Telegram Web
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#امروز صبح است ساقیا @Das_tann
#امروز

دوستانم گاهی پیام می‌دهند و حالم را می‌پرسند. من هم که معمولاً خیلی خوب نیستم این روزها، جواب‌های متناقضی می‌دهم. بعد از مدتی فهمیدم که حال روحی و روانی من چه اهمیتی دارد؟ تا وقتی می‌توانیم شرایط را تغییر بدهیم، هنوز می‌شود زندگی کرد. اگر تغییر دادن شرایط از دستمان خارج شود، آن وقت شاید بهتر باشد که فکری به حال تغییر موقعیت بکنیم.

تغییر زاویه دید از هوش مهم تر است. شاید از جایی که ما نگاه می کنیم دنیا سیاه دیده می شود، اگر کمی زاویه را تغییر دهیم، همان دنیا در حال شادی و خوشگذرانی است و ما فقط دود شادی آن‌ها را می بینیم!

اگر زاویه دید را عوض کنیم، تصویر ما از دنیا عوض می شود! اگر بخواهم واضح تر صحبت کنم، دنیا برای همه یکی نیست، چون نگاه همه به دنیا یکی نیست!

@Das_tann
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#جستار_روایی 03 مزیت نوشتن جستار روایی در همین صمیمیتی است که دارد. وقتی جستار می نویسید، باید به این فکر کنید چه‌قدر با آدم‌های امروز ارتباط برقرار می کند. وگرنه تمام جمله‌های علمی را می‌توانستند توی کتاب ها بخوانند. مسئله در جستار، نزدیک شدن به زبان مردم…
#جستار_روایی 04

می‌شود حتی آرایشگاه رفتن را به شکل جستار روایی نوشت، طوری که دیگران احساس کنند اتفاق خاصی افتاده. دیشب یکی از دوستانم داشت دلیل وسواس خودش را می‌گفت، و خاطره ای را تعریف کرد که از نگاه خودش چرا این قدر حساس است.
وقتی خاطره به نیمه رسید، گفتم: «ببین! این طوری که تو تعریف می‌کنی، حالم بد شد. صد بار این تصویر را دیده بودم، اما انقدر حالم بد نشده بود. وقتی تو تعریف کردی، دلم خواست بروم و تمام بخش های خانه را با مایع ظرف شویی و اسکاچ و وایتکس و دامستوس و هر چیزی که دستم می رسد، شستشو بدهم!»

ما هر روز از این جستارهای روایی برای نشان دادن حال و روزمان به دوستان و اطرافیان استفاده می کنیم. اگر با خاطره گفتن و خاطره نوشتن، جستار را تمرین کنیم، وقتی یک اتفاق درخشان بیافتد، راحت تر روی کاغذ می‌آوریم.


اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#دوست_داشتن صادقانه بگویم، در سخت‌ترین لحظه‌های زندگی نه عشق به کارمان می‌آید، نه دوستانمان، نه خانواده، نه امیدواری، نه خوشحالی، نه هیجان، نه پول و نه حتی اعتبار بالای اجتماعی. وقتی که احساس سختی و دشواری سراغمان بیاید، تنها چیزی که به فریادمان می‌رسد،…
#دوست_داشتن

دوست داشتن شبیه به رنگین کمان شکل می گیرد. آدم می‌تواند در لایه های قرمز دوست نداشته باشد، در لایه های آبی عاشقش باشد، در لایه های سبز بی طرف! اما وقتی به رنگین کمان نگاه می کند، حال بهتری پیدا کند.

دوست داشتن یعنی کسی را با تمام بخش های خوب و بدش پذیرفتن. این پذیرش گاهی آدم را دچار تردید می کند که یعنی تمام من را دوست دارد یا فقط بخش کوچکی از من؟ و اگر روزی این بخش قرمز را دوست نداشته باشد، من را ترک می کند؟

بعد از مدتی، اگر لایه های دیگر را دوست نداشته باشیم، از آن دوست داشتن دست می کشیم، اما دلمان برای آن بخش قرمز تنگ می شود!

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
#امروز

هر روز پر از شگفتی است! هر روز که بیدار می‌شویم، باید منتظر یک شگفتی تازه باشیم.

@Das_tann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهترین زمانی که می‌توانیم بنویسیم، زمانی است که علاقه ای به نوشتن نداریم. در این موقعیت، به این فکر می‌کنیم برای دل خودم می نویسم و هر چه به ذهنم بیاید، روی کاغذ می آورم.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#امروز هر روز پر از شگفتی است! هر روز که بیدار می‌شویم، باید منتظر یک شگفتی تازه باشیم. @Das_tann
#امروز

دو شب گذشته را دیر به خانه برگشتم. یکی نزدیک ساعت دوی نیمه شب و یکی هم قبل از دوازده به خانه رسیدم. اما هر دو بار حس کردم که چه‌قدر زندگی شبانه عمیق‌تر از روز می‌گذرد. آدم‌ها توی شب سالم‌تر، رقیق‌تر و بی‌پیرایه‌تر هستند. کنار رفتن آفتاب باعث می‌شود آدم‌ها نقابشان را بردارند و بیشتر به خودشان نزدیک‌تر شوند.

خاصیت روز وقتی پیدا می‌شود که در حال کار و تلاش هستیم، اما شب نیازی به کار و تلاش ندارد و می‌توانیم خودمان باشیم. عجیب نیست که وقتی آفتاب می‌زد از خانه بیرون می‌رفتند و وقتی آفتاب می‌رفت، مردها به خانه برمی‌گشتند.

شب به معنای پایان کار و شروع زندگی واقعی بوده است.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#جستار_روایی 04 می‌شود حتی آرایشگاه رفتن را به شکل جستار روایی نوشت، طوری که دیگران احساس کنند اتفاق خاصی افتاده. دیشب یکی از دوستانم داشت دلیل وسواس خودش را می‌گفت، و خاطره ای را تعریف کرد که از نگاه خودش چرا این قدر حساس است. وقتی خاطره به نیمه رسید،…
#جستار_روایی 05

تفاوت بین جستار و داستان، فقط در عنصر تخیل خودش را نشان می‌دهد. تمام تلاش داستان روی استفاده از عنصر خیال است و جستار از این ماجرا فاصله می‌گیرد تا واقعیت را به شکلی جذاب تر بیان کند.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
#شعر

جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
چرا با هر کسی صحبت می‌کنم، حس می کنم افسرده است؟ چرا نوشتن سگ سیاه تمام نمی شود که حداقل به دوستانم کمک کنم؟

@Das_tann
#امروز

دیروز را هدر دادم! شاید بیشتر از حدی که فکرش را می کردم دیروز را هدر دادم. از این اتفاق‌ها برای همه‌مان می‌افتد، اما مهم این است که امروز تصمیم گرفتم این روند را خراب کنم و مسیر قبلی را ادامه بدهم. انگار که دیروزی نبوده.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#جستار_روایی 05 تفاوت بین جستار و داستان، فقط در عنصر تخیل خودش را نشان می‌دهد. تمام تلاش داستان روی استفاده از عنصر خیال است و جستار از این ماجرا فاصله می‌گیرد تا واقعیت را به شکلی جذاب تر بیان کند. اینجا داستان | مصطفی مردانی @Das_tann
#جستار_روایی 06

داستان نوشتن به هر شیوه ای، سختی های خودش را دارد. خیلی وقت ها از خودمان می پرسیم، داستان که همه اش زاییده خیال است، چه کمکی به زندگی می کند؟ من کتابی می‌خواهم، متنی می خواهم، مقاله ای می خواهم که به زندگی بهتر کمک کند. شاید فکر کنیم که رمان و داستان چیزی فراتر از بیان احساسات و تخیل ندارند و فقط باید به چشم سرگرمی به آنها نگاه کرد.

البته که این نگاه را قبول ندارم، اما جستار روایی بدون این که تغییر خاصی در روایت های داستانی ببرد، تلاش می کند که روایت های روزانه مان را بهتر ببینیم. کمی بالاتر از خاطره نویسی و گزارش نویسی است، با این تفاوت که روان‌تر و صمیمانه‌تر نوشته می شود.

مخاطب خاطره معمولاً خودمان هستیم و چندتایی از دور و بری ها و در گزارش، معمولاً همان‌ها را هم نداریم. اما در جستار روایی، پا را فراتر می گذاریم و مخاطب بیشتری را برای خودمان دست و پا می کنیم.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
اونی که دوسِت داره ترکت نمیکنه،
اونی‌ که ازت استفاده کرده،
ترکت میکنه…
و یه قانون نانوشته هست که میگه
" همیشه
اونی که ترک کرده
به صحنه جرم برمیگرده و مدام نگات میکنه و...! "

@nafisehdarbandi
اینجا داستان | مصطفی مردانی
#امروز دیروز را هدر دادم! شاید بیشتر از حدی که فکرش را می کردم دیروز را هدر دادم. از این اتفاق‌ها برای همه‌مان می‌افتد، اما مهم این است که امروز تصمیم گرفتم این روند را خراب کنم و مسیر قبلی را ادامه بدهم. انگار که دیروزی نبوده. اینجا داستان | مصطفی مردانی…
#امروز

نوشتن نگرانی ها روی کاغذ، مهم ترین لطفی است که در حق خودم کردم. این موضوع باعث شد که بتوانم خودم را در بین کارهای مهم پیدا کنم و کارهای غیرمهم را به عقب هل بدهم. کنار رفتن گرد و غبار باعث می شود که مسیر باز شده، قابل دیدن شود.


اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
زندگی به من یاد داد که فقط نویسنده نباشم. گاهی وقت‌ها نیازی به نوشتن نداریم، اما نیاز داریم از ذهن تقویت شده توسط نویسندگی برای حل کردن مسائل سخت استفاده کنیم.

اینجا داستان | مصطفی مردانی
@Das_tann
نمی‌دونم زندگی چی داره، اما من همین اشغال کثافت رو دوست دارم.

@Das_tann
2025/05/30 22:13:16
Back to Top
HTML Embed Code: