امام هوس تو رو نمیده، مثلا این که تو بی ام و میخوای رو قرار نیست بده که، اونجوری که همه مغازهها بسته میشد همه میومدن تو هیئت مینشستند! امام حاجتهارو میده، اونایی که ازشون حرف نمیزنی اما لازمه برای تو، مثل کربلا.
- حاج مهدی توکلی.
- حاج مهدی توکلی.
با حُسین باش.
جمله"الشفاء فی تربته"(و شفا را در تربت او قرارداد)که در زیارت امام حسین علیه السلام است، تا آخرین و شدیدترین مرحله درد و بیماری را که همه اطباء از مداوای آن عاجزند، شامل میشود. آب زمزم و تربت سیدالشهدا علیه السلام، هرکجا مصرف شود، اثر دارد. چیزی که هست، ممکن…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سلام بر آقایی که بعد ١۴٠٠ سال خاکش سرد نشده و هر سال زندهتر از قبله.
Forwarded from راهِ تو
بعد قرنها
اگر قبر مرا
نبش کنند
کفنی نیست
تنی نیست
ولی
بوی تو هست...
اگر قبر مرا
نبش کنند
کفنی نیست
تنی نیست
ولی
بوی تو هست...
شهادت حضرت علی اصغر؛
امام حسين عليه السلام به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى میگريست، رفت. او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمیكنيد، بر اين كودک، رحم كنيد.»، در اين حال، مردى از آنان،تيرى به سوى او انداخت و ذبحش كرد. حسين عليه السلام میگريست و میگفت: «خدايا! ميان ما و گروهى كه ما را دعوت كردند تا ما را يارى دهند، امّا ما را كُشتند، داورى كن.»، در اين هنگام، از آسمان، ندايى رسيد: «او را وا گذار اى حسين، كه او را در بهشت، شير میدهند...»
- تذكرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص٢۵٢.
امام حسين عليه السلام به سوى يكى از كودكانش كه از تشنگى میگريست، رفت. او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمیكنيد، بر اين كودک، رحم كنيد.»، در اين حال، مردى از آنان،
- تذكرة الخواص، سبط ابن جوزی، ص٢۵٢.
روضه: کسی اینجا حواسش نیست، به حال و روز ما مادر
سید مهدی حسینی
برای دیدن بچهام، سنان با بچههاش اومد...
- لطفاً با حال مناسب گوش کنید.
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رباب
#شب_جمعه
@ba_hossein_bash
- لطفاً با حال مناسب گوش کنید.
#حضرت_علی_اصغر
#حضرت_رباب
#شب_جمعه
@ba_hossein_bash
زن شامی سر راهم، به طفلش شیر میداد هی،
منم رد میشدم خوندم، برا بچهاش دعا، مادر...
منم رد میشدم خوندم، برا بچهاش دعا، مادر...
ضعیفم کرده بیخوابی،
نحیفم کرده غم خوردن،
تنورِ خولی انداخته،
منو از اشتها، مادر...
نحیفم کرده غم خوردن،
منو از اشتها، مادر...
عبایی که به روت بودش،
تو جنسهای حراجی بود،
ولی دیدم که خونت هست،
هنوزم رو عبات، مادر...
تو جنسهای حراجی بود،
ولی دیدم که خونت هست،
هنوزم رو عبات، مادر...
به دستام این طنابه که،
نشد بردارمت از راه،
اگه یک دفعه افتادی،
به زیر دست و پا ، مادر..
نشد بردارمت از راه،
اگه یک دفعه افتادی،
تو رو یک تیر راحت کرد،
من اما مضطرب موندم،
تو رو تیر از نفس انداخت،
منو هم از صدا، مادر.
من اما مضطرب موندم،
تو رو تیر از نفس انداخت،
منو هم از صدا، مادر.
رفقای باحسینباش،
دوستان موکب دارند، اگر نذری دارید یا دوست دارید در اطعام عزاداران حسینی در موکب باب الحسین، هم در سطح خیابان، هم بازار بزرگ تهران سهیم باشید، میتونید هم به صورت مالی و هم فیزیکی (آبلیمو، شکر، چای، قند، لیوان یک بار مصرف، سیب زمینی، فلافل، نان، پنیر و هندوانه) در این امر مشارکت نمائید
روحنواز.
اگر اقلام ذکر شده رو خودتون می خواستید برسونید بهشون برای پخش، پیام بدید.
دوستان موکب دارند، اگر نذری دارید یا دوست دارید در اطعام عزاداران حسینی در موکب باب الحسین، هم در سطح خیابان، هم بازار بزرگ تهران سهیم باشید، میتونید هم به صورت مالی و هم فیزیکی (آبلیمو، شکر، چای، قند، لیوان یک بار مصرف، سیب زمینی، فلافل، نان، پنیر و هندوانه) در این امر مشارکت نمائید
۶۲۱۹۸۶۱۸۴۶۴۳۹۷۵۹
روحنواز.
اگر اقلام ذکر شده رو خودتون می خواستید برسونید بهشون برای پخش، پیام بدید.
یک بار در حین خواندن زیارت عاشورایِ چهل روزه، مشکلی پیش آمد و نتوانستم آن را به جا آورم. برای همین خیلی ناراحت شدم و به اباعبدالله علیه السلام متوسل شدم، ناگهان دیدم آقا تشریف آوردند و فرمودند: آمیرزا عبدالکریم، چه شده است؟ قضیه را عرض کردم. فرمودند: چرا به آیتِ عظمایِ کربلا متوسل نمیشوید؟ عرض کردم: آقا! آیتِ عظمایِ کربلا کیست؟ در این هنگام آقا، قنداقهی حضرت علی اصغر علیه السلام را از زیر عبایشان بیرون آوردند!
- حاج آقا عبدالکریم حقشناس.
- حاج آقا عبدالکریم حقشناس.