هر نقش با نقشی دگر، چون شیر بودی و شکر
گر واقفندی نقشها که آمدند از یک قلم
آن کس که آمد سوی تو تا جان دهد در کوی تو
رشک تو گوید که: «برو»، لطف تو خواند که: «نعم
#مولانای_جان
@asharmolana
گر واقفندی نقشها که آمدند از یک قلم
آن کس که آمد سوی تو تا جان دهد در کوی تو
رشک تو گوید که: «برو»، لطف تو خواند که: «نعم
#مولانای_جان
@asharmolana
❤25
❤🔥20❤7💔5👏4
Forwarded from ملت عشق♥️
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آینه، نه! آینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آینه دنیا که چهها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
@Melate_Eshaq
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤20
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿🌿
عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن
تا چهها در میدمد این عشق در سرنای تن
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهان
از می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا مینوازد گاه سرنا میگزد
آه از این سرنایی شیرین نوای نی شکن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل او
ای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را کو ز بویش مست شد
وان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان است و صوفی ناپدید
ای مسلمانان که دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جان
گردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبود
باده گیرای او وانگه کسی با خویشتن
#مولوی
@asharmolana
عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن
تا چهها در میدمد این عشق در سرنای تن
هست این سر ناپدید و هست سرنایی نهان
از می لبهاش باری مست شد سرنای من
گاه سرنا مینوازد گاه سرنا میگزد
آه از این سرنایی شیرین نوای نی شکن
شمع و شاهد روی او و نقل و باده لعل او
ای ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را کو ز بویش مست شد
وان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان است و صوفی ناپدید
ای مسلمانان که دیدهست خرقه رقصان بیبدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جان
گردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
ای دل مخمور گویی بادهات گیرا نبود
باده گیرای او وانگه کسی با خویشتن
#مولوی
@asharmolana
❤21
ببین در دست طوفان بادبادکها نمیخندند
درختان هم به سرسبزی پیچکها نمیخندند
بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بیمنظور قلکها نمیخندند
زمین بیثمر دیگر نگهبانی نمیخواهد
به این بیحاصلی آیا مترسکها نمیخندند؟
اگر همدرد من باشی به احوالم نمیخندی
که دلقکها به روی سرخ دلقکها نمیخندند
به بخت خویش میخندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسکها نمیخندند
از اینزندان به آنزندان، بهاینترتیب معلوماست
چرا در لحظهی میلاد کودکها نمیخندند
#مجید_ترکابادی
📕از تو چه پنهان
@asharmolana
درختان هم به سرسبزی پیچکها نمیخندند
بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بیمنظور قلکها نمیخندند
زمین بیثمر دیگر نگهبانی نمیخواهد
به این بیحاصلی آیا مترسکها نمیخندند؟
اگر همدرد من باشی به احوالم نمیخندی
که دلقکها به روی سرخ دلقکها نمیخندند
به بخت خویش میخندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسکها نمیخندند
از اینزندان به آنزندان، بهاینترتیب معلوماست
چرا در لحظهی میلاد کودکها نمیخندند
#مجید_ترکابادی
📕از تو چه پنهان
@asharmolana
❤24
بخدا که ماهرویی ، بخدا فرشتهخویی ،
بخدا که مشکبویی ، بخدا که اینچنینی ،
به صفا ، چو آسمانی ،،، به ملاطفت ، چو جانی ،
بشکفتگی ، چنانی ،،، بنهفتگی ، چنینی ،
#مولانا
بخدا که مشکبویی ، بخدا که اینچنینی ،
به صفا ، چو آسمانی ،،، به ملاطفت ، چو جانی ،
بشکفتگی ، چنانی ،،، بنهفتگی ، چنینی ،
#مولانا
❤🔥28❤20👍6
فِتنه گر است نام تو؛ پُرشکر است دامِ تو
باطَرب است جام تو؛ بانمک است نانِ تو
مُرده اگر بِبینَدت؛ فَهم کند که سَرخوشی
چند نهان کنی که مِی؛ فاش کند نهانِ تو!
#مُولانای_جان
@asharmolana
باطَرب است جام تو؛ بانمک است نانِ تو
مُرده اگر بِبینَدت؛ فَهم کند که سَرخوشی
چند نهان کنی که مِی؛ فاش کند نهانِ تو!
#مُولانای_جان
@asharmolana
❤23❤🔥3💯3
❤🔥23❤16💔8😍5🕊3
مقصدی نیست؛ بیا فلسفهبافی نکنیم
هر کسی کار بدی کرد، تلافی نکنیم
ما چه باشیم و نباشیم، جهان در گذر است
کاش باور بکنی، فرصتمان مختصر است
شاید این چای که از عطر خوشش مدهوشی
آخرین چای تو باشد که از آن مینوشی!
شاید امروزِ شما ختم به فردا نشود
شاید این جسم بخوابد و دگر پا نشود
شاید آن فرد که میخواست کنارت باشد
صبح فردا چو گُلی روی مزارت باشد!
شاید این نور که بر صورت تو تابیده
روز دیگر دمد و چهره ای تو پوسیده
شاید این جمع بماند، تو نمانی دیگر
شاید این خنده زدن را نتوانی دیگر
شاید این راه در آغاز به پایان نرسد
شاید این یوسف گمگشته به کنعان نرسد
شاید این لقمه که خوب است برای بدنت
آخرین لقمه شام تو بود در دهنت
قصد داری بروی کافه به همراه کسی
شاید امروز بمیری، به قرارت نرسی!
چقدر عید بیاید که نباشیم رفیق!
داخل گور بپوسیم و بپاشیم رفیق!
کاش باور بکند هر که مرا میخواند:
«نیستی» بیشتر از بودنمان میماند!
تا هستیم، قدر همدیگر بدانیم
شاید فردایی نباشد...🖤
#ارسالی_عزیزامون
@asharmolana.
هر کسی کار بدی کرد، تلافی نکنیم
ما چه باشیم و نباشیم، جهان در گذر است
کاش باور بکنی، فرصتمان مختصر است
شاید این چای که از عطر خوشش مدهوشی
آخرین چای تو باشد که از آن مینوشی!
شاید امروزِ شما ختم به فردا نشود
شاید این جسم بخوابد و دگر پا نشود
شاید آن فرد که میخواست کنارت باشد
صبح فردا چو گُلی روی مزارت باشد!
شاید این نور که بر صورت تو تابیده
روز دیگر دمد و چهره ای تو پوسیده
شاید این جمع بماند، تو نمانی دیگر
شاید این خنده زدن را نتوانی دیگر
شاید این راه در آغاز به پایان نرسد
شاید این یوسف گمگشته به کنعان نرسد
شاید این لقمه که خوب است برای بدنت
آخرین لقمه شام تو بود در دهنت
قصد داری بروی کافه به همراه کسی
شاید امروز بمیری، به قرارت نرسی!
چقدر عید بیاید که نباشیم رفیق!
داخل گور بپوسیم و بپاشیم رفیق!
کاش باور بکند هر که مرا میخواند:
«نیستی» بیشتر از بودنمان میماند!
تا هستیم، قدر همدیگر بدانیم
شاید فردایی نباشد...🖤
#ارسالی_عزیزامون
@asharmolana.
❤53❤🔥8👍6💯3💔2
.
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
توی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
توی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس
@asharmolana
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
توی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
توی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس
@asharmolana
❤19💔3
چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد
که در او خزان نباشد که در او گلی نریزد
شجری خوش و خرامان به میانه بیابان
که کسی به سایه او چو بخفت مست خیزد
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
که در او خزان نباشد که در او گلی نریزد
شجری خوش و خرامان به میانه بیابان
که کسی به سایه او چو بخفت مست خیزد
#حضرت_مولانا
@asharmolana.
❤24❤🔥3
ماییم که از باده بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم...
- مولانا
@asharmolana.
ماییم که از باده بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم...
- مولانا
@asharmolana.
❤44
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
- حافظ
@asharmolana
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
- حافظ
@asharmolana
❤28
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
#مولانا
@asharmolana
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
#مولانا
@asharmolana
❤30💔12
❤19👍3
از درد ترک خورده و از زخم کبودیم
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر وجبش لاله و نسرین
ما سنگ تر از سنگ همانیم که بودیم
ما عزتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته است
از غیرتمان بود نوشتند حسودیم
پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم
بر سقف اگر راستین قندیل فراز است
ما نیز همانیم فرازیم و فرودیم
بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم ...
خواندنش بارها قشنگه🙂🫀
کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم
او می رود و هر وجبش لاله و نسرین
ما سنگ تر از سنگ همانیم که بودیم
ما عزتمان بسته به این است بسوزیم
با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم
تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته است
از غیرتمان بود نوشتند حسودیم
پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است
دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم
بر سقف اگر راستین قندیل فراز است
ما نیز همانیم فرازیم و فرودیم
بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم
آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم ...
خواندنش بارها قشنگه🙂🫀
❤36❤🔥3