راه از چاه!
روسیه که خود را ضامن امنیت اسرائیل می داند، نه فقط برای هدف قراردادن نیروهای ایرانی در سوریه متعرض رژیم صهیونیستی نشده، بلکه از هرگونه پاسخ متقابل ایران به این رژیم نیز ممانعت به عمل می آورد.
آیا ساده لوح تر از کسانی که جنگ پوتین علیه اوکراین را تحت عنوان یهودی بودن زلنسکی و حامی اسرائیل بودن دولت وی، توجیه کرده و از حمله پوتین به اوکراین حمایت میکنند، می توان سراغ گرفت؟!
حمایت توجیه گرانه از روسیه در تحمیل جنگ به اوکراین، عدول آشکار از اصول ثابت انقلاب و ملت ایران است که بر محکومیت همیشگی تجاوز و اشغالگری و کشتار انسانها تحت هر عنوان و بهانه دلالت داشته و دارد.
اسلام عزیز ، فارغ از اینکه ظالم و مظلوم چه کسانی هستند، بر اجرای حق و عدالت و توجه به اصول انسانی اصرار می ورزد و مسلمانان را به رعایت عدالت حتی نسبت به دشمنانشان نیز سفارش می کند.
امام علی (ع)، مظهر ایستادگی در برابر ظلم و تجاوز و بی عدالتی، در دفاع از زن یهودی غارت شده در مرزهای تحت سیطره مسلمین، بر سر مسلمانان فریاد برمی آورد که چرا در برابر چنین اقدامی دست روی دست گذاشتند و به دفاع از او برنخاستند!
موضع درست، انسانی و اسلامی در قبال ماجرای حمله به اوکراین، نمی تواند جز محکومیت قاطع متجاوز و اشغالگر و تاکید و تلاش فعال دیپلماتیک و نه انزواگرایانه برای پایان فوری تجاوز و آغاز گفتگوهای صلح آمیز، چیز دیگری باشد.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
روسیه که خود را ضامن امنیت اسرائیل می داند، نه فقط برای هدف قراردادن نیروهای ایرانی در سوریه متعرض رژیم صهیونیستی نشده، بلکه از هرگونه پاسخ متقابل ایران به این رژیم نیز ممانعت به عمل می آورد.
آیا ساده لوح تر از کسانی که جنگ پوتین علیه اوکراین را تحت عنوان یهودی بودن زلنسکی و حامی اسرائیل بودن دولت وی، توجیه کرده و از حمله پوتین به اوکراین حمایت میکنند، می توان سراغ گرفت؟!
حمایت توجیه گرانه از روسیه در تحمیل جنگ به اوکراین، عدول آشکار از اصول ثابت انقلاب و ملت ایران است که بر محکومیت همیشگی تجاوز و اشغالگری و کشتار انسانها تحت هر عنوان و بهانه دلالت داشته و دارد.
اسلام عزیز ، فارغ از اینکه ظالم و مظلوم چه کسانی هستند، بر اجرای حق و عدالت و توجه به اصول انسانی اصرار می ورزد و مسلمانان را به رعایت عدالت حتی نسبت به دشمنانشان نیز سفارش می کند.
امام علی (ع)، مظهر ایستادگی در برابر ظلم و تجاوز و بی عدالتی، در دفاع از زن یهودی غارت شده در مرزهای تحت سیطره مسلمین، بر سر مسلمانان فریاد برمی آورد که چرا در برابر چنین اقدامی دست روی دست گذاشتند و به دفاع از او برنخاستند!
موضع درست، انسانی و اسلامی در قبال ماجرای حمله به اوکراین، نمی تواند جز محکومیت قاطع متجاوز و اشغالگر و تاکید و تلاش فعال دیپلماتیک و نه انزواگرایانه برای پایان فوری تجاوز و آغاز گفتگوهای صلح آمیز، چیز دیگری باشد.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
Forwarded from اتچ بات
روس ها از نگاه نظامی گنجوی!
نظامی گنجوی که از روس ها خاطرات تلخی داشته، 9 قرن پیش، یکی از ماجراهای اسکندرنامه را به صورت شعر در آورده است که بخشی از آن چنین است:
*ببینیکه روسی دراین روزچند
به روم و به ارمن رساند گزند
*ستانند "کشور" گشایند شهر
که خامان خلقاند و دونان دهر
*همه رهزنانند چون گرگ و شیر
بهخوان نادلیرند و برخون دلیر
*ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز گوهری نیستش زآدمی
*اگر بر خری بارِ گوهر بُوَد
بهگوهر چهبینی؟ همان خر بُوَد
*چو ره یافتند آن حریفان بهگنج
بسی بومها را رسانند رنج
*به بیداد کردن برآرند یال
ز بازارگانان ستانند مال
*خلل چون در آن مرز و بوم آورند
طمع بر خراسان و روم آورند
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
نظامی گنجوی که از روس ها خاطرات تلخی داشته، 9 قرن پیش، یکی از ماجراهای اسکندرنامه را به صورت شعر در آورده است که بخشی از آن چنین است:
*ببینیکه روسی دراین روزچند
به روم و به ارمن رساند گزند
*ستانند "کشور" گشایند شهر
که خامان خلقاند و دونان دهر
*همه رهزنانند چون گرگ و شیر
بهخوان نادلیرند و برخون دلیر
*ز روسی نجوید کسی مردمی
که جز گوهری نیستش زآدمی
*اگر بر خری بارِ گوهر بُوَد
بهگوهر چهبینی؟ همان خر بُوَد
*چو ره یافتند آن حریفان بهگنج
بسی بومها را رسانند رنج
*به بیداد کردن برآرند یال
ز بازارگانان ستانند مال
*خلل چون در آن مرز و بوم آورند
طمع بر خراسان و روم آورند
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
attach 📎
تحلیل سیاسی
غفلت های دیروز، دغدغه های امروز❗️
یک اتاق فکر پنهان و نامرئی در سطح کلان وجود دارد که برای حفظ و استمرار منافع نظام سلطه در جهان، به تقسیم کار میان قدرتهای به ظاهر متخاصم می پردازد و برای آنها نقش های تعریف شده و متفاوتی را در نظر می گیرد، تا از رهگذر انجام آنها، نظم جهانی در یک نقطه، به تعادل و سامان برسد. بزرگترین خود فریبی برای ملتها، آن بوده است که تصور کرده اند آمریکا، روسیه و چین، به سبب تعارض منافع ، در یک تخاصم دائمی و بنیادین با یکدیگر قرار دارند!
این چند کشور بر حل مسایل فیمابین خود در یک سطح کلان، اتفاق نظر دارند و خود را به این اصل پایبند می دانند که هیچگاه با یکدیگر رو در رو نشوند و با هم نجنگند. ممکن است در یک جایی به طور نیابتی اتفاقی بیفتد، اما آنها به این اصل قویا متعهدند که هرگز علیه یکدیگر وارد جنگ نخواهند شد.
در واقع نظم کنونی، برپایه پذیرش "تقسیم وظایف و تضمین منافع قدرتها" بنیان نهاده شده است و چنین به نظر می رسد که آنها در تلاش هستند تا در شکل دهی به نظم جدید، باردیگر درب را بر همان پاشنه، یعنی تحکیم سلطه خود بر جهان بچرخانند.
روسیه و چین در مخالفت با هسته ای بودن و پیشرفت ایران و برخورداری کشور ما از یک اقتصاد نیرومند، کاملا با آمریکایی ها همگرا و همسو هستند و بارها نیز این مساله را به صراحت و با زبانهای مختلف بیان کرده اند که ایران نیازمند استفاده از انرژی هسته ای نیست! ریشه این اتفاق نظر را باید در سرفصل های تنظیم شده از سوی همان اتاق فکر جست و جو کرد.
از یاد نباید برد که آمریکا، روسیه، اروپا و چین از حامیان اصلی صدام در هشت سال تحمیل جنگ علیه ایران محسوب می شدند. آنها همچنین به تضمین امنیت رژیم صهیونیستی دشمن شماره یک ایران کاملا وفادارند. رد پای تعهد روسیه به اسرائیل، در جنگ جاری در سوریه بر همگان روشن شده است. آن حمایت و این تعهد و وفاداری را نیز باید ثمره نشست های اتاق فکر مورد اشاره برای تداوم و تحکیم نظام سلطه دانست.
در بررسی تقسیم کار میان قدرتها، باید به این نکته نیز توجه شود که روسیه براساس یک خط مشی دیرینه، هیچ تعارضی با سیطره آمریکا بر ایران نداشته و ندارد، کمااینکه سیاست های دیرینه شوروی سابق نیز بر همین پایه استوار بوده است.
مشکلات نظام سلطه و بویژه روسیه، از زمانی شروع شد که انقلاب اسلامی در ایران بوقوع پیوست و تفکرات نظام های سرمایه داری و کمونیستی را به چالش کشید، دغدغه ای که به تدریج و در طول چهار دهه گذشته رنگ باخت و طی سالیان اخیر و پس از همساز شدن سیاست خارجی ایران با روسیه و چین، به تکاپوی وسیع قدرت های شیطانی برای استقرار نظم جدید جهانی انجامیده است!
از ظواهر امر چنین بر می آید که روس ها در صدد برآمده اند تا شوروی سابق را بازسازی کنند و نقطه کلیدی برای تحقق این امر نیز اکراین است که هم یک کشور صنعتی است، هم سهم مهمی در تامین غلات جهان دارد و هم در قلب اروپا واقع شده است. روس ها اگر بتوانند اکراین را تحت سیطره کامل خود در آورند، به راحتی بقیه جمهوری های شوروی سابق را نیز به خاک خود ضمیمه خواهند کرد.
آیا احیای شوروی سابق برای روسیه ارزش آن را ندارد که بر سر نقطه کلیدی آن یعنی اکراین با آمریکایی ها معامله کند؟ به این معنا که غربی ها بر سر تصرف اکراین از سوی روسیه کوتاه بیایند که آمده اند و روس ها هم چشم خود را بر روی هرگونه تعرض و برخورد غرب با ایران ببندند که بر اساس قرائن متعدد، خواهند بست!
این در حالی است که آمریکایی ها هم، از انگیزه بسیار بالایی برای سیطره مجدد بر ایران و احیای دوران قبل از انقلاب برخوردارند. تلقی روس ها و آمریکایی ها از وضع امروز ایران نیز این است که به زعم آنها شرایط برای انجام معامله بر سر ایران فراهم است.
تفاهم غیرقابل انکار میان آمریکا، روسیه و چین، این است که ایران را باید آنقدر ضعیف کنند و عقب مانده نگه دارند که وقتی تصمیم گرفتند یک فرد دست آموز خود را بر ایران حاکم کنند، مردم برای پذیرش آن، از آمادگی نسبی برخوردار باشند.
به زعم آنها پس از استقرار چنین عنصری و با بهبود شرایط زندگی ایرانیان، درصد پذیرش عمومی از وی نیز ارتقاء خواهد یافت!
مفهوم روشن تر آن این است که ایران را در شرایطی قرار دهند که مردم بگویند یک نفر بیاید و آن شرایط سخت را تغییر دهد. مهم نیست این فرد چه کسی باشد!
غفلت های دیروز، دغدغه های امروز❗️
یک اتاق فکر پنهان و نامرئی در سطح کلان وجود دارد که برای حفظ و استمرار منافع نظام سلطه در جهان، به تقسیم کار میان قدرتهای به ظاهر متخاصم می پردازد و برای آنها نقش های تعریف شده و متفاوتی را در نظر می گیرد، تا از رهگذر انجام آنها، نظم جهانی در یک نقطه، به تعادل و سامان برسد. بزرگترین خود فریبی برای ملتها، آن بوده است که تصور کرده اند آمریکا، روسیه و چین، به سبب تعارض منافع ، در یک تخاصم دائمی و بنیادین با یکدیگر قرار دارند!
این چند کشور بر حل مسایل فیمابین خود در یک سطح کلان، اتفاق نظر دارند و خود را به این اصل پایبند می دانند که هیچگاه با یکدیگر رو در رو نشوند و با هم نجنگند. ممکن است در یک جایی به طور نیابتی اتفاقی بیفتد، اما آنها به این اصل قویا متعهدند که هرگز علیه یکدیگر وارد جنگ نخواهند شد.
در واقع نظم کنونی، برپایه پذیرش "تقسیم وظایف و تضمین منافع قدرتها" بنیان نهاده شده است و چنین به نظر می رسد که آنها در تلاش هستند تا در شکل دهی به نظم جدید، باردیگر درب را بر همان پاشنه، یعنی تحکیم سلطه خود بر جهان بچرخانند.
روسیه و چین در مخالفت با هسته ای بودن و پیشرفت ایران و برخورداری کشور ما از یک اقتصاد نیرومند، کاملا با آمریکایی ها همگرا و همسو هستند و بارها نیز این مساله را به صراحت و با زبانهای مختلف بیان کرده اند که ایران نیازمند استفاده از انرژی هسته ای نیست! ریشه این اتفاق نظر را باید در سرفصل های تنظیم شده از سوی همان اتاق فکر جست و جو کرد.
از یاد نباید برد که آمریکا، روسیه، اروپا و چین از حامیان اصلی صدام در هشت سال تحمیل جنگ علیه ایران محسوب می شدند. آنها همچنین به تضمین امنیت رژیم صهیونیستی دشمن شماره یک ایران کاملا وفادارند. رد پای تعهد روسیه به اسرائیل، در جنگ جاری در سوریه بر همگان روشن شده است. آن حمایت و این تعهد و وفاداری را نیز باید ثمره نشست های اتاق فکر مورد اشاره برای تداوم و تحکیم نظام سلطه دانست.
در بررسی تقسیم کار میان قدرتها، باید به این نکته نیز توجه شود که روسیه براساس یک خط مشی دیرینه، هیچ تعارضی با سیطره آمریکا بر ایران نداشته و ندارد، کمااینکه سیاست های دیرینه شوروی سابق نیز بر همین پایه استوار بوده است.
مشکلات نظام سلطه و بویژه روسیه، از زمانی شروع شد که انقلاب اسلامی در ایران بوقوع پیوست و تفکرات نظام های سرمایه داری و کمونیستی را به چالش کشید، دغدغه ای که به تدریج و در طول چهار دهه گذشته رنگ باخت و طی سالیان اخیر و پس از همساز شدن سیاست خارجی ایران با روسیه و چین، به تکاپوی وسیع قدرت های شیطانی برای استقرار نظم جدید جهانی انجامیده است!
از ظواهر امر چنین بر می آید که روس ها در صدد برآمده اند تا شوروی سابق را بازسازی کنند و نقطه کلیدی برای تحقق این امر نیز اکراین است که هم یک کشور صنعتی است، هم سهم مهمی در تامین غلات جهان دارد و هم در قلب اروپا واقع شده است. روس ها اگر بتوانند اکراین را تحت سیطره کامل خود در آورند، به راحتی بقیه جمهوری های شوروی سابق را نیز به خاک خود ضمیمه خواهند کرد.
آیا احیای شوروی سابق برای روسیه ارزش آن را ندارد که بر سر نقطه کلیدی آن یعنی اکراین با آمریکایی ها معامله کند؟ به این معنا که غربی ها بر سر تصرف اکراین از سوی روسیه کوتاه بیایند که آمده اند و روس ها هم چشم خود را بر روی هرگونه تعرض و برخورد غرب با ایران ببندند که بر اساس قرائن متعدد، خواهند بست!
این در حالی است که آمریکایی ها هم، از انگیزه بسیار بالایی برای سیطره مجدد بر ایران و احیای دوران قبل از انقلاب برخوردارند. تلقی روس ها و آمریکایی ها از وضع امروز ایران نیز این است که به زعم آنها شرایط برای انجام معامله بر سر ایران فراهم است.
تفاهم غیرقابل انکار میان آمریکا، روسیه و چین، این است که ایران را باید آنقدر ضعیف کنند و عقب مانده نگه دارند که وقتی تصمیم گرفتند یک فرد دست آموز خود را بر ایران حاکم کنند، مردم برای پذیرش آن، از آمادگی نسبی برخوردار باشند.
به زعم آنها پس از استقرار چنین عنصری و با بهبود شرایط زندگی ایرانیان، درصد پذیرش عمومی از وی نیز ارتقاء خواهد یافت!
مفهوم روشن تر آن این است که ایران را در شرایطی قرار دهند که مردم بگویند یک نفر بیاید و آن شرایط سخت را تغییر دهد. مهم نیست این فرد چه کسی باشد!
درداخل ایران و بر اساس یک نگرش نادرست، این تلاش صورت گرفته است که با نزدیک شدن به روسیه و چین، بتوانند از غربی ها امتیاز بگیرند، اما نتیجه اش این شده است که پوتین زمینه را برای احیای شوروی سابق مناسب دیده و تشویق شده است که با جدیت بیشتری این مساله را دنبال کند.
از سوی دیگر بر همگان مبرهن است که ایران طی ده سال گذشته، از مذاکرات وین، نه تنها هیچ نفعی نبرده، بلکه به دلیل امیدهای واهی به نتایج آن، آشکارا و عامدانه، از تمرکز بر احیای ظرفیت های داخلی غفلت کرده است، تا آنجا که ماشین پیشرفت های همه جانبه ایران که حرکت شتابان و حیرت انگیز خود را در دولت دکتر احمدی نژاد آغاز کرده بود، در دولت های بعد عملا از حرکت باز ایستاد!
آمریکایی ها در مذاکرات کوتاه نیامدند و البته دلیلی برای کوتاه آمدن آنها هم وجود ندارد. ۴۳ سال طول کشیده است تا ایران را به گوشه رینگ بکشانند و الان دستشان را روی گلوی ایران گذاشته اند و دارند فشار می دهند، به چه دلیل باید دست از این کار بردارند و ایران را به حال خود رها کنند؟!
فهرستی که آمریکایی ها پیش روی ایران می گذارند فهرست تسلیم است و از این طرف هم چنین چیزی امکان تحقق ندارد. بنابراین به نظر می رسد که آمریکایی ها در حال فراهم سازی مقدمات برخورد با ایران هستند.
این را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر آمریکا و اروپا با ایران درگیر شوند، روسیه و چین حتی یک فشنگ هم به ایران نخواهند داد یا اگر هم چیزی بدهند مثل موشک های اس ۳۰۰ خواهند داد که به جای دشمن، هواپیمای خودی را نشانه خواهد گرفت. موشک هایی که دیدیدم در برابر حملات صورت گرفته به مراکز هسته ای ایران، از انجام هرگونه واکنشی عاجز بودند.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
از سوی دیگر بر همگان مبرهن است که ایران طی ده سال گذشته، از مذاکرات وین، نه تنها هیچ نفعی نبرده، بلکه به دلیل امیدهای واهی به نتایج آن، آشکارا و عامدانه، از تمرکز بر احیای ظرفیت های داخلی غفلت کرده است، تا آنجا که ماشین پیشرفت های همه جانبه ایران که حرکت شتابان و حیرت انگیز خود را در دولت دکتر احمدی نژاد آغاز کرده بود، در دولت های بعد عملا از حرکت باز ایستاد!
آمریکایی ها در مذاکرات کوتاه نیامدند و البته دلیلی برای کوتاه آمدن آنها هم وجود ندارد. ۴۳ سال طول کشیده است تا ایران را به گوشه رینگ بکشانند و الان دستشان را روی گلوی ایران گذاشته اند و دارند فشار می دهند، به چه دلیل باید دست از این کار بردارند و ایران را به حال خود رها کنند؟!
فهرستی که آمریکایی ها پیش روی ایران می گذارند فهرست تسلیم است و از این طرف هم چنین چیزی امکان تحقق ندارد. بنابراین به نظر می رسد که آمریکایی ها در حال فراهم سازی مقدمات برخورد با ایران هستند.
این را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر آمریکا و اروپا با ایران درگیر شوند، روسیه و چین حتی یک فشنگ هم به ایران نخواهند داد یا اگر هم چیزی بدهند مثل موشک های اس ۳۰۰ خواهند داد که به جای دشمن، هواپیمای خودی را نشانه خواهد گرفت. موشک هایی که دیدیدم در برابر حملات صورت گرفته به مراکز هسته ای ایران، از انجام هرگونه واکنشی عاجز بودند.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
پیش بینی های نجات بخش!
پیشرفت، موفقیت و منافع هر فرد، نهاد، سازمان و کشور، در گرو میزان واقع بینی، قدرت تحلیل و ارزیابی دقیق و درست از روند تحولات و بویژه در سطح کلان مرتبط با سرنوشت یک ملت است زیرا در سایه آن می توان تصمیمات به هنگام و موثری را برای خنثی کردن اقدامات آسیب زا و شیطانی دیگران اتخاذ کرد وحتی ملت هایی را ازمواجهه با مشکلات سخت و دردناک نجات بخشید.
این روزها جهان در تب و تاب التهابات جدیدی قرار دارد. اوکراین هدف تجاوز همه جانبه، اشغال و کشتار مردم بیگناه از سوی ارتش روسیه قرار گرفته است، در حالیکه آمریکا و اروپا در یک بازی پیچیده سیاسی، به جای حمایت از مردم اوکراین، ترجیح داده اند، ملاحظات و منافع دراز مدت را سرلوحه کار خود قرار دهند و پا بر روی ارزش هایی بگذارند که سالهای مدید، خود را معرف و مدافع آنها وانمود می ساختند.
یک ماه پیش از وقوع این تجاوز، دکتر احمدی نژاد تنها شخصیت صاحبنام جهانی بود که با تحلیلی دقیق و روشن از روند تحولات، نسبت به حمله روسیه به اوکراین هشدار داد و اعلام کرد که آمریکا و روسیه بر سر حمله به اوکراین و ایران با یکدیگر معامله کرده اند، اتفاقی که انتظار می رفت قبل از وقوع، توجه مقامات و مسئولان کشور را معطوف به اتخاذ تدابیر حکیمانه نماید!
وی در آن هنگام گفته بود: من اطلاع دقیق دارم و به مقامات کشور هشدار می دهم و اعلام خطر می کنم، هوشیار باشید. خطر جنگ و هجمه در پیش است. بی خیال نباشید. اینقدر خام نباشید که به سبب گرفتار شدن در این دام ها و بازی های سیاسی،کسی جرات کند روی ایران با دیگران معامله کند! به آنها هم البته هشدار می دهم که خیال نکنید الان دولت و حاکمیت ضعیف شده است و شما هر کاری دلتان بخواهد می توانید انجام بدهید.
دکتر احمدی نژاد اوایل اسفندماه گذشته همچنین از طراحی یک نظم جدید توسط قدرتهای جهانی خبر داد و گفت: وقتی آن کنفرانس دموکراسی آذر ماه آمریکا را در کنار آزمایش بمب اتمی بسیار کُشنده این کشور در آبهای جنوب اقیانوس آرام می گذاریم، می فهمیم که نقشه های جدیدی در کار است که حتما باید با آنها مقابله شود.
پس از گذشت یک ماه از این پیش بینی حکیمانه دکتر احمدی نژاد، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا روز دوشنبه این هفته در اظهاراتی از «نظم جدید جهانی» سخن گفت و تاکید کرد که ایالات متحده باید آن را رهبری کند.
از ظواهر امر چنین بر می آید که مقامات آمریکایی و بویژه عوامل اصلی و تصمیم گیر پشت صحنه این کشور، متوجه تغییرات بنیادین و اساسی در اذهان، افکار و باورهای ملت ها شده اند و دریافته اند که نظام سرمایه داری و دموکراسی برآمده از آن دیگر قادر نیست به مطالبات حقیقی ملت ها پاسخ قانع کننده بدهد و از این رو درصدد برآمده اند تا شرایطی را تحت عنوان نظم جدید جهانی، بر ملت ها تحمیل کنند که رهبری یا مدیریت و کنترل آن در اختیار خودشان باشد.
باید توجه داشت که تا وقتی برتری جویی در دنیا وجود داشته باشد، انتخابات مردم کنترل شود، تمرکز ثروت و قدرت به گسترش تبعیض و خالی بودن دست مردم بیانجامد، تا موضوع لشکر کشی حل نشده و زرادخانه های عظیم تسلیحاتی، از دنیا برچیده نشوند، نمی توان برای بحران دموکراسی در دنیا پایانی را متصور بود، بنابراین قابل پیش بینی است که نظم جدید جهانی بر پایه مطالبات ملت ها از دولت ها با تمرکز بر تغییرات اساسی و بنیادین شکل خواهد گرفت.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
پیشرفت، موفقیت و منافع هر فرد، نهاد، سازمان و کشور، در گرو میزان واقع بینی، قدرت تحلیل و ارزیابی دقیق و درست از روند تحولات و بویژه در سطح کلان مرتبط با سرنوشت یک ملت است زیرا در سایه آن می توان تصمیمات به هنگام و موثری را برای خنثی کردن اقدامات آسیب زا و شیطانی دیگران اتخاذ کرد وحتی ملت هایی را ازمواجهه با مشکلات سخت و دردناک نجات بخشید.
این روزها جهان در تب و تاب التهابات جدیدی قرار دارد. اوکراین هدف تجاوز همه جانبه، اشغال و کشتار مردم بیگناه از سوی ارتش روسیه قرار گرفته است، در حالیکه آمریکا و اروپا در یک بازی پیچیده سیاسی، به جای حمایت از مردم اوکراین، ترجیح داده اند، ملاحظات و منافع دراز مدت را سرلوحه کار خود قرار دهند و پا بر روی ارزش هایی بگذارند که سالهای مدید، خود را معرف و مدافع آنها وانمود می ساختند.
یک ماه پیش از وقوع این تجاوز، دکتر احمدی نژاد تنها شخصیت صاحبنام جهانی بود که با تحلیلی دقیق و روشن از روند تحولات، نسبت به حمله روسیه به اوکراین هشدار داد و اعلام کرد که آمریکا و روسیه بر سر حمله به اوکراین و ایران با یکدیگر معامله کرده اند، اتفاقی که انتظار می رفت قبل از وقوع، توجه مقامات و مسئولان کشور را معطوف به اتخاذ تدابیر حکیمانه نماید!
وی در آن هنگام گفته بود: من اطلاع دقیق دارم و به مقامات کشور هشدار می دهم و اعلام خطر می کنم، هوشیار باشید. خطر جنگ و هجمه در پیش است. بی خیال نباشید. اینقدر خام نباشید که به سبب گرفتار شدن در این دام ها و بازی های سیاسی،کسی جرات کند روی ایران با دیگران معامله کند! به آنها هم البته هشدار می دهم که خیال نکنید الان دولت و حاکمیت ضعیف شده است و شما هر کاری دلتان بخواهد می توانید انجام بدهید.
دکتر احمدی نژاد اوایل اسفندماه گذشته همچنین از طراحی یک نظم جدید توسط قدرتهای جهانی خبر داد و گفت: وقتی آن کنفرانس دموکراسی آذر ماه آمریکا را در کنار آزمایش بمب اتمی بسیار کُشنده این کشور در آبهای جنوب اقیانوس آرام می گذاریم، می فهمیم که نقشه های جدیدی در کار است که حتما باید با آنها مقابله شود.
پس از گذشت یک ماه از این پیش بینی حکیمانه دکتر احمدی نژاد، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا روز دوشنبه این هفته در اظهاراتی از «نظم جدید جهانی» سخن گفت و تاکید کرد که ایالات متحده باید آن را رهبری کند.
از ظواهر امر چنین بر می آید که مقامات آمریکایی و بویژه عوامل اصلی و تصمیم گیر پشت صحنه این کشور، متوجه تغییرات بنیادین و اساسی در اذهان، افکار و باورهای ملت ها شده اند و دریافته اند که نظام سرمایه داری و دموکراسی برآمده از آن دیگر قادر نیست به مطالبات حقیقی ملت ها پاسخ قانع کننده بدهد و از این رو درصدد برآمده اند تا شرایطی را تحت عنوان نظم جدید جهانی، بر ملت ها تحمیل کنند که رهبری یا مدیریت و کنترل آن در اختیار خودشان باشد.
باید توجه داشت که تا وقتی برتری جویی در دنیا وجود داشته باشد، انتخابات مردم کنترل شود، تمرکز ثروت و قدرت به گسترش تبعیض و خالی بودن دست مردم بیانجامد، تا موضوع لشکر کشی حل نشده و زرادخانه های عظیم تسلیحاتی، از دنیا برچیده نشوند، نمی توان برای بحران دموکراسی در دنیا پایانی را متصور بود، بنابراین قابل پیش بینی است که نظم جدید جهانی بر پایه مطالبات ملت ها از دولت ها با تمرکز بر تغییرات اساسی و بنیادین شکل خواهد گرفت.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
فرصت سازی و فرصت سوزی❗️ (1)
در دو دهه پایانی قرن چهاردهم، حوادثی در ایران اتفاق افتاد که می تواند بستر ساز تحولات بزرگتری برای ملت ما در قرن جدید باشد.
سال 1384 به یک مقطع سرنوشت ساز تبدیل شد زیرا برای اولین بار دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب نتوانستند در رقابت ظاهری و نمایشی میان خود، قدرت را دست به دست کنند و دکتر محمود احمدی نژاد شهردار موفق، خوشنام و مردمی تهران، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، با ایستادگی در برابر همه فشارها و تهدیدها و چنگ و دندان نشان دادنهای صاحبان قدرت و ثروت، بر سیاست مداران صاحب نفوذی مانند آقای هاشمی رفسنجانی غلبه کرد و به پشتوانه آراء مردم، به ریاست جمهوری برگزیده شد و از همان زمان سیر تحولات کشور با تفاوتی آشکار نسبت به همه 27 سال قبل و حتی ده سال پس از آن، رقم زده شد.
در واقع مدار بسته قدرت که پس از انقلاب و بویژه پس از ارتحال امام خمینی شکل گرفته بود، شکست و یک استاد دانشگاه از طبقه متوسط جامعه، با برخورداری از تجارب ارزشمند، توانست عالی ترین مصدر اجرایی کشور را در اختیار بگیرد، اما جریان قدرت حاکم با همه یال و کوپال خود در برابر او صف آرایی کرد و مجدانه کوشید تا او را در همان ماههای اول مسئولیتش از مصدر ریاست و خدمت به زیر کشد، چیزی که هاشمی رفسنجانی نوید آن را به پادشاه وقت عربستان نیز داده بود.
با وجود گستره وسیعی از کارشکنی ها و سنگ اندازی های پیدا و پنهان، محمود احمدی نژاد با نقش آفرین کردن مردم در اداره امور کشور، افزایش مراودات با سایر کشورهای جهان و بویژه همسایگان و اثرگذاری غیرقابل انکار در بازار جهانی نفت، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به نفع ملت تغییر داد و با انجام کارهای بزرگ و ماندگار در عرصه های عمرانی، علمی و اقتصادی، توانست رکوردهای بی سابقه ای از خدمات متنوع و همه جانبه را به ثبت برساند و موجب شوکت و عظمت ملت ایران در جهان بشود.
فعالیت های هسته ای ایران که در دولت خاتمی تعطیل و مراکز آن، مهر و موم شده بود، با تدابیر هوشمندانه احمدی نژاد و حمایت از دانشمندان هسته ای، جان تازه ای گرفت و در یک دوره کوتاه زمانی، ایران نام خود را در زمره کشورهای برخوردار از صنعت هسته ای به ثبت رساند و همزمان ماهواره و پس از آن، موجود زنده به فضا پرتاب کرد و از نظر سرعت در پیشرفت های علمی به مقام اول جهان دست یافت، چیزی که دشمنان ملت ایران و در راس آنها آمریکا، آن را برنتافتند و درسطح وسیعی دست به کار شدند تا روند موفقیت های بزرگ ملت ایران را متوقف کنند.
جریان قدرت حاکم، با استفاده از اهرمهای در اختیار خود، از جمله قرار دادن برادران لاریجانی در راس دو قوه مقننه و قضائیه، به تشدید فشارهای همه جانبه بر دولت و شخص دکتر احمدی نژاد پرداخت و عرصه را به روی جریان فکری و انقلابی حامی او مسدود کرد که در نتیجه آن، عنصر پر رمز و رازی مانند حسن روحانی، فرصت پیدا کرد تا از جایگاه ریاست جمهوری، کشور را از حرکت پرشتاب در مسیر پیشرفت های شگرف و همه جانبه بازدارد. چرخ اقتصاد کشور به طور کامل متوقف گردید، برنامه هسته ای ایران از کار افتاد. نارضایتی مردم ابعاد گسترده ای یافت و اعتراضات و اعتصابات کشور را فراگرفت، خیل مردم و بویژه جوانان به امید شرایط بهتر زندگی، ترک دیار کردند، زبان دشمنان کینه توز به روی ایران باز شد و آنچه که انتظارش نمی رفت، با تلخکامی به واقعیت پیوست!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
در دو دهه پایانی قرن چهاردهم، حوادثی در ایران اتفاق افتاد که می تواند بستر ساز تحولات بزرگتری برای ملت ما در قرن جدید باشد.
سال 1384 به یک مقطع سرنوشت ساز تبدیل شد زیرا برای اولین بار دو جریان سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب نتوانستند در رقابت ظاهری و نمایشی میان خود، قدرت را دست به دست کنند و دکتر محمود احمدی نژاد شهردار موفق، خوشنام و مردمی تهران، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384، با ایستادگی در برابر همه فشارها و تهدیدها و چنگ و دندان نشان دادنهای صاحبان قدرت و ثروت، بر سیاست مداران صاحب نفوذی مانند آقای هاشمی رفسنجانی غلبه کرد و به پشتوانه آراء مردم، به ریاست جمهوری برگزیده شد و از همان زمان سیر تحولات کشور با تفاوتی آشکار نسبت به همه 27 سال قبل و حتی ده سال پس از آن، رقم زده شد.
در واقع مدار بسته قدرت که پس از انقلاب و بویژه پس از ارتحال امام خمینی شکل گرفته بود، شکست و یک استاد دانشگاه از طبقه متوسط جامعه، با برخورداری از تجارب ارزشمند، توانست عالی ترین مصدر اجرایی کشور را در اختیار بگیرد، اما جریان قدرت حاکم با همه یال و کوپال خود در برابر او صف آرایی کرد و مجدانه کوشید تا او را در همان ماههای اول مسئولیتش از مصدر ریاست و خدمت به زیر کشد، چیزی که هاشمی رفسنجانی نوید آن را به پادشاه وقت عربستان نیز داده بود.
با وجود گستره وسیعی از کارشکنی ها و سنگ اندازی های پیدا و پنهان، محمود احمدی نژاد با نقش آفرین کردن مردم در اداره امور کشور، افزایش مراودات با سایر کشورهای جهان و بویژه همسایگان و اثرگذاری غیرقابل انکار در بازار جهانی نفت، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به نفع ملت تغییر داد و با انجام کارهای بزرگ و ماندگار در عرصه های عمرانی، علمی و اقتصادی، توانست رکوردهای بی سابقه ای از خدمات متنوع و همه جانبه را به ثبت برساند و موجب شوکت و عظمت ملت ایران در جهان بشود.
فعالیت های هسته ای ایران که در دولت خاتمی تعطیل و مراکز آن، مهر و موم شده بود، با تدابیر هوشمندانه احمدی نژاد و حمایت از دانشمندان هسته ای، جان تازه ای گرفت و در یک دوره کوتاه زمانی، ایران نام خود را در زمره کشورهای برخوردار از صنعت هسته ای به ثبت رساند و همزمان ماهواره و پس از آن، موجود زنده به فضا پرتاب کرد و از نظر سرعت در پیشرفت های علمی به مقام اول جهان دست یافت، چیزی که دشمنان ملت ایران و در راس آنها آمریکا، آن را برنتافتند و درسطح وسیعی دست به کار شدند تا روند موفقیت های بزرگ ملت ایران را متوقف کنند.
جریان قدرت حاکم، با استفاده از اهرمهای در اختیار خود، از جمله قرار دادن برادران لاریجانی در راس دو قوه مقننه و قضائیه، به تشدید فشارهای همه جانبه بر دولت و شخص دکتر احمدی نژاد پرداخت و عرصه را به روی جریان فکری و انقلابی حامی او مسدود کرد که در نتیجه آن، عنصر پر رمز و رازی مانند حسن روحانی، فرصت پیدا کرد تا از جایگاه ریاست جمهوری، کشور را از حرکت پرشتاب در مسیر پیشرفت های شگرف و همه جانبه بازدارد. چرخ اقتصاد کشور به طور کامل متوقف گردید، برنامه هسته ای ایران از کار افتاد. نارضایتی مردم ابعاد گسترده ای یافت و اعتراضات و اعتصابات کشور را فراگرفت، خیل مردم و بویژه جوانان به امید شرایط بهتر زندگی، ترک دیار کردند، زبان دشمنان کینه توز به روی ایران باز شد و آنچه که انتظارش نمی رفت، با تلخکامی به واقعیت پیوست!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
فرصت سازی و فرصت سوزی❗️(2)
به رغم همه مانع تراشی های مدیریت شده از سوی مراکز قدرت و از جمله مجلس شورای اسلامی، احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری خود، موفق به انجام چندین کار اساسی و ماندگار شد. اولا قانون هدفمندی یارانه ها را با وجود همه کارشکنی ها و سنگ اندازی های مجلس لاریجانی، اجرا کرد که گامی مهم و بنیادین در جهت اجرای عدالت و بهره مند کردن نسبی مردم از ثروت عمومی بود. هرچند دولت های بعد، این حق بدیهی را در سطح واقعی آن ، از مردم دریغ کردند و میلیونها نفر را نیز از ادامه دریافت آن محروم ساختند، اما از ترس افکار عمومی قادر به نفی آن نبوده اند و امروز همان مبلغ ناچیز 45 هزار تومان سال 1389 به مردم داده می شود، در حالی که ارزش واقعی این رقم در مقایسه با افزایش قیمت ارز و طلا به کمتر از دو هزار تومان تنزل یافته است.
ثانیا در اجرای اصل 31 قانون اساسی که داشتن مسکن متناسب با نیاز را حق هر فرد و خانواده ایرانی دانسته و دولت را موظف به انجام آن کرده است، طرح عظیم و ماندگار "مسکن مهر" را با وجود تبلیغات مسموم و سنگین اصحاب ثروت و قدرت، به نفع مردم نیازمند به انجام رساند، به نحوی که در یک دوره زمانی کوتاه، بیش از چهار میلیون مسکن شهری و روستایی با نازلترین قیمت و بهره مندی از بیشترین تسهیلات بانکی، به نیازمندان واگذار گردید.
این اقدام ارزشمند، به کام مردم ایران بسیار شیرین آمد و انتظار عمومی آن بود که دولت های بعد با تبعیت از رویکرد دولت دهم، گامهایی را در جهت ساخت مسکن ارزان قیمت به پیش بردارند اما عناصر بیگانه با مسائل و مشکلات مردم که بر اساس مناسبات ناسالم قدرت، در مناصب عالی کشور قرار گرفتند، علیه این طرح ملی به سمپاشی و سیاه نمایی های گسترده پرداختند و نه فقط آجر روی آجر نگذاشتند، بلکه تکلیف قانونی دولت برای اعاده حق مردم را نیز نادیده گرفتند.
ثالثا سهام عدالت به بخش عمده ای از مردم واگذار شد که با وجود دست اندازی غیرقانونی دولت روحانی به نیمی از آن، این روزها طبقات محروم جامعه حلاوت ناشی از پرداخت سود ناچیز آن را بیش از همیشه در کام خود احساس می کنند.
دولت های بعد باید روند پرداخت سهام عدالت به عموم مردم را تکمیل می کردند و جاماندگان از دریافت این سهام نیز به حق خود می رسیدند اما نه تنها چنین نشد بلکه دولت روحانی اولا در سال 1395به بهانه آنکه فقط اقساط نیمی از سهام عدالت از محل سود ده ساله آن تامین شده است، سهام یک میلیون تومانی مردم را به 532 هزار تومان تنزل داد و ثانیا در یک اقدام ناشیانه که سودهای هنگفتی را عاید افراد خاص کرد، سهام عدالت را وارد بازار بورس کرد و موجب سقوط شدید ارزش آن شد.
دکتر احمدی نژاد موفق به انجام برخی از کارها نیز نشد از جمله آنکه تصمیم داشت مردم را از زندگی در داخل قوطی کبریت هایی که اسم آنها را آپارتمان گذاشته اند نجات دهد و به هر نفر به فراخور موقعیت جغرافیایی محل زندگی او زمین هایی از هزار تا سه هزار متر مربع واگذار کند اما از انجام چنین کاری به شدت منع شد. می خواست یارانه ها را به ازاء هر نفر به 250 هزار تومان افزایش دهد اما با مقاومت های سنگینی در نهادهای قدرت مواجه شد. قرار بود به ازای هر نوزادی که به دنیا می آید یک حساب پس انداز با یک میلیون تومان ذخیره ایجاد شود که پشتوانه ارزشمندی برای دوران جوانی او محسوب می شد اما مجلس شورای اسلامی رقمی را که دولت برای این منظور در لایحه بودجه گنجانده بود، حذف کرد.
نکته قابل تامل آن است که باوجود محقق نشدن برخی آرزوهای مردمی دکتر احمدی نژاد، خدمات دولت ایشان به حدی گسترده و متنوع بوده است که بسیار بعید و دور از ذهن به نظر می رسد دولت دیگری در آینده بتواند از رکوردهای بی سابقه خدمات ارزشمند دولت های نهم و دهم عبور کند، از این رو تصور می رود که دولت ها برای توجیه ناکارامدی ها و ناتوانی های خود، به تخریب دکتر احمدی نژاد و دولت وی بپردازند و این روند غیراخلاقی همچنان ادامه داشته باشد . به تعبیری می توان گفت که هرچه احمدی نژاد برای کشور و ملت ایران فرصت سازی کرد، برخی دیگر، فرصت ها را از ملت گرفتند و سوزاندند!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
به رغم همه مانع تراشی های مدیریت شده از سوی مراکز قدرت و از جمله مجلس شورای اسلامی، احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری خود، موفق به انجام چندین کار اساسی و ماندگار شد. اولا قانون هدفمندی یارانه ها را با وجود همه کارشکنی ها و سنگ اندازی های مجلس لاریجانی، اجرا کرد که گامی مهم و بنیادین در جهت اجرای عدالت و بهره مند کردن نسبی مردم از ثروت عمومی بود. هرچند دولت های بعد، این حق بدیهی را در سطح واقعی آن ، از مردم دریغ کردند و میلیونها نفر را نیز از ادامه دریافت آن محروم ساختند، اما از ترس افکار عمومی قادر به نفی آن نبوده اند و امروز همان مبلغ ناچیز 45 هزار تومان سال 1389 به مردم داده می شود، در حالی که ارزش واقعی این رقم در مقایسه با افزایش قیمت ارز و طلا به کمتر از دو هزار تومان تنزل یافته است.
ثانیا در اجرای اصل 31 قانون اساسی که داشتن مسکن متناسب با نیاز را حق هر فرد و خانواده ایرانی دانسته و دولت را موظف به انجام آن کرده است، طرح عظیم و ماندگار "مسکن مهر" را با وجود تبلیغات مسموم و سنگین اصحاب ثروت و قدرت، به نفع مردم نیازمند به انجام رساند، به نحوی که در یک دوره زمانی کوتاه، بیش از چهار میلیون مسکن شهری و روستایی با نازلترین قیمت و بهره مندی از بیشترین تسهیلات بانکی، به نیازمندان واگذار گردید.
این اقدام ارزشمند، به کام مردم ایران بسیار شیرین آمد و انتظار عمومی آن بود که دولت های بعد با تبعیت از رویکرد دولت دهم، گامهایی را در جهت ساخت مسکن ارزان قیمت به پیش بردارند اما عناصر بیگانه با مسائل و مشکلات مردم که بر اساس مناسبات ناسالم قدرت، در مناصب عالی کشور قرار گرفتند، علیه این طرح ملی به سمپاشی و سیاه نمایی های گسترده پرداختند و نه فقط آجر روی آجر نگذاشتند، بلکه تکلیف قانونی دولت برای اعاده حق مردم را نیز نادیده گرفتند.
ثالثا سهام عدالت به بخش عمده ای از مردم واگذار شد که با وجود دست اندازی غیرقانونی دولت روحانی به نیمی از آن، این روزها طبقات محروم جامعه حلاوت ناشی از پرداخت سود ناچیز آن را بیش از همیشه در کام خود احساس می کنند.
دولت های بعد باید روند پرداخت سهام عدالت به عموم مردم را تکمیل می کردند و جاماندگان از دریافت این سهام نیز به حق خود می رسیدند اما نه تنها چنین نشد بلکه دولت روحانی اولا در سال 1395به بهانه آنکه فقط اقساط نیمی از سهام عدالت از محل سود ده ساله آن تامین شده است، سهام یک میلیون تومانی مردم را به 532 هزار تومان تنزل داد و ثانیا در یک اقدام ناشیانه که سودهای هنگفتی را عاید افراد خاص کرد، سهام عدالت را وارد بازار بورس کرد و موجب سقوط شدید ارزش آن شد.
دکتر احمدی نژاد موفق به انجام برخی از کارها نیز نشد از جمله آنکه تصمیم داشت مردم را از زندگی در داخل قوطی کبریت هایی که اسم آنها را آپارتمان گذاشته اند نجات دهد و به هر نفر به فراخور موقعیت جغرافیایی محل زندگی او زمین هایی از هزار تا سه هزار متر مربع واگذار کند اما از انجام چنین کاری به شدت منع شد. می خواست یارانه ها را به ازاء هر نفر به 250 هزار تومان افزایش دهد اما با مقاومت های سنگینی در نهادهای قدرت مواجه شد. قرار بود به ازای هر نوزادی که به دنیا می آید یک حساب پس انداز با یک میلیون تومان ذخیره ایجاد شود که پشتوانه ارزشمندی برای دوران جوانی او محسوب می شد اما مجلس شورای اسلامی رقمی را که دولت برای این منظور در لایحه بودجه گنجانده بود، حذف کرد.
نکته قابل تامل آن است که باوجود محقق نشدن برخی آرزوهای مردمی دکتر احمدی نژاد، خدمات دولت ایشان به حدی گسترده و متنوع بوده است که بسیار بعید و دور از ذهن به نظر می رسد دولت دیگری در آینده بتواند از رکوردهای بی سابقه خدمات ارزشمند دولت های نهم و دهم عبور کند، از این رو تصور می رود که دولت ها برای توجیه ناکارامدی ها و ناتوانی های خود، به تخریب دکتر احمدی نژاد و دولت وی بپردازند و این روند غیراخلاقی همچنان ادامه داشته باشد . به تعبیری می توان گفت که هرچه احمدی نژاد برای کشور و ملت ایران فرصت سازی کرد، برخی دیگر، فرصت ها را از ملت گرفتند و سوزاندند!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
فراتر از قانون!
قریب پنج ماه است که نهاد اطلاعاتی و امنیتی، اینجانب را ممنوع الخروج کرده و بدون هرگونه توضیحی، حقوق شهروندی ام را سلب کرده است.
نهاد مزبور، این تصمیم را پس از سفر موفق دکتر احمدی نژاد به امارات برای بازدید از نمایشگاه بینالمللی اکسپو ۲۰۲۰ و انعکاس گسترده رسانه ای آن در ایران و جهان اتخاذ کرده است.
بر طبق قانون، فقط بازپرس می تواند حکم به ممنوع الخروج بودن افراد بدهد و قاضی دادگاه نیز باید مراتب را به دادستان کل کشور اعلام نماید.
پیش از این آقای محسنی اژه ای رئیس قوه قضاییه، به قضات و همکاران خود در دستگاه قضایی متذکر شده است که در صدور احکامی نظیر ممنوعالخروجی، فقط باید بر اساس تشخیص خود و نه ضابطین عمل کنند.
آیا ممنوع الخروج کردن افراد بدون طی تشریفات قانونی از سوی ضابطین و نادیده گرفته شدن دستور رئیس قوه قضاییه را می توان به معنای اقدام خود سرانه و زورمندانه ضابطین تلقی کرد؟ اگر چنین است از این رفتار غیرقانونی و تضییع کننده حقوق شهروندی به کجا باید شکایت برد که امید به رسیدگی وجود داشته باشد؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
قریب پنج ماه است که نهاد اطلاعاتی و امنیتی، اینجانب را ممنوع الخروج کرده و بدون هرگونه توضیحی، حقوق شهروندی ام را سلب کرده است.
نهاد مزبور، این تصمیم را پس از سفر موفق دکتر احمدی نژاد به امارات برای بازدید از نمایشگاه بینالمللی اکسپو ۲۰۲۰ و انعکاس گسترده رسانه ای آن در ایران و جهان اتخاذ کرده است.
بر طبق قانون، فقط بازپرس می تواند حکم به ممنوع الخروج بودن افراد بدهد و قاضی دادگاه نیز باید مراتب را به دادستان کل کشور اعلام نماید.
پیش از این آقای محسنی اژه ای رئیس قوه قضاییه، به قضات و همکاران خود در دستگاه قضایی متذکر شده است که در صدور احکامی نظیر ممنوعالخروجی، فقط باید بر اساس تشخیص خود و نه ضابطین عمل کنند.
آیا ممنوع الخروج کردن افراد بدون طی تشریفات قانونی از سوی ضابطین و نادیده گرفته شدن دستور رئیس قوه قضاییه را می توان به معنای اقدام خود سرانه و زورمندانه ضابطین تلقی کرد؟ اگر چنین است از این رفتار غیرقانونی و تضییع کننده حقوق شهروندی به کجا باید شکایت برد که امید به رسیدگی وجود داشته باشد؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
زنگ خطر!
سرهنگ پاسدار «صیاد خدایی» که بر اساس اطلاعیه سپاه پاسداران از جمله مدافعین حرم بوده است، روز گذشته هدف ترور قرار گرفت و به شهادت رسید.
ترور این فرمانده سپاه در روز روشن و با شلیک پنج گلوله بر دامنه نگرانی های ملت ایران نسبت به ناتوانی و ضعف آشکار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور برای تامین امنیت در جامعه افزوده است.
آیا این اقدام جنایتکارانه، سرآغاز ترورهای دیگری خواهد بود؟
تا کنون به این پرسش پاسخ روشنی داده نشده است که چرا نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور موفق به شناسایی هیچ ردپایی از تروریست ها که دانشمندان هسته ای ما را در صحنه های مختلف به شهادت رساندند، نشده اند؟
آیا آنها در انجام وظایف خود، دچار سردرگمی و اهمال شده اند یا آنکه جواسیس با نفوذ در پیکره این نهادها، عملکرد آنها را مختل ساخته یا آنها را از تمرکز بر ماموریت اصلی خود در شناسایی و برخورد با عوامل بیگانه، به مسائل غیرواقعی و ساختگی منحرف کرده اند؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
سرهنگ پاسدار «صیاد خدایی» که بر اساس اطلاعیه سپاه پاسداران از جمله مدافعین حرم بوده است، روز گذشته هدف ترور قرار گرفت و به شهادت رسید.
ترور این فرمانده سپاه در روز روشن و با شلیک پنج گلوله بر دامنه نگرانی های ملت ایران نسبت به ناتوانی و ضعف آشکار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور برای تامین امنیت در جامعه افزوده است.
آیا این اقدام جنایتکارانه، سرآغاز ترورهای دیگری خواهد بود؟
تا کنون به این پرسش پاسخ روشنی داده نشده است که چرا نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور موفق به شناسایی هیچ ردپایی از تروریست ها که دانشمندان هسته ای ما را در صحنه های مختلف به شهادت رساندند، نشده اند؟
آیا آنها در انجام وظایف خود، دچار سردرگمی و اهمال شده اند یا آنکه جواسیس با نفوذ در پیکره این نهادها، عملکرد آنها را مختل ساخته یا آنها را از تمرکز بر ماموریت اصلی خود در شناسایی و برخورد با عوامل بیگانه، به مسائل غیرواقعی و ساختگی منحرف کرده اند؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
حکمت سکوت!
امروز(چهارشنبه) از دکتر احمدی نژاد در باره سکوت ایشان در قبال فاجعه ریزش ساختمان متروپل آبادان سوال کردم.
در حالی که سرش را با تاسف تکان می داد، گفت:من چه باید بگویم؟ در باره کدام بخش بگویم؟ چگونه بگویم؟ به چه کسی بگویم؟ دلم با خوزستان و مردم داغدیده آبادان است.
این پاسخ دکتر احمدی نژاد روشن ساخت که سکوت ایشان دربرابر فاجعه آبادان، بی حکمت نبوده است!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
امروز(چهارشنبه) از دکتر احمدی نژاد در باره سکوت ایشان در قبال فاجعه ریزش ساختمان متروپل آبادان سوال کردم.
در حالی که سرش را با تاسف تکان می داد، گفت:من چه باید بگویم؟ در باره کدام بخش بگویم؟ چگونه بگویم؟ به چه کسی بگویم؟ دلم با خوزستان و مردم داغدیده آبادان است.
این پاسخ دکتر احمدی نژاد روشن ساخت که سکوت ایشان دربرابر فاجعه آبادان، بی حکمت نبوده است!
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
مردمی سازی!(1)
شاخصه «مردمی بودن» یا به تعبیری دوستدار و حامی مردم بودن، علاوه بر آنکه یک امر ذاتی و اعتقادی است، متکی به کسب معرفت نسبت به مردم و جایگاه رفیع آنان است و هنگامی دوام و استحکام پیدا می کند که ساختارمند شود و در رفتار، گفتار،تصمیمات و اقدامات مدعیان مردمی بودن، ظهور و بروز عینی داشته باشد.
کاملا مبرهن است که "مردمی بودن" یک برچسب نیست که بتوان آن را به یک دولت سنجاق یا الصاق کرد و از رهگذر آن انتظار داشت که رفتار، تصمیمات و اقداماتش، مردمی شود یا به رضایت عامه مردم بیانجامد!
به رسمیت شناختن ملت به عنوان صاحب اختیار، مالک و تصمیم گیر اصلی کشور، اولین نشانه مردمی بودن یک دولت یا نظام حکومتی است، به این معنا که اراده و خواست مردم در همه امور جامعه جاری شود و در هر لحظه بتوان آن را درتصمیمات خرد و کلان کشور، مورد سنجش قرار داد .
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
شاخصه «مردمی بودن» یا به تعبیری دوستدار و حامی مردم بودن، علاوه بر آنکه یک امر ذاتی و اعتقادی است، متکی به کسب معرفت نسبت به مردم و جایگاه رفیع آنان است و هنگامی دوام و استحکام پیدا می کند که ساختارمند شود و در رفتار، گفتار،تصمیمات و اقدامات مدعیان مردمی بودن، ظهور و بروز عینی داشته باشد.
کاملا مبرهن است که "مردمی بودن" یک برچسب نیست که بتوان آن را به یک دولت سنجاق یا الصاق کرد و از رهگذر آن انتظار داشت که رفتار، تصمیمات و اقداماتش، مردمی شود یا به رضایت عامه مردم بیانجامد!
به رسمیت شناختن ملت به عنوان صاحب اختیار، مالک و تصمیم گیر اصلی کشور، اولین نشانه مردمی بودن یک دولت یا نظام حکومتی است، به این معنا که اراده و خواست مردم در همه امور جامعه جاری شود و در هر لحظه بتوان آن را درتصمیمات خرد و کلان کشور، مورد سنجش قرار داد .
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
مردمی سازی!(2)
"مردمی بودن" همچنین یک امر ذاتی است. مفهوم روشن این سخن آن است که دولت مردمی، لزوما باید برامده از متن مردم و نه تحمیل شده از طبقه اشراف و باند ثروت و قدرت باشد.
برخورداری از رای و حمایت اکثریت قاطع ملت، از ضرورت های اولیه برای اثبات مردمی بودن یک دولت و اثبات قابلیت آن، برای برآورده ساختن مطالبات به حق مردم است.
برخی تصور کرده اند که با تضییع حقوق ملت و چشم بستن بر قهر مردم از انتخابات، می توانند یک دولت حداقلی را به روی کار بیاورند و با انجام برخی فعالیت ها، رضایت ملت را جلب نمایند! غلط بودن این انگاره، امروز بیش از همیشه خود را نشان داده است.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
"مردمی بودن" همچنین یک امر ذاتی است. مفهوم روشن این سخن آن است که دولت مردمی، لزوما باید برامده از متن مردم و نه تحمیل شده از طبقه اشراف و باند ثروت و قدرت باشد.
برخورداری از رای و حمایت اکثریت قاطع ملت، از ضرورت های اولیه برای اثبات مردمی بودن یک دولت و اثبات قابلیت آن، برای برآورده ساختن مطالبات به حق مردم است.
برخی تصور کرده اند که با تضییع حقوق ملت و چشم بستن بر قهر مردم از انتخابات، می توانند یک دولت حداقلی را به روی کار بیاورند و با انجام برخی فعالیت ها، رضایت ملت را جلب نمایند! غلط بودن این انگاره، امروز بیش از همیشه خود را نشان داده است.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
مردمی سازی ! (3)
وقتی مردم، در اعتراض به تضییع حقوق خود، از شرکت در انتخابات اجتناب کرده باشند، قهرأ دولت تحمیلی ناشی از برگزاری چنین انتخاباتی را به رسمیت نخواهند شناخت و تلاش ها و اقدامات به عمل آمده نیز نمی تواند تامین منافع مردم و جلب رضایت آنان را درپی داشته باشد.
چگونه ممکن است مقامات مسول و عالیرتبه، به نقاط دور و نزدیک کشور سفر کنند، به دیدار مردم بروند، به سخنان آنان گوش فرادهند و پای درد دلهایشان بنشینند اما در مقام عمل، تصمیماتی بگیرند که وقتی به اجرا در می آید، نه فقط بازتاب دهنده هیچیک از خواسته ها و مطالبات به حق مردم نیست، بلکه صدای اعتراض آنان را در تمام کشور به آسمان بلند کند!؟
در شرایطی که شواهد عدیده، بر همسو نبودن تصمیمات دولت با خواست مردم و عمیق تر شدن فاصله میان دولت و ملت دلالت دارد، آیا سخن گفتن از «مردمی بودن» دولت، تاکید بر یک تصور واهی و خالی از واقعیت نیست؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
وقتی مردم، در اعتراض به تضییع حقوق خود، از شرکت در انتخابات اجتناب کرده باشند، قهرأ دولت تحمیلی ناشی از برگزاری چنین انتخاباتی را به رسمیت نخواهند شناخت و تلاش ها و اقدامات به عمل آمده نیز نمی تواند تامین منافع مردم و جلب رضایت آنان را درپی داشته باشد.
چگونه ممکن است مقامات مسول و عالیرتبه، به نقاط دور و نزدیک کشور سفر کنند، به دیدار مردم بروند، به سخنان آنان گوش فرادهند و پای درد دلهایشان بنشینند اما در مقام عمل، تصمیماتی بگیرند که وقتی به اجرا در می آید، نه فقط بازتاب دهنده هیچیک از خواسته ها و مطالبات به حق مردم نیست، بلکه صدای اعتراض آنان را در تمام کشور به آسمان بلند کند!؟
در شرایطی که شواهد عدیده، بر همسو نبودن تصمیمات دولت با خواست مردم و عمیق تر شدن فاصله میان دولت و ملت دلالت دارد، آیا سخن گفتن از «مردمی بودن» دولت، تاکید بر یک تصور واهی و خالی از واقعیت نیست؟
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
مردمی سازی(4)
مردمی بودن همچنین ریشه در اعتقادات و باورها دارد. فردی یا مجموعه ای که برای مردم اصالت قائل نیست و رای و نظر آنان را در اداره امور کشور، صرفا یک امر تشریفاتی به حساب می آورد، چگونه می تواند داعیه مردمی بودن داشته باشد؟
مستند به آنچه گفته شد، گماشتن یک «دستیار»، برای آنچه که "مردمی سازی" دولت توصیف شده نیز، از شناخت و برداشتی ناصواب نسبت به مفهوم «دولت مردمی» حکایت می کند، این در حالی است که انتصاب مزبور، فی نفسه اصل مردمی بودن دولت را زیر سوال می برد!
هیچ تجربه ای از گذشته وجود ندارد که نشان دهد یک دولت با انتصاب دستیار و صدور بخشنامه، توانسته باشد وجهه مردمی برای خود کسب کند.
اذعان به تعلق منابع عظیم ثروت و قدرت کشور، به مردم و برنامه ریزی متمرکز و هدفمند برای سهیم کردن یکسان تک تک مردم در آن، از لوازم اساسی و اولیه برای باورمند کردن مردم به مردمی بودن یک دولت است و هر تلاشی خارج از این قاعده، جز تحمیل هزینه برمردم، ثمر دیگری درپی نخواهد داشت.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
مردمی بودن همچنین ریشه در اعتقادات و باورها دارد. فردی یا مجموعه ای که برای مردم اصالت قائل نیست و رای و نظر آنان را در اداره امور کشور، صرفا یک امر تشریفاتی به حساب می آورد، چگونه می تواند داعیه مردمی بودن داشته باشد؟
مستند به آنچه گفته شد، گماشتن یک «دستیار»، برای آنچه که "مردمی سازی" دولت توصیف شده نیز، از شناخت و برداشتی ناصواب نسبت به مفهوم «دولت مردمی» حکایت می کند، این در حالی است که انتصاب مزبور، فی نفسه اصل مردمی بودن دولت را زیر سوال می برد!
هیچ تجربه ای از گذشته وجود ندارد که نشان دهد یک دولت با انتصاب دستیار و صدور بخشنامه، توانسته باشد وجهه مردمی برای خود کسب کند.
اذعان به تعلق منابع عظیم ثروت و قدرت کشور، به مردم و برنامه ریزی متمرکز و هدفمند برای سهیم کردن یکسان تک تک مردم در آن، از لوازم اساسی و اولیه برای باورمند کردن مردم به مردمی بودن یک دولت است و هر تلاشی خارج از این قاعده، جز تحمیل هزینه برمردم، ثمر دیگری درپی نخواهد داشت.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
تفسیر غلط!
دولت با تفسیر سوء از قانون سازمان تامین اجتماعی، مانع از پرداخت حقوق بازنشستگان تحت پوشش این سازمان شده است.
ماده ۹۶ قانون سازمان تامین اجتماعی به شرح زیر است:
«سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، از کارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یکبار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیئت وزیران بهمان نسبت افزایش دهد.»
متاسفانه دولت براثر بدفهمی و تفسیر نادرست این بخش از قانون سازمان تامین اجتماعی ، خود را ذیحق دانسته است تا در تعیین میزان حقوق بازنشستگان دخل و تصرف کند و مانع از پرداخت حقوق قانونی به آنان شود.
آنچه در این ماده برعهده هیات وزیران گذاشته شده است، تصویب میزان مستمری بازنشستگان نیست، بلکه تصویب رقم «افزایش هزینه های زندگیست»، تا سازمان تامین اجتماعی با در نظر گرفتن آن، حقوق بازنشستگان را به همان نسبت افزایش دهد.
این تفسیر از ماده ۹۶ قانون مزبور کاملا منطقی و برگرفته از روح حاکم بر قانون و مبتنی بر یک چارچوب عقلانی است زیرا تعیین میزان مستمری به عنوان یک تکلیف بر عهده سازمان تامین اجتماعی گذاشته شده است و هیات وزیران در این خصوص عهده دار هیچ تکلیف یا وظیفه ای نیست و صرفا باید میزان افزایش هزینه زندگی (نرخ تورم) را تصویب کند و نه اصل مستمری بازنشستگان را!
اگر قرار بر تعیین و تصویب حقوق بازنشستگان از سوی هیات وزیران بود، ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی باید به شرح زیر نوشته می شد:
«سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، از کارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یکبار کمتر نباشد به نسبت افزایش هزینه زندگی افزایش دهد و هیئت وزیران نیز آن را تصویب نماید.»
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
دولت با تفسیر سوء از قانون سازمان تامین اجتماعی، مانع از پرداخت حقوق بازنشستگان تحت پوشش این سازمان شده است.
ماده ۹۶ قانون سازمان تامین اجتماعی به شرح زیر است:
«سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، از کارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یکبار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیئت وزیران بهمان نسبت افزایش دهد.»
متاسفانه دولت براثر بدفهمی و تفسیر نادرست این بخش از قانون سازمان تامین اجتماعی ، خود را ذیحق دانسته است تا در تعیین میزان حقوق بازنشستگان دخل و تصرف کند و مانع از پرداخت حقوق قانونی به آنان شود.
آنچه در این ماده برعهده هیات وزیران گذاشته شده است، تصویب میزان مستمری بازنشستگان نیست، بلکه تصویب رقم «افزایش هزینه های زندگیست»، تا سازمان تامین اجتماعی با در نظر گرفتن آن، حقوق بازنشستگان را به همان نسبت افزایش دهد.
این تفسیر از ماده ۹۶ قانون مزبور کاملا منطقی و برگرفته از روح حاکم بر قانون و مبتنی بر یک چارچوب عقلانی است زیرا تعیین میزان مستمری به عنوان یک تکلیف بر عهده سازمان تامین اجتماعی گذاشته شده است و هیات وزیران در این خصوص عهده دار هیچ تکلیف یا وظیفه ای نیست و صرفا باید میزان افزایش هزینه زندگی (نرخ تورم) را تصویب کند و نه اصل مستمری بازنشستگان را!
اگر قرار بر تعیین و تصویب حقوق بازنشستگان از سوی هیات وزیران بود، ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی باید به شرح زیر نوشته می شد:
«سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، از کارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یکبار کمتر نباشد به نسبت افزایش هزینه زندگی افزایش دهد و هیئت وزیران نیز آن را تصویب نماید.»
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr
تحلیل اطلاعاتی❗️
اکنون دامنه و بُرد نفوذ عناصر اطلاعاتی و عملیاتی دشمنان انقلاب و کشور برای عموم مردم و مسئولان آشکار گردیده است. شرایط کنونی به گونه ای است که به جز برخی صاحبان عناد، دیگران و حتی آنها که با خوش بینی های غیرعاقلانه، هشدارهای عناصر دلسوز کشور در باره پیدایش انحراف اساسی در برخی سیاست ها و برنامه های اطلاعاتی و امنیتی و در نتیجه ضعف عملکردی آشکار نهادهای ذیربط را نادیده می انگاشتند، نگران و منتقد ساخته است.
دکتر احمدی نژاد که سابقه خدمت، اخلاص و نیز تیزبینی او بر عموم ملت آشکار است، از روی احساس مسئولیت و تعهد انقلابی، دینی، ملی و مردمی و درکمال شجاعت، به افشای وجود یک باند فاسد در حوزه امنیت و اطلاعات پرداخت و از نفوذی عمیق و گسترده در این بخش و برخی بخش های سیاسی کشور پرده برداشت.
وی در طول بیش از یک دهه، مخاطرات حضور و فعالیت عوامل وابسته به بیگانه را موکدا خاطرنشان ساخته و ضمن تاکید بر ضرورت شناسایی و برخورد با این عوامل، کوتاهی آشکار در این امر مهم را مورد انتقاد قرار داده است.
اکنون علاوه بر هزینه های سنگین از دست دادن نیروهای متخصص و دانشمند در زمینه های علمی ، فنی و نظامی، خسارات مادی و معنوی وارده، در حال تبدیل شدن به فهرستی بلند است و در ابعاد بین المللی نیز ، زبان دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی را به تحقیر ملی دراز کرده است.
دسترسی دشمن به عمق حوزه امنیت کشور و انجام اقدامات به شدت گستاخانه و تحقیرآمیز، نشان می دهد که سیاست لاپوشانی و دم فروبستن به بهانه جلوگیری از تبلیغات و سوء استفاده دشمن خارجی و اثرگذاری منفی آن در سطح ملی، به تقویت باور دشمن نسبت به ضعف نیروهای مسئول در کشور از یک سو و افزایش روحیه، امید و توانایی نیروهای وابسته اش در انجام اقدامات جسارت آمیز، از سوی دیگر منجر شده است.
رسیدگی به سیاست های نادرست گذشته و اتخاذ سیاست ها و برنامه های قاطع در قطع دست دشمنان خارجی و ایادی سازمان یافته و نفوذی آنان در داخل، اکنون به مساله ای بسیار مهم و یک ضرورت همه جانبه تبدیل شده است.
امروز آحاد مردم ایران مثل همه مردم جهان می دانند که با پیشرفت خارق العاده در صنایع نظامی و جنگ افزارها، انجام بسیاری از اقدامات نظامی مخرب و ویرانگر از صدها و بلکه هزاران کیلومتر دورتر از هدف، میسر شده است، اما اکنون مساله مردم ایران، عمق نفوذ دشمن و تسهیل دسترسی او برای انجام اقدامات متنوع و بویژه عملیاتی است که به پشتوانه عوامل نفوذی، وابسته، سریع ، دقیق، حساب شده و با اعتماد به نفس آشکار، به طور موفق و البته بسیار کم هزینه انجام می شود.
در عین حال با نهایت تاسف از دستگاههای مسئول ذیربط جز پاره ای اقدامات تبلیغی و خبری ناقص، دیرهنگام و متناقض، چیز دیگری مشاهده نمی شود!
عجیب تر از همه اینکه، پس از انجام هر اقدام تروریستی، دستگاههای مسئول اطلاعاتی و امنیتی، بلافاصله با طرح ادعای شناسایی عامل یا عوامل آن اقدامات، خبر خروج آنها از کشور را منتشر می کنند، که معنای روشن این حرف، دادن آدرس غلط از عاملین اقدامات مزبور است، آن هم عاملینی که از کشور خارج شده اند و دیگر دسترسی به آنها وجود ندارد! مفهوم این شگرد، مختومه شدن پرونده و توقف رسیدگی ها برای یافتن عوامل اصلی تروریست و همکاران داخلی آنهاست!
اهمیت مساله البته به شرحی که گذشت محدود نیست، بلکه سرمایه گذاری گسترده دشمن در حوزه نفوذ، خطرات جدی بسیاری را متوجه کشور و مسئولان می کند.
اکنون دیگر هیچ ملاحظه ای برای سرپوش گذاشتن وجود ندارد. سیاست های تبلیغی توخالی نه تنها کارساز نیست، بلکه در صورت تداوم و یا حتی تشدید فعالیت های خرابکارانه دشمن، عواقب و آثار سوء غیرقابل جبرانی را از حیث امنیت فکری جامعه و آنگاه امنیت ملی، به همراه خواهد داشت.
باند فاسد امنیتی اهداف گسترده ای در حوزه های مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دنبال می کند که یکی از آنها القاء اندیشه های ناصواب حاکم کردن تحلیل های غلط در اذهان مقامات و مسئولان، ایجاد اختلاف و تشتت، توسعه و تعمیق فساد همه جانبه و ناکارامدی سازمان یافته در تار و پود جامعه و نظام سیاسی کشور است.
در این میان باید دو نقش اساسی و بنیادین این باند مخرب را به ویژه در سالهای اخیر به طور خاص و کامل مورد توجه قرار داد. نخست آنکه باند مذکور با توسل به روش های متنوع در ابعاد مختلف، به دنبال فاصله گرفتن هرچه بیشتر نظام از مردم، ایجاد شکاف و گسست بین آن دو و سرانجام، به تقابل کشاندن نظام در برابر مردم بوده است. آثار این روند و نتایج حاصل از آن، اکنون آنقدر آشکار است که به تحلیل و تشریح آن نیازی نیست.
ادامه در صفحه بعد👇
اکنون دامنه و بُرد نفوذ عناصر اطلاعاتی و عملیاتی دشمنان انقلاب و کشور برای عموم مردم و مسئولان آشکار گردیده است. شرایط کنونی به گونه ای است که به جز برخی صاحبان عناد، دیگران و حتی آنها که با خوش بینی های غیرعاقلانه، هشدارهای عناصر دلسوز کشور در باره پیدایش انحراف اساسی در برخی سیاست ها و برنامه های اطلاعاتی و امنیتی و در نتیجه ضعف عملکردی آشکار نهادهای ذیربط را نادیده می انگاشتند، نگران و منتقد ساخته است.
دکتر احمدی نژاد که سابقه خدمت، اخلاص و نیز تیزبینی او بر عموم ملت آشکار است، از روی احساس مسئولیت و تعهد انقلابی، دینی، ملی و مردمی و درکمال شجاعت، به افشای وجود یک باند فاسد در حوزه امنیت و اطلاعات پرداخت و از نفوذی عمیق و گسترده در این بخش و برخی بخش های سیاسی کشور پرده برداشت.
وی در طول بیش از یک دهه، مخاطرات حضور و فعالیت عوامل وابسته به بیگانه را موکدا خاطرنشان ساخته و ضمن تاکید بر ضرورت شناسایی و برخورد با این عوامل، کوتاهی آشکار در این امر مهم را مورد انتقاد قرار داده است.
اکنون علاوه بر هزینه های سنگین از دست دادن نیروهای متخصص و دانشمند در زمینه های علمی ، فنی و نظامی، خسارات مادی و معنوی وارده، در حال تبدیل شدن به فهرستی بلند است و در ابعاد بین المللی نیز ، زبان دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی را به تحقیر ملی دراز کرده است.
دسترسی دشمن به عمق حوزه امنیت کشور و انجام اقدامات به شدت گستاخانه و تحقیرآمیز، نشان می دهد که سیاست لاپوشانی و دم فروبستن به بهانه جلوگیری از تبلیغات و سوء استفاده دشمن خارجی و اثرگذاری منفی آن در سطح ملی، به تقویت باور دشمن نسبت به ضعف نیروهای مسئول در کشور از یک سو و افزایش روحیه، امید و توانایی نیروهای وابسته اش در انجام اقدامات جسارت آمیز، از سوی دیگر منجر شده است.
رسیدگی به سیاست های نادرست گذشته و اتخاذ سیاست ها و برنامه های قاطع در قطع دست دشمنان خارجی و ایادی سازمان یافته و نفوذی آنان در داخل، اکنون به مساله ای بسیار مهم و یک ضرورت همه جانبه تبدیل شده است.
امروز آحاد مردم ایران مثل همه مردم جهان می دانند که با پیشرفت خارق العاده در صنایع نظامی و جنگ افزارها، انجام بسیاری از اقدامات نظامی مخرب و ویرانگر از صدها و بلکه هزاران کیلومتر دورتر از هدف، میسر شده است، اما اکنون مساله مردم ایران، عمق نفوذ دشمن و تسهیل دسترسی او برای انجام اقدامات متنوع و بویژه عملیاتی است که به پشتوانه عوامل نفوذی، وابسته، سریع ، دقیق، حساب شده و با اعتماد به نفس آشکار، به طور موفق و البته بسیار کم هزینه انجام می شود.
در عین حال با نهایت تاسف از دستگاههای مسئول ذیربط جز پاره ای اقدامات تبلیغی و خبری ناقص، دیرهنگام و متناقض، چیز دیگری مشاهده نمی شود!
عجیب تر از همه اینکه، پس از انجام هر اقدام تروریستی، دستگاههای مسئول اطلاعاتی و امنیتی، بلافاصله با طرح ادعای شناسایی عامل یا عوامل آن اقدامات، خبر خروج آنها از کشور را منتشر می کنند، که معنای روشن این حرف، دادن آدرس غلط از عاملین اقدامات مزبور است، آن هم عاملینی که از کشور خارج شده اند و دیگر دسترسی به آنها وجود ندارد! مفهوم این شگرد، مختومه شدن پرونده و توقف رسیدگی ها برای یافتن عوامل اصلی تروریست و همکاران داخلی آنهاست!
اهمیت مساله البته به شرحی که گذشت محدود نیست، بلکه سرمایه گذاری گسترده دشمن در حوزه نفوذ، خطرات جدی بسیاری را متوجه کشور و مسئولان می کند.
اکنون دیگر هیچ ملاحظه ای برای سرپوش گذاشتن وجود ندارد. سیاست های تبلیغی توخالی نه تنها کارساز نیست، بلکه در صورت تداوم و یا حتی تشدید فعالیت های خرابکارانه دشمن، عواقب و آثار سوء غیرقابل جبرانی را از حیث امنیت فکری جامعه و آنگاه امنیت ملی، به همراه خواهد داشت.
باند فاسد امنیتی اهداف گسترده ای در حوزه های مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دنبال می کند که یکی از آنها القاء اندیشه های ناصواب حاکم کردن تحلیل های غلط در اذهان مقامات و مسئولان، ایجاد اختلاف و تشتت، توسعه و تعمیق فساد همه جانبه و ناکارامدی سازمان یافته در تار و پود جامعه و نظام سیاسی کشور است.
در این میان باید دو نقش اساسی و بنیادین این باند مخرب را به ویژه در سالهای اخیر به طور خاص و کامل مورد توجه قرار داد. نخست آنکه باند مذکور با توسل به روش های متنوع در ابعاد مختلف، به دنبال فاصله گرفتن هرچه بیشتر نظام از مردم، ایجاد شکاف و گسست بین آن دو و سرانجام، به تقابل کشاندن نظام در برابر مردم بوده است. آثار این روند و نتایج حاصل از آن، اکنون آنقدر آشکار است که به تحلیل و تشریح آن نیازی نیست.
ادامه در صفحه بعد👇
ادامه صفحه قبل👆
هدف دوم نقض امنیت در کشور از طریق آموزش و سازماندهی عواملی است که بتوانند حاکمیت ملی را نقض کنند و دست دشمن خارجی را در انجام هر اقدامی که بخواهند، باز بگذارند. تشریح فهرست بلند اقداماتی که دشمنان خارجی با همکاری همه جانبه باند فاسد امنیتی، از طریق جذب، آموزش و سازماندهی گروههای ترور و خرابکاری، فراهم آوردن چتر حفاظتی و تامین شرایط برای عملیات خرابکاری، به انجام رسانده، مثنوی هفتاد من کاغذ است.
اقداماتی که با پشتیبانی های بعدی از گروههای تروریست برای سفید نگه داشتن آنها، ادعای خروج عوامل ترور و خرابکاری از کشور پس از انجام عملیات در چند مورد مشخص و نیز معرفی عوامل جعلی و دروغین به جای تروریست ها، از جمله آنها و مکمل آنهاست.
بدون تردید نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مومن، ملی، مردمی، سالم و مستعد، با موارد متعددی مواجه هستند که رسیدگی به آنها، به فضل الهی، کارساز و نتیجه بخش است وگرنه بسنده کردن به پاره ای از تغییرات، کارساز و نتیجه بخش نخواهد بود.
سخن پایانی آن است که باند فاسد امنیتی در اجرای اهداف پلید و مشترک خود با دشمنان بیگانه و به ویژه دو هدف عمده مورد اشاره، مسئولیت مهمی در پاک کردن رد پای دشمنان؛ در ساختار تصیم گیری و اجرایی کشور و در سفید نگه داشتن عامل نفوذی آنان در بخش های مختلف دارد.
یکی از روش های شناخته شده در این موضوع که به نحو موثری هدف یاد شده را پوشش می دهد، رد ادعای نفوذ خارجی (در وقت مقتضی) و دادن آدرس غلط از خط نفوذ (در شرایط مقتضی دیگر) است.
باند فاسد مذکور، این کار را در درون سیستم های اطلاعاتی، از طریق خبر سازی، جعل سند، پرونده سازی، ارائه تحلیل های ساختگی و بمباران تبلیغی، اطلاعاتی مسئولان و مقامات ذیربط و جاانداختن سناریوهای مختلف و به انحراف بردن مسیر راهبری کیس ها و سوژه سازی ها، به پیش می برد و از جایگاه دستگاه مسئول امنیتی، حقیقت را قلب و افکار صاحبان تصمیم را تخدیر می کند.
باند مذکور با سوء استفاده از موقعیت تشکیلاتی و اداری خود در سیستم اطلاعاتی و امنیتی، به روش های مختلف و از جمله تهدید و تطمیع، عناصر صاحب نفوذ و موثر در بخش های مختلف را برای تحقق سیاست مذکور، به طور پنهانی جلب و جذب می کند.
در این میان تصریح و تاکید بر رد مطلق نفوذ، علاوه بر آنکه با روح ماموریت نهادهای اطلاعاتی سازگاری ندارد، در جامعه نیز، به دلیل رشد افکار عمومی، با اقبال مواجه نیست. از این رو دادن آدرس غلط، شیوه کارامدتری برای پاک کردن رد پای نفوذ خارجی و سفید نگه داشتن چهره عوامل نفوذی است.
در میان شبکه وسیعی که گاه عالمانه و از روی اراده و گاه جاهلانه و یا از روی اجبار و بلا اراده در خدمت این سیاست قرار می گیرد، رسانه از جمله این عوامل فعال محسوب می شود.
دادن آدرس غلط در موضوع جاسوسی و وابستگی عوامل داخلی به دشمنان خارجی و نفوذ سرویس های خارجی در داخل کشور، موضوعی است که نیروهای سالم و متعهد اطلاعاتی و امنیتی، با تمرکز بر آن و پیگیری سرنخ های معتنابهی که در این سالها در دسترس قرار گرفته است، می توانند به نتایج مطلوبی دست یابند. از طریق بازخوانی و بررسی حرفه ای و موشکافانه پرونده های ساخته شده و ارزیابی روش ها و اقدامات درون اطلاعاتی پیش گفته و نیز از طریق عوامل و کارگزاران بیرونی باند مذکور، می توانند اعضای اصلی آن را شناسایی و دست پلید نفوذ خارجی را از کشور قطع نمایند.
برای آنکه سخن پایانی خالی از لطف نباشد، بد نیست به این واقعیت اشاره شود که نفوذ روباه پیر به طور سنتی در ایران و بلکه خاورمیانه، همواره عمیق بوده است و اگر چه انقلاب بزرگ ملت، از جمله برای قطع دست استعمار انگلیس صورت گرفت، اما باید اذعان کرد که پس از انقلاب، بر خلاف آنچه انتظار می رفت، تور دستگاه امنیت و اطلاعات کشور، هرگز ماهی دانه درشت و قابل توجهی را صید نکرده است.
ارزشیابی و بررسی روند اقدامات به عمل آمده پیشین، می تواند بسیار روشنگر و درس آموز باشد که چگونه جعل و یا فرعی گرایی مفرط، توان و ظرفیت دستگاه اطلاعاتی را به خود مشغول داشته و آن را از پیگیری آنچه که باید ، بازداشته است.
توجه به ادعای سراسر دروغ انتساب جاسوسی انگلیس به یک پیرزن هشتاد و چند ساله که خود، همسر پرچمدار پر افتخار مبارزه با استعمار پیر بوده است، اگر چه کلاهی برای باند فاسد امنیتی نشد و موجبات رسوایی آنان را فراهم ساخت، لیکن برای دولت مُفّخم دستمایه بزرگی بود تا با استناد به این انتساب و ادعای دروغین خدمتگزاری همسر و تنها فرزند شهید دکتر حسین فاطمی(علی)، عاقبت مبارزه با دستگاه استعمار را به سخره گرفته و به ریش جماعت مدعی بخندد. آن دولت استعمارگر چقدر باید هزینه می کرد تا چنین ادعایی را آنهم از زبان به اصطلاح مدعیان مبارزه با استعمار جاری کند؟!
ادامه در صفحه بعد👇
هدف دوم نقض امنیت در کشور از طریق آموزش و سازماندهی عواملی است که بتوانند حاکمیت ملی را نقض کنند و دست دشمن خارجی را در انجام هر اقدامی که بخواهند، باز بگذارند. تشریح فهرست بلند اقداماتی که دشمنان خارجی با همکاری همه جانبه باند فاسد امنیتی، از طریق جذب، آموزش و سازماندهی گروههای ترور و خرابکاری، فراهم آوردن چتر حفاظتی و تامین شرایط برای عملیات خرابکاری، به انجام رسانده، مثنوی هفتاد من کاغذ است.
اقداماتی که با پشتیبانی های بعدی از گروههای تروریست برای سفید نگه داشتن آنها، ادعای خروج عوامل ترور و خرابکاری از کشور پس از انجام عملیات در چند مورد مشخص و نیز معرفی عوامل جعلی و دروغین به جای تروریست ها، از جمله آنها و مکمل آنهاست.
بدون تردید نیروهای اطلاعاتی و امنیتی مومن، ملی، مردمی، سالم و مستعد، با موارد متعددی مواجه هستند که رسیدگی به آنها، به فضل الهی، کارساز و نتیجه بخش است وگرنه بسنده کردن به پاره ای از تغییرات، کارساز و نتیجه بخش نخواهد بود.
سخن پایانی آن است که باند فاسد امنیتی در اجرای اهداف پلید و مشترک خود با دشمنان بیگانه و به ویژه دو هدف عمده مورد اشاره، مسئولیت مهمی در پاک کردن رد پای دشمنان؛ در ساختار تصیم گیری و اجرایی کشور و در سفید نگه داشتن عامل نفوذی آنان در بخش های مختلف دارد.
یکی از روش های شناخته شده در این موضوع که به نحو موثری هدف یاد شده را پوشش می دهد، رد ادعای نفوذ خارجی (در وقت مقتضی) و دادن آدرس غلط از خط نفوذ (در شرایط مقتضی دیگر) است.
باند فاسد مذکور، این کار را در درون سیستم های اطلاعاتی، از طریق خبر سازی، جعل سند، پرونده سازی، ارائه تحلیل های ساختگی و بمباران تبلیغی، اطلاعاتی مسئولان و مقامات ذیربط و جاانداختن سناریوهای مختلف و به انحراف بردن مسیر راهبری کیس ها و سوژه سازی ها، به پیش می برد و از جایگاه دستگاه مسئول امنیتی، حقیقت را قلب و افکار صاحبان تصمیم را تخدیر می کند.
باند مذکور با سوء استفاده از موقعیت تشکیلاتی و اداری خود در سیستم اطلاعاتی و امنیتی، به روش های مختلف و از جمله تهدید و تطمیع، عناصر صاحب نفوذ و موثر در بخش های مختلف را برای تحقق سیاست مذکور، به طور پنهانی جلب و جذب می کند.
در این میان تصریح و تاکید بر رد مطلق نفوذ، علاوه بر آنکه با روح ماموریت نهادهای اطلاعاتی سازگاری ندارد، در جامعه نیز، به دلیل رشد افکار عمومی، با اقبال مواجه نیست. از این رو دادن آدرس غلط، شیوه کارامدتری برای پاک کردن رد پای نفوذ خارجی و سفید نگه داشتن چهره عوامل نفوذی است.
در میان شبکه وسیعی که گاه عالمانه و از روی اراده و گاه جاهلانه و یا از روی اجبار و بلا اراده در خدمت این سیاست قرار می گیرد، رسانه از جمله این عوامل فعال محسوب می شود.
دادن آدرس غلط در موضوع جاسوسی و وابستگی عوامل داخلی به دشمنان خارجی و نفوذ سرویس های خارجی در داخل کشور، موضوعی است که نیروهای سالم و متعهد اطلاعاتی و امنیتی، با تمرکز بر آن و پیگیری سرنخ های معتنابهی که در این سالها در دسترس قرار گرفته است، می توانند به نتایج مطلوبی دست یابند. از طریق بازخوانی و بررسی حرفه ای و موشکافانه پرونده های ساخته شده و ارزیابی روش ها و اقدامات درون اطلاعاتی پیش گفته و نیز از طریق عوامل و کارگزاران بیرونی باند مذکور، می توانند اعضای اصلی آن را شناسایی و دست پلید نفوذ خارجی را از کشور قطع نمایند.
برای آنکه سخن پایانی خالی از لطف نباشد، بد نیست به این واقعیت اشاره شود که نفوذ روباه پیر به طور سنتی در ایران و بلکه خاورمیانه، همواره عمیق بوده است و اگر چه انقلاب بزرگ ملت، از جمله برای قطع دست استعمار انگلیس صورت گرفت، اما باید اذعان کرد که پس از انقلاب، بر خلاف آنچه انتظار می رفت، تور دستگاه امنیت و اطلاعات کشور، هرگز ماهی دانه درشت و قابل توجهی را صید نکرده است.
ارزشیابی و بررسی روند اقدامات به عمل آمده پیشین، می تواند بسیار روشنگر و درس آموز باشد که چگونه جعل و یا فرعی گرایی مفرط، توان و ظرفیت دستگاه اطلاعاتی را به خود مشغول داشته و آن را از پیگیری آنچه که باید ، بازداشته است.
توجه به ادعای سراسر دروغ انتساب جاسوسی انگلیس به یک پیرزن هشتاد و چند ساله که خود، همسر پرچمدار پر افتخار مبارزه با استعمار پیر بوده است، اگر چه کلاهی برای باند فاسد امنیتی نشد و موجبات رسوایی آنان را فراهم ساخت، لیکن برای دولت مُفّخم دستمایه بزرگی بود تا با استناد به این انتساب و ادعای دروغین خدمتگزاری همسر و تنها فرزند شهید دکتر حسین فاطمی(علی)، عاقبت مبارزه با دستگاه استعمار را به سخره گرفته و به ریش جماعت مدعی بخندد. آن دولت استعمارگر چقدر باید هزینه می کرد تا چنین ادعایی را آنهم از زبان به اصطلاح مدعیان مبارزه با استعمار جاری کند؟!
ادامه در صفحه بعد👇
ادامه صفحه قبل👆
مرحومه خانم پریوش سطوتی همسر زنده یاد شهید دکتر فاطمی، در سال 90 به اتهام جاسوسی برای انگلیس دستگیر و پس از نزدیک به یک ماه بازداشت انفرادی و بی آنکه دادگاهی به این اتهام رسیدگی کند، تحت الحفظ و به طور اجباری توسط یکی از عوامل امنیتی مذکور، با هواپیما به لندن برده شد و تحویل و یا تقدیم دولت ملکه گردید! این بانوی محترم در آخرین روزهای سال گذشته و در حالی که به سبب فراق از وطن، داغ سنگینی به دل داشت، دارفانی را وداع گفت.
دکتر احمدی نژاد در پیامی که اواخر سال گذشته و به مناسبت درگذشت ایشان صادر کرد، ضمن تمجید از این بانوی ارجمند، به بازخوانی زندگی سراسر رنج و اضطراب همسر شهید دکتر سید حسین فاطمی پرداخت. لینک پیام دکتر احمدی نژاد به مناسبت درگذشت همسر شهید دکتر فاطمی https://dolatebahar.ir/news/28912
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
مرحومه خانم پریوش سطوتی همسر زنده یاد شهید دکتر فاطمی، در سال 90 به اتهام جاسوسی برای انگلیس دستگیر و پس از نزدیک به یک ماه بازداشت انفرادی و بی آنکه دادگاهی به این اتهام رسیدگی کند، تحت الحفظ و به طور اجباری توسط یکی از عوامل امنیتی مذکور، با هواپیما به لندن برده شد و تحویل و یا تقدیم دولت ملکه گردید! این بانوی محترم در آخرین روزهای سال گذشته و در حالی که به سبب فراق از وطن، داغ سنگینی به دل داشت، دارفانی را وداع گفت.
دکتر احمدی نژاد در پیامی که اواخر سال گذشته و به مناسبت درگذشت ایشان صادر کرد، ضمن تمجید از این بانوی ارجمند، به بازخوانی زندگی سراسر رنج و اضطراب همسر شهید دکتر سید حسین فاطمی پرداخت. لینک پیام دکتر احمدی نژاد به مناسبت درگذشت همسر شهید دکتر فاطمی https://dolatebahar.ir/news/28912
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
دولت بهار
پیام تسلیت دکتر احمدی نژاد به مناسبت درگذشت همسر شهید دکتر حسین فاطمی
🔻تضییع حقوق بازنشستگان بر اساس فهم غلط از قانون❗️
♦️مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی می گوید: در ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی قید شده است که میزان افزایش حقوق بازنشستگان باید بر اساس هزینههای زندگی تعیین و سپس در هیئت وزیران مصوب شود و به اجرا دربیاید.
🔸این فهم از قانون کاملا غلط است و هدف از آن نیز چیزی جز تضییع حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی نیست!
🔸ماده 96 چنین می گوید: سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، ازکارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثراز سالی یک بار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیأت وزیران به همان نسبت افزایش دهد.
🔸تفسیر روشن این قانون آن است که سازمان تامین اجتماعی مکلف به افزایش حقوق کلیه بازنشستگان و مستمری بگیران است و این کار را بر اساس یک شاخص یعنی افزایش هزینه های زندگی (نرخ تورم) انجام می دهد که این مهم نیز طبق روال همه جای دنیا بر مبنای گزارش بانک مرکزی یا وزارت اقتصاد و با تصویب هیات وزیران انجام می شود.
🔸به این ترتیب کاملا روشن است که رئیس سازمان تامین اجتماعی برداشت سوئی از قانون دارد و دولت نیز بر اساس همین بدفهمی و تفسیر غلط، اقدام به دخالت در کاری کرده است که هیچ ارتباطی با او ندارد.
🔸وقتی در قانون تکلیفی بر عهده یک مرجع قانونی یعنی سازمان تامین اجتماعی گذاشته می شود این تکلیف را دیگر مشروط به تایید آن توسط یک مرجع دیگر یعنی دولت نمی کنند زیرا «تکلیف»، موضوعیت خود را از دست می دهد.
🔸اگر قرار بود دولت در این موضوع دخل و تصرفی داشته باشد، ماده 96 قانون تامین اجتماعی باید به این ترتیب نوشته می شد: سازمان مکلف است با تصویب هیات وزیران، میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی ، ازکار افتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یک بار کمتر نباشد، با توجه به افزایش هزینه زندگی افزایش دهد.
🔸با این وجود، اگر چنین چیزی در قانون گنجانده می شد، همیشه این سوال بوجود می آمد که افزایش هزینه های زندگی چه مقدار است و چه مرجعی باید میزان آن را تعیین کند!
🔸اکنون توپ در زمین مجلس شورای اسلامی است تا با تفسیر درست قانون، از تداوم دخالت دولت در موضوعی که ارتباطی با آن ندارد، اجتناب گردد و حقوق بازنشستگان دستخوش تلاطم دخالت ها و تصمیمات ناصواب این دولت و آن دولت نشود.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
♦️مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی می گوید: در ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی قید شده است که میزان افزایش حقوق بازنشستگان باید بر اساس هزینههای زندگی تعیین و سپس در هیئت وزیران مصوب شود و به اجرا دربیاید.
🔸این فهم از قانون کاملا غلط است و هدف از آن نیز چیزی جز تضییع حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی نیست!
🔸ماده 96 چنین می گوید: سازمان مکلف است میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی، ازکارافتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثراز سالی یک بار کمتر نباشد با توجه به افزایش هزینه زندگی با تصویب هیأت وزیران به همان نسبت افزایش دهد.
🔸تفسیر روشن این قانون آن است که سازمان تامین اجتماعی مکلف به افزایش حقوق کلیه بازنشستگان و مستمری بگیران است و این کار را بر اساس یک شاخص یعنی افزایش هزینه های زندگی (نرخ تورم) انجام می دهد که این مهم نیز طبق روال همه جای دنیا بر مبنای گزارش بانک مرکزی یا وزارت اقتصاد و با تصویب هیات وزیران انجام می شود.
🔸به این ترتیب کاملا روشن است که رئیس سازمان تامین اجتماعی برداشت سوئی از قانون دارد و دولت نیز بر اساس همین بدفهمی و تفسیر غلط، اقدام به دخالت در کاری کرده است که هیچ ارتباطی با او ندارد.
🔸وقتی در قانون تکلیفی بر عهده یک مرجع قانونی یعنی سازمان تامین اجتماعی گذاشته می شود این تکلیف را دیگر مشروط به تایید آن توسط یک مرجع دیگر یعنی دولت نمی کنند زیرا «تکلیف»، موضوعیت خود را از دست می دهد.
🔸اگر قرار بود دولت در این موضوع دخل و تصرفی داشته باشد، ماده 96 قانون تامین اجتماعی باید به این ترتیب نوشته می شد: سازمان مکلف است با تصویب هیات وزیران، میزان کلیه مستمریهای بازنشستگی ، ازکار افتادگی کلی و مجموع مستمری بازماندگان را در فواصل زمانی که حداکثر از سالی یک بار کمتر نباشد، با توجه به افزایش هزینه زندگی افزایش دهد.
🔸با این وجود، اگر چنین چیزی در قانون گنجانده می شد، همیشه این سوال بوجود می آمد که افزایش هزینه های زندگی چه مقدار است و چه مرجعی باید میزان آن را تعیین کند!
🔸اکنون توپ در زمین مجلس شورای اسلامی است تا با تفسیر درست قانون، از تداوم دخالت دولت در موضوعی که ارتباطی با آن ندارد، اجتناب گردد و حقوق بازنشستگان دستخوش تلاطم دخالت ها و تصمیمات ناصواب این دولت و آن دولت نشود.
https://www.tgoop.com/a_javanfekr
Telegram
کانال علی اکبر جوانفکر
@aa_javanfekr