Telegram Web
🌐 رد بر اصول منهجی اشاعره (10)

▪️تأویل
تأویل به معنای صرف لفظ از معنای ظاهری آن به معنای مرجوح به دلیل وجود قرینه است. این تعریف از تأویل در واقع به معنای تحریف است همانگونه که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله نیز آن را تحریف کلام از مواضعش دانسته است.
تأویل یکی از اصول منهجی اشاعره است که اختصاص به مبحث صفات ندارد بلکه اکثر نصوص ایمان که به اثبات زیاده و نقصان و مانند آن را شامل می شود، همچنین برخی از نصوص وعد و وعید و قصص انبیاء به ویژه موضوع عصمت انبیاء و برخی اوامر تکلیفیه.
علت اینکه اشاعره تأویل را ضروری دانسته اند این است که وقتی میان اصول عقلیه و نصوص شرعیه تعارض ایجاد می شود، اشاعره در چالش بزرگی گرفتار می شوند و به این بهانه که به جای رد هر دو طرف و یا قبول هر دو طرف، راه سومی را انتخاب می کنند، به تأویل نصوص شرعی می پردازند و این شیوه را از باب اضطرار می دانند.
این در حالی است که خود اشاعره مانند صابونی اعتراف کرده است که در مذهب اشاعره «تأویلات غریبه» وجود دارد.

ابن فورک اصفهانی (ت: 408هـ) از علمای اشاعره است که احادیث رسول اللهﷺ را نیز مانند آیات قرآن به دو دسته تقسیم کرده است: «أن آي الكتاب قسمان فقسم هو محكم تأويله بتنزيله يفهم المراد منه بظاهره وذاته وقسم لا يوقف على معناه إلا بالرد إلى المحكم وانتزاع وجه تأويله منه. فكذلك أخبار الرسول صلى الله عليه وسلم جارية هذا المجرى ومنزلة على هذا التنزيل فمنها الكلام البين المستقل في بيانه بذاته ومنها المفتقر في بيانه إلى غيره وذلك على حسب عادة العرب في خطابها وعرف أهل اللغة في بيانها إذ لم يكن كل خطابهم جليا بينا مستغنيا عن بيان وتفسير ولا كله خفيا مستحيلا يحتاج إلى بيان وتفسير من غيره فإذا كانت دلائل العقل الله تعالى على ما فطر عليها العقول منقسمة فكذلك دلائل السمع منقسمة» [1]
؛ آیات قرآن دو قسم هستند: بخشی محکم هستند که تأویل آن به تنزیلی است که مراد از ظاهر و ذات آن فهمیده شود و بخشی معنای آن فهمیده نمی شود مگر با بازگرداندن آن به آیات محکم و گرفتن وجه تأویل از آنها. همچنین اخبار رسول اللهﷺ بر همین منوال جریان دارد پس بخشی از آنها کلام آشکاری هستند که در بیان به ذات آن مستقل هستند و بخشی دیگر در بیانشان به غیر خودشان نیاز دارند و این بر حست عادت عرب در خطابه و عرف اهل لغت در بیانش است زیرا همه خطابهای آنان آشکار و بیّن و بی نیاز از بیان و تفسیر نیست و همچنین همه آنها مخفی نیست که فهم آن دشوار باشد و نیاز به بیان و تفسیر از غیر داشته باشد.


ادامه دارد....
ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1] مشكل الحديث وبيانه ابن فورک اصفهانی (ص 40) عالم الکتاب - بیروت

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️استقلال یا سببیت مستغاث؟!

بسیاری از مدافعان استغاثه شرکی و بدعی؛ می گویند: عوام مردم زمانی که غیر الله را به فریاد می خوانند؛ چنین اعتقاد ندارند که آنها مستقلاً می توانند تأثیر داشته باشند بلکه مؤثر واحد و حقیقی تنها الله است. در همین مورد زینی دحلان می گوید: "لا يعتقد أحد من المسلمين ألوهية غير الله , ولا تأثير أحد سوى الله تعالى" [1]
؛ هیچ یک از مسلمانان معتقد به الوهیت برای غیر الله نیستند و تنها او را مؤثر (در امور) می دانند.
👈همين کلام را همفکران او مانند ابن جرجیس و سایر متأخرین نیز بیان کرده اند.

▫️اما علمای اشاعره بر عوام مسلمین ایراد گرفته و می گویند در مسأله تأثیر و سببیت بر عقیده ما (علماء) نیستند!
سنوسی می گوید: "أما العامة، فأكثرهم ممن لا يعتني بحضور مجالس العلماء ومخالطة أهل الخير يتحقق منهم اعتقاد التجسيم والجهة، وتأثير الطبيعة" [2]
؛اکثریت عوام مردم؛ عنایتی به حضور در مجالس علماء و نشست و برخواست با اهل خیر ندارند، به همین دلیل؛ اعتقاداتی مانند تجسیم (جسم قائل شدن برای خداوند) جهت (اینکه گفته شود خداوند در جهتی خاص است) و تأثیر طبیعت در آنها به وجود آمده است.
منظور او از "تأثیر طبیعت"؛ اثبات تأثیر اشیاء و سببیت آنهاست.

🔘لازمه کلام سنوسی؛ نقض سخنان افرادی مانند زینی دحلان و امثال اوست. چرا که واقعیت حال عوام مسلمین دلالت بر قول سنوسی در مسأله سببیت دارد.

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. "الدرر السنية في الرد على الوهابية" (ص 32)
[2]. "شرح أم البراهين" (ص 86)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الفضلُ ما شَهِدَتْ به الأعداءُ
و رحم الله شيخ الإسلام ابن تيمية وجمعنا به في الفردوس الأعلى
#فوائد

عده ای از درک اختیارات و آراء شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله عاجزند و در تشخیص آراء او به خطا می روند. يكی از مهمترین اسباب خطا در فهم آراء و اختیارات شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله، ناقص و گزینشی خواندن آثار شیخ الاسلام است. وقتی کسی آثار شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله را گزینشی بخواند، هرگز نمی تواند تصور صحیح و کاملی از اختیارات او داشته باشد.

برای شناخت اختیارات شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله باید تمام آثار شیخ الاسلام را خواند. زیرا شیخ الاسلام گاهی مطلبی را در یک اثر مجمل و مختصر بیان داشته و در اثر دیگری آن را مفصل و مشروح بیان داشته است. بنابراین باید هر دو موضع را خوانده باشیم و برای نتیجه گیری و بیان اختیار و رای شیخ الاسلام با توجه به هر دو موضع سخن بگوییم.[1]


ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
سبب غالب الخطأ في الحط على اختيارات ابن تيمية؛ عدم قراءة كلام الرجل كاملا، ثم عدم تصور مقالاته على الوجه الذي أراد، ولا يمكن ذلك إلا باستقراء تام للمقالات. فشيخ الإسلام قد يجمل في موضع إجمالا مشكلا، ثم يبسط الكلام في ذات الموضوع في موضع آخر فلابد من جمع الموضعين كي تستطيع الاستيعاب وفهم المراد.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
#فوائد

در شبکه های اجتماعی سخنانی به علماء نسبت داده می شود که دروغ است، و علماء هرگز آن سخنان را نگفته اند. در میان علمای اهل سنت، امام شافعی، شيخ الإسلام ابن تيمية، و علامة ابن قيم الجوزية بیشتر از دیگران، قربانی اکاذیب شبکه های اجتماعی بوده اند. لکن بسیاری از مردم و حتی طلاب علم این دسته از سخنان کذب و دروغ را به عنوان سخنان صحیح و حقیقی علماء پذیرفته اند و بدون توجه به کذب و دروغ بودن این سخنان، آنها را مبنای حکم و قضاوتشان قرار می دهند و در بسیاری از مجالس و محافل این اکاذیب را نقل می کنند. در میان معاصرین هم، شیخ محمد بن صالح العثيمين رحمه الله هم یکی از کسانیست که قربانی اکاذیب مخالفین بوده است.[1]

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. أنا معتادٌ أن يُكذَب عليَّ ، ولكن نسأل الله لمن كذب عليَّ يريد الحق فيما يقول أن يعفو الله عنه، أما إذا كان يريد العدوان فإن بيني وبينه موقفًا يوم القيامة". اللقاءات الشهرية (١/ ٤١٧ - ٤١٨)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️تناقضات در شرک ربوبی مشرکین

از جمله تناقضاتی که مدعیان شرک ربوبی مشرکان در پاسخ به آن ناتوان هستند، این گفته الله متعال است: «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ»
؛ و هنگامی كه سوار كشتی شوند خداوند را خالصانه و مخلصانه به دعا می خوانند، پس چون آنان را نجات دهد و به خشكی برساند باز ايشان شرك می ورزند.

🔹حال سوال این است: اگر مشرکین مکه در مورد معبودان خود چنین معتقد بودند که دارای صفات و خصوصیات ربوبیت هستند؛ چرا در زمان سختی و شدّت از آنان درخواست نجات نمی کردند؟ چرا صفات و خصوصیات ربوبیت را تنها در زمان آسودگی و دور از فتنه به معبودانشان می دادند؟!

🔸کسی که شرک جاهلیت را به درستی فهم کرده باشد؛ خواهد دانست که شرک آنان در واسطه و شفیع قرار دادن معبودان باطل خود بود که در حال رخاء و آسایش؛ نزد آنان رفته و آنان را عبادت می کردند. اما در هنگام سختی و مصیبت؛ می دانستند که کاری از آنان ساخته نیست و قادر به نجاتشان نیستند و در این صورت بود که به باطن خود رجوع کرده و می دیدند که تنها "الله" مالک کَون و غنی به ذات خود است و ياوری به خاطر ناتوانی نداشته است (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ) و در این هنگام؛ بدون واسطه تنها از الله طلب نصرت می کردند!

🔹الله متعال نیز آنان را مشرک نامیده و از اعتقاد آنان در مورد بخشیدن خصائص ربوبیت به معبودهایشان ذکری به میان نیاورده است و همچنین؛ پیامبر ﷺ با آنان جنگید و هیچ التفاتی به عقاید آنان ننمود که آیا در قلب؛ معبودانشان را دارای خصائص ربوبیت می دانند یا خیر!!

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️آیا برای وقوع در شرک و کفر "اعتقاد" شرط است؟ (1)

به افرادی که می گویند: شرک واقع نمی شود مگر با اعتقاد بر خصائص ربوبیت برای یک شیء؛ می گوییم: از بزرگترین خصائص ربوبیت؛ استحقاق الوهیت است که شایسته کسی جز الله متعال نیست. پس هر کس هر نوع عباداتی را متوجه غیر الله متعال کند؛ قطعا او را در نوعی از خصائص ربوبیت شریک خدا قرار داده ،که آن هم « إلهیةِ حق است» چنانکه الله متعال می فرماید: {يَاأَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ} [البقرة:21].
پس یکی از بزرگترین خصوصیات ربِ خالق؛ استحقاق او برای عبادت است. خداوند سبحان می فرماید: {لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِ وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ} [الدخان:8]. ترجمه: معبود به حقّي جز او نيست و اوست که زنده مي گرداند و مي ميراند و پروردگار شما و پروردگار پدران پيشين شماست.
پس چنانکه از خصوصیات بارز ربوبیت: أحد بودن در ملک، خلق، رزق، زنده کردن و ...است؛ به همین صورت؛ از خصوصیات او "أحد بودن در الوهیت" نیز می باشد. پس او؛ "إله" حق است و ماسوای او معبودان باطل، چنانکه می فرماید: {ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ} [الحج:8]. ترجمه: و گروهي از مردم دربارة خداوند بدون (هيچ) دانش و هدايت و كتاب روشني مجادله مي كنند.
{ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ} [لقمان: 30] ترجمه: اين از آن جهت است که خداوند حق است و آنچه را که به جز او به فرياد مي خوانند باطل است، و خداوند والا و بزرگ است.

🔹اولین شخصی‌ که بت ‌پرستی را وارد مکه کرد عمرو بن لحی بود. آن زمان که او بت‌ ها را به مکه آورد جز توسل و طلب نصرت و باران از بت‌ ها در مورد آنان اعتقاد دیگری نداشت.

👈شهرستانی می گوید: «وأول من وضع فيه الأصنام عمرو بن لحي بن غالوثة بن عمرو بن عامر لما سار قومه إلى مكة، واستولى على أمر البيت. ثم صار إلى مدينة البلقاء بالشام فرأى هناك قوما يعبدون الأصنام فسألهم عنها، فقالوا: هذه أرباب اتخذناها على شكل الهياكل العلوية والأشخاص البشرية نستنصر بها فننصر، ونستسقي بها فنسقي، ونستشفى بها فنشفى. فأعجبه ذلك وطلب منهم صنما من أصنامهم فدفعوا إليه "هبل" فسار به إلى مكة ووضعه في الكعبة،... فدعا الناس إلى تعظيمها، والتقرب إليها، والتوسل بها إلى الله تعالى» [1]
یعنی: اولين كسي كه بت پرستی را باب کرد؛ عمرو بن لحی بن غالوثة بود. زمانی که او به شهر "بلقاء" شام رفت؛ اقوامی را دید که بت ها را پرستش می کنند، از آنها در این مورد سوال کرد. گفتند: اینها اربابان ما هستند که آنها را به اشکال ملائکه و اشخاص بشری درست می کنیم. از آنها طلب نصرت و یاری می کنیم پس یاری می شویم؛ از آنها طلب باران می کنیم؛ باران می بارد، از آنها طلب شفا میکنیم؛ پس شفا می یابیم! عمرو بسیار تعجب کرد و از آنها بتی خواست و آنان نیز به او "هبل" را دادند. عمرو؛ "هبل" را با خود به مکه آورد و در کعبه گذاشت. و مردم را به تعظیم، تقرب و توسل کردن به او برای نزدیکی به الله متعال امر کرد!!

فخر رازی می گوید: «إِنَّا لَوْ تَأَمَّلْنَا لَعَلِمْنَا أَنَّ كُفْرَ عَابِدِ الْوَثَنِ أَخَفُّ مِنْ كُفْرِ النَّصَارَى، لَأَنَّ عَابِدَ الْوَثَنِ لَا يَقُولُ إِنَّ هَذَا الْوَثَنَ خَالِقُ الْعَالَمِ وَإِلَهُ الْعَالَمِ، بَلْ يُجْرِيهِ مَجْرَى الشَّيْءِ الَّذِي يُتَوَسَّلُ بِهِ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ» [2]
یعنی: براستی که اگر ما دقت کنیم خواهیم دانست که کفر شخص بت پرست خفیفتر از کف نصاری می باشد. چرا که بت پرست نمی گوید این بت خالق و معبود جهان است، بلکه فقط آن را در مکان وجایگاه چیزی قرار میدهد تا برای عبادت وطاعت الله متعال به وی توسل کند.

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. "الملل والنحل" (77/3) همین قضیه را در"سيره ابن هشام"(82/1) و"البداية والنهاية"(188/2) نیز می توانید مطالعه کنید.
[2]. "مفاتیح الغیب" (28/16)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️آیا برای وقوع در شرک و کفر "اعتقاد" شرط است؟ (2)

جلال الدِّين عبد الله بن نجم بن شاس (المالكيّ) (ت:616هـ) می فرماید: "وظهور الرِّدَّة إمَّا أنْ يكون بالتَّصريح بالكفر، أو بلفظٍ يقتضيه، أو بفعلٍ يتضمَّنه" [1].
؛ ارتداد می تواند با تصریح به کفر، یا با الفاظی که مقتضی آن و یا فعلی که متضمن آن باشد؛ واقع می شود.

برهان الدِّين محمود بن أحمد بن مازه (الحنفيّ) . (ت: 616هـ) در "المحیط" می فرماید: "من أتى بلفظةِ الكفر مع علمِه أَنَّها لفظةُ الكفر عن اعتقاده فقد كفر، ولو لم يعتقد أو لم يعلم أَنَّها لفظة الكفر ولكن أتى بها عن اختيار فقد كفر عند عامَّة العلماء ولا يُعْذَر بالجهل،... ومن كفر بلسانِه طائعاً وقلبه مطمئنٌّ بالإيمان فهو كافر ولا ينفعه ما في قلبه" [2].
؛ هر کس کلمه ای کفر بر زبان آورد در حالی که می داند چنین کلمه ای کفر در اعتقاد است؛ کافر می شود گرچه چنین معتقد نباشد که آن لفظی کفر است و یا اینکه به آن علم نداشته باشد اما با اختیار خود بر زبان آورد؛ نزد عامه علماء کافر است و معذور به جهل نیست....و هر کس با رغبت كلمه كفر بر زبان آورد اما قلبش مطمئن به ایمان باشد؛ چنین کسی کافر است و هر آنچه در قلبش باشد(اعتقاد)؛ نفعی به او نمی رساند.

عثمان بن أبي بكرٍ معروف به ابن الحاجب (المالكيّ) . (ت:646هـ) می فرماید: "الردة: الكفر بعد الإسلام، ويكون: بصريحٍ، وبلفظٍ يقتضيه، وبفعلٍ يتضمَّنُه"[3]
؛ ایشان ذیل تعریف ردّه می فرماید: ارتداد: کفر بعد از اسلام است، که می تواند صریح؛ و با لفظی که مقتضی آن و یا فعلی که متضمن آن باشد؛ اتفاق افتد.

محيي الدين يحيى بن شرف النوويّ (الشافعيّ) . (ت: 676هـ) در "روضة الطالبين" در کتاب ردّه می فرماید: "هي قطع الإسلام، ويحصل ذلك تارةً بالقول الذي هو كفرٌ، وتارةً بالفعل، والأفعال الموجبة للكفر هي التي تصدر عن تعمُّد واستهزاءٍ بالدِّين صريحٌ، كالسُّجود للصَّنم أو للشمس، وإلقاء المصحف في القاذورات.
والسِّحر الذي فيه عبادة الشمس ونحوها، قال الإمام: في بعض التعاليق عن شيخي أَنَّ الفعل بمجرَّده لا يكون كفراً، قال: وهذا زَلَل عظيم من المعلِّق ذكرته للتَّنبيه على غلَطِه، وتحصل الرِّدَّة بالقول الذي هو كفرٌ، سواء صدر عن اعتقادٍ أو عِنادٍ أو استهزا
ءٍ"[4].
؛ ارتداد قطع و بریدن از اسلام است که گاه با قولی که کفر باشد و گاه با فعل واقع میشود، و افعالی که موجب کفر هستند از تعمد و استهزاء صریح به دین صادر می شود مانند: سجده برای بُت، خورشید و یا انداختن قرآن در نجاسات.
وسحری که در آن عبادت خورشید و مانند آن وجود دارد؛ امام می فرماید: در بعضی از تعلیقها از شیخ و استادم آمده که: مجرد عمل وفعل سبب کفر و ارتداد نمی شود. ایشان فرمود: این خطایی عظیم از "معلق" است (کسی که تعلیق بر آن نوشته است) که برای آگاهی و بیان چنین غلطی آن را ذکر کرده ام. ارتداد با قول کفر؛ حاصل می شود حال؛ این قول از اعتقاد قلبی یا عناد و یا استهزاء باشد. (تفاوتی ندارد).

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. "عقد الجواهر الثمينة في مذهب عالم المدينة" (3/297)
[2]. "الفتاوى التاتارخانيّة" لعالم بن العلاء" (5/458)
[3]. "جامع الأمهات" (ص512)
[4]. "روضة الطالبين" (7/283،284).

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
#فوائد

در کتاب: البحر الرائق از کتب احناف چنین آمده است که:

"قَالَ عُلَمَاؤُنَا مَنْ قَالَ أَرْوَاحُ الْمَشَايِخِ حَاضِرَةٌ تَعْلَمُ يَكْفُرُ وَمَنْ قَالَ بِخَلْقِ الْقُرْآنِ فَهُوَ كَافِرٌ." [1]

ترجمه: "علمای ما فرموده اند: هرکس بگوید ارواح مشایخ حاضرند و می دانند، کافر می شود؛ و هرکس بگوید قرآن مخلوق است؛ کافر است."
ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. البحر الرائق شرح کنز الدقائق: ۱۳۴/۵.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️توحیدِ مصدر تلقی

اولین صفت از صفات اهل سنت وجماعت؛ توحید مصدر تلقی ست. بدین معنا که مصدری در دین و شرع الله عزوجل (بعد از قرآن) وجود ندارد؛ مگر سنت و نبوت پیامبر ﷺ. چرا که می فرماید: «ما أنا علیه الیوم». همچنین؛ پیامبر ﷺ تبیین نموده که چه زمانی خلافت باز خواهد گشت.
"تكون النبوة فيكم ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها الله إذا شاء أن يرفعها ثم تكون خلافة على منهاج النبوة، فتكون ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها، ثم تكون ملكا عاضا فيكون ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها إذا شاء الله أن يرفعها، ثم تكون ملكا جبريا فتكون ما شاء الله أن تكون، ثم يرفعها إذا شاء أن يرفعها، ثم تكون خلافة على منهاج النبوة. ثم سكت ". [1]

يعني: تا مدتي خدا خواهد در ميان شما نبوت و پيامبري باقي خواهد ماند، و هنگامي خدا خواست آنرا از ميان برميدارد، و بعد از آن خلافت بر روش و منهاج نبوت خواهد بود، و آن تا هنگامي كه خدا خواسته باشد ادامه ميابد، سپس وقتى خدا خواست آن را بر داشته، ملك عاض (توسط دندان قبضه شده) یا موروثی می آید و آن تا وقتي خدا خواسته باشد دوام مى یابد، سپس هنگامى خدا خواست آنرا بر داشته پادشاه جبر و ستم خواهد آمد، و تا وقتي كه خدا خواست دوام ميابد، بعد ازآن هنگامي كه خدا خواست آن را دور كرده، بار ديگر خلافت بر روش و منهاج نبوت ميايد، و بعد سكوت كرد".

در اين قول پیامبرﷺ تأمل کنید که فرمود: «تكون النبوة فيكم ما شاء الله أن تكون، ثم خلافة علی منهاج النبوة» و آخر امر نیز فرمود «خلافة علی منهاج النبوة». کلام ایشان دلالت بر این دارد که چنین جماعتی در آخر الزمان، بر همان اموری خواهند بود که اولِ این امت بر آن بود. پس برای هیچ جماعتی شایسته نیست که در یک بُرهه از زمان خواهان افکار و عقایدی جدید باشند، که اگر چنین بود؛ از اهل سنت و جماعت خارج هستند و انتساب آنها به اهل سنت و جماعت صحیح نیست.

به همین دلیل قائلین به عقل می گویند: مصادر تلقیِ شرع کافی و همه جانبه نیستند و ما را به حقی که خواهان به دست آوردن آن هستیم؛ راهنمایی نمی کنند! پس عقل را داخل در مصادر تلقی می دانند. مانند: معتزله، متکلمین و افرادی که امروزه به اسم "روشنفکر" مشهور اند.

این فرَق یا مانند معتزلی ها عقل را مستقلا مصدر تشریع می دانند یا مانند احزاب و گروه هایی (مثل نهضت تونس امروزی) با قواعد و نظرات روشنفکری با نصوص شرع تعامل می کنند. در این گونه مواقع؛ مصالح و مفاسد را بر اساس عقل می سنجند، پس خواهند گفت: فلان امر حلال خواهد بود چون عقلا، مصلحت آن غالب است و فلان کار به علت غلبه مفاسد؛ حرام است !!!

در حالی که مصلحت یعنی عمل نمودن به نصوص شرع چنانکه امام إبن حزم رحمه الله زمانی که در مورد عقل از او سوال می کنند؛ می فرماید: عقل یعنی عمل کردن به وحی. همچنین می فرماید: عاقل کسی است که مطیع الله عزوجل باشد. [2]

📚دورة الإیمان، شیخ عمر بن محمود أبي عمر حفظه الله

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. أخرجه أحمد والطیالسي والبزار، قال الهیثمي في الزوائد: رواه أحمد ورجاله ثقات وقال الحافظ العراقي في "محجة القرب إلی محبة العرب" هذا حدیث صحیح و حسّن إسناده الأرناؤوط في تحقیق المسند و صححه الألباني في "سلسلة الأحاديث الصحيحة" (رقم5)
[2]. "الإحکام في أصول الأحکام " (5/1)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️رجوع بزرگان اشاعره

حقیقتی که غیر قابل انکار است رجوع و بازگشت بزرگان اشاعره از عقاید و منهجشان می باشد. افرادی مانند: جوینی و فرزندش ابوالمعالی، فخر رازی، غزالی و دیگران، به صراحت حیرت، توبه و رجوعشان را اعلام کرده و بیان کرده اند که به مذهب سلف باز گشته اند. این مطلب را در کُتب متعصبین اشاعره مانند: "طبقات الشافعیه" نیز می توان یافت.

🔹اما سوالی که مطرح است (و متوجه مقلدین اشاعره می‌شود) این می باشد که: اگر عقاید آنان صحیح بوده و بر منهج سلف و اهل سنت بوده اند؛ از چه چیزی رجوع و توبه کرده اند؟!
چرا رجوع کرده اند؟! و به کدام عقیده صحیح رجوع نموده اند؟!

🔹برای مثال: می توان به بیوگرافی و معرفی فخر رازی و آمدی در کتاب "میزان الإعتدال" امام ذهبی و "لسان المیزان" ابن حجر رحمهما الله مراجعه کرد.

🔹حافظ ابن حجر در پایان معرفی فخر رازی می گوید: "أوصى بِوَصِيَّة تدل على أَنه حسّن اعْتِقَاده"
یعنی: (در اواخر عُمرش) وصیتی نمود که دلالت بر نیکو کردن عقایدش دارد.

🔹این وصیت را ابن سبکی در کتاب طبقات الشافعیه ذکر کرده که دال بر اعلام رجوع و توبه رازی از عقایدش است!

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. منهج الأشاعرة في العقيدة/ سفر بن عبدالرحمن الحوالي رحمه الله

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
#فوائد

▪️رأفت و رحمت در دعوت انبیاء
فَانطَلَقَا حَتَّىٰ إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا [الكهف: 71]
آن دو به راه افتادند؛ تا آن که سوار کشتی شدند، (خضر) کشتی را سوراخ کرد. (موسی) گفت: «آیا آن را سوراخ کردی که اهلش را غرق کنی؟! راستی که چه کار بدی انجام دادی!»

▫️ناصر الدین ابن المنیر رحمه الله در "الإنتصاف على الكشاف" می‌فرماید:
"از جمله دلایلی که موسی علیه السلام بر مبادرت در همراهی با او اصرار داشت تا حق را دریابد؛ سخنانی است که هنگام شکستن و سوراخ شدن کشتی بر زبان آورد (أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا) و نفرمود: "لتغرقنا"!
یعنی در چنین شرایط سختی که همه آشفته و فقط به فکر خود هستند و بانگ "نفسی نفسی" سر می‌دهند؛ او خود را فراموش کرد و نگران حال و وضع مردم بود!

پاک و منزه است کسی که انبیا و اصفیای خود را برای نُصح خلق، شفقت و ترحم بر آنها برگزید.
صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين"

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. محاسن التأويل (٧/ ٥٤).

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️چه کسی غالب است و چه کسی مغلوب؟

بسیاری از مومنان در لحظات غفلت از حقایق ایمان؛ یا در اوقات یأس و نا امیدی که در چنگال شیطان اسیر شده اند؛ چنین تصوراتی به ذهنشان خطور می کند که باطل برتر و پیروز میدان، و حق؛ شکست خورده و نابود شده است!
زمانی که هیبت، نفوذ و قدرت باطل را مشاهده می کنند و اهل حق را میان اسارت، طرد و شهادت می بینند.

🔹اما سوگند به خدا...که حق غالب است حتی اگر باطل لباس نصر و پیروزی را بر تن کند!
حق هرگز مغلوب نخواهد شد گرچه اهل آن در وادی هلاکت و نابودی افتند.

🔹نمونه ای از رویارویی حق و باطل که هیچ وقت فراموش نخواهد شد را به یاد آوریم تا ببینیم غالب کیست و مغلوب چه کسی؟!

🔸آتشی عظیم برای اصحاب اخدود بر افراشته شد تا بدین وسیله بتوانند برده گان را به قید اسارت و بندگی بازگردانند!
اما کدام یک از این دو اراده؛ غالب خواهد شد؟! اراده ی نابود کردن یا اراده ی بقا و استقامت بر حق؟!

آتش؛ موحدین را بلعید و اجساد فانی شان را سوزاند تا ارواح آنها را به اُخدود نام نَهَد و رهسپار جنات الخلود کند.

اما در حقیقت این اراده طاغوت بود که در آتش می سوخت و ذلیلانه کبریای دروغینش به خاک مالیده می شد!

هرگز طعم نصرت و پیروزی را نخواهند چشید. گمان می کنند که اراده و سلطه آنها اعلی و برتر است در حالی که صاحب اراده هایی سست و فرو مایه اند.
چنین ظلمهایی را فقط برای به دست آوردن فَرَح و سرخوشی جسدی پوسیده انجام می دهند در حالی که نفس و درونشان سهمی از شادی و فرح نخواهد داشت، چرا که جبروت و سلطه آنها رو به افول و نابودی است!

🔹پس براستی چه کسی برتر و پیروز میدان است؟
چه کسی غالب است و چه کسی مغلوب؟

🔺سنگ بزرگِ "اُمیة بن خلف" بر سینه بلال و تازیانه او در دستش بود. نبرد دو اراده در گرمای سوزان عربستان!

اراده ای خواهان کفر و به بردگی در آوردن (استعباد)، و اراده ای خواهان ایمان و برتری (استعلاء)!

آری! سنگ بزرگ بر سینه بلال بود تا اراده او را در هم شکند اما...

🔺تازیانه او بر تن لاغر و نحیف بلال بی رحمانه فرود می آمد اما در عین حال اراده پولادین او داغی بزرگ بر دل جلّادش گذاشته بود!

جبروت و طغیان اُمیة با گفتن: "أحدٌ" "أحدٌ" بلال فرو ریخت و از بین رفت!

علوّ و برتری از آن چه کسی بود؟!
چه کسی غالب است و چه کسی مغلوب؟

🔻زمانی که سمیه و یاسر در بیابانی داغ؛ و آتش خورشید بر صورتهایشان بی رحمانه می تابید.

آن زمان که ابوجهل عجز اراده خود را مشاهده کرد، کبریای جاهلیتش توسط دو نفر پیر و فقیر که به "عروة الوثقی" چنگ زده بودند؛ از هم پاشید و نابود شدنش را به چشم می دید.

زمانی که سمیه به نیرنگهایش طعنه می زند و اراده او را به ریشخند می گیرد، و سپس روح والایش به جایگاه اعلای خود می پیوندد و نام او در دفتر صدق و بردباری؛ جاودانه می ماند!

🔹نمونه های زیاد دیگری که با نیزه ایمان؛ ضربه های شدیدی بر پیکر جاهلیت زدند و کسانی که با سلطنت خود بر دیگران فخر می فروختند؛ در برابر آنانی که مال و جانشان را در راه الله می دادند؛ شکست خورده و در مقابل اراده آهنینشان؛ ناچاراً سر تسلیم فرود آوردند.

علوّ و برتری از آن چه کسی بود؟!
چه کسی غالب است و چه کسی مغلوب؟

🔹اين کلام الهی است که همیشه در هر زمان و مکانی تکرار می شود و جاودانه خواهد ماند که: « وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ »

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️اختلاف زمان و تغییر موازین!

عباراتی از سلف و علمای بعد از آنان نقل شده که حاوی عزت و حکمتی والا هستند و نوعی دلگرمی به اهل حق و معرفت می‌بخشند. اما تطبیق دادن آنان بر زمانه ما؛ هرگز صحیح نخواهند بود!
چرا که با موجی از تناقص میان معانی و مفاهیم آن جملات با واقع معاصر ما رو به رو خواهیم شد و دلیل آن نیز تغییر موازین است!

🔹از جمله این عبارات؛ می‌توان به این قول امام احمد رحمه الله اشاره کرد که فرمود «قُولُوا لأهل البدع بَيْننَا وبَيْنكُم الجَنَائِز»
یعنی: به اهل بدعت بگویید: وعده ما روز جنائز (تشییع جنازه!)

یا مثلا این قول ابی المعالی جوینی که فرمود: «عليكم بِدِين العجائز»..!!
یعنی: به دین پیر زنان در آیید!!

🔹آری، در قدیم الأيام اگر یکی از اهل علم وفات می‌نمود؛ هزاران و بلکه میلیون ها نفر برای تشییع جنازه او خارج می‌شدند و در مقابل؛ جنازه اهل بدعت را جز عده کمی همراهی نمی‌کردند. اما امروزه برعکس؛ این تعداد و بیشتر از آن را می‌بینیم که برای وفات یک مبتدع و گمراه خارج شده و در تشییع جنازه او شرکت می‌کنند!

و در وفات اهل علم و صلاح؛ تنها عده ای اندک را خواهیم دید!

🔹آری! در گذشته پیر مردان و پیر زنان به دور از هر گونه مباحث کلامی؛ دینی سالم و به دور از بدعت داشتند اما امروز؛ در عقاید آنان فساد، شرک و کفر موج می‌زند!!!

🔹نزد بسیاری از آنان؛ نه عقیده سالمی باقی مانده، نه توحید و نه دینی!

والله المستعان.

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️وصف اهل سنت به مجسمه و مشبهه!

اشاعره کسانی را که منهج سلف را در بر گرفته باشند؛ مجسمه و مشبهه می نامند!

لفظ "مشبهه" از الفاظی است که بسیار در کُتب اشاعره به چشم می خورد که این لفظ را بر دو صنف یا گروه اطلاق کرده اند:
اول: مشبهه حقیقی که به تشبیه تصریح نموده و آن را مذهب خود قرار داده اند مانند مقاتل بن سلیمان، هشام بن الحکم، داود الجوالیقی و سایرین. [1]

دوم: کسانی که نصوص اسماء وصفات را بر ظاهر متبادر آن حمل می کنند و همچنین؛ معانی دال بر آن را نیز اثبات کرده؛ و تشبیه و تمثیل را نفی می کنند!
و چنانکه میدانیم؛ این همان مذهب ائمه اهل سنت و جماعت است. یعنی این صنف؛ نزد بزرگان اشاعره؛ داخل در "مشبهه و مجسمه" می باشند!

بدین صورت که؛ هر کس علوّ و استواء را برای الله متعال ثابت کند، قرآن را کلام حقیقی پروردگار و حرف و صوت بداند، نزول خداوند را بر حقیقت آن اثبات کند، صفات ذاتی پروردگار مانند "وجه، دو دست و ..." را همراه با نفی تمثیل ثابت بداند؛ نزد آنان از "مشبهه" به شمار می آید!

جوینی در بیان عقیده مشبهه می گوید: "وذهبَتِ المُشبِّهةُ إلى أنَّه -تعالى عن قولِهم- مُختصٌّ بجهةِ فَوقٍ" [2]
یعنی: مشبهه چنین معتقدند که خداوند – فراتر و دورتر از اقوال آنان است– مختص جهت فوقیت است (و علوّ دارد).

سبکی نیز می گوید: "إنما المصيبةُ الكُبْرى، والداهيةُ الدهياءُ: الإمرارُ على الظاهرِ، والاعتقادُ أنَّه المرادُ، وأنَّه لا يستحيلُ على الباري, فذلك قولُ المُجسِّمةِ, عُبَّادِ الوَثَنِ الذين في قلوبِهم زَيْغٌ يَحمِلُهم الزَّيْغُ على اتِّباعِ المُتشابهِ ابتغاءَ الفِتنةِ، عليهم لعائنُ اللهِ تَتْرَى واحدةً بعد أخرى!" [3].

ترجمه: براستی که مصیبت بزرگ و بزرگترینِ بلاها : ظاهر قرار دادن (نصوص) است و اعتقاد داشتن به اینکه مُراد آن بوده و چنین ظواهری بر خالق محال نیست. این قول (وعقیده) مجسمه است؛ همان بت پرستانی که در دلهایشان انحراف و کژی وجود دارد و این انحرافات باطن؛ آنان را بر پیروی از متشابهات حمل نموده تا فتنه انگیزی کنند! پیاپی ومدام لعنت الله بر آنان باد!

کسی که کتابها و تألیفات اشاعره را مطالعه کند؛ مشاهده خواهد نمود که آنان برای همه کسانی که صفات الهی را بر ظاهر آنها حمل کرده و حتی تصریح به نفی "تشبیه و تمثیل" و عدم علم به کیفیت آنها کرده است؛ را "مشبهه" نامیده اند. یعنی دقیقاً همان عقاید اهل سنت و جماعت نزد آنان مساوی با عقاید "مشبهه و مجسمه" بوده و بدین ترتیب؛ دست به تکفیر و لعن آنان زده اند!

آری! این ها حقایقی است که هرگز اشاعره ی امروزه و مدافعانشان؛ حاضر به بیان آنها نیستند و این عقاید خود را کتمان می کنند. حال باید سوال پرسید چه کسی تکفیری است؟! اهل سنت و ائمه آنان یا اشاعره؟!

ادامه دارد...

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. "الشامِل في أصولِ الدِّينِ" (ص 288)
[2]. " الشاملُ في أصولِ الدِّينِ" (ص 511)
[3]. "طَبَقاتُ الشافعيةِ"(192/5)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️تناقضات در شرک ربوبی مشرکین

الله متعال می فرماید: «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ»
ترجمه: و هنگامی كه سوار كشتی شوند خداوند را خالصانه و مخلصانه به دعا می خوانند، پس چون آنان را نجات دهد و به خشكی برساند باز ايشان شرك می ورزند.

حال سوال این است: اگر مشرکین مکه در مورد معبودان خود چنین معتقد بودند که دارای صفات و خصوصیات ربوبیت هستند؛ چرا در زمان سختی و شدّت از آنان درخواست نجات نمی کردند؟ چرا صفات و خصوصیات ربوبیت را تنها در زمان آسودگی و دور از فتنه به معبودانشان می دادند؟!

کسی که شرک جاهلیت را به درستی فهم کرده باشد؛ خواهد دانست که شرک آنان در واسطه و شفیع قرار دادن معبودان باطل خود بود که در حال رخاء و آسایش؛ نزد آنان رفته و آنان را عبادت می کردند. اما در هنگام سختی و مصیبت؛ می دانستند که کاری از آنان ساخته نیست و قادر به نجاتشان نیستند و در این صورت بود که به باطن خود رجوع کرده و می دیدند که تنها "الله" مالک کَون و غنی به ذات خود است و ياوری به خاطر ناتوانی نداشته است (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ) و در این هنگام؛ بدون واسطه تنها از الله طلب نصرت می کردند!

الله متعال نیز آنان را مشرک نامیده و از اعتقاد آنان در مورد بخشیدن خصائص ربوبیت به معبودهایشان ذکری به میان نیاورده است و همچنین؛ پیامبر ﷺ با آنان جنگید و هیچ التفاتی به عقاید آنان ننمود که آیا در قلب؛ معبودانشان را دارای خصائص ربوبیت می دانند یا خیر!!

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
▪️شرک در الوهیت و شرط استقلالیت

قاضی عیاض رحمه الله می فرماید: «وَكَذَلِكَ نُكَفِّرُ بِكُلِّ فِعْلٍ أَجْمَعَ الْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ لَا يَصْدُرُ إِلَّا مِنْ كَافِرٍ، وَإِنْ كَانَ صَاحِبُهُ مُصَرِّحًا بِالْإِسْلَامِ مَعَ فِعْلِهِ ذَلِكَ الْفِعْلَ.. كَالسُّجُودِ لِلصَّنَمِ، وَلِلشَّمْسِ، وَالْقَمَرِ، وَالصَّلِيبِ، وَالنَّار» [1]
؛ ما تکفیر میکنیم كسی را كه متکب فعلی شود که بر اساس اجماع مسلمانان تنها از شخص کافر صادر می شود، گرچه فاعل آن تصريح به اسلام کند...افعالی مانند: سجده برای بُت، خورشید، ماه، صلیب و آتش.

این سخن ایشان ردی است بر افترای جُهال امروزی که قائل بر این هستند: شرک تنها زمانی روی می دهد که فاعل و قائل آن، اعتقاد ربوبیت برای معبود داشته باشد!

امام نووی رحمه الله می فرماید: «أَوْ عَظَّمَ صَنَمًا بِالسُّجُودِ لَهُ، أَوِ التَّقَرُّبِ إِلَيْهِ بِالذَّبْحِ بِاسْمِهِ، فَكُلُّ هَذَا كُفْرٌ» [2]
؛یا اینکه بُتی را با سجده بر او تعظیم کند یا با ذکر اسم او وبرای تقرب، ذبحی کند که همه این افعال کفر هستند.
ابن حجر هیتمی رحمه الله می فرماید: «لَوْ قَصَدَ تَعْظِيمَ مَخْلُوقٍ بِالرُّكُوعِ كَمَا يُعَظِّمُ اللَّهَ بِهِ فَإِنَّهُ لَا شَكَّ فِي الْكُفْرِ حِينَئِذٍ» [3]
؛اگر با رکوع و کرنش قصد تعظیم مخلوقی را داشته باشد چنانکه الله را با آن تعظیم میکند؛ در این حالت هیچ شکی در کفر بودن آن وجود ندارد.

این ائمه تصریح کرده اند که افعالی اینچنین، تعظیم مخلوق و کفر می باشد و اعتقاد ربوبیت را برای آن شرط قرار نداده اند.

در حالی که می دانیم، تعظیم وبزرگداشت عملی قلبی محض می باشد و اگر صرف غیر الله متعال شود، براستی که شریک قرار دادن برای الله بوده و شرک در عبادت محسوب می شود، مانند حُب و خوف شرکی.

آنچه این ائمه بزرگوار ذکر کرده اند، قرآن نیز آن را مفصل بیان داشته که: {وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (5) وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ}.

در این آیه؛ الله متعال مجرد دعای آنها را عبادت نامیده و شرط مزعوم اعتقاد ربوبیت را ذکر نکرده است.

همچنین می فرماید: {أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَابَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}
در این آیه نیز شرط "اعتقاد ربوبیت" به چشم نمی‌خورد. فتأمل!

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. "الشفا" (۶۱۱/۲)
[2]. "روضة الطالبين" (۶۵/۱۰)
[3]. "تحفة المحتاج في شرح المنهاج وحواشي الشرواني والعبادي" (۹۱/۹)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
#فوائد
▪️التخلية قبل التحلية

زمانی که قلب مملؤ از اعتقاد و محبت باطل شد؛ محلی برای اعتقاد صحیح و محبت به الله متعال وجود نخواهد داشت. همانگونه که اگر زبان به تکلم سخنان غیر نافع مشغول شود، شخص نمی تواند به کلام نیکو تکلم کند مگر اینکه از بیهوده گویی و سخن باطل پرهیز کند. جوارح نیز اینگونه اند، زمانی که در غیر طاعت پروردگار به کار گرفته شوند؛ تنها زمانی می توان به طاعت و عبادت آنها را مشغول کرد که از انجام ضد آن دوری شود.

ــــــــــــــــــــــــ
#منبع:
الفوائد لإبن القيم رحمه الله ( ص 29)

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
🔳 آیا برای وقوع در شرک، اعتقاد شرط است؟

کسی که به احوال مشرکین عرب برای مقيّد کردن مفهوم عبادت و شرک؛ بر اعتقاد ربوبیت؛ استدلال می کند؛ بر وی لازم است چهار مورد زیر را اثبات کند:

اول: مشرکین عرب معتقد بودند بتهایشان دارای ربوبیت استقلالی بوده و یا تأثیری در قدرت و اراده الله متعال دارند.

دوم: همه مشرکین عرب بر این اعتقاد بوده اند و اختلافی در آن نداشته اند.

سوم: الله متعال آنها را در عبادت مشرک ندانسته است مگر به سبب چنین اعتقادی.

چهارم: نصوص شرعی دلالت بر این دارند که هیچ مناطِ موجب شرکی در عبادت وجود ندارد مگر شرط اعتقاد که در مشركين عرب وجود داشته است.

اگر چنین کسی نتواند این چهار مورد را اثبات کند؛ استدلال های او باطل می شود و همچنین؛ اگر یکی از این چهار مورد باطل باشد؛ استدلال به حال مشرکین بر اینکه آنان مفهوم عبادت را بر اعتقاد در ربوبیت مقیّد می کردند؛ باطل خواهد شد.

د. سلطان العميري

✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
#فوائد
▪️سخنان واضح البطلان نصاری

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله درباره سخنان واضح البطلان نصاری بیان می دارد: «وقالت النصارى: بل الأبُ جوهرٌ إله، والابن جوهر إله، وروح القدس جوهر إله، ثم قالوا: والجميعُ إلهٌ واحد، ونفسُ تصوُّرِ هذه الأقوالِ التصورَّ التامَّ يُوجِبُ العلمَ بفسادها. »[1]

ــــــــــــــــــــــــ
#ارجاعات:
[1]. الجواب الصحيح لمن بدل دين المسيح لابن تيمية (5/ 15)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾

@Tathir_aleteqad2
2025/06/16 00:06:09
Back to Top
HTML Embed Code: