امشب یک خبر خوب دارم که البته برای رسیدنش زحمات زیادی کشیده شده است.
با رایزنیهایی که با فدراسیون جهانی مترجمان داشتیم، این امکان فراهم شد که انجمن صنفی مترجمان نامزدهای مورد نظر خود را برای جوایز فدراسیون معرفی کند.
⭕️ جایزه "آسترید لیندگرن" برای ترجمه ادبیات کودک و نوجوان
⭕️جایزه "آئورا بوریلیس" برای ترجمه داستان و ناداستان
⭕️جایزه "کارل چاپک" در ترجمه آثار ادبی به زبانهای کمشناس
⭕️جایزه بهترین مترجم متون فنی و علمی
⭕️جایزه بهترین مترجم شفاهی
⭕️جایزه "آلبین تیبولویچ" برای بیشترین خدمات به جامعه ترجمه
⭕️جایزهی بهترین مجله دربارهی ترجمه
⭕️جایزهی بهترین وبگاه ترجمه
با تصویب هیئتمدیره انجمن صنفی مترجمان تهران، مقرر شد کارگروههای تخصصی برای انتخاب نامزدها کار خود را آغاز کنند.
امید که فعالیتهای انجمن در عرصهی بینالملل زمینهساز فعالیت بینالمللی بیشتری برای مترجمان این سرزمین باشد.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
با رایزنیهایی که با فدراسیون جهانی مترجمان داشتیم، این امکان فراهم شد که انجمن صنفی مترجمان نامزدهای مورد نظر خود را برای جوایز فدراسیون معرفی کند.
⭕️ جایزه "آسترید لیندگرن" برای ترجمه ادبیات کودک و نوجوان
⭕️جایزه "آئورا بوریلیس" برای ترجمه داستان و ناداستان
⭕️جایزه "کارل چاپک" در ترجمه آثار ادبی به زبانهای کمشناس
⭕️جایزه بهترین مترجم متون فنی و علمی
⭕️جایزه بهترین مترجم شفاهی
⭕️جایزه "آلبین تیبولویچ" برای بیشترین خدمات به جامعه ترجمه
⭕️جایزهی بهترین مجله دربارهی ترجمه
⭕️جایزهی بهترین وبگاه ترجمه
با تصویب هیئتمدیره انجمن صنفی مترجمان تهران، مقرر شد کارگروههای تخصصی برای انتخاب نامزدها کار خود را آغاز کنند.
امید که فعالیتهای انجمن در عرصهی بینالملل زمینهساز فعالیت بینالمللی بیشتری برای مترجمان این سرزمین باشد.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توضیحات #محمدرضا_اربابی ، رئیس هیئتمدیره انجمن در خصوص جوایز #فدراسیون_جهانی_مترجمان و نحوهی انتخاب و معرفی نمایندگان ایران .
#انجمن_صنفی_مترجمان_تهران
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#انجمن_صنفی_مترجمان_تهران
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
آنچه میرویاند
مهر زیاد نیست،
تداوم مهر است؛
حتی در قلب کویر.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
مهر زیاد نیست،
تداوم مهر است؛
حتی در قلب کویر.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#فیلمنگاشت
#سلب_مسئولیت
#disclaimer
#رنه_نایت
#آلفونسو_کوئارون
امروز بیصبرانه منتظر آخرین قسمت سریال Disclaimer بودم و بعد از تماشای این قسمت از این انتظار و بیطاقتی خرسندم.
اگر هنوز سریال را ندیدید یا تازه به تماشایش نشستهاید، نگران نباشید و با خیال راحت این متن کوتاه را بخوانید. چون قرار نیست قصه را لو بدهم.
Disclaimer
در ادبیات حقوقی به معنی رد پذیرش مسئولیت چیزیاست که به زبان ساده، بیانیهایاست برای "سلب مسئولیت". پس بیایید این سریال را "سلب مسئولیت" بنامیم. این سریال ۷ قسمتی اقتباسیاست از رمانی با همین نام به قلم خانم رنه نایت که اتفاقا اثرش در سال ۹۵ در ایران ترجمه و منتشر شده است.
ماجرا از این قرار است که ... بله، بله، قرار شد قصه را لو ندهم!
پس از قصه میگذرم و به ویژگی منحصر به فرد نویسنده و کارگردان در انتخاب شیوهی روایتگری میپردازم. ماجرای این سریال سه راوی اصلی دارد: نویسندهی کتاب که مادریاست فرزند از دست داده؛ مردی فرزند و همسر از دست داده که میکوشد با استناد به کتاب انتقام بگیرد؛ و زنی که خبرنگاریاست برجسته و حالا باید تاوان کاری را پس دهد که پدرومادر فرزند ازدستداده وی را باعثوبانی آن میدانند. این سه راوی قصه را برای بیننده روایت میکنند و در هر روایت صدای هر یک از آنها روایتگری را برعهده دارد و گاه دوربین نقش راوی را ایفا میکند.
این سریال را باید نمایش "جنگ روایتها" برای غلبه بر نگاه مخاطب دانست. در پایان این هفت قسمت سوالات زیادی برایتان پیش میآید. اما شاید مهمترین سوال برای من این بود: در جنگ روایتها، مردم به جذب و پذیرش کدام روایت گرایش بیشتری دارند؟ روایت صحیح یا جنجالی؟!
در این سریال، دو مادر داریم که هریک جانشان برای فرزندشان در میرود و برای حفاظت از فرزندشان میجنگند؛ یکی برای نام و اعتبار فرزندش و دیگری برای جان فرزندش.
یادم هست! سر قولم میمانم و قصه را لو نمیدهم.
فقط همینقدر میگویم که اگر صبور نیستید یا سریال را بر میزنید و از آخر میبینید؛ بهتر است "سلب مسئولیت" را نبینید. این اثر را باید قدمبهقدم همراهی کنید. پابهپا تا در قسمت آخر از کل اثر لذت ببرید.
وقتی سریال تمام میشود، هر لحظه یاد چیزی میافتید که نویسنده و کارگردان در قسمتهای قبل برای شما جا گذاشته بودند و شاید از کنارش به آسانی رد شده بودید.
پس با دقت ببینید!
از تماشای این اثر مهم لذت ببرید.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#سلب_مسئولیت
#disclaimer
#رنه_نایت
#آلفونسو_کوئارون
امروز بیصبرانه منتظر آخرین قسمت سریال Disclaimer بودم و بعد از تماشای این قسمت از این انتظار و بیطاقتی خرسندم.
اگر هنوز سریال را ندیدید یا تازه به تماشایش نشستهاید، نگران نباشید و با خیال راحت این متن کوتاه را بخوانید. چون قرار نیست قصه را لو بدهم.
Disclaimer
در ادبیات حقوقی به معنی رد پذیرش مسئولیت چیزیاست که به زبان ساده، بیانیهایاست برای "سلب مسئولیت". پس بیایید این سریال را "سلب مسئولیت" بنامیم. این سریال ۷ قسمتی اقتباسیاست از رمانی با همین نام به قلم خانم رنه نایت که اتفاقا اثرش در سال ۹۵ در ایران ترجمه و منتشر شده است.
ماجرا از این قرار است که ... بله، بله، قرار شد قصه را لو ندهم!
پس از قصه میگذرم و به ویژگی منحصر به فرد نویسنده و کارگردان در انتخاب شیوهی روایتگری میپردازم. ماجرای این سریال سه راوی اصلی دارد: نویسندهی کتاب که مادریاست فرزند از دست داده؛ مردی فرزند و همسر از دست داده که میکوشد با استناد به کتاب انتقام بگیرد؛ و زنی که خبرنگاریاست برجسته و حالا باید تاوان کاری را پس دهد که پدرومادر فرزند ازدستداده وی را باعثوبانی آن میدانند. این سه راوی قصه را برای بیننده روایت میکنند و در هر روایت صدای هر یک از آنها روایتگری را برعهده دارد و گاه دوربین نقش راوی را ایفا میکند.
این سریال را باید نمایش "جنگ روایتها" برای غلبه بر نگاه مخاطب دانست. در پایان این هفت قسمت سوالات زیادی برایتان پیش میآید. اما شاید مهمترین سوال برای من این بود: در جنگ روایتها، مردم به جذب و پذیرش کدام روایت گرایش بیشتری دارند؟ روایت صحیح یا جنجالی؟!
در این سریال، دو مادر داریم که هریک جانشان برای فرزندشان در میرود و برای حفاظت از فرزندشان میجنگند؛ یکی برای نام و اعتبار فرزندش و دیگری برای جان فرزندش.
یادم هست! سر قولم میمانم و قصه را لو نمیدهم.
فقط همینقدر میگویم که اگر صبور نیستید یا سریال را بر میزنید و از آخر میبینید؛ بهتر است "سلب مسئولیت" را نبینید. این اثر را باید قدمبهقدم همراهی کنید. پابهپا تا در قسمت آخر از کل اثر لذت ببرید.
وقتی سریال تمام میشود، هر لحظه یاد چیزی میافتید که نویسنده و کارگردان در قسمتهای قبل برای شما جا گذاشته بودند و شاید از کنارش به آسانی رد شده بودید.
پس با دقت ببینید!
از تماشای این اثر مهم لذت ببرید.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمنگاشت
#مستند
#آیا_من_نژادپرستم؟
#مت_والش
آیا من نژادپرستم؟
آیا مبارزه با نژادپرستی منجر به نژادپرستی شده است؟
آیا مبارزه با نژادپرستی به صنعت تبدیل شده است؟
.
.
.
این پرسشها، بخشی از سوالاتیاست که #مت_والش تلاش میکند در مستند #آیا_من_نژادپرستم؟ پاسخی برایشان بیابد.
در دهههای اخیر مبارزه با نژادپرستی سوار بر موج رسانهای و عواطف انسانی با قدرت بیشتری ترویج میشود. در آمریکا این موج رنگ و بوی تند و تیزی یافته و هر از چندی خشونتهای ناشی از نفرت که اغلب نژادی هستند، این موج را شدیدتر میکند.
همین موج در آمریکا موجب شد که قانون جرایم ناشی از نفرت در این کشور تصویب و ابلاغ شود که مبنای آن خشونتهای ناشی از نژاد، جنسیت، گرایش جنسی و ... است.
اما مت والش در این مستند میکوشد با طرح پرسشهایی، افراط و اغراق آمیختهشده در این مبارزات را به چالش بکشد. مفاهیم و کنشهایی مثل هویتزدایی از سفیدها، سکوت نکردن سفیدها در برابر نژادپرستی، رفتار مناسب با نژادهای غیرسفید برای به هم نخوردن آرامش و امنیتشان، وظیفه فردی برای جبران تبعیض و نژادپرستی گذشتگان در مستند مورد پرسش یا حتی تمسخر گرفته میشوند.
کارگردان این مستند جاستین فولک است که متن آن را با همکاری والش نوشته است.
باید اعتراف کنم آیا من نژادپرستم؟ به نسبت مستند قبلی مت والش، #زن_چیست؟ ضعیفتر است و گاهی وزن طنز آن از منطقش افزون میشود.
با این حال، این اثر بار دیگر به ما یادآوری میکند هر اندیشهی ضد تبعیض، اگر افراطگرایانه و گاه سودجویانه پیش رود، زیانبار خواهد بود. همین الگوی ژورنالیستی در برقراری تعادل در حقوق زن و مرد در جوامعی از جمله جامعه ما هم قابل بررسیاست.
برای رسیدن به تعادل طبعاً باید وضعیت موجود را بر هم زد، اما رفع تبعیض نباید منجر به تبعیض معکوس شود. اخیرا مقالات زیادی در خصوص امتیازات و سهمیههای ویژه برای رنگینپوستان در دانشگاههای اروپا خواندم که نمایانگر همین تبعیض معکوس است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#مستند
#آیا_من_نژادپرستم؟
#مت_والش
آیا من نژادپرستم؟
آیا مبارزه با نژادپرستی منجر به نژادپرستی شده است؟
آیا مبارزه با نژادپرستی به صنعت تبدیل شده است؟
.
.
.
این پرسشها، بخشی از سوالاتیاست که #مت_والش تلاش میکند در مستند #آیا_من_نژادپرستم؟ پاسخی برایشان بیابد.
در دهههای اخیر مبارزه با نژادپرستی سوار بر موج رسانهای و عواطف انسانی با قدرت بیشتری ترویج میشود. در آمریکا این موج رنگ و بوی تند و تیزی یافته و هر از چندی خشونتهای ناشی از نفرت که اغلب نژادی هستند، این موج را شدیدتر میکند.
همین موج در آمریکا موجب شد که قانون جرایم ناشی از نفرت در این کشور تصویب و ابلاغ شود که مبنای آن خشونتهای ناشی از نژاد، جنسیت، گرایش جنسی و ... است.
اما مت والش در این مستند میکوشد با طرح پرسشهایی، افراط و اغراق آمیختهشده در این مبارزات را به چالش بکشد. مفاهیم و کنشهایی مثل هویتزدایی از سفیدها، سکوت نکردن سفیدها در برابر نژادپرستی، رفتار مناسب با نژادهای غیرسفید برای به هم نخوردن آرامش و امنیتشان، وظیفه فردی برای جبران تبعیض و نژادپرستی گذشتگان در مستند مورد پرسش یا حتی تمسخر گرفته میشوند.
کارگردان این مستند جاستین فولک است که متن آن را با همکاری والش نوشته است.
باید اعتراف کنم آیا من نژادپرستم؟ به نسبت مستند قبلی مت والش، #زن_چیست؟ ضعیفتر است و گاهی وزن طنز آن از منطقش افزون میشود.
با این حال، این اثر بار دیگر به ما یادآوری میکند هر اندیشهی ضد تبعیض، اگر افراطگرایانه و گاه سودجویانه پیش رود، زیانبار خواهد بود. همین الگوی ژورنالیستی در برقراری تعادل در حقوق زن و مرد در جوامعی از جمله جامعه ما هم قابل بررسیاست.
برای رسیدن به تعادل طبعاً باید وضعیت موجود را بر هم زد، اما رفع تبعیض نباید منجر به تبعیض معکوس شود. اخیرا مقالات زیادی در خصوص امتیازات و سهمیههای ویژه برای رنگینپوستان در دانشگاههای اروپا خواندم که نمایانگر همین تبعیض معکوس است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمنگاشت
#گلادیاتور۲
#ردلی_اسکات
تماشای گلادیاتور ۲ آقای ریدلی اسکات در سینمای تمامدالبی تجربهی خاصی بود که در عین لذت، بر حسرتم افزود.
از لذتهای شنیداری و دیداری هالیوودی فیلم که بگذرم، شاید مجبور شوم در بارهی این ساختهی ردلی اسکات "هیچ" ننویسم. اما خب، برای ادا شدن حق مطلب اندکی قلمفرسایی میکنم.
گلادیاتور ۲ در مقایسه با گلادیاتور ۱ حرفی برای گفتن ندارد جز بازی درخشان "دنزل واشنگن".
داستان و ماجرای فیلم پرشها و گسستگیهای بیمنطق و هیجانزدهی بسیاری دارد که تلاش شده زیر سایهی جلوهی ویژه پنهان شوند.
نبردهای کولسیوم هم از واقعیت فاصلهی بسیاری گرفتهاند. کولسیوم دریایی با کشتی و کوسه!!
روایت گلادیاتور ۲ فاصله ی زیادی از واقعیتهای تاریخی گرفته است. اساس وجود امپراتورهای دوقلوی رومی واقعیاست اما اجزای حیات و مماتشان درام است.
به هر حال، تماشای ۲ ساعت و اندی گلادیاتور ۲ شاید فقط در سینما جذابیت داشته باشد، نه در خانه که این لطف را مرهون جلوههای بصری و آوایی هالیوودیاش است.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#گلادیاتور۲
#ردلی_اسکات
تماشای گلادیاتور ۲ آقای ریدلی اسکات در سینمای تمامدالبی تجربهی خاصی بود که در عین لذت، بر حسرتم افزود.
از لذتهای شنیداری و دیداری هالیوودی فیلم که بگذرم، شاید مجبور شوم در بارهی این ساختهی ردلی اسکات "هیچ" ننویسم. اما خب، برای ادا شدن حق مطلب اندکی قلمفرسایی میکنم.
گلادیاتور ۲ در مقایسه با گلادیاتور ۱ حرفی برای گفتن ندارد جز بازی درخشان "دنزل واشنگن".
داستان و ماجرای فیلم پرشها و گسستگیهای بیمنطق و هیجانزدهی بسیاری دارد که تلاش شده زیر سایهی جلوهی ویژه پنهان شوند.
نبردهای کولسیوم هم از واقعیت فاصلهی بسیاری گرفتهاند. کولسیوم دریایی با کشتی و کوسه!!
روایت گلادیاتور ۲ فاصله ی زیادی از واقعیتهای تاریخی گرفته است. اساس وجود امپراتورهای دوقلوی رومی واقعیاست اما اجزای حیات و مماتشان درام است.
به هر حال، تماشای ۲ ساعت و اندی گلادیاتور ۲ شاید فقط در سینما جذابیت داشته باشد، نه در خانه که این لطف را مرهون جلوههای بصری و آوایی هالیوودیاش است.
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#فیلمنگاشت
#امیلیا_پرز
#ژاک_اودیار
توجه! توجه!
این متن بخشی از ماجرای فیلم را لو میدهد!
امیلیا پرز، آخرین ساختهی کارگردان فرانسوی، ژاک اودیار، موزیکالی است که ارزش دیدن دارد.
این فیلم ماجرای مانتیاسی را روایت میکند که رهبر یک کارتل بزرگ مواد مخدر در مکزیک است که برای عملیکردن یک تصمیم چالشبرانگیز خود به سراغ ریتایی میرود که وکیل است و دستیاری وکیلی فاسد را برعهده دارد.
شاید دوست داشته باشید بدانید تصمیم چالش برانگیز مانتیاس چیست. او که حالا دو بچه دارد و ثروت و قدرت عظیمی را از خشونت، قاچاق و قتل اندوخته، تصمیم گرفته تا جنسیت خود را تغییر دهد. چون معتقد است از کودکی زن بودن را به مرد بودن ترجیح میداده و در همهی این سالها میل و اشتیاقش کم نشده است.
ریتا که مشتاق پیشرفت و کسب درآمد است، میپذیرد تا وکالت او را برعهده گیرد و پزشکی برای عملیکردن این تصمیم متهورانه بیابد. در این مسیر ریتا با دکتری ملاقات میکند که در جلسهی بین آنها گفتوگوی قابل تاملی شکل میگیرد. دکتر در جایگاه نماینده مخالفان تغییر جنسیتِ جوزده مینشیند و ریتا در نقش وکیل مدافع آنهایی قرار میگیرد که حق انتخاب دگرباشی را برای خود قائلند. دکتر از این میگوید که حتی اگر مانتیاس را عمل کند هم او یک مرد خواهد بود، چون هویت و ذهنیتش مردانه است و ریتا از تمایلات و اشتیاق انسانی میگوید که روحش با جسمش تطابق ندارد و معتقد است دکتر باید ذهنیتش را تغییر دهد. ریتا در نهایت دکتر را مجاب میکند.
اینجای فیلم بود که سکانسهایی از مستند #زن_چیست با محوریت #مت_والش در ذهنم مرور شد. در آن مستند بر صنعتی و تجاری شدن موضوع تغییر جنیسیت و دگرباشی تاکید شده بود و یکی از متخصصان این حوزه حرف جالبی زد: "خیلی از افرادی که در تغییر جنسیت شتاب میکنند، هزینهی سنگینی را علاوه بر پشیمانی میدهند." زنی دیگر که بعد از ازدواج و بچهدار شدن تصمیم گرفته بود مرد باشد، از دردها و رنجهاش میگفت.
برگردیم به ماجرای امیلیا پرز یا همان مانتیاس سابق. امیلیا که پس از قطعی شدن جراحی، خبر کشته شدنش پخش شده و خانوادهاش را به ریتا سپرده، حالا ۴ سالیاست هویت زنانهای یافته و جریان داستان او را به سمتی میبرد که نه تنها جنسیت، بلکه هویت و برند خود را نیز تغییر دهد: او از یک قاچاقچی آدمکش به خیر نجاتبخش تبدیل میشود. اینجاست که فیلم نظرات دکتر و وکیل را توامان محقق میکند: تغییر هویت (ذهنیت) و جنسیت.
از اینجا به بعد امیلیا پرز تصمیمات پرچالشی میگیرد که تماشایش را به نگاهتان میسپارم.
این فیلم علاوه بر مسئلهی جنسیت و آزادی و حق انتخاب فردی در مورد زیستشان، نقبی هم به فساد گستردهی سیاسی و اجتماعی در مکزیک زده است.
تکرار میکنم که این موزیکال، ارزش تماشا دارد.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#امیلیا_پرز
#ژاک_اودیار
توجه! توجه!
این متن بخشی از ماجرای فیلم را لو میدهد!
امیلیا پرز، آخرین ساختهی کارگردان فرانسوی، ژاک اودیار، موزیکالی است که ارزش دیدن دارد.
این فیلم ماجرای مانتیاسی را روایت میکند که رهبر یک کارتل بزرگ مواد مخدر در مکزیک است که برای عملیکردن یک تصمیم چالشبرانگیز خود به سراغ ریتایی میرود که وکیل است و دستیاری وکیلی فاسد را برعهده دارد.
شاید دوست داشته باشید بدانید تصمیم چالش برانگیز مانتیاس چیست. او که حالا دو بچه دارد و ثروت و قدرت عظیمی را از خشونت، قاچاق و قتل اندوخته، تصمیم گرفته تا جنسیت خود را تغییر دهد. چون معتقد است از کودکی زن بودن را به مرد بودن ترجیح میداده و در همهی این سالها میل و اشتیاقش کم نشده است.
ریتا که مشتاق پیشرفت و کسب درآمد است، میپذیرد تا وکالت او را برعهده گیرد و پزشکی برای عملیکردن این تصمیم متهورانه بیابد. در این مسیر ریتا با دکتری ملاقات میکند که در جلسهی بین آنها گفتوگوی قابل تاملی شکل میگیرد. دکتر در جایگاه نماینده مخالفان تغییر جنسیتِ جوزده مینشیند و ریتا در نقش وکیل مدافع آنهایی قرار میگیرد که حق انتخاب دگرباشی را برای خود قائلند. دکتر از این میگوید که حتی اگر مانتیاس را عمل کند هم او یک مرد خواهد بود، چون هویت و ذهنیتش مردانه است و ریتا از تمایلات و اشتیاق انسانی میگوید که روحش با جسمش تطابق ندارد و معتقد است دکتر باید ذهنیتش را تغییر دهد. ریتا در نهایت دکتر را مجاب میکند.
اینجای فیلم بود که سکانسهایی از مستند #زن_چیست با محوریت #مت_والش در ذهنم مرور شد. در آن مستند بر صنعتی و تجاری شدن موضوع تغییر جنیسیت و دگرباشی تاکید شده بود و یکی از متخصصان این حوزه حرف جالبی زد: "خیلی از افرادی که در تغییر جنسیت شتاب میکنند، هزینهی سنگینی را علاوه بر پشیمانی میدهند." زنی دیگر که بعد از ازدواج و بچهدار شدن تصمیم گرفته بود مرد باشد، از دردها و رنجهاش میگفت.
برگردیم به ماجرای امیلیا پرز یا همان مانتیاس سابق. امیلیا که پس از قطعی شدن جراحی، خبر کشته شدنش پخش شده و خانوادهاش را به ریتا سپرده، حالا ۴ سالیاست هویت زنانهای یافته و جریان داستان او را به سمتی میبرد که نه تنها جنسیت، بلکه هویت و برند خود را نیز تغییر دهد: او از یک قاچاقچی آدمکش به خیر نجاتبخش تبدیل میشود. اینجاست که فیلم نظرات دکتر و وکیل را توامان محقق میکند: تغییر هویت (ذهنیت) و جنسیت.
از اینجا به بعد امیلیا پرز تصمیمات پرچالشی میگیرد که تماشایش را به نگاهتان میسپارم.
این فیلم علاوه بر مسئلهی جنسیت و آزادی و حق انتخاب فردی در مورد زیستشان، نقبی هم به فساد گستردهی سیاسی و اجتماعی در مکزیک زده است.
تکرار میکنم که این موزیکال، ارزش تماشا دارد.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
دولت #کره_جنوبی با ادعای مبارزه با نیروهای کمونیست طرفدار کره شمالی در پارلمان، اعلام حکومت نظامی کرد.
این امر از سال ۱۹۸۰ تا کنون در این کشور رخ نداده بود. اما در کودتای ۱۹۷۹ در کره جنوبی بهانهی کودتاچیان همین مبارزه با کمونیسم بود.
در این خصوص دو فیلم درخشان رو پیش از این در کانال معرفی کردم که در این ایام تماشایشان خالی از لطف نخواهد بود.
کره جنوبی بعد از پایان دوران کودتای قبلی تجربهی موفقی در برپایی دموکراسی داشته است که اثرات آن در اقتصاد پدیدار است.
اتفاقا دیروز به دوستی میگفتم که متاسفانه دموکراسی خاستگاه دو پدیدهی تلخ سیاسی-اجتماعی در کشورهای باورمند به آن بوده است: تمامیتخواهی سیاسی و بنیادگرایی مذهبی.
در پیوند زیر #فیلمنگاشت دو فیلم کرهای پیشگفته تقدیم شده است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/369
این امر از سال ۱۹۸۰ تا کنون در این کشور رخ نداده بود. اما در کودتای ۱۹۷۹ در کره جنوبی بهانهی کودتاچیان همین مبارزه با کمونیسم بود.
در این خصوص دو فیلم درخشان رو پیش از این در کانال معرفی کردم که در این ایام تماشایشان خالی از لطف نخواهد بود.
کره جنوبی بعد از پایان دوران کودتای قبلی تجربهی موفقی در برپایی دموکراسی داشته است که اثرات آن در اقتصاد پدیدار است.
اتفاقا دیروز به دوستی میگفتم که متاسفانه دموکراسی خاستگاه دو پدیدهی تلخ سیاسی-اجتماعی در کشورهای باورمند به آن بوده است: تمامیتخواهی سیاسی و بنیادگرایی مذهبی.
در پیوند زیر #فیلمنگاشت دو فیلم کرهای پیشگفته تقدیم شده است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/369
@LadyLMovies_Memoir_of_a_Snail_2024_720p_PersianSub.mkv
865.4 MB
Memoir of a Snail (2024)
✅ | زیرنویس فارسی چسبیده
⛔️ | بدون سانسور
🔗 | کیفیت 720p
✅ | زیرنویس فارسی چسبیده
⛔️ | بدون سانسور
🔗 | کیفیت 720p
For Sama (2019).mkv
1.3 GB
#مستند
#برای_سما
#for_sama
در حال و هوای این روزهای سقوط حکومت خانوادهی اسد در سوریه، تماشای مستند "برای سما" بهشدت توصیه میشود.
این مستند را وعد کاتب و ادوارد واتس ساختهاند و پنج سال تلاش کاتب برای حفاظت از دخترکش سما در جریان خیزش مردم سوریه در سالهای آغازین دههی ۲۰۱۰ را در قالب نامهای برای سما روایت میکند.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#برای_سما
#for_sama
در حال و هوای این روزهای سقوط حکومت خانوادهی اسد در سوریه، تماشای مستند "برای سما" بهشدت توصیه میشود.
این مستند را وعد کاتب و ادوارد واتس ساختهاند و پنج سال تلاش کاتب برای حفاظت از دخترکش سما در جریان خیزش مردم سوریه در سالهای آغازین دههی ۲۰۱۰ را در قالب نامهای برای سما روایت میکند.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
برای مادر سماء
وعد عزیز!
مستند #برای_سماء را دیدم و رنج کشیدم؛ از رنجی که تو و مردم کشورت در این دههها در سکوت جامعهی جهانی و با پنهانکاری حامیان حکومت وراثتی کشورتان تحمل کردید.
در لحظههایی از فیلم گریستم. در لحظههایی خودم را جای شما گذاشتم تا ببینم اگر در اثنای محاصرهی حلب بودم، آیا مثل تو و حمزه شجاعت و رشادت لازم را داشتم که کنار مردم رنجیده و زخمی از بمبهای بشکهای سوری و موشکهای روسی بایستم یا نه.
سکانس بهدنیاآوردن آن نوزاد از مادری زخمی و در حال مرگ مرا مچاله کرد. در ثانیههایی که نوزاد به دنیا آمد اما قلبش نمیزد و نفس نمیکشید جانکاه بود و در لحظهای که با تلاش دوستانت گریه کرد و بهدنیا برگشت، اشک شوق ریختم؛ سکانس نویدبخش و امیدآفرینی بود.
به این فکر میکردم که در روزهایی که در حلب تحت محاصرهی ارتش بودید، من در ایران چه میکردم و چه نگاهی به اتفاقات سرزمین تو داشتم. سال ۲۰۱۰ که #بهار_عربی در کشورهای شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا آغاز شد، رسانههای کشور من آن را #بهار_اسلامی نامیدند و با تمام توان تحولات را پوشش میدادند، تا کار به کشور تو رسید. ناگهان ماجرا اسم دیگری یافت.
آن روزها (۱۳۸۸) مردم سرزمین من دورانی پر از بیم، امید و سرخوردگی را تجربه میکردند. چیزی شبیه حسی که تو از سقوط حلب در سال ۲۰۱۶ به تصویر کشیدی. حس و حالت را وقتی بعد از اشغال حلب توسط ارتش اسد با کمک هوایی روسها و بقیهی متحدانش مجبور به ترک ویرانههای حلب شدی، تا حدی می.فهمم. متاسفم که ما هم ناخواسته در دلیل آن حسوحال نقش داشتیم.
در لابهلای سکانسهای مستندت، کنار سماء نشسته بودم و به روایتت گوش میکردم. آن شب که وقتی فهمیدید شهر در معرض سقوط است، از ترکیه برگشتید تا با شکستن حصر کنار دوستانتان باشید، حس توامان ضعف و غرور کردم. شنیدن اینکه از ۹ بیمارستان حلب، ۸ تای آنها را بمباران کرده بودند دلم را خنج میکشید. گریهی پسرکان مظلومی که جنازهی برادروخواهرشان را به دست شما میسپردن فشردهام میکرد.
امروز که مستندت را دیدهام، بهتر میفهمم که سرکوب و انکار مردم و ندادن حقوق اولیهشان از سوی حاکمان چگونه میتواند زمینهساز ظهور و اوجگیری تحرکات بنیادگرایانهای مثل داعش یا حتی تجزیهطلبانه را فراهم کند. انباشت خشم، سرخوردگی و نفرت چگونه میتواند ملتی را چنان جانبهلب کند که به هر تختهپارهای چنگ بزند تا فقط از شرایط موجود فرار کند. آن روزها اخبار جنایات داعش و النصره را با دقت دنبال میکردم، اما از رنج عمیق شما بیخبر بودم، بهتر است بگویم لمسش نمیکردم.
حالا دیگر اسدی نیست که استبداد بورزد. حامیانش یا تضعیف شدهاند، یا سر سفرهی معاملهی دیگری نشستهاند. حالا روزهای سخت ساختن پیش روی شماست که البته نیک میدانی روزهای بسیار سختی خواهند بود. در مصاحبهی آخرت هم در کنار امید، بیم را به چشم دیدم.
دوست دارم این را بدانی که این روزها با دقت بیشتری تحولات کشورت را دنبال میکنم. چون در آن عبرتهای بسیاری نهفته است که در مقام یک فعال فرهنگی و اجتماعی، باید نقش بیشتری در پیشبرد سرزمینم به سمت آزادی و دموکراسی ایفا کنم.
مستندی که در ۲۰۱۹ ساختی شاید به اسم #برای_سماء بود، اما پیامی عمیق برای همهی ما داشت. آن هم در این روزها که منطقه #خاورمیانه در آستانهی چینش و ترکیب جدیدیاست.
#مستند
#فیلمنگاشت
#برای_سماء
#for_sama
#syria
لینک دانلود مستند #برای_سماء (۲۰۱۹)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/506
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
وعد عزیز!
مستند #برای_سماء را دیدم و رنج کشیدم؛ از رنجی که تو و مردم کشورت در این دههها در سکوت جامعهی جهانی و با پنهانکاری حامیان حکومت وراثتی کشورتان تحمل کردید.
در لحظههایی از فیلم گریستم. در لحظههایی خودم را جای شما گذاشتم تا ببینم اگر در اثنای محاصرهی حلب بودم، آیا مثل تو و حمزه شجاعت و رشادت لازم را داشتم که کنار مردم رنجیده و زخمی از بمبهای بشکهای سوری و موشکهای روسی بایستم یا نه.
سکانس بهدنیاآوردن آن نوزاد از مادری زخمی و در حال مرگ مرا مچاله کرد. در ثانیههایی که نوزاد به دنیا آمد اما قلبش نمیزد و نفس نمیکشید جانکاه بود و در لحظهای که با تلاش دوستانت گریه کرد و بهدنیا برگشت، اشک شوق ریختم؛ سکانس نویدبخش و امیدآفرینی بود.
به این فکر میکردم که در روزهایی که در حلب تحت محاصرهی ارتش بودید، من در ایران چه میکردم و چه نگاهی به اتفاقات سرزمین تو داشتم. سال ۲۰۱۰ که #بهار_عربی در کشورهای شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا آغاز شد، رسانههای کشور من آن را #بهار_اسلامی نامیدند و با تمام توان تحولات را پوشش میدادند، تا کار به کشور تو رسید. ناگهان ماجرا اسم دیگری یافت.
آن روزها (۱۳۸۸) مردم سرزمین من دورانی پر از بیم، امید و سرخوردگی را تجربه میکردند. چیزی شبیه حسی که تو از سقوط حلب در سال ۲۰۱۶ به تصویر کشیدی. حس و حالت را وقتی بعد از اشغال حلب توسط ارتش اسد با کمک هوایی روسها و بقیهی متحدانش مجبور به ترک ویرانههای حلب شدی، تا حدی می.فهمم. متاسفم که ما هم ناخواسته در دلیل آن حسوحال نقش داشتیم.
در لابهلای سکانسهای مستندت، کنار سماء نشسته بودم و به روایتت گوش میکردم. آن شب که وقتی فهمیدید شهر در معرض سقوط است، از ترکیه برگشتید تا با شکستن حصر کنار دوستانتان باشید، حس توامان ضعف و غرور کردم. شنیدن اینکه از ۹ بیمارستان حلب، ۸ تای آنها را بمباران کرده بودند دلم را خنج میکشید. گریهی پسرکان مظلومی که جنازهی برادروخواهرشان را به دست شما میسپردن فشردهام میکرد.
امروز که مستندت را دیدهام، بهتر میفهمم که سرکوب و انکار مردم و ندادن حقوق اولیهشان از سوی حاکمان چگونه میتواند زمینهساز ظهور و اوجگیری تحرکات بنیادگرایانهای مثل داعش یا حتی تجزیهطلبانه را فراهم کند. انباشت خشم، سرخوردگی و نفرت چگونه میتواند ملتی را چنان جانبهلب کند که به هر تختهپارهای چنگ بزند تا فقط از شرایط موجود فرار کند. آن روزها اخبار جنایات داعش و النصره را با دقت دنبال میکردم، اما از رنج عمیق شما بیخبر بودم، بهتر است بگویم لمسش نمیکردم.
حالا دیگر اسدی نیست که استبداد بورزد. حامیانش یا تضعیف شدهاند، یا سر سفرهی معاملهی دیگری نشستهاند. حالا روزهای سخت ساختن پیش روی شماست که البته نیک میدانی روزهای بسیار سختی خواهند بود. در مصاحبهی آخرت هم در کنار امید، بیم را به چشم دیدم.
دوست دارم این را بدانی که این روزها با دقت بیشتری تحولات کشورت را دنبال میکنم. چون در آن عبرتهای بسیاری نهفته است که در مقام یک فعال فرهنگی و اجتماعی، باید نقش بیشتری در پیشبرد سرزمینم به سمت آزادی و دموکراسی ایفا کنم.
مستندی که در ۲۰۱۹ ساختی شاید به اسم #برای_سماء بود، اما پیامی عمیق برای همهی ما داشت. آن هم در این روزها که منطقه #خاورمیانه در آستانهی چینش و ترکیب جدیدیاست.
#مستند
#فیلمنگاشت
#برای_سماء
#for_sama
#syria
لینک دانلود مستند #برای_سماء (۲۰۱۹)
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/506
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
#مستند
#برای_سما
#for_sama
در حال و هوای این روزهای سقوط حکومت خانوادهی اسد در سوریه، تماشای مستند "برای سما" بهشدت توصیه میشود.
این مستند را وعد کاتب و ادوارد واتس ساختهاند و پنج سال تلاش کاتب برای حفاظت از دخترکش سما در جریان خیزش مردم سوریه در…
#برای_سما
#for_sama
در حال و هوای این روزهای سقوط حکومت خانوادهی اسد در سوریه، تماشای مستند "برای سما" بهشدت توصیه میشود.
این مستند را وعد کاتب و ادوارد واتس ساختهاند و پنج سال تلاش کاتب برای حفاظت از دخترکش سما در جریان خیزش مردم سوریه در…
نامزدهای بهترین بازیگر مرد #گلدن_گلوب_۲۰۲۵ اعلام شد و نام #اوان_مک_گرگور اسکاتلندی برای ایفای نقش در سریال کوتاه #جنتلمنی_در_مسکو در میان نامزدهاست.
همین باعث شد اولین قسمت این سریال رو ببینم و حالا مجذوبش شدم.
این سریال به زندگی یک نجیبزادهی روس میپردازد که بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و سرنگونی حکومت تزاری در آن کشور، به سرزمینش برمیگردد و حالا ممکن است محکوم به اعدام شود. اما شعری که پیشتر سروده و برای بولشوویکها رنگوبوی انقلابیگری دارد، جانش را نجات میدهد. اما او را در هتل محل اقامتش حصر خانگی میکنند.
ببینید و لذت ببرید.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
همین باعث شد اولین قسمت این سریال رو ببینم و حالا مجذوبش شدم.
این سریال به زندگی یک نجیبزادهی روس میپردازد که بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و سرنگونی حکومت تزاری در آن کشور، به سرزمینش برمیگردد و حالا ممکن است محکوم به اعدام شود. اما شعری که پیشتر سروده و برای بولشوویکها رنگوبوی انقلابیگری دارد، جانش را نجات میدهد. اما او را در هتل محل اقامتش حصر خانگی میکنند.
ببینید و لذت ببرید.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمنگاشت
#نجیب_زاده_ای_در_مسکو
#سریال
#کمونیسم
#استالین
مسکو ۱۹۲۲
کنت الکساندر ایلیچ روستوف که در سال ۱۹۱۴ روسیهی تزاری را ترک کرده، در سال ۱۹۱۸ به شوروی بولشویکی بازگشته و حالا در دادگاه به جرم اشرافزادگی محاکمه میشود. در حالیکه او هم باید مثل سایر اشرافزادگان به مرگ محکوم شود، شعری منسوب به او که برای بولشویکها بوی دعوت به انقلاب را دارد، جانش را نجات میدهد. الکساندر روستوف به حبس ابد در هتل متروپل محکوم میشود.
اما او که نجیبزادهای اصیل و خوشذوق است، زیباترین و لذتبخشترین حبس ابد را برای خود رقم میزند.
"نجیبزادهای در مسکو" سریال کوتاهی ۸ قسمتیاست که از رمانی با همین نام اثر آمور تاولز اقتباس شده است. همین اقتباسی بودن اثر است که آن را در بیان روایت قدرتمند ساخته و در سراسر سریال، بیننده از گفتوگوهایی عمیق بین شخصیتها لذت برده و به فکر فرو میرود. این اثر یک درام عاشقانه است که در بستر تاریخی رخ میدهد و هنرمندی نویسنده و کارگردان باعث شده وزن هیچکدام از این دو مولفهی اصلی از اندازه خارج نشود.
وقایع داستان در دورهی حکمرانی لنین بر شوروی آغاز میشود و در دورهی خروشچف پایان مییابد و بدون اینکه درگیر جزئیات تاریخی شود، با لمس مبانی اصلی ایدئولوژیک کمونیسم، ظهور و سقوط آن را به تصویر میکشد.
این اثر لایههای انسانی گیرافتاده بین چرخدندههای شوروی عصر استالین را لمس میکند که با رشد اقتصادی بالغ بر ۸ درصد سالانه، غرب و شرق را بهخود خیره کرده بود (به نقل از عجم اوغلو و رابینسون در کتاب چرا ملتها شکست میخورند).
فضای مخوف امنیتی عصر کمونیسم در شوروی را هم با لطافت بهچالش میکشد. تصویری که شاید واضحتر و عریانترش را در فیلم تحسینبرانگیز #تتریس دیده باشیم.
حرف آخر اینکه سریال #نجیب_زاده_ای_در_مسکو اثر ظریف و لطیفی است که نشان میدهد، باید ماند، به زندگی معنا داد و جایگاه خود را پس گرفت.
بازی درخشان #اوان_مک_گرگور ظریف و عمیق است. دیالوگهای او و نینا، دختربچهی ساکن هتل که همنشین صمیمی او میشود؛ گفتوگوی بین نسلی زیبایی را شکل میدهد که هر جامعهی ایدئولوژیزدهای با آنها مواجه خواهد بود.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#نجیب_زاده_ای_در_مسکو
#سریال
#کمونیسم
#استالین
مسکو ۱۹۲۲
کنت الکساندر ایلیچ روستوف که در سال ۱۹۱۴ روسیهی تزاری را ترک کرده، در سال ۱۹۱۸ به شوروی بولشویکی بازگشته و حالا در دادگاه به جرم اشرافزادگی محاکمه میشود. در حالیکه او هم باید مثل سایر اشرافزادگان به مرگ محکوم شود، شعری منسوب به او که برای بولشویکها بوی دعوت به انقلاب را دارد، جانش را نجات میدهد. الکساندر روستوف به حبس ابد در هتل متروپل محکوم میشود.
اما او که نجیبزادهای اصیل و خوشذوق است، زیباترین و لذتبخشترین حبس ابد را برای خود رقم میزند.
"نجیبزادهای در مسکو" سریال کوتاهی ۸ قسمتیاست که از رمانی با همین نام اثر آمور تاولز اقتباس شده است. همین اقتباسی بودن اثر است که آن را در بیان روایت قدرتمند ساخته و در سراسر سریال، بیننده از گفتوگوهایی عمیق بین شخصیتها لذت برده و به فکر فرو میرود. این اثر یک درام عاشقانه است که در بستر تاریخی رخ میدهد و هنرمندی نویسنده و کارگردان باعث شده وزن هیچکدام از این دو مولفهی اصلی از اندازه خارج نشود.
وقایع داستان در دورهی حکمرانی لنین بر شوروی آغاز میشود و در دورهی خروشچف پایان مییابد و بدون اینکه درگیر جزئیات تاریخی شود، با لمس مبانی اصلی ایدئولوژیک کمونیسم، ظهور و سقوط آن را به تصویر میکشد.
این اثر لایههای انسانی گیرافتاده بین چرخدندههای شوروی عصر استالین را لمس میکند که با رشد اقتصادی بالغ بر ۸ درصد سالانه، غرب و شرق را بهخود خیره کرده بود (به نقل از عجم اوغلو و رابینسون در کتاب چرا ملتها شکست میخورند).
فضای مخوف امنیتی عصر کمونیسم در شوروی را هم با لطافت بهچالش میکشد. تصویری که شاید واضحتر و عریانترش را در فیلم تحسینبرانگیز #تتریس دیده باشیم.
حرف آخر اینکه سریال #نجیب_زاده_ای_در_مسکو اثر ظریف و لطیفی است که نشان میدهد، باید ماند، به زندگی معنا داد و جایگاه خود را پس گرفت.
بازی درخشان #اوان_مک_گرگور ظریف و عمیق است. دیالوگهای او و نینا، دختربچهی ساکن هتل که همنشین صمیمی او میشود؛ گفتوگوی بین نسلی زیبایی را شکل میدهد که هر جامعهی ایدئولوژیزدهای با آنها مواجه خواهد بود.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمتاب
#چرا_ملت_ها_شکست_می_خورند
#شوگن
#shogun
عجم اوغلو و رابینسون در بخش "در جستجوی مدرنیته" از فصل دهم کتاب ارزشمند #چرا_ملت_ها_شکست_می_خورند اشارتی به مقدمات احیای امپراتوری قدرتمند ژاپن در اواخر قرن نوزدهم میلادی دارند که از دو منظر برایم جالب توجه بود:
منظر نخست؛ مدرنیته در ژاپن
ژاپن در آن روزگار بهصورت فئودالی و در قالب قلمروهای متعددی اداره میشد از جمله ساتسومای، توسا، آکی، چوشو و .... اما قدرت اصلی از ۱۶۰۰ در اختیار خاندان توکوگاوا بود که امپراتور را بهحاشیه رانده و قدرت را قبضه کرده بودند.
در پاییز ۱۸۶۷، مردی بهنام توشیمیچی از ساتسومای، بقیهی قلمروها را علیه توکوگاواها بسیج میکند و ائتلاف ساتچو را تشکیل میدهد. چرا؟
چون توکوگاواها با استفاده از نیروی نظامی سنتی خود معروف به ساموراییها، جامعهای قرون وسطایی را در ژاپن برپا کرده بودند، محدودیتهای تجاری و نرخهای مالیاتی بالایی را بر کشاورزان تحمیل میکردند، تجارت خارجی را در انحصار خود داشتند و ورود خارجیها را به کشور ممنوع کرده بودند و در نتیجه ژاپن را به فقر کشانده بودند.
توشیمیچی با شعار برگرداندن قدرت به امپراتور بقیهی قلمروها را با خود همراه کرد. آنها در بیانیهای خواستار برگشت قدرت به امپراتور، تشکیل دو مجلس قانونگذاری علیا و سفلی، کنار گذاشتن ساختار حکمرانی گذشته و تدوین قوانین جدید شدند.
در ۳ ژانویه ۱۸۶۸، توکوگاواها از قدرت کنار رفتند و یک ماه بعد، امپراتور جدید بر مسند قدرت نشست؛ امپراتوری که نامش در تاریخ ژاپن ماندگار است:
امپراتور مِیجی
در ادامه با نافرمانی توکوگاواها، جنگ داخلیای شکل گرفت که با شکست آنها همراه شد و به ۲۶۹ سال سلطهی آنها بر ژاپن خاتمه داد. البته ما در ادامهی متن باز هم با توکوگاواها کار داریم!
امپراتور میجی را معمار ژاپن نوین میدانند. چون نظام فئودالی را ملغی کرد، دولتهای محلیای شکل داد که زیر نظر فرماندار منصوب حکومت مرکزی فعالیت میکردند، تمام طبقات در برابر قانون برابر شدند، محدودیت در مهاجرت و تجارت از بین رفت، خط کشتیرانی و خط راهآهن ساخته شد و کارگاههای کشتیسازی مدرن ایجاد شد. در نهایت هم، در سال ۱۸۹۰ ژاپن به اولین کشور آسیایی دارای قانون اساسی مکتوب تبدیل شد که پادشاهی مشروطه با پارلمانی انتخابی داشت.
و منظر دوم: توکوگاواها
همانطور که گفتیم، این خاندان از ۱۶۰۰ تا ۱۸۶۹ در ژاپن حکمرانی میکردند. خاندانی که حذفشان در ژاپن با آغاز دوران طلایی ژاپن مدرن گره خورده است!
رئیس این خاندان #شوگُن نامیده میشد؛ نامی که با سریال پرطرفدار و پرسروصدایی با همین نام، گوشآشناست.
سریال شوگُن (۲۰۲۴) اثری اقتباسیاست از کتابی با همین نام نوشتهی جیمز کلاول که البته در سال ۱۹۸۰ جری لندن اثری سینمایی نیز از آن اقتباس کرده است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#چرا_ملت_ها_شکست_می_خورند
#شوگن
#shogun
عجم اوغلو و رابینسون در بخش "در جستجوی مدرنیته" از فصل دهم کتاب ارزشمند #چرا_ملت_ها_شکست_می_خورند اشارتی به مقدمات احیای امپراتوری قدرتمند ژاپن در اواخر قرن نوزدهم میلادی دارند که از دو منظر برایم جالب توجه بود:
منظر نخست؛ مدرنیته در ژاپن
ژاپن در آن روزگار بهصورت فئودالی و در قالب قلمروهای متعددی اداره میشد از جمله ساتسومای، توسا، آکی، چوشو و .... اما قدرت اصلی از ۱۶۰۰ در اختیار خاندان توکوگاوا بود که امپراتور را بهحاشیه رانده و قدرت را قبضه کرده بودند.
در پاییز ۱۸۶۷، مردی بهنام توشیمیچی از ساتسومای، بقیهی قلمروها را علیه توکوگاواها بسیج میکند و ائتلاف ساتچو را تشکیل میدهد. چرا؟
چون توکوگاواها با استفاده از نیروی نظامی سنتی خود معروف به ساموراییها، جامعهای قرون وسطایی را در ژاپن برپا کرده بودند، محدودیتهای تجاری و نرخهای مالیاتی بالایی را بر کشاورزان تحمیل میکردند، تجارت خارجی را در انحصار خود داشتند و ورود خارجیها را به کشور ممنوع کرده بودند و در نتیجه ژاپن را به فقر کشانده بودند.
توشیمیچی با شعار برگرداندن قدرت به امپراتور بقیهی قلمروها را با خود همراه کرد. آنها در بیانیهای خواستار برگشت قدرت به امپراتور، تشکیل دو مجلس قانونگذاری علیا و سفلی، کنار گذاشتن ساختار حکمرانی گذشته و تدوین قوانین جدید شدند.
در ۳ ژانویه ۱۸۶۸، توکوگاواها از قدرت کنار رفتند و یک ماه بعد، امپراتور جدید بر مسند قدرت نشست؛ امپراتوری که نامش در تاریخ ژاپن ماندگار است:
امپراتور مِیجی
در ادامه با نافرمانی توکوگاواها، جنگ داخلیای شکل گرفت که با شکست آنها همراه شد و به ۲۶۹ سال سلطهی آنها بر ژاپن خاتمه داد. البته ما در ادامهی متن باز هم با توکوگاواها کار داریم!
امپراتور میجی را معمار ژاپن نوین میدانند. چون نظام فئودالی را ملغی کرد، دولتهای محلیای شکل داد که زیر نظر فرماندار منصوب حکومت مرکزی فعالیت میکردند، تمام طبقات در برابر قانون برابر شدند، محدودیت در مهاجرت و تجارت از بین رفت، خط کشتیرانی و خط راهآهن ساخته شد و کارگاههای کشتیسازی مدرن ایجاد شد. در نهایت هم، در سال ۱۸۹۰ ژاپن به اولین کشور آسیایی دارای قانون اساسی مکتوب تبدیل شد که پادشاهی مشروطه با پارلمانی انتخابی داشت.
و منظر دوم: توکوگاواها
همانطور که گفتیم، این خاندان از ۱۶۰۰ تا ۱۸۶۹ در ژاپن حکمرانی میکردند. خاندانی که حذفشان در ژاپن با آغاز دوران طلایی ژاپن مدرن گره خورده است!
رئیس این خاندان #شوگُن نامیده میشد؛ نامی که با سریال پرطرفدار و پرسروصدایی با همین نام، گوشآشناست.
سریال شوگُن (۲۰۲۴) اثری اقتباسیاست از کتابی با همین نام نوشتهی جیمز کلاول که البته در سال ۱۹۸۰ جری لندن اثری سینمایی نیز از آن اقتباس کرده است.
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
Telegram
محمدرضا اربابی
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
#فیلمتاب
#شوگن
#ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند
#ملکه_الیزابت
#ژاپن
در سریال تحسینشدهی شوگن دریانوردی انگلیسی که پا به ژاپن گذاشته، نقشی محوری را ایفا میکند: جان بلکثورن.
او شاید علت این نوشته نباشد، بلکه بهانهای باشد تا به چالشی بپردازم که در دو قسمت نخست بین او و اسپانیاییها و پرتغالیهای ساکن ژاپن نمود مییابد. این خارجیها که عموماً میسیونر کاتولیک یا دریانورد هستند، برخوردی خصمانه با مرد انگلیسی تازهوارد دارند و میکوشند تا او را دزد دریایی معرفی کنند. وجود گلولههای توپ و سلاح و جواهرات در کشتی را هم بهعنوان شاهد بهکار بگیرند.
اما این چالش چه ارجاعات تاریخیای را پشت خود دارد؟
اولین دعوای پرتغالیها و اسپانیاییها با انگلیسی تازهوارد که ژاپنیها آنجین صدایش میکنند، دعوا بر سر مذهب است؛ کاتولیک در برابر پروتستان. مرد انگلیسی پروتستان است و آن دیگریها کاتولیک.
دعوای دوم بر سر قدرت، سلطهگری و ثروت است. در قرن ۱۶ پرتغالیها و اسپانیاییها سلطهی دریایی گستردهای بر جهان داشتند و سرزمینهای زیادی را از شمال آمریکا تا شرق دور به نوعی بین خود تقسیم کرده بودند.
در قسمت دوم سریال شوگن، در سکانسی که آنجین نقشهی دنیا را برای توراناگا میکشد، از صلحطلبی و خیراندیشی ملکهی سرزمینش میگوید: الیزابت اول!
در برههای از تاریخ که این سکانس روایت میکند، حوالی ۱۶۰۰ میلادی، الیزابت اول، آخرین سالهای عمرش را زندگی میکند.
وقتی این ارجاعات تاریخی در سریال شوگن را دیدم یاد مستند دیدنی "ملکههایی که جهان را تغییر دادند افتادم" که در سال ۲۰۲۳ توسط Channel4 انگلستان تهیه و پخش شده است. یکی از شخصیتهای معرفیشده در این مستند، الیزابت اول است. مستند به واقعیتی تاریخی و البته هولناک از الیزابت اشاره میکند که ردپای آن در سریال شوگن دیده میشود: دزدی دریایی و تجارت برده توسط انگلیسیها بهدستور ملکه!
در سال ۱۵۷۷ میلادی، ملکه که کشور را در وضعیت اقتصادی بدی میدید، فرانسیس دریک را مامور میکند تا با ایجاد یک شبکهی دزدی دریایی، کشتیهای اسپانیایی را سرقت کنند. دریک فقط در یک سرقت، بالغ بر ۴۸۰ میلیون پوند طلا و دارایی را به جیب ملکه هدایت کرد!
برای همین است که در سریال شوگن، اسپانیاییها و پرتغالیها، انگلیسی را دزد دریایی معرفی میکنند.
دو قسمت از مستند #ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند را در لینک زیر تقدیم کردهام
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/513
#شوگن
#ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند
#ملکه_الیزابت
#ژاپن
در سریال تحسینشدهی شوگن دریانوردی انگلیسی که پا به ژاپن گذاشته، نقشی محوری را ایفا میکند: جان بلکثورن.
او شاید علت این نوشته نباشد، بلکه بهانهای باشد تا به چالشی بپردازم که در دو قسمت نخست بین او و اسپانیاییها و پرتغالیهای ساکن ژاپن نمود مییابد. این خارجیها که عموماً میسیونر کاتولیک یا دریانورد هستند، برخوردی خصمانه با مرد انگلیسی تازهوارد دارند و میکوشند تا او را دزد دریایی معرفی کنند. وجود گلولههای توپ و سلاح و جواهرات در کشتی را هم بهعنوان شاهد بهکار بگیرند.
اما این چالش چه ارجاعات تاریخیای را پشت خود دارد؟
اولین دعوای پرتغالیها و اسپانیاییها با انگلیسی تازهوارد که ژاپنیها آنجین صدایش میکنند، دعوا بر سر مذهب است؛ کاتولیک در برابر پروتستان. مرد انگلیسی پروتستان است و آن دیگریها کاتولیک.
دعوای دوم بر سر قدرت، سلطهگری و ثروت است. در قرن ۱۶ پرتغالیها و اسپانیاییها سلطهی دریایی گستردهای بر جهان داشتند و سرزمینهای زیادی را از شمال آمریکا تا شرق دور به نوعی بین خود تقسیم کرده بودند.
در قسمت دوم سریال شوگن، در سکانسی که آنجین نقشهی دنیا را برای توراناگا میکشد، از صلحطلبی و خیراندیشی ملکهی سرزمینش میگوید: الیزابت اول!
در برههای از تاریخ که این سکانس روایت میکند، حوالی ۱۶۰۰ میلادی، الیزابت اول، آخرین سالهای عمرش را زندگی میکند.
وقتی این ارجاعات تاریخی در سریال شوگن را دیدم یاد مستند دیدنی "ملکههایی که جهان را تغییر دادند افتادم" که در سال ۲۰۲۳ توسط Channel4 انگلستان تهیه و پخش شده است. یکی از شخصیتهای معرفیشده در این مستند، الیزابت اول است. مستند به واقعیتی تاریخی و البته هولناک از الیزابت اشاره میکند که ردپای آن در سریال شوگن دیده میشود: دزدی دریایی و تجارت برده توسط انگلیسیها بهدستور ملکه!
در سال ۱۵۷۷ میلادی، ملکه که کشور را در وضعیت اقتصادی بدی میدید، فرانسیس دریک را مامور میکند تا با ایجاد یک شبکهی دزدی دریایی، کشتیهای اسپانیایی را سرقت کنند. دریک فقط در یک سرقت، بالغ بر ۴۸۰ میلیون پوند طلا و دارایی را به جیب ملکه هدایت کرد!
برای همین است که در سریال شوگن، اسپانیاییها و پرتغالیها، انگلیسی را دزد دریایی معرفی میکنند.
دو قسمت از مستند #ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند را در لینک زیر تقدیم کردهام
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r/513
Telegram
محمدرضا اربابی
#مستند
#ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند
#تاریخی
#channel4
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r
#ملکه_هایی_که_دنیا_را_تغییر_دادند
#تاریخی
#channel4
یادداشتها، نقدها، ایدهها و ...#محمدرضا_اربابی
https://www.tgoop.com/arbabi_m_r