعاً کلام خداست و امامان واقعاً معصوماند. باز هم پرسش این است:
🔹چه کسی قرار است تعیین کند که کدام آیه، در کدام زمینه تاریخی نازل شده و مراد واقعی آن چیست و یا کدام روایت، سخن امام معصوم است و مراد واقعی آن چیست؟
🔹پاسخ همۀ اینها، به تحلیل عقلانی وابسته است. پس در نهایت، فصلالخطاب، همین عقل محدود و خطاکار است، نه نقل مقدس.
🔷۷. توسعه در گرو اعتماد به عقل محدود و خطاکار، نه نقل مقدس
🔹کافی است تصور کنیم که اگر بشر، پیشرفت علمی، حقوقی، و فلسفی خود را محدود به نقل دینی میکرد، هیچگاه علوم مدرن، آزادیهای مدنی، حقوق بشر، یا پیشرفت تکنولوژیک پدید نمیآمد.
🔹سنت دینی، با تمام ظرفیتهای معنوی خود، هرگز نتوانسته است جایگزینی برای عقلانیت مدرن ارائه کند؛ بلکه خود، ناگزیر از تأویل عقلپسند برای بقای مشروعیت خویش شده است.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت11
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔷۱. نقد نگاه سنتی: تخطئه عقل برای امتیازدهی به نقل
🔹در سنت فکری دینی، تکرار میشود که عقل محدود است یا عقل خطاپذیر است. این سخن، نادرست نیست؛ اما نکته اینجاست که از این محدودیت عقل، نتیجهای نادرست و شتابزده گرفته میشود: اینکه نقل (قرآن و حدیث) بهسبب اتصالش به علم الهی، از هر خطا و محدودیتی مصون است و در نتیجه، اعتبار معرفتی آن بالاتر از عقل است.
🔹اما این قیاس، هم در مقام نظر و هم در تجربه تاریخی، دچار اشکال بنیادی است؛ زیرا از محدود بودن عقل، نمیتوان اعتبار نقل را نتیجه گرفت. آنچه امروز از نقل در دست ماست، نه علم مطلق الهی، بلکه تفسیری انسانی از متونی تاریخی است که خود نیازمند داوری عقلانیاند.
🔷۲. دسترسی به متن محدود؛ نه علم نامحدود الهی
🔹حتی اگر بپذیریم که قرآن و سخنان منسوب به معصومان، برگرفته از علم الهیاند، باید بپذیریم که ما به خود علم مطلق الهی دسترسی نداریم، بلکه به برساختهای از آن در قالب متن و روایت دسترسی داریم. این متون هم به لحاظ محتوایی، و هم از نظر تاریخی، دارای محدودیتاند.
🔹برای مثال، آیات و احادیث هیچ سخنی درباره مسائل جدیدی مانند بانکداری مدرن، دموکراسی، شبیهسازی، تغییر جنسیت، بیمه، مالکیت معنوی، اینترنت، هوش مصنوعی و صدها پدیده دیگر که امروز محل چالشهای اخلاقی و حقوقیاند، ندارند. چگونه میتوان ادعا کرد که این منابع نقل، پاسخگوی همۀ نیازهای معرفتی بشر در عصر حاضرند، در حالی که سکوت مطلق دربارۀ مسائل مستحدثه دارند؟
🔷۳. هر بهرهبرداری از نقل، نیازمند داوری عقل
🔹در اینجا پارادوکسی شکل میگیرد که سنتگرایان اغلب از آن غفلت میکنند: فهم و داوری هر آیه یا حدیث، تنها از طریق عقل انسانی ممکن است. در تشخیص روایات معتبر، استنباط احکام، تعیین ناسخ و منسوخ، و داوری در تعارضات متنی، همه با ابزار عقل انجام میشود. پس چطور میتوان عقل را تخطئه کرد و در عین حال، بدون آن نقل را داوری کرد و فهمید؟
🔹آیا بدون عقل میتوان تشخیص داد که:
▪️این روایت جعلی است یا صحیح؟
▪️این آیه ناسخ است یا منسوخ؟
▪️این حکم ابدی است یا مختص به یک زمان خاص؟
▪️آیا مقصود از «ربا» در قرآن، با بانکداری مدرن منطبق است یا نه؟
🔹پاسخ به همۀ این پرسشها مستلزم حضور عقل فعال، نقدگر، و تفسیرگر است.
🔷۴. عقبنشینی نقل در برابر عقل در تجربۀ تاریخی
🔹واقعیت تاریخی این است که هرجا میان عقل و نقل تعارضی رخ داده، این نقل بوده که عقبنشینی کرده است، نه عقل.
🔹این عقبنشینی در قالب تأویل، نسخ، تخصیص، یا کنار گذاشتن احادیث رخ داده است.
🔹مثالهایی روشن از این قبیل:
▪️علمای شیعه و سنی، در مواجهه با روایتهایی درباره جادو، جنزدگی، آسمانهای هفتگانه، و احادیث مربوط به کیهانشناسی قرآنی، همگی دست به تأویل عقلپسند زدهاند.
▪️در مورد بردهداری، با آنکه در قرآن و حدیث آمده، علمای معاصر همگی آن را منسوخ و بیاعتبار دانستهاند، بهدلیل تعارض آن با اخلاق و حقوق بشر.
▪️احادیث طبی، با وجود انتساب به معصومان، کنار گذاشته شدهاند؛ چون علم تجربی مدرن اعتبار بیشتری یافته است.
🔹پس اگر عقل در عمل معیار داوری است، چرا در مقام نظر، آن را تخطئه میکنیم؟
🔷۵. بیفایدگی تخطئه عقل برای افزایش اعتبار نقل
🔹نمیتوان با ضعیف جلوه دادن عقل، نقل را قوی کرد. اعتبار نقل نه از تخطئه عقل، بلکه از تأیید عقل حاصل میشود. اگرچه عقل ناقص است، اما همین عقل ناقص است که به نقل اعتبار میبخشد و حکم میکند که کدام معتبر است و کدام نامعتبر.
🔹تخطئۀ عقل به مثابه بر شاخه نشستن و ریشه را زدن است؛ چون وقتی اعتبار عقل از بین برود، اعتبار نقل نیز که از سوی عقل حاصل می گردد، از بین خواهد رفت.
🔷۶. فصل الخطاب بودن عقل حتی با الهی دانستن نقل
🔹حتی اگر فرض کنیم که قرآن واقعاً کلام خداست و امامان واقعاً معصوماند. باز هم پرسش این است:
🔹چه کسی قرار است تعیین کند که کدام آیه، در کدام زمینه تاریخی نازل شده و مراد واقعی آن چیست و یا کدام روایت، سخن امام معصوم است و مراد واقعی آن چیست؟
🔹پاسخ همۀ اینها، به تحلیل عقلانی وابسته است. پس در نهایت، فصلالخطاب، همین عقل محدود و خطاکار است، نه نقل مقدس.
🔷۷. توسعه در گرو اعتماد به عقل محدود و خطاکار، نه نقل مقدس
🔹کافی است تصور کنیم که اگر بشر، پیشرفت علمی، حقوقی، و فلسفی خود را محدود به نقل دینی میکرد، هیچگاه علوم مدرن، آزادیهای مدنی، حقوق بشر، یا پیشرفت تکنولوژیک پدید نمیآمد.
🔹سنت دینی، با تمام ظرفیتهای معنوی خود، هرگز نتوانسته است جایگزینی برای عقلانیت مدرن ارائه کند؛ بلکه خود، ناگزیر از تأویل عقلپسند برای بقای مشروعیت خویش شده است.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔶 یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔵 ارزیابی انتقادی نسبت میان «طهارت» و «فهم قرآن»
🔹نقد مدعای اختصاص فهم قرآن به مطهرین
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت12
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔹یکی از مدعاهای رایج در برخی تفاسیر شیعی، از جمله در اندیشه مفسرانی چون آیتالله جوادی آملی، این است که فهم قرآن تنها برای کسانی میسر است که از طهارت باطنی، و در اصطلاح کلامی، عصمت برخوردار باشند. بر اساس چنین دیدگاهی، فهم قرآن نه تنها نیازمند دانش و توان عقلانی، بلکه در گرو صفای درون و پاکی روح است. مهمترین مستند قرآنی این ادعا، آیه مشهور «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب: 33) است که با نگاهی تفسیری-کلامی، به مثابه شرط اختصاصی در فهم کتاب خدا در نظر گرفته میشود.
🔹در این یادداشت، این دیدگاه را در چند محور، به صورت انتقادی بررسی میکنیم.
🔷1. ناسازگاری شرط طهارت با شأن هدایتگری قرآن
🔹غرض نزول قرآن، هدایت انسانهاست. قرآن خود را «هدىً للناس» (بقره: 2) معرفی میکند؛ یعنی برای همه مردم، نه صرفاً مؤمنان یا طاهرین. این کتاب در بستر تاریخی خاصی نازل شد: در جامعۀ مشرک عرب، در قریشی که نهتنها ایمان نداشت، بلکه با پیامبر مخالفت میکرد. با این حال، قرآن بارها مستقیماً با آنان سخن میگوید و استدلال میآورد.
🔹حال اگر فهم قرآن در گرو طهارت باطنی و عصمت باشد، چگونه ممکن است قرآن از همان ابتدا از کسانی چون ابوجهل، ولید بن مغیره یا ابوسفیان انتظار «فهم» داشته باشد؟ این تناقض، نشان میدهد که مخاطب قرآن نه یک نخبۀ روحانی، بلکه عموم مردماند؛ و زبان قرآن نیز، زبانی انسانی، تاریخی و فهمپذیر است، نه سرّی و فراتر از عقل بشر.
🔷2. تفاوت میان «طهارت قلبی» و «توانایی عقلانی»
🔹فهم هر متن زبانی، مستلزم تواناییهایی در سطح شناختی و عقلانی است: شناخت ساختار زبان، درک استعارهها، فهم سیاق، آگاهی از بافت تاریخی، و توان تأویل معنادار. در مقابل، طهارت ناظر به ساحت اخلاقی و روانی است.
🔹فردی ممکن است از طهارت اخلاقی برخوردار باشد، اما درک زبانی یا دانشی از منابع اسلامی نداشته باشد و برعکس، یک زبانشناس، مورخ یا فیلسوف غیرمسلمان میتواند ساختار معنایی آیات قرآن را تحلیل و تفسیر کند، بیآنکه الزاماً مؤمن یا طاهر باشد.
🔷3. مفقود بودن نمونۀ تفسیر ممتاز شیعه مبتنی بر طهارت باطنی
🔹اگر ادعای اختصاص فهم قرآن به طاهرین درست باشد، باید تفاسیر شیعه دستاوردی برتر از دیگر مکاتب تفسیری داشته باشند. اما مقایسهای تطبیقی میان تفاسیر بزرگ اهل سنت با تفاسیر شیعه نهتنها برتری مطلقی را نشان نمیدهد، بلکه گاه نشانگر رکود و تکرار در تفاسیر شیعه است.
🔹آنچه در آثار تفسیری شیعه به چشم میخورد، اغلب تحت تأثیر سنتهای فقهی و روایی خاص است و نه نتیجه طهارتی که مدعی انحصار آنند. این خود یک آزمون تجربی علیه مدعای مورد بحث است.
🔷4. تأثیر طهارت در درک شهودی، نه درک متنی
🔹اگر طهارت شرطی برای ادراکات شهودی مانند الهام، رؤیای صادقه یا کشف عرفانی معرفی میشد، این سخن قابل پذیرش بود. در سنتهای عرفانی ادیان گوناگون، صفای باطن و طهارت درون شرطی برای ادراک شهودی دانسته شده است. اما تفسیر یک متن زبانی که از قواعد زبان عربی و اقتضائات تاریخی پیروی میکند، ربطی به تجربۀ شهودی ندارد.
🔹فهم آیات قرآن، همچون فهم دیگر متون کهن، نیازمند قواعد زبانشناسی تاریخی، هرمنوتیک، و عقل تحلیلی است. این مهارتها قابل آموزشاند، همگانیاند، و نه منحصر به طهارت یا عصمت.
🔷5. نتیجهگیری: فهم قرآن، امری انسانی، تاریخی و عقلانی
🔹با در نظر گرفتن موارد بالا، میتوان چنین جمعبندی کرد:
▪️فهم قرآن، همانند هر متن بشری-زبانی دیگر، تابعی از عوامل بیرونی و شناختی است، نه کیفیات درونی.
▪️طهارت اگرچه ممکن است در جهتدهی انگیزۀ فهم مؤثر باشد، اما شرط لازم برای درک آیات نیست.
▪️مدعای انحصار فهم به طهارت، نه تنها با فلسفۀ هدایتگری قرآن ناسازگار است، بلکه تجربۀ تاریخی سنت تفسیری اسلام نیز آن را تأیید نمیکند.
▪️تلقی متافیزیکی از «طهارت» به عنوان شرط انحصاری فهم، به بازتولید گفتمانی نخبهگرایانه و فرقهای میانجامد که با رسالت پیام جهانی قرآن همخوانی ندارد.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹نقد مدعای اختصاص فهم قرآن به مطهرین
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت12
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔹یکی از مدعاهای رایج در برخی تفاسیر شیعی، از جمله در اندیشه مفسرانی چون آیتالله جوادی آملی، این است که فهم قرآن تنها برای کسانی میسر است که از طهارت باطنی، و در اصطلاح کلامی، عصمت برخوردار باشند. بر اساس چنین دیدگاهی، فهم قرآن نه تنها نیازمند دانش و توان عقلانی، بلکه در گرو صفای درون و پاکی روح است. مهمترین مستند قرآنی این ادعا، آیه مشهور «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجْسَ أَهْلَ ٱلْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب: 33) است که با نگاهی تفسیری-کلامی، به مثابه شرط اختصاصی در فهم کتاب خدا در نظر گرفته میشود.
🔹در این یادداشت، این دیدگاه را در چند محور، به صورت انتقادی بررسی میکنیم.
🔷1. ناسازگاری شرط طهارت با شأن هدایتگری قرآن
🔹غرض نزول قرآن، هدایت انسانهاست. قرآن خود را «هدىً للناس» (بقره: 2) معرفی میکند؛ یعنی برای همه مردم، نه صرفاً مؤمنان یا طاهرین. این کتاب در بستر تاریخی خاصی نازل شد: در جامعۀ مشرک عرب، در قریشی که نهتنها ایمان نداشت، بلکه با پیامبر مخالفت میکرد. با این حال، قرآن بارها مستقیماً با آنان سخن میگوید و استدلال میآورد.
🔹حال اگر فهم قرآن در گرو طهارت باطنی و عصمت باشد، چگونه ممکن است قرآن از همان ابتدا از کسانی چون ابوجهل، ولید بن مغیره یا ابوسفیان انتظار «فهم» داشته باشد؟ این تناقض، نشان میدهد که مخاطب قرآن نه یک نخبۀ روحانی، بلکه عموم مردماند؛ و زبان قرآن نیز، زبانی انسانی، تاریخی و فهمپذیر است، نه سرّی و فراتر از عقل بشر.
🔷2. تفاوت میان «طهارت قلبی» و «توانایی عقلانی»
🔹فهم هر متن زبانی، مستلزم تواناییهایی در سطح شناختی و عقلانی است: شناخت ساختار زبان، درک استعارهها، فهم سیاق، آگاهی از بافت تاریخی، و توان تأویل معنادار. در مقابل، طهارت ناظر به ساحت اخلاقی و روانی است.
🔹فردی ممکن است از طهارت اخلاقی برخوردار باشد، اما درک زبانی یا دانشی از منابع اسلامی نداشته باشد و برعکس، یک زبانشناس، مورخ یا فیلسوف غیرمسلمان میتواند ساختار معنایی آیات قرآن را تحلیل و تفسیر کند، بیآنکه الزاماً مؤمن یا طاهر باشد.
🔷3. مفقود بودن نمونۀ تفسیر ممتاز شیعه مبتنی بر طهارت باطنی
🔹اگر ادعای اختصاص فهم قرآن به طاهرین درست باشد، باید تفاسیر شیعه دستاوردی برتر از دیگر مکاتب تفسیری داشته باشند. اما مقایسهای تطبیقی میان تفاسیر بزرگ اهل سنت با تفاسیر شیعه نهتنها برتری مطلقی را نشان نمیدهد، بلکه گاه نشانگر رکود و تکرار در تفاسیر شیعه است.
🔹آنچه در آثار تفسیری شیعه به چشم میخورد، اغلب تحت تأثیر سنتهای فقهی و روایی خاص است و نه نتیجه طهارتی که مدعی انحصار آنند. این خود یک آزمون تجربی علیه مدعای مورد بحث است.
🔷4. تأثیر طهارت در درک شهودی، نه درک متنی
🔹اگر طهارت شرطی برای ادراکات شهودی مانند الهام، رؤیای صادقه یا کشف عرفانی معرفی میشد، این سخن قابل پذیرش بود. در سنتهای عرفانی ادیان گوناگون، صفای باطن و طهارت درون شرطی برای ادراک شهودی دانسته شده است. اما تفسیر یک متن زبانی که از قواعد زبان عربی و اقتضائات تاریخی پیروی میکند، ربطی به تجربۀ شهودی ندارد.
🔹فهم آیات قرآن، همچون فهم دیگر متون کهن، نیازمند قواعد زبانشناسی تاریخی، هرمنوتیک، و عقل تحلیلی است. این مهارتها قابل آموزشاند، همگانیاند، و نه منحصر به طهارت یا عصمت.
🔷5. نتیجهگیری: فهم قرآن، امری انسانی، تاریخی و عقلانی
🔹با در نظر گرفتن موارد بالا، میتوان چنین جمعبندی کرد:
▪️فهم قرآن، همانند هر متن بشری-زبانی دیگر، تابعی از عوامل بیرونی و شناختی است، نه کیفیات درونی.
▪️طهارت اگرچه ممکن است در جهتدهی انگیزۀ فهم مؤثر باشد، اما شرط لازم برای درک آیات نیست.
▪️مدعای انحصار فهم به طهارت، نه تنها با فلسفۀ هدایتگری قرآن ناسازگار است، بلکه تجربۀ تاریخی سنت تفسیری اسلام نیز آن را تأیید نمیکند.
▪️تلقی متافیزیکی از «طهارت» به عنوان شرط انحصاری فهم، به بازتولید گفتمانی نخبهگرایانه و فرقهای میانجامد که با رسالت پیام جهانی قرآن همخوانی ندارد.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔶 یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔵 رویکرد ایدئولوژیک در تفسیر آیه تطهیر
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت13
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔹یکی از معضلات بنیادین در تفسیر قرآن، غلبه پیشفرضهای ایدئولوژیک و الهیاتی بر فرآیند معناشناسی آیات است. در بسیاری از موارد، مفسران نه با هدف کشف معنای مستقل و اصیل متن، بلکه برای تثبیت نظام الهیاتی و کلامی خود به قرآن مراجعه میکنند. این رویکرد سبب شده است که تفسیر آیات به ابزاری در خدمت تحکیم باورهای پیشینی فرق و مذاهب بدل شود، نه بستری برای تعامل بیطرفانه با معنای تاریخی متن.
🔷1. بازتاب تعصب مذهبی در تفسیر فرق مختلف
🔹بهطور معمول، بر اثر تعصبی که در گفتمان دینی حاکم است، از یک مفسر شیعی انتظار میرود که آیات را در چارچوب الهیات شیعی تفسیر کند، و از یک مفسر اهل سنت انتظار میرود که در محدوده تفکر سنی باقی بماند.
🔹حال اگر یک مفسر شیعی بر خلاف عقاید شیعه یا یک سنی بر خلاف عقاید سنی به تفسیر قرآن بپردازد، او را به خروج از دین و مذهب متهم میسازند.
🔹این نوع تلقی، ضمن آنکه فضای گفتوگوی بینمذهبی را میبندد، بهنوعی «قرائت جزمی» از قرآن تحمیل میکند که به نام تفسیر، قرآن را به سخنگوی مذهب مفسر بدل میسازد. در چنین فضایی، قرآن دیگر مرجع مشترک نیست، بلکه به منبع تأیید مواضع از پیشتعیینشده تبدیل میشود.
🔷2. ضرورت رجوع به معناشناسی بهجای الهیات
🔹برای عبور از تفسیر به رأی، باید معناشناسی متن را بر مبنای اصول زبانشناختی، نحوی و زمینهای استوار کرد. معناشناسی، برخلاف الهیات، نه به مفروضات عقیدتی، بلکه به ساختار زبانی و نحوه ترکیب واژگان توجه میکند.
🔹در این چارچوب، مفاهیمی همچون همنشینی و جانشینی، که نقش واژگان را در ساختار معنایی تعیین میکنند، جای مفروضات کلامی را میگیرند.
🔹تفسیر علمی، زمانی ممکن است که مفسر قادر باشد خود را از اقتضائات کلامیِ مذهب خویش جدا کند و به مقتضای متن، آنگونه که هست، وفادار بماند و آیات قرآن را چنان بفهمد که یک شخص بیطرف نظیر یک مسیحی یا بودائی و یا حتی خداناباور میفهمد.
🔷3. تحلیل زبانی آیه تطهیر خارج از پیشفرضهای کلامی
🔹یکی از نمونههای بارز تأثیر پیشفرضهای ایدئولوژیک، تفسیر شیعی از آیه تطهیر است. بر اساس قرائت رایج شیعی، این آیه تنها شامل «پنج تن آل عبا» است و دلالت بر طهارت مطلق و عصمت ذاتی آنان دارد.
🔹اما اگر از چارچوب معناشناسی مدرن به این آیه بنگریم، به نتیجهای متفاوت میرسیم. در عبارت «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» فعل «يُرِيدُ» نشان میدهد که طهارت هنوز تحقق نیافته، بلکه مطلوب خداوند است. این دقیقاً خلاف فهم رایج شیعی است که گمان میکند آیه ناظر به وضعیت فعلی و ثبوتی اهلبیت است.
🔹بهعلاوه، اگر همسران پیامبر را که آیات قبل و بعد دربارۀ آنهاست، مشمول آیۀ تطهیر ندانیم، انسجام معنایی این آیات گسسته میشود و چنین گسستی به فصاحت و بلاغت کلام اخلال وارد میسازد؛ در حالی که مفروض این است که قرآن در اوج فصاحت و بلاغت القاء شده است.
🔷4. مفهوم طهارت در آیه: اثبات رجس، نه اثبات عصمت
🔹در این آیه، سخن از ارادۀ خدا بر اذهاب رجس است، نه اثبات یک صفت ثابت و ذاتی به نام «عصمت». واژه تطهیر نیز بهمعنای رفع رجس است، نه برخورداری از طهارت فطری یا ذاتی.
🔹بنابراین، آیه بر خلاف آنچه که در سنت تفسیری شیعه شایع است، نه تنها دلالتی بر عصمت ندارد، بلکه از وجود پیشین رجس خبر میدهد و تنها بیانگر خواست خدا برای تطهیر آنان است.
🔹بدیهی است که اگر این افراد، مطهر و معصوم بودند، دیگر تطهیر کردن آنان معنا نداشت.
🔷5. مردود بودن تفسیر به رأی، حتی در درون سنت دینی
🔹در نگاه دروندینی نیز، «تفسیر به رأی» عملی مردود و مذموم تلقی شده است. منابع روایی اهل سنت و شیعه، هر دو، در احادیث متعدد نسبت به ورود پیشداوریها در تفسیر قرآن هشدار دادهاند.
🔹با این حساب، اگر مفسر ابتدا بهدلایل بیرونی به عصمت پنج تن باور دارد، و سپس آیه را بر آن اساس تفسیر میکند، در حقیقت به جای تفسیر قرآن، به تأیید مواضع مذهبی با پوشش قرآنی میپردازد.
🔹این امر هم از منظر دروندینی، و هم از منظر روششناسی علمی، ناروا و غیرقابل دفاع است.
🔷6. نتیجهگیری: از تفسیر ایدئولوژیک تا تفسیر معناشناختی
🔹تجربه تاریخی تفسیر قرآن نشان میدهد که تفسیرهای مبتنی بر باورهای پیشینی، گرچه ممکن است از منظر جامعۀ مؤمنان مفید واقع شود، اما در سطح علم تفسیر، فاقد اعتبار روشمند است.
🔹فهم علمی و معناشناختی از قرآن نیازمند آن است که مفسر، صرفنظر از تعلقات مذهبی، به سازوکارهای زبانی و تاریخی متن توجه کند. تنها در چنین حالتی است که قرآن میتواند بهعنوان متنی باز، قابل گفتوگو و مخاطبمحور در صحنه معرفت معاصر باقی بماند.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
🔹تفسیر آیۀ تطهیر-قسمت13
✍️ جعفر نکونام با دستیاری هوش مصنوعی
📅 9 خرداد 1404
🔹یکی از معضلات بنیادین در تفسیر قرآن، غلبه پیشفرضهای ایدئولوژیک و الهیاتی بر فرآیند معناشناسی آیات است. در بسیاری از موارد، مفسران نه با هدف کشف معنای مستقل و اصیل متن، بلکه برای تثبیت نظام الهیاتی و کلامی خود به قرآن مراجعه میکنند. این رویکرد سبب شده است که تفسیر آیات به ابزاری در خدمت تحکیم باورهای پیشینی فرق و مذاهب بدل شود، نه بستری برای تعامل بیطرفانه با معنای تاریخی متن.
🔷1. بازتاب تعصب مذهبی در تفسیر فرق مختلف
🔹بهطور معمول، بر اثر تعصبی که در گفتمان دینی حاکم است، از یک مفسر شیعی انتظار میرود که آیات را در چارچوب الهیات شیعی تفسیر کند، و از یک مفسر اهل سنت انتظار میرود که در محدوده تفکر سنی باقی بماند.
🔹حال اگر یک مفسر شیعی بر خلاف عقاید شیعه یا یک سنی بر خلاف عقاید سنی به تفسیر قرآن بپردازد، او را به خروج از دین و مذهب متهم میسازند.
🔹این نوع تلقی، ضمن آنکه فضای گفتوگوی بینمذهبی را میبندد، بهنوعی «قرائت جزمی» از قرآن تحمیل میکند که به نام تفسیر، قرآن را به سخنگوی مذهب مفسر بدل میسازد. در چنین فضایی، قرآن دیگر مرجع مشترک نیست، بلکه به منبع تأیید مواضع از پیشتعیینشده تبدیل میشود.
🔷2. ضرورت رجوع به معناشناسی بهجای الهیات
🔹برای عبور از تفسیر به رأی، باید معناشناسی متن را بر مبنای اصول زبانشناختی، نحوی و زمینهای استوار کرد. معناشناسی، برخلاف الهیات، نه به مفروضات عقیدتی، بلکه به ساختار زبانی و نحوه ترکیب واژگان توجه میکند.
🔹در این چارچوب، مفاهیمی همچون همنشینی و جانشینی، که نقش واژگان را در ساختار معنایی تعیین میکنند، جای مفروضات کلامی را میگیرند.
🔹تفسیر علمی، زمانی ممکن است که مفسر قادر باشد خود را از اقتضائات کلامیِ مذهب خویش جدا کند و به مقتضای متن، آنگونه که هست، وفادار بماند و آیات قرآن را چنان بفهمد که یک شخص بیطرف نظیر یک مسیحی یا بودائی و یا حتی خداناباور میفهمد.
🔷3. تحلیل زبانی آیه تطهیر خارج از پیشفرضهای کلامی
🔹یکی از نمونههای بارز تأثیر پیشفرضهای ایدئولوژیک، تفسیر شیعی از آیه تطهیر است. بر اساس قرائت رایج شیعی، این آیه تنها شامل «پنج تن آل عبا» است و دلالت بر طهارت مطلق و عصمت ذاتی آنان دارد.
🔹اما اگر از چارچوب معناشناسی مدرن به این آیه بنگریم، به نتیجهای متفاوت میرسیم. در عبارت «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» فعل «يُرِيدُ» نشان میدهد که طهارت هنوز تحقق نیافته، بلکه مطلوب خداوند است. این دقیقاً خلاف فهم رایج شیعی است که گمان میکند آیه ناظر به وضعیت فعلی و ثبوتی اهلبیت است.
🔹بهعلاوه، اگر همسران پیامبر را که آیات قبل و بعد دربارۀ آنهاست، مشمول آیۀ تطهیر ندانیم، انسجام معنایی این آیات گسسته میشود و چنین گسستی به فصاحت و بلاغت کلام اخلال وارد میسازد؛ در حالی که مفروض این است که قرآن در اوج فصاحت و بلاغت القاء شده است.
🔷4. مفهوم طهارت در آیه: اثبات رجس، نه اثبات عصمت
🔹در این آیه، سخن از ارادۀ خدا بر اذهاب رجس است، نه اثبات یک صفت ثابت و ذاتی به نام «عصمت». واژه تطهیر نیز بهمعنای رفع رجس است، نه برخورداری از طهارت فطری یا ذاتی.
🔹بنابراین، آیه بر خلاف آنچه که در سنت تفسیری شیعه شایع است، نه تنها دلالتی بر عصمت ندارد، بلکه از وجود پیشین رجس خبر میدهد و تنها بیانگر خواست خدا برای تطهیر آنان است.
🔹بدیهی است که اگر این افراد، مطهر و معصوم بودند، دیگر تطهیر کردن آنان معنا نداشت.
🔷5. مردود بودن تفسیر به رأی، حتی در درون سنت دینی
🔹در نگاه دروندینی نیز، «تفسیر به رأی» عملی مردود و مذموم تلقی شده است. منابع روایی اهل سنت و شیعه، هر دو، در احادیث متعدد نسبت به ورود پیشداوریها در تفسیر قرآن هشدار دادهاند.
🔹با این حساب، اگر مفسر ابتدا بهدلایل بیرونی به عصمت پنج تن باور دارد، و سپس آیه را بر آن اساس تفسیر میکند، در حقیقت به جای تفسیر قرآن، به تأیید مواضع مذهبی با پوشش قرآنی میپردازد.
🔹این امر هم از منظر دروندینی، و هم از منظر روششناسی علمی، ناروا و غیرقابل دفاع است.
🔷6. نتیجهگیری: از تفسیر ایدئولوژیک تا تفسیر معناشناختی
🔹تجربه تاریخی تفسیر قرآن نشان میدهد که تفسیرهای مبتنی بر باورهای پیشینی، گرچه ممکن است از منظر جامعۀ مؤمنان مفید واقع شود، اما در سطح علم تفسیر، فاقد اعتبار روشمند است.
🔹فهم علمی و معناشناختی از قرآن نیازمند آن است که مفسر، صرفنظر از تعلقات مذهبی، به سازوکارهای زبانی و تاریخی متن توجه کند. تنها در چنین حالتی است که قرآن میتواند بهعنوان متنی باز، قابل گفتوگو و مخاطبمحور در صحنه معرفت معاصر باقی بماند.
🔸یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
https://www.tgoop.com/dineaqlani
Telegram
دین عقلانی | جعفر نکونام
🔶 یادداشتهای مربوط به تفسیر آیۀ تطهیر
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…
🔸قسمت1: دلالت آیۀ تطهیر بر طهارت همسران پیامبر(ص) یا بر رجس آنان؟
🔸قسمت2: تفسیر آیه تطهیر با تکیه بر نقشه بیتالنبی در زمان نزول آیه
🔸قسمت3: تفسیر آیۀ تطهیر به کمک آیات مشابه
🔸قسمت4: بررسی نظریۀ نزول جداگانۀ جملۀ «إِنَّما…