Telegram Web
در فضای تئوری قبض و بسط، تصور قومی و قشری که حامل و حافظ درک رسمی از دین‌اند، و قوت و قوّت خود را از آن می‌گیرند، و منافع مادّی و مصالح دنیوی و حاجات معیشتی‌شان با آن عجین است، و پایه‌های قدرت سیاسی و معیشت مادّی خود را بر آن می‌فهمند و نوعی ایدئولوژی دینی عرضه می‌کنند، از بُن ناممکن است.این تئوری،تنها با متخصصان جایزالخطا همداستان است و بس. قبض و بسط تئوری تکامل تحولّ معرفت دینی است، و دینی که با منافع مادّی و مصالح سیاسی(مشروع و غیر مشروع)طایفه خاصی گره می‌خورد،(و به همین سبب،دقیقا یک ایدئولوژی می‌شود) مجال تکامل و تحول را بر خود تنگ می‌کند.از آن پس دفاع آن طایفه از آن دین و مقاومتشان در مقابل بدع و بدایع، دفاع از منفعت و منزلت خویش خواهد بود و چنین چیزی نه به مصلحت دین است و نه دنیا. و با چنین دینی نه کسب سعادت دنیا و رضایت خلق ممکن است و نه صید رضایت خالق و سعادت آخرت، و همین است سرّ آنکه کاروان تکامل فهم دینی چنین به کندی و دشواری راه می‌پیماید. این سنگین رفتاری نه از سر وقار و تمکین و سکینه و حق پویی است که بیشتر از آن رو است که«زیر بار تعلّق» است و اسیران کمند تعلّق، نه پیش می‌روند و نه پیش می‌برند.

دكتر عبدالكريم سروش
قبض و بسط تئوريك شريعت
@Tafakkor
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حوثی‌ها کیستند و چرا شکست‌ناپذیرند؟
داستان زندگی عبدالملک الحوثی

چهارم می ۲۰۲۵، نزدیکی فرودگاه بن‌گوریون اسرائیل. یک موشک بالستیک از هزاران کیلومتر دورتر پرتاب می‌شود، از چندین لایه پیشرفته دفاع هوایی اسرائیل عبور کرده و گودالی ده متری در زمین ایجاد می کند. پروازهای فرودگاه برای ساعت‌ها متوقف می‌شوند. فرمان این حمله از دل کوهستان‌های دورافتاده یمن صادر شده است. مرد پشت این تصمیم، عبدالملک الحوثی است. اما چطور رهبر یک جنبش ضد آمریکایی در یکی از فقیرترین کشورهای جهان، به یکی از تأثیرگذارترین افراد بر تحولات منطقه خاورمیانه تبدیل شده است؟
داستان عبدالملک مسیری پیچیده و پر فراز و نشیب است. در سال ۲۰۰۴، وقتی برادرش حسین در درگیری با نیروهای دولت یمن کشته شد، او جوانی ۲۸ ساله بود که رهبری جنبشی شکست‌خورده را بر عهده گرفت. امروز، دو دهه بعد، کنترل بخش‌های عمده‌ای از یمن در دست اوست و اقدامات جنبشش بر معادلات منطقه‌ای و تجارت بین‌المللی تأثیر می‌گذارد.
@Tafakkor
خطری‌ كه‌ كیان‌ یک‌ امت‌ یا كیان‌ یک‌ كشور و یا مردم‌ را تهدید می‌كند، همان‌ خطر داخلی‌ است. خطر داخلی‌ است‌ كه‌ مهلک‌ است. من‌ بدین‌ واقعیت‌ اعتقاد دارم‌ كه‌ امكان‌ ندارد ملتی بر اثر خطر خارجی‌ و دشمنان‌ بسیار از میان‌ برود. هرگز تاریخْ هیچ‌ ملت‌ و امتی‌ را نشان‌ نداده‌ كه‌ به‌ علت ظلم و ستم خارجی یا در نتیجه‌ی‌ غلبه‌ی دشمن‌ خارجی، تا هنگامی‌ كه‌ آن‌ مردم‌ در كنار یكدیگر بوده‌ و وحدت‌ كلمه‌ داشته‌ و به‌ مسئولیت‌های‌ خود آگاه‌ بوده‌اند، از بین‌ رفته‌ باشد. مهم خطرِ داخلی‌ است؛ خطر تفرقه. این‌ خطر نتیجه‌ی تحقیر و بی‌احترامی‌ به‌ یكدیگر و گروه‌گروه‌ كردن‌ مردم‌ است. این‌ها مشكلاتی‌ است‌ كه‌ ما اکنون‌ با آن‌ مواجهیم.

امام سید موسی صدر
کتاب نای و نی
@Tafakkor
در جنگی که الله با هر دو طرف باشد پایانش معلوم نیست.

کیمیاگر/پائولو کوئیلو
@Tafakkor
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم
👇به نام خدا


وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ
هر نفسی نیک بنگرد تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش می‌فرستد
حشر/۱۸
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅

ای بسا استبداد و خودکامگی، که چهرۀ خود را پشت نقاب مبارزه با دشمنانِ خارجی پنهان ساخته است.

جیمز مدیسون
@Tafakkor
در فرهنگ سیاسی ایران حقیقت همواره امری از پیش بوده است؛ امر پیشینی که منحصراً در اختیار سرور مستبد بوده و به صورت پند و اندرز به مردم ابلاغ می شده است. بالطبع تا تک گویی ممکن باشد یعنی دانایی مطلق تک گو در برابر ناداني تام مخاطبین‌اش قرار گیرد ضرورتاً حقیقت باید امری از پیش باشد و نه پدیده‌ای کشف کردنی. اگر هم اثری از حقیقت جویی در تک گویی وجود داشته باشد، روند آن یکسره تحت نظارت انحصاری خودکامه قرار داشته و مردم در این روند هیچ مشارکتی ندارند بلکه فقط پس از مکاشفه‌ی حقیقت از سوی حاکم است که حقیقت به عنوان امر از پیش به آنان دیکته و ابلاغ می‌شود.

درست برعکسِ گفت و شنود که در آن حقیقت، امر پسین است. امر پسینی که در پی فعالیت متقابلاً خلاق و مشترک دو سوی گفت و گو کشف می شود. خصلت از پیشی حقیقت در تک گویی و نظارت انحصاری حاکم مستبد بر آن، بازتاب ذهنی این جنبه از حکومت استبدادی است که مردم نه بر حکومت، نظارتی دارند و نه بر اوضاع اجتماعی.

در این حکومت مردم در انقیاد وضعیت و واقعیتی قرار می‌گیرند که برای ایشان ساخته و پرداخته می‌شود؛ به اصطلاح حقایق این جهان ساخته و پرداخته شده نیز از طریق تک گویی به آنان ابلاغ می‌شود. و این در حالی است که سرور مستبد برای سر هم بندی کردن این به اصطلاح حقایق صرفاً از منظر منافع و مصالح شخصی‌اش به محیط اجتماعی نگریسته و آن را توصیف می‌کند. در هر دو تأثیر پذیری راستینی، صرفاً در موضع تأثیرگذار بر محیط اجتماعی قرار می‌گیرد اما قرار گرفتن در چنین موضعی علاوه بر ایستادن در موضع استبداد رأی و نظر، و تحمیل آمرانه‌گی فکری بر جامعه به هیچ دانایی راستینی نمی‌انجامد. تک گو نهایتاً به جایی می‌رسد که فقط فکر می‌کند می‌داند.

استبداد در ایران
حسن قاضی مرادی
@Tafakkor
معنای زندگی از شخص به شخص، از روز به روز، و ساعت به ساعت تغییر می‌کند. چیزی که حائز اهمیت است معنای زندگی به‌طورکلی نیست، بلکه معنای زندگی هر فرد در هر لحظه از زندگی است.‌
‌برای بیان کلی‌تر این مبحث بهتر است آن را با این سؤال که از یک قهرمان شطرنج پرسیده شده روشن‌تر کنم. «بهترین حرکت مهره در بازی چیست؟»
کاملاً مشخص است که حرکت خوب یا بهترین حرکت بدون درنظرگرفتن شرایط بازی و شخصیت حریف معنایی ندارد. ‌

همین شرایط برای زندگی انسان هم صدق می‌کند. هیچ‌کس نباید به دنبال معنای مطلق در زندگی باشد. هر انسان در زندگی وظیفه و مأموریت ویژه‌ای دارد تا به هدفی که منتظر محقق‌شدن به دست اوست رسیدگی کند. نه خود فرد و نه زندگی‌اش قابل جایگزینی نیستند. در نتیجه وظیفهٔ هر فرد در زندگی همانند فرصت‌هایش خاص و منحصربه‌فرد هستند.

ویکتور فرانکل
انسان در جستجوی معنا
@Tafakkor
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم
👇به نام خدا


وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ
پایان و نتیجه کارها به فرمان خداست
‌ حج/۴۱
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅

انسانیّتِ انسان حتّی بهشت را هرگز با دستبند و زبان‌بند نپذیرفته است.

محمد اسلامی ندوشن
@Tafakkor
همواره برخی روایت‌های خاص از کلام الهی بود که با قدرت سیاسی پیوند می‌خورد. کافی است بدانیم در جوامع دینی سنتی، مشروعیت سیاسی حکومت‌ها به مشروعیت دینی‌شان متکی بود. در دوره‌هایی نیز دین عامل وحدت بخش قشرها و طبقات جامعه برای تامین همبستگی درونی و رویا‌رویی با دشمنان خارجی می‌شد.

بنابراین حاکمیت سیاسی می‌کوشید تا فقط آن روایت و تاویلی از دین را به عنوان دین رسمی بر جامعه چیره گرداند که برآورنده‌ی منافع و مصالح خویش و نیز عامل حفظ قدرتش می‌دانست. چنین بود که دیگر روایت‌ها و تاویل‌های دین از سوی حکومت و روحانیت وابسته به آن، به عنوان بدعت و زندقه و حتی ارتداد، طرد و سرکوب می‌شد. این سرکوب با خشونت هر چه بیشتری انجام می‌گرفت. زیرا در جامعه‌ی ‌سنتی هر نیرویی در مخالفت با حکومت الزاما پرچمی بر می‌افراشت که نشان دین و شریعت ویژه‌ای متفاوت از دین و شریعت رسمی حکومت، بر آن نقش بسته بود. پس سرکوب دیگر روایت‌ها و تاویل‌های غیر رسمی از سوی حکومت در واقع به معنای سرکوب مخالفانشان بود.

شوق گفتگو
حسن قاضی مرادی
@Tafakkor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در خصوص روایات و احادیث کذب و جعل در بحارالانوار
@Tafakkor
در کتاب “اصلاح اندیشه اسلامی، نصر حامد ابوزید، با نگاهی انتقادی به ساختارهای فکری سنتی می‌پردازد و تأکید می‌کند که فهم دینی باید در تعامل با واقعیت‌های متغیر جامعه انسانی بازخوانی شود. او می‌نویسد:

«مشکل اساسی اندیشه اسلامی معاصر، جمود بر متون و عدم توجه به بستر تاریخی و فرهنگی نزول آنهاست. این جمود، اسلام را از نقش پویای خود در هدایت جامعه به سوی عدالت و آزاری بازمی‌دارد. برای احیای تفکر دینی، باید قرآن را نه به عنوان متن بسته‌ای از دستورات مطلق، بلکه به مثابه پیامی زنده و گفت‌وگویی مستمر با انسان در طول تاریخ فهمید.»
این پاراگراف به روشنی نشان می‌دهد که ابوزید چگونه خواهان عبور از قرائت‌های خشک و غیرتاریخی است تا اسلام بتواند پاسخگوی نیازهای عصر حاضر باشد.
زهرا مهر
@Tafakkor
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم
👇به نام خدا


وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ
هر مالى كه انفاق كنيد، به سود خود شماست‏.
بقره/۲۷۲
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅

ملت ایران می‌داند که گرگ‌های ما داخلی هستند، از خارجی نباید متوقع بود که دایه خاتون از مادر مهربان‌تر باشد. بدانیم که اگر به‌خودمان رحم نکنیم دیگران به ما رحم نخواهند کرد.

صدق هدایت
@Tafakkor
مرزهای ایمان در دموکراسی جفرسونی؛ دیدگاه و روایت ریچارد رورتی

همزیستی در سایه اختلاف ایمان

جفرسون بر این باور بود که یک جامعه آزاد و دموکراتیک، نیازی به توافق همگانی بر سر باورهای مذهبی یا متافیزیکی ندارد؛ یعنی مردم می‌توانند از نظر دینی یا فلسفی اختلاف‌نظرهای جدّی داشته باشند، اما همچنان در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند، البته به یک شرط؛ این اختلاف‌نظرها نباید به تعصّب، حذف دیگران یا ناتوانی در گفت‌وگوی عمومی منجر شود.

آزادی وجدان و تفکیک دین از سیاست

از نظر جفرسون، دین و باورهای اخلاقی عمیق، بخشی از کمال فردی انسان‌ها هستند، نه پیش‌نیاز مشروعیت نظم اجتماعی یا سیاسی. به همین دلیل، او دین را از سیاست تفکیک می‌کرد، اما نه از روی بی‌اعتقادی یا انگیزه‌های ضدّدینی، بلکه برای پاسداشت آزادی وجدان؛ یعنی برای حفظ حقّ هر فرد در انتخاب یا نداشتن باور دینی، بدون اجبار از سوی دولت و نهادهای سیاسی. آزادی وجدان به معنای احترام به تنوّع ایمان‌ها و امکان زیست اخلاقی مستقل از اقتدار رسمی دینی است.

ضرورت ترجمه عقلانی باورها به زبان عمومی

بر این اساس، اگر کسی باوری دارد که نمی‌تواند آن را طوری توضیح دهد که برای عموم شهروندان (صرف‌نظر از ایمان شخصی‌شان) قابل قبول و اقناع‌کننده باشد، نباید انتظار داشته باشد که جامعه هم براساس آن باور سامان یابد و مردم بر پایه آن عمل کنند.
رورتی این رویکرد جفرسونی را «مصالحه‌ای میان اخلاق و عقلانیت عمومی» می‌نامد: فرد ممکن است به‌لحاظ درونی و وجدانی به باوری پایبند باشد، اما وقتی آن باور را وارد عرصه عمومی می‌کند، باید بتواند آن را برای دیگران قابل درک و دفاع کند. اگر این امکان وجود نداشته باشد، آن باور دیگر بخشی از «وجدان اصیل» انسان نیست، بلکه نوعی «تعصّب» و تحکّم محسوب می‌شود که ریشه در عقل ندارد و از منظر دموکراسی لیبرال، نباید و نمی تواند مبنای سیاست‌گذاری باشد.

مسئولیت‌پذیری باورها در فضای دموکراتیک

از این منظر، باورهای درونیِ فرد هم باید پاسخ‌گو باشند؛ اگر چیزی را نمی‌توان با گفت‌وگو و استدلال روشن کرد، پس نمی‌توان آن را به اسم «حقّ فردی» در عرصه عمومی حفظ یا مطالبه کرد. در نتیجه، کنار گذاشتن چنین باورهایی نه «خیانت به خویشتن»، بلکه نوعی «پالایش» و رشد عقلانی است.

باور دینی یا اخلاقی، تا زمانی در عرصه عمومی پذیرفتنی است که بتوان آن را به‌گونه‌ای عقلانی برای دیگران توضیح داد و توجیه کرد؛ در غیر این‌صورت، باید آن را امری شخصی و خصوصی دانست، نه مبنای سیاست‌گذاری یا قانون‌گذاری.
از نگاه جفرسون و رورتی، آزادی دینی یعنی احترام به ایمان شخصی، اما سیاست‌ورزی یعنی مسئولیت‌پذیری عقلانی. هر باوری که در عرصه عمومی ظاهر می‌شود، باید بتواند از خودش در برابر عقل جمعی دفاع کند. اگر نتواند، کنار گذاشتن آن، نه نوعی فداکاری و تواضع، بلکه گامی به‌سوی بلوغ اخلاقی است.

“تاماس جفرسون وقتی که گفت اگر همسایه من بگوید که بیست خدا هست یا خدایی نیست، آزاری به من نمی رسد، در واقع حال و هوای کلی سیاست لیبرالی آمریکا را مشخص کرد. نمونه و مثال او کمک کرد که این اندیشه محترم شمرده شود که می‌توانیم سیاست را از اعتقاداتمان درباره‌ی چیزهای بسیار مهم جدا کنیم؛ یعنی اینکه اعتقاداتِ مشترک میان شهروندان درباره چنین چیزهای مهمی، برای داشتن جامعه‌ای دموکراتیک ضروری و اساسی نیستند. جفرسون هم مانند بسیاری از چهره‌های عصر روشنگری، فرضش بر این بود که قوّه اخلاقی مشترک میان خداپرستان و ملحدان، برای شرافت مدنی کفایت می‌کند".

ریچارد رورتی
اولویت دموکراسی بر فلسفه
@Tafakkor
دردناکترین بخش ماجرا اینجاست، حضراتی که زندگی ما را به آخرت اشقیاء تبدیل کرده‌اند، مدعی هستند که وظیفۀ حکومت، بردن شهروندان کشور به بهشت است ولو به جبر و عنف و نمایش جهنم.
اگر دست از سر دنیای مردم برمی‌داشتید چه بسا هر دو طایفه رستگار می‌شدیم.
@Tafakkor
ساعت سه و‌نیم شب، زنی به من تلفن زد که قصد خودکشی داشت.
او کنجکاو بود بداند که نظر من در این باره چیست. با تمام قدرت نظر مخالفم را با این راه حل بیان کردم و سی دقیقه کامل برای او حرف زدم. در نهایت گفت به جای این‌که به زندگی‌اش خاتمه بدهد، برای دیدن من به بیمارستان خواهد آمد.
اما وقتی مرا دید متوجه شدم که حتی یک کلمه از حرف‌های من، در او اثر نکرده است.
تنها دلیلش برای خودکشی نکردن این بود که تلفن او در نیمه شب، نه تنها من را عصبانی نکرده، بلکه در نهایت شکیبایی، سی دقیقه هم برایش حرف زده بودم.
به این ترتیب او پی برده بود که دنیایی که در آن چنین ازخودگذشتگی اتفاق می‌افتد، به یقین ارزش زیستن دارد.
ما و برخورد‌های ما، هنوز هم می‌توانند از زیبایی‌های این دنیا باشند.

ویکتور فرانکل
@Tafakkor
امروز‌‌دراین‌آیه‌‌تدبر‌‌می‌کنیم
👇به نام خدا


يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا
(مومنان) فضل و خشنودى خدا را خواستارند
فتح/۲۹
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅

این زبان چون سنگ و هم آهن وش است
وآنچه بِجهَد از زبان چون آتش است

سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گَه ز روی نَقل و گَه از روی لاف

زانک تاریکست و هر سو پنبه‌زار
درمیان پنبه چون باشد شرار؟

ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخن‌ها عالمی را سوختند

عالمی را یک سخن ویران کند
روبَهانِ مُرده را شیران کند

مولانای قیومی
@Tafakkor
این یک حقیقت تلخ است که معمولا آنانی که هیچ چیز درباره خود نمی‌دانند، به آموزش دیگران دست می‌زنند. حال آنکه می‌دانند بهترین شیوه تعلیم و تربیت نمونه خوب بودن است. در این حیص و بیص هرکسی مشغول تعلیم دادن به دیگری است و هیچ کس نیست که بفهمد که راه اصلاح و ترقی دقیقا از "درون خود او" آغاز می‌شود..

یونگ و هسه
@Tafakkor
2025/05/30 08:17:28
Back to Top
HTML Embed Code: