❤19❤🔥5👍4
💔27👍7❤🔥6❤2😍2💯2
یوسف که بود ، گوهر اندر دریا
زلیخا در طلب ، دریا به دریا "
چو گل کرد یوسف از دل زلیخا
بگرفت جانها را دراین سحرها "
گفت یوسف ، ای زلیخا چه جویی
چهره من را یا حقیقت را ؟
گفت زلیخا ، نه تنها ظاهر بلکه روح تو"
چیزی که نمی توانم ،تنها با نگاه فهمید
چون دل به دنبال یوسف شتابد
در دل او بجز یوسف نباید "
زلیخا دردل ، بی خبر از تقدیر
در پی یوسف رفت ، پی هیچ تدبیر"
# مولانا "
#ارسالی_عزیزامون 🤍
@asharmolana.
زلیخا در طلب ، دریا به دریا "
چو گل کرد یوسف از دل زلیخا
بگرفت جانها را دراین سحرها "
گفت یوسف ، ای زلیخا چه جویی
چهره من را یا حقیقت را ؟
گفت زلیخا ، نه تنها ظاهر بلکه روح تو"
چیزی که نمی توانم ،تنها با نگاه فهمید
چون دل به دنبال یوسف شتابد
در دل او بجز یوسف نباید "
زلیخا دردل ، بی خبر از تقدیر
در پی یوسف رفت ، پی هیچ تدبیر"
# مولانا "
#ارسالی_عزیزامون 🤍
@asharmolana.
❤23👍6🕊2
دل داشتیم، دادیم؛ جان بود، عرض کردیم
چیزی که یار خواهد، صبر است و ما نداریم
@asharmolana.
چیزی که یار خواهد، صبر است و ما نداریم
#رفیع_خان_باذل
@asharmolana.
🕊13👍2
❤17👍3
💔13❤2👍2🕊2
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
#حافظ
#شبقدر
@asharmolana.
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
#حافظ
#شبقدر
@asharmolana.
❤32👍4
💔20❤7👍2
🕊10💯6❤🔥4👍2
❤🔥15💔7❤4👍4
اگر درخت، اگر آسمان، اگر رودم
به آنچه سهم من از بودن است خشنودم
نشد بیابمت ای «کیمیای خوشبختی»
اگرچه در طلبت لحظهای نیاسودم
چو آسیاب دویدم تمام عمر ولی
به قدر یک قدم از جای خود نپیمودم
به طعنه گفت به فواره، حوض کوچک آب
بیا که منتظر بازگشتت بودم
به من نگاه نکردی رد شدی! بهتر
هزار شکر که چشم تو را نیالودم
مرا قیاس مکن با خودت که من هرگز
به اسم عشق به تنهاییات نیفزودم
@asharmolana.
به آنچه سهم من از بودن است خشنودم
نشد بیابمت ای «کیمیای خوشبختی»
اگرچه در طلبت لحظهای نیاسودم
چو آسیاب دویدم تمام عمر ولی
به قدر یک قدم از جای خود نپیمودم
به طعنه گفت به فواره، حوض کوچک آب
بیا که منتظر بازگشتت بودم
به من نگاه نکردی رد شدی! بهتر
هزار شکر که چشم تو را نیالودم
مرا قیاس مکن با خودت که من هرگز
به اسم عشق به تنهاییات نیفزودم
#فاضل_نظری
@asharmolana.
👍12❤11❤🔥1
❤17👍5
❤🔥36❤10👍5
💔21❤12👍2
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
@asharmolana.
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
#سعدی
@asharmolana.
❤19👍1
دوباره کوه و کمر شعرهای طولانی
دوباره درد و غم و رنج و خانه ویرانی
.
دوباره کاغذ و احساس و یک قلم، تا صبح_
نشسته شاعرِ در یک هوای بارانی
.
نشسته خیس شده شعر تازه میبافد
به خنده، خنده و با گریههای پنهانی
.
میانِ شعر به غم خوردهاش تو ترسا و...
چه خوب کافر و گبری و گه مسلمانی
.
تمام مردم عاشق به شعر غرق اند و...
فقط تو شعر مرا دست کم نمیخوانی!
دو بیت را به تو میگویم و بکن وعده!
به کنج سینهی خود قفل بسته میمانی؟
.
.
.
من و تو غرق به عشق و شراب میگردیم
و بعد به حبس ابد میشویم زندانی
.
و من برای تو طاووس میکشم آنجا!
و تو برای منی خسته شعر میخوانی....
.
#محرابی_صافی
@asharmolana
دوباره درد و غم و رنج و خانه ویرانی
.
دوباره کاغذ و احساس و یک قلم، تا صبح_
نشسته شاعرِ در یک هوای بارانی
.
نشسته خیس شده شعر تازه میبافد
به خنده، خنده و با گریههای پنهانی
.
میانِ شعر به غم خوردهاش تو ترسا و...
چه خوب کافر و گبری و گه مسلمانی
.
تمام مردم عاشق به شعر غرق اند و...
فقط تو شعر مرا دست کم نمیخوانی!
دو بیت را به تو میگویم و بکن وعده!
به کنج سینهی خود قفل بسته میمانی؟
.
.
.
من و تو غرق به عشق و شراب میگردیم
و بعد به حبس ابد میشویم زندانی
.
و من برای تو طاووس میکشم آنجا!
و تو برای منی خسته شعر میخوانی....
.
#محرابی_صافی
@asharmolana
👍12💔7❤🔥2👏1
❤14❤🔥5😍3💔3👍2
گرچه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا
موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا
از جدایی، قطع پیوند خدایی مشکل است
گر شود سی پاره، از هم کی شود قرآن جدا
میشود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد ز هم هجران جدا
زود میپاشد ز هم جمعیت بینسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
دل به دشواری توان برداشت از جان عزیز
میشود یارب سخن چون از لب جانان جدا
تا تو ای سرو روان از باغ بیرون رفتهای
دست افسوسیاست هر برگی درین بستان جدا
هست با هر ذره خاک من جنون کاملی
میکند هر قطره از دریای من طوفان جدا
عشق هیهاتاست در خلوت شود غافل ز حسن
نیست در زندان زلیخا از مه کنعان جدا
میتوان از عالم افسرده، دل برداشت زود
از تنور سرد میگردد به گرمی نان جدا
کم نگردد آنچه میآید به خون دل به دست
نیست از دامان دریا پنجه مرجان جدا
قانع از روزی به تلخ و شور شو صائب که ساخت
پسته را آمیزش قند از لب خندان جدا
@asharmolana.
موج را نتوان شمرد از بحر بی پایان جدا
از جدایی، قطع پیوند خدایی مشکل است
گر شود سی پاره، از هم کی شود قرآن جدا
میشود بیگانگان را دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد ز هم هجران جدا
زود میپاشد ز هم جمعیت بینسبتان
دانه را از کاه در خرمن کند دهقان جدا
دل به دشواری توان برداشت از جان عزیز
میشود یارب سخن چون از لب جانان جدا
تا تو ای سرو روان از باغ بیرون رفتهای
دست افسوسیاست هر برگی درین بستان جدا
هست با هر ذره خاک من جنون کاملی
میکند هر قطره از دریای من طوفان جدا
عشق هیهاتاست در خلوت شود غافل ز حسن
نیست در زندان زلیخا از مه کنعان جدا
میتوان از عالم افسرده، دل برداشت زود
از تنور سرد میگردد به گرمی نان جدا
کم نگردد آنچه میآید به خون دل به دست
نیست از دامان دریا پنجه مرجان جدا
قانع از روزی به تلخ و شور شو صائب که ساخت
پسته را آمیزش قند از لب خندان جدا
#صائب_تبریزی
@asharmolana.
❤23👍4
❤33👍4
❤17💔7👍5