Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
34 - Telegram Web
Telegram Web
زندگی ما انسان‌ها با روابطی که داریم معنا پیدا می‌کنه. از همون لحظه‌ای که پا توی این دنیا میذاریم، روابط ما با دیگران نه تنها اولین تجربه‌های ما رو می‌سازن، بلکه به‌تدریج شخصیت‌مون در سایه این روابط شکل میگیره.

🔹 یکی از باورهای اصلی در نظریه روابط ابژه اینه که:
«روابط، اساس شخصیت انسان را تشکیل می‌دهند».

اما آیا تا الان به این فکر کردید که روابط نزدیک و صمیمانه، چطوری شخصیت ما رو می‌سازن و حتی مسیر زندگی‌مون رو شکل میدن؟

🔸 ما در آزمایشگاه روابط نزدیک دانشگاه شهید بهشتی، با نگاهی روان‌شناختی، تلاش می‌کنیم تا گوشه‌ای از رازهای این دنیای پیچیده و عمیق رو درک کنیم.
به قول سهراب سپهری:
«کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ؛
کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم».

این کانال جایی برای حرف زدن درباره رابطه‌‌هاست؛ از زیبایی‌ها گرفته تا پیچیدگی‌هایی که در دل اون‌ها تجربه می‌کنیم.

خبرهایی توی راهه... همراهمون باشید.

💬 اینجا درباره روابط حرف میزنیم.
کانال تلگرام
پیج اینستاگرام
6
🔸 نشستی متفاوت با حضور دکتر عباس ذبیح‌زاده؛ اولین جلسه از سلسله نشست‌های صمیمانه لابی

🗣 گفت‌وگویی صمیمانه درباره تجربه‌های مسیر حرفه‌ای + پرسش و پاسخ

📅 یکشنبه، ۲۵ آذر ۱۴۰۳
ساعت ۱۱:۳۰ تا ۱۳

📍 لابی دانشکده روان‌شناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی

این نشست با همکاری آزمایشگاه روابط نزدیک و انجمن علمی روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار می‌شود.
شرکت در این برنامه برای تمامی دانشجویان و علاقه‌مندان به روابط انسانی آزاد است!

💬 ما اینجا درباره رابطه حرف می‌زنیم...
🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
7
♦️آزمایشگاه روابط نزدیک و انجمن علمی روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی برگزار می‌کنند:

📍نشستی متفاوت با حضور دکتر عباس ذبیح‌زاده
گفتگویی صمیمانه راجع به تجربیات مسیر حرفه‌ای به‌همراه پرسش و پاسخ

📆زمان: دوشنبه ۲۵ فروردین ماه، ساعت ۱۱:۴۵ الی ۱۳

📎نوع دوره: رایگان و به‌صورت حضوری (شرکت در این نشست برای تمامی دانشجویان و علاقمندان به روابط انسانی آزاد و رایگان می‌باشد)

📌مکان: لابی دانشکده‌ی روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی
10
گزارش تصویری نشست متفاوت با دکتر عباس ذبیح‌زاده

🗓 ۲۵ فروردین ۱۴۰۴

🔹 کانال تلگرام
🔸 پیج اینستاگرام
13🔥2
چه چیزی رابطه درمانی را از سایر روابط متمایز می‌سازد؟

رابطه با درمانگر ممکن است در ظاهر شبیه روابطی باشد که در زندگی روزمره‌مان با دیگران داریم. اما با اینکه هرگز با درمانگرمان خرید نمی‌رویم یا کنار هم تلویزیون نگاه نمی‌کنیم، به‌‌راحتی بسیاری از تمایلات و احساساتی را که در روابط‌مان با آدم‌های دیگر زندگی‌مان پدید می‌آید، با درمانگرمان در میان می‌گذاریم. در رابطه درمانی ممکن است مانند سایر روابط‌مان عمل کنیم.

مثلا ممکن است در ابتدای رابطه رفتاری اغواگرانه داشته باشیم، اما سپس از خود سردی نشان دهیم؛ یا آماده کمال‌گرایی باشیم، سپس میل شدیدی به از بین بردن همه چیز بر ما مستولی شود.

تفاوت اصلی در این است که اکنون در حضور درمانگر این امکان وجود دارد که تمایلات‌ و احساسات‌مان دیده شوند؛ حالا می‌توانیم در موردشان بحث و آن‌ها را به شیوه‌ای همدلانه بررسی کنیم و بر آن‌ها فائق آییم.

رابطه با درمانگر نوعی محک به حساب می‌آید که بر اساس آن می‌توانیم رفتار خودمان را، به شکلی گسترده‌تر، بسنجیم و ما را قادر می‌سازد، بر پایه‌ خودآگاهی بییشتر، نحوه رفتارمان را با دیگران توضیح دهیم و آن را بهبود ببخشیم.

🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
👏64
چی باعث میشه رابطه‌های نزدیک برامون مهم باشن؟

رابطه‌ نزدیک، حالا چه با کسی که دوستش داریم، چه با پدر و مادر یا حتی یه دوست صمیمی، جاییه که هم خیلی می‌تونیم حال‌ خوب بگیریم، و هم گاهی خیلی اذیت بشیم. این روابط ساده نیستن. چون در این روابط بیشتر خودمون رو نشون می‌دیم. راحت‌تر ناراحت می‌شیم، حساس می‌شیم، توقع پیدا می‌کنیم... و در عین حال، بیشتر هم دل‌مون می‌خواد درک بشیم و شنیده بشیم.

بعضی وقتا ممکنه توی یه رابطه احساس کنیم زیادی وابسته‌ایم، یا برعکس، زیادی از همه فاصله می‌گیریم. شاید یاد بگیریم سکوت کنیم چون از ناراحت کردن طرف مقابلمون می‌ترسیم، یا برعکس، با هر دلخوری کوچیکی زود بهم می‌ریزیم.

ولی نکته‌ اینه که همین رابطه‌های نزدیک، می‌تونن به ما یاد بدن چطور با خودمون و با آدم‌های دیگه بهتر رفتار کنیم. وقتی یه رابطه امن باشه، حتی اشتباه‌هامون هم می‌تونن جایی برای یادگیری باشن. جایی که کم‌کم بفهمیم چطور احساسات‌مون رو بشناسیم، چطور حرف بزنیم، و چطور نزدیک باشیم بی‌اینکه قضاوت شدن یا چیزی بترسیم.

رابطه‌های نزدیک همیشه راحت نیستن، ولی می‌تونن از ما آدم‌هایی بسازن که واقعی‌تریم و آشناتر یا حتی بهتر، هم برای خودمون و هم برای دیگران.

🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
11
بریدگی و‌ دریدگی: کارکرد «تن» برای یک فرد مبتلا به خودشیفتگی پنهان و آسیب‌پذیر در پیوندهای عاشقانه‌اش چیست؟

•به قلم دکتر عباس ذبیح‌زاده
(روان‌شناس بالینی و عضو هیئت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی)

گاهی حس عمیق شرم و کم‌بوده‌گی، شریان حیاتی احساس ارزشمندی خویشتن (حرمت خود یا عزت‌نفس) را در وجود «آدمی» چنان قطع می‌کند، که گویی در ساحتی نمادین «جان» از «تن» سیر می‌شود: «از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند». این تجزیه و بریدگی جان از تن در پشت صحنه یک رابطه عاشقانه، «تن» را به‌مثابه ابزاری برای فتح دیگری آرمانی‌شده (عاشق) مبدل می‌سازد؛ وضعیتی فرومایه که «معشوق زیبارو» را به سطح مادونی از زیست «حیوانی» تنزل می‌دهد و در جهان تنگ و محدود ذهنی‌اش رابطه به‌مثابه آلت برجای رابطه به‌مثابه ‌غایت می‌نشیند. چه بسیارند «زیبارویانی» که وقتی دیگری (عاشق) را در صحنه یک رابطه عاشقانه تنگ در آغوش کشدیدند و باروی بی‌حصار عاشق آسیب‌پذیرشان را فتح کردند، تا قطره آخر شهدش را می‌نوشند، و همچون باران بهاری بر او تند می‌بارند اما زود سرمی‌آیند. در پایان نیز با قطع ناگهانی رابطه (و نه پایان آن) یک زورآزمایی پنهان خودشیفته‌وار را برای ترمیم حفره عمیق شرم‌شان می‌آغازند. تفاله یار را تف می‌کنند و حس چیره‌گی‌ و غالب‌بوده‌گی، ته‌مانده سرشت انسانی‌شان را به محاق می‌برد. در مرحله غیبت، زیباروی تیرمست‌شده*، پنجه‌های دریدگی خویش را بر عمق قلب یار می‌کشد، بی‌آنکه توضیح شایسته‌ای برای این حجم از خشونت‌ورزی عاشقانه در میان باشد. در این وضعیت، جادوگری در جامه کیمیاگر رخ می‌نماید که با دریدگی بی‌منتهایی در نگاه و کلام، پشت‌صحنه دنیای روانی خویش را بازمی‌تاباند. سرکوبی احساس شرم و گناه نیز دستمایه‌ای می‌شود تا تنفر از خویشتن با فرافکنی به دیگری (عاشق)، در خدمت تداوم «تن‌فروشی» و «شروع تازه فصلی عاشقانه‌ با عاشقی دیگر» در زندگی او درآید. «آغوش» برای این زیبارویی که عروس هزار داماد است، صرفا معنایی تنانه دارد و صحنه‌ای برای عریان‌کردن نهایت بی‌شرمی‌‌ اوست؛ لذا چنین فردی در رابطه جنسی خود نیز هیچ پرهیز و محدودیتی ندارد. قامت کوتاه روح او سبب می‌شود که از تن به‌مثابه ابزاری در راستای چیره‌گی بر دیگری و تنظیم حفره‌های عمیق عزت‌نفس خویش سود جوید. ایشان اگرچه در مقام دلربایی مهارتی آمیخته با بازی و نیرنگ دارند، در مقام دلداری اما نحیف و ناتوانند. گویی نگه‌داری و مراقبت از رابطه‌ای توأم با احترام از یک‌سو و رعایت آداب جدایی حین فصل رابطه عاشقانه از دیگرسو، دشوارترین تکالیف ممکن برای چنین فرد خودشیفته‌ای‌ست؛ چنانکه غالبا با فرو نشستن نسیم هیجان در اندام شرم‌اندود و بریده از جان او، تیرمستی‌اش به جنبش درمی‌آید و در نهایت خشونت احساسی و تیره‌گی قلب، رابطه عاطفی را یک‌سویه و بی‌رحمانه قطع می‌کند تا غیبتش عاشق را مفتون خویش گرداند و با رساندن عاشق از عرش به فرش، انتقام معصومیت بربادرفته و خودارزش‌مندی به تاراج‌ رفته‌ در گذشته‌اش را گیرد.
قویا بر این باورم که در چهارچوب گفتمان‌ اعتماد، یک روسپی (کارگر جنسی یا بدکاره) انسجام درونی و اخلاقی بیشتری از این زیباروی بلاتکلیف و معلق دارد؛ چنانکه به قول و فعل یک بدکاره می‌توان اعتماد کرد اما... «تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد».


* تیرمست: تیرمست اصطلاحی‌ست در عالم شکار. تیرمست‌شدن حالت جانوری‌ست که تیر خورده اما تیر اصابت‌کرده بر اندامش، برای گرفتن جانش کارساز نبوده است. هدف از کاربست این استعاره در متن، تشبیه خشونت‌ورزی عاشقانه فرد خودشیفته آسیب‌پذیر (در نتیجه زخم ناشی از تیر زهرآگین شرم) به وضعیت حیوان تیرمست‌شده‌ای‌‌ است که پس از اصابت تیر، مستانه به هر سوی می‌غرد و می‌درد.


🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
26💔3👏1
ادب جدایی: برای پایان‌بندی یک رابطه عاطفی اصغر فرهادی باشیم یا ابراهیم حاتمی‌کیا؟

•به قلم دکتر عباس ذبیح‌زاده
(روان‌شناس بالینی و عضو هیئت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی)

بخش یکم:

۱. تفاوت «انسان» و «حیوان» در قلمرو عاشقی، بیشتر از آنکه معلول هنر «دلربایی» باشد، محصول ادب «دلداری» ا‌ست. گرچه بخش مهیج و برانگیزاننده پیوندهای عاطفی و عاشقانه، معطوف به لحظه آشنایی و از کف‌نهادن دل در پیشگاه محبوب است، لیکن در این مرتبه از قصه‌های عاشقانه، میان انسان‌ها فارغ از سطوح پختگی و انسجام شخصیت‌شان، کمابیش مشابهتی انکارناپذیر وجود دارد. ازین‌رو «نیاز عاشق و ناز معشوق» ترجیع‌بند قاطبه آثار هنری و ادبی عاشقانه است و تمامی پیوندهای عاشقانه متأثر از سامانه‌های عصبی و فرایندهای بایالوژیک جسمی و تنانه، در‌ زبان عرفی «ماه عسلی» دارند سکرآور و اعتیادآور که طبیعتا دیر نمی‌پاید. این مرحله از پیوندهای عاشقانه، همان مقام دلربایی‌ست که طی آن عاشق و معشوق نه تنها جد و جهد بلیغی برای ارائه بهترین نسخه خویش در چشم دیگری دارند، بلکه‌ متأثر از مکانیزم دفاعی فرافکنی، در پی خلق نگاه آرمانی‌شده‌ای از محبوب‌شان نیز هستند (کافیه توی این مرحله تب کنی، تا مثل پروانه دورت بگرده☺️). باری، در مرتبه دلربایی نه تنها محبوب، که تمام هستی، خوش‌رنگ و خوش‌سیما است [به قول بانو هایده: وقتی که من عاشق می‌شم دنیا برام رنگ دیگه‌س... صبح خروس‌خونش برام انگار یه آهنگ دیگه‌س (❤️ اینجوری نه، ♥️ اینجوری، سرخ سرخ😅]. عاشق و معشوق بی‌کم‌وکاست و بدون نیاز به ذره‌ای تغییر برای دیگری پذیرش می‌شوند و یکدیگر را تنگ در آغوش می‌کشند.

۲. ادب دلداری اما سنگ محک پختگی انسان‌ها و بازتابنده قامت روح‌شان در قلمرو عاشقی‌ست و در این مقام بی‌شک تفاوت‌های ملموسی میان انسان‌ها وجود دارد. به گمانم اوج قصه ادب دلداری را می‌توان به‌گاه جدایی و در نقطه فصل پیوندهای عاشقانه جست‌وجو کرد. جدایی و فصل بخشی طبیعی از پیوندهای عاطفی‌ست اما نوع جدایی بالکل ماجرایی متفاوت دارد. مغز آدمی از نقطه‌نظر تکاملی میل به ابهام‌گریزی دارد. ازین‌رو وفق اثر زایگارنیک در روان‌شناسی گشتالت، یک موضوع ناقص و نیمه‌تمام، در قیاس با یک موضوع تمام‌شده، مدت‌زمان بیشتری در کانون توجه و حافظه آدمی قرار می‌گیرد و مغز برای پردازش و هضم آن محتاج تخصیص انرژی مضاعف و بیشتری‌ست. ازین‌رو مغز در مواجهه با هر مسئله ریز و درشتی میل به ابهام‌گریزی دارد و این فرایند بعضا تاجایی پیش‌ می‌رود که ذهن ما در کشاکش با یک موضوع سترگ و فربهی که نیمه‌تمام مانده، فرایند جانکاه فرضیه‌سازی را می‌آغازد؛ وضعیتی شبیه به «استندبای». این فرایند در حوزه‌هایی چون بازاریابی و تبلیغات دستمایه مهمی برای جلب تمرکز مخاطبین است. متأثر از وجود چنین سازوکاری در مغز آدمی، معمولا پایان قسمت‌های یک سریال مهیج، پایانی باز است (برای ترغیب ذهنی و برانگیختن ببینده و دمیدن اشتیاق و انتظار در او تا فرا رسیدن قسمت بعد). شاید به همین دلیل است که فیلم‌های اصغر فرهادی با پایان بازشان، ذهن ببینده را تا ساعت‌ها پس از پایان نمایش به خود مشغول می‌دارند (در قیاس با فیلم‌های حاتمی‌کیا😅). به‌گمانم تنها جایی که می‌توان سبک حاتمی‌کیا را برای پایان‌بندی به شیوه ماهرانه فرهادی رجحان نهاد، در لحظه جدایی و رعایت ادب خداحافظی در پیوندی عاشقانه و عاطفی‌ست.

۳. در قلمرو عاشقی و ادب جدایی، زمختی و ناپختگی انسان زمانی خود را بازمی‌تاباند که یکی از طرفین رابطه ناگهانی و آنی ساز جدایی کوک می‌کند بی‌آنکه فرصتی برای خداحافظی و توضیحی برای جدایی به فرد مقابل دهد. بی‌شک «معرفت اصیل و بی‌سیاست» انسان‌ها در شیوه جدایی و نحوه خداحافظی‌کردن‌شان خود را به رخ می‌کشاند. معرفتی که در مقام دلربایی خرج می‌شود معرفتی مادی‌ست اما مراقبت از دیگری به‌گاه جدایی، معرفتی‌ست اخلاقی آن هم در مقام دلداری.


🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
24🕊1
ادب جدایی: برای پایان‌بندی یک رابطه عاطفی اصغر فرهادی باشیم یا ابراهیم حاتمی‌کیا؟

•به قلم دکتر عباس ذبیح‌زاده
(روان‌شناس بالینی و عضو هیئت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی)

بخش دوم:

۴. رابطه باشکوه و آموزنده، بی‌شک حاجتمند یک خداحافظی باشکوه است. فروپاشی یک‌سویه رابطه و نمور ‌کردن زمین سفت اعتمادی که دیگری روی آن ایستاده و به آن امید بسته، قرار نهادن او در گودال است درحالیکه چشمان بی‌خبرش افق را نظاره می‌کند. این شیوه کثیف و غیرانسانی و خشونت‌بار، ترفندی‌ست مکارانه برای دستکاری دیگری؛ دفاعی خودشیفته‌وار برای مستورسازی حس شرم و خودانزجاری.
به همین خاطر بیراه نیست اگر تصور کنیم دو فردی که پس از طی چند سالی از زندگی زناشویی، فرایند جدایی و طلاق را پی می‌گیرند، چون هر دوشان برای طی‌کردن این فرایند آمادگی ذهنی دارند، عزت‌نفس و احساس ارزشمندی‌شان کمتر از عاشقی اسیب می‌بیند که بعد از سپری‌شدن ماه‌عسل یک رابطه چندماهه، متحیرانه نظاره‌گر سلاخی‌شدن تمام لحظه‌ها‌ و خاطرات عاشقانه توسط محبوبی‌ست که حتی مجال خداحافظی به او نداده است؛ همان وضعیت استندبای. در این وضعیت جانکاه، عاشق مهجورافتاده نه تنها با غم دلتنگی دست‌به‌گریبان است، با هماورد قدرتمندی در مغز خود نیز کشاکش دارد؛ همان پرسش‌هایی که متأثر از اثر زایگارنیک و معطوف به دلایل جدایی و تصمیم یک‌سویه شریک عاطفی در ذهنش جولان می‌دهد و خورد و خواب از او می‌رباید. دردناک‌ترین پرسشی که فریاد بلند و عمیق درونی در او سر می‌دهد و پژواک این فریاد در سلول به سلول تنش طنین‌افکن می‌شود پرسش‌هایی ازین دست‌اند: «واقعا کسی اینجوری زیرپام رو خالی کرد که اونجوری برام تب می‌کرده؟ چجوری تونسته چند روز قبل توی آغوشم بخوابه و بعدش یهو بگه من آدم رابطه نیستم؟ چجوری؟ یعنی با کس دیگه‌ای وارد رابطه شده؟».


۵. خداحافظی خوب و توضیح‌دادن دلایل خداحافظی برای دیگری و تخصیص فرصت و مجالی به او برای سوگواری، بیش از آنکه هنر باشد، در زمره اخلاق انسانی‌ست. هیچ نیرنگ و فریبی در قلمرو اخلاق عاشقی مذموم‌تر و کثیف‌تر از این رفتار سادیستیک و خشونت‌ورزانه نیست که در ذهن‌مان رابطه را قطع کنیم و با او بمانیم و بمانیم و بمانیم و دلایلی برای جدایی گرداوری کنیم و آنگاه بی‌آنکه او را از این تصمیم آگاه کرده باشیم، ناگهان همچون خورشیدی خود ‌را در پستوی ابرها نهان سازیم. به گمانم این شکل از قطع رابطه عاطفی، بازتابنده نهایت ناپختگی‌ و خودخواهی خودشیفته‌وار یک فرد و نهایت بی‌معرفتی اخلاقی او‌ست. لطفا برای پایان‌بندی یک رابطه عاطفی ابراهیم حاتمی‌کیا باشیم و نه اصغر فرهادی (❤️‍🩹💔).


🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
26👎1
اعتیاد به عشق: آیا پیشینه روابط عاطفی متعدد تضمین‌کننده پختگی شریک عاطفی‌تان در رابطه عاشقانه او با شماست؟

•به قلم دکتر عباس ذبیح‌زاده
(روان‌شناس بالینی و عضو هیئت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی)

در عالم شکار، اصطلاحی وجود دارد به‌نام «تروفه»؛ یعنی شکارهایی که در نتیجه کهن‌سالی و مواجهه مکرر با موقعیت‌های شکارشده‌گی، زیرکی و فراست بالایی در ردیابی علایم شکار و جان‌به‌در بردن از موقعیت تهدید دارند. تروفه‌ها هوش بالایی برای سردرگم‌کردن شکارچی دارند؛ در دسترس‌اند و دستت به آن‌ها نمی‌رسد. یکی از تجربه‌های سوگناک و مهیب زندگی انسان نیز، دل‌بستگی به افرادی‌ست که پیش از رابطه عاطفی با شما، در نتیجه تکثر و تعدد روابط عاشقانه، به‌مثابه «تروفه‌ها» هوشمندی تجربی بالایی در دلربایی و رمیدگی دارند. این هوشمندی تجربی لزوما به معنای هوش شناختی و هوش هیجانی بالا در این افراد نیست. این هوش، بازتابنده یک هوش سیاه و مرضی‌ست که از یک دنیای روانی آکنده از حس شکست و شرم حکایت دارد. این افراد همچنان‌که با سطحی‌ترین بخش از لایه‌های قلب‌شان به راحتی دل می‌سپارند، با سیاه‌ترین بخش از تجربه‌های درونی‌شان به راحتی و در نهایت خشونت احساسی، از عاشق دل می‌کنند و ساز جدایی کوک می‌کنند. دل‌بستگی و عشق برای این افراد بیش از آنکه دستمایه‌ای برای تجربه احساسات اصیل انسانی و صیقل‌خوردن وجوه خودشیفته‌وارشان باشد، زمینی‌ست برای بازی‌کردن و بازی‌دادن، و ارضا نیازهای روان‌رنجوری که حالتی از استسقای روانی به رابطه و گریز از تنهایی در آن‌ها شکل داده است؛ وضعیتی که به سندرم «اعتیاد به عشق» (love addiction) معروف است. عاشقی‌کردن برای این افراد وجهی کاسب‌کارانه‌ و تاجرانه دارد؛ در ابتدا ممکن است تو را برای فراموشی زخم‌های ارتباطی سابق‌شان با رویی گشاده پذیرا گردند و با تصویر آرمانی‌شده‌ای از شما در ذهن‌شان معاشقه کنند اما رفته رفته همان ویژگی‌هایی از شما که مایه تفاخرش بودند در قلب‌شان دلزدگی ایجاد می‌کند و میل خودشیفته‌واری برای تغییرتان نشان می‌دهند. فارغ از اینکه این تلاش برای تغییر با کامیابی یا شکست همراه باشد، شما به راحتی با فردی که در نمای بیرونی امکانات بیشتری دارد تعویض می‌شوید. واقعیت دردناک تجربه عاشقی با تروفه‌ها این است که عاشق برای او به‌مثابه یک شی و کالای تجاری تاریخ انقضا دارد. فاصله بین عاشق‌بودن و فارغ‌بودن برای تروفه‌ها، تنها به تار مویی بند است و به محض فروکش‌کردن نسیم هیجان تنانه و جسمی در آن‌ها، تاریخ انقضا عاشق سر می‌رسد. شما در این رابطه ممکن است تجاربی از هم‌آغوشی تا آستانه تشکیل زندگی مشترک و انتخاب نام فرزند را با محبو‌ب‌تان تجربه کرده باشید اما هیچ‌کدام از این تجربه‌ها ضمان اعتماد به پاییندی و تعهد تروفه‌ها به رابطه نمی‌باشد. تروفه‌ها در عشق شکار نمی‌شوند؛ چه شکارشدن در روابط عاشقانه حاجتمند روحی بلند است و دل‌بستگی به تروفه‌ها دقیقا از همین نقطه آسیب‌پذیرمان می‌سازد. ستون‌های رابطه با این افراد، به‌مثابه ستون‌های حس خودارزشمندی و عزت‌نفس‌شان بسیار سست و نمور می‌باشد. خودبیزاری و بی‌اعتمادی مفرطی که این افراد نسبت به خویش دارند باعث می‌شود که قامت روح‌شان برای نگه‌داری یک رابطه عاشقانه در بلندمدت دشوار باشد. «تروفه‌ها» انتخاب دردناکی برای عاشقانگی‌ هستند؛ همان‌قدر که پرجاذبه‌اند به همان میزان نیز دستکاری‌کننده و بازی‌دهنده‌اند. تروفه‌ها دل نمی‌سپارند، بازی می‌کنند.
@AZabihzadeh

🔹 کانال تلگرام
🔸
پیج اینستاگرام
22💯1💔1
آزمایشگاه روابط نزدیک pinned «اعتیاد به عشق: آیا پیشینه روابط عاطفی متعدد تضمین‌کننده پختگی شریک عاطفی‌تان در رابطه عاشقانه او با شماست؟ •به قلم دکتر عباس ذبیح‌زاده (روان‌شناس بالینی و عضو هیئت علمی گروه روان‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی) در عالم شکار، اصطلاحی وجود دارد به‌نام «تروفه»؛…»
2025/10/18 15:22:43
Back to Top
HTML Embed Code: