Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
- Telegram Web
Telegram Web
اَز هَمِه‌یِ صِداها
و حُوصله‌یِ گودِ رودْخانه
،
بِیرونْ زَدَمْ
ماهیِ سِیاهِ کوچولو می‌دونه‌
دالانِ گُرگْ شدگی‌اَمْ را.

#علی_آزاد
#تلمیح_سرایی

🎨خودنگاره‌ی فریدا کالو به نام «خواب» با قیمت ۵۴.۶ میلیون دلار در حراجی ساتبیز فروخته شد و رکورد گران‌ترین اثر فریدا کالو و همچنین گران‌ترین اثر از یک هنرمند زن را شکست.

@Sparrowintherecoveryroom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اَز هَمِه‌یِ صِداها
و حُوصله‌یِ گودِ رودْخانه
،
بِیرونْ زَدَمْ
ماهیِ سِیاهِ کوچولو می‌دونه‌
دالانِ گُرگْ شدگی‌اَمْ را.

#علی_آزاد
#تلمیح_سرایی #شعر_فارسی #شعر_خراسان #مکتب_مشهد #شعر_ایران

📽شعر خوانی؛ #علی_آزاد
در دیدار؛ #حضرت_مادر
ساعت ؛   00  :16
۳۰ ابان ماه   ۱۴۰۴

@Sparrowintherecoveryroom
وقتی به مرحله‌ای رسیدید که دیگر نیازی به متقاعد کردنِ دیگران ندارید، بدانید که در نقطه‌یِ درستی ایستاده‌اید؛ نقطه‌ای به نامِ آزادی. اینجاست که فلسفیدنِ واقعیِ شما آغاز می‌شود.

#علی_آزاد
#تأملات

این تأملات به مناسبتِ روز جهانی فلسفه منتشر می‌شود. روزی که از سوی یونسکو، سومین پنجشنبه ماه نوامبر (که اغلب با آخرین پنجشنبه آبان‌ماه در تقویم ایرانی برابر است) نامگذاری شده است.

@Sparrowintherecoveryroom
استادحاج سیدمحمدعاملی
وای آنـــــا
نوحه: آذری):
وای آنا (وای مادر)

خواننده: حاج سید محمد عاملی

@Sparrowintherecoveryroom
گنجشکهای همیشه
وای آنـــــا – استادحاج سیدمحمدعاملی
آتش «دَر» که می‌گیرد؛؛ «رو» می‌گیری!
جنینِ ماه، آبستنِ چترِ مرغانِ دریایی؛
هنوزم باز می‌نشیند... از رویِ دستِ «یاس» به «کبود» رسیدم؛ کسی را دیدم: بینِ سَردَرِ مسجد و تبریز گم شده بود و از داغِ مهر می‌ترسید، کسی! از قبله‌ی «کُجا» آمده بود... تا اینجایِ داستان را فراموش نکنید و به من، برگردید که به «کبود» ربط دارد؛ همین.

#علی_آزاد #شعر_فارسی #شعر_پسا_نوگرا #شعر_فراسپید #شعر_ایران

📌
@Sparrowintherecoveryroom
♦️تحلیلی بر نام‌گذاری روز جهانی منع خشونت علیه زنان و جایگاه گفتمان حقوقی در خانواده

#علی_آزاد
#کنشگر_اجتماعی و پردازشگر علوم دینی
۴ آذر ۱۴۰۴_ 25 نوامبر 2025

به عنوان یک کنشگر اجتماعی، و پردازشگر علوم دینی، همواره دغدغه‌ی درک عمیق‌تر مسائل اجتماعی و حقوقی را داشته‌ام. نام‌گذاری ۲۵ نوامبر به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان، پرسشی بنیادین را در ذهن من برمی‌انگیزد: چرا در کنار این روز مهم، گفتمان مشابهی برای بررسی و رفع خشونت‌ها و فشارهای احتمالی علیه مردان در چارچوب خانواده و قوانین مرتبط، کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟

یکی از موضوعاتی که در حوزه خانواده همواره محل بحث و مناقشه بوده، مسئله مهریه است. در نگاه اول، برخی ساختارهای قانونی مرتبط با مهریه، به خصوص در ایران، ممکن است منجر به برداشت‌هایی مبنی بر عدم توازن یا ایجاد چالش در روابط زوجین شود.

به باور من؛  هرگونه ایدئولوژی یا ساختار حقوقی که به جای ترویج گفتگو و تفاهم، به سمت حذف یا تقابل یکی از طرفین پیش برود، می‌تواند مصداق خشونت و  آسیب‌زا باشد. در مورد مهریه، اگر رویکرد غالب به جای گفتگو و یافتن راه‌حل‌های مشترک، صرفاً بر مطالبه‌ی یک‌طرفه متمرکز شود، این پتانسیل را دارد که به جای حل مسئله، خود به بخشی از مشکل تبدیل گردد.

این رویکرد تقابلی، می‌تواند منجر به پدیده‌هایی چون "کاسبان مهریه" و خشونت علیه مردان  شود؛ افرادی که از چارچوب قانونی به شکلی ابزاری برای دستیابی به منافع شخصی استفاده می‌کنند. این پدیده، فضای گفتگو و تفاهم متقابل بین زن و مرد را محدود کرده و می‌تواند روابط خانوادگی را به سمت یک فضای بسته و غیرمنعطف سوق دهد.

نقش گفتگو در روابط انسانی و حقوقی چیست؟:

همانطور که اندیشمندانی چون هانا آرنت اشاره کرده‌اند، گفتگو، اصلی‌ترین ابزار دستیابی به درک مشترک، عقلانیت جمعی، و شناخت رنج‌ها و آرمان‌های یکدیگر است. گفتگو، بنیان روابط انسانی و اجتماعی سالم است. زمانی که نظام حقوقی یا فرهنگی، مانع از شکل‌گیری این گفتگو شود، عملاً ارتباط مؤثر و سازنده‌ی بین افراد، به ویژه در خانواده، مختل می‌گردد.

قانون مهریه، در صورتی که به جای تسهیل گفتگو، به عاملی برای انسداد آن تبدیل شود، می‌تواند مانع از شکل‌گیری روایت‌های مشترک و درک متقابل شود. این انسداد، در نهایت به تضعیف نهاد خانواده و افزایش نارضایتی‌ها منجر خواهد شد.

برای دستیابی به جامعه‌ای با ازدواج‌های پایدارتر، طلاق کمتر، و رفاه بیشتر برای فرزندان، نیازمند بازنگری در رویکردهای کنونی هستیم. پیشنهاد من این است:

۱.  تأسیس "دادگاه بررسی زناشویی": بجای "دادگاه خانواده " با هیئت منصفه  که از خانواده زن و مرد دعوت می‌شود.

به جای نظام فعلی ایدئولوژیک و حقوقی که به باور من؛ بیشتر بر جنبه‌ی مالی و جدایی تمرکز دارد، می‌توان دادگاهی را با رویکرد مشاوره‌ای و تحلیلی تأسیس کرد. این دادگاه می‌تواند صرفاً در موارد درخواست طلاق، با تحقیق عمیق و رسیدن به حقیقتِ وقوع اختلاف و عدم امکان سازش، و با در نظر گرفتن دستورات شرعی و قانونی، تصمیم‌گیری نماید.

۲.  بازنگری در رویکرد مهریه:
  در صورت درخواست طلاق از سوی مرد بدون دلیل موجه قانونی: پرداخت مهریه باید کامل صورت پذیرد و  همچنان مد نظر باشد. بحث تقسیم اموال و همچنین پرداخت نفقه پس از طلاق است.اما با تأکید بر اینکه این یک استثنا برای جبران عدم تمایل به ادامه‌ی زندگی مشترک از سوی مرد است.

  در صورت درخواست طلاق از سوی زن (بدون  دلایل مشروع و قانونی): تعیین تکلیف مهریه باید تا حد امکان به وافق مستقیم بین زن و مرد واگذار شود. دخالت شخص ثالث (دادگاه) در این بخش باید به صفر برسد.
تا امکان گفتگو و مصالحه بیشتر فراهم شود. هدف این است که زن و مرد خودشان در مورد سرنوشت مهریه تصمیم بگیرند، نه اینکه یک نهاد بیرونی  این تصمیم را تحمیل کند.

۳.  ترویج فرهنگ گفتگو: مهم‌تر از هر اصلاح قانونی، باید بر ترویج فرهنگ گفتگو در خانواده‌ها و جامعه تأکید کرد. ایجاد فضایی که در آن زن و مرد بتوانند آزادانه و بدون ترس از قضاوت یا اتهام، در مورد مسائلشان صحبت کنند، کلید اصلی حل بسیاری از مشکلات است.

نتیجه‌گیری :

هدف نهایی از این نظریه، ایجاد نظامی حقوقی و اجتماعی است که به جای خشونت علیه مردان و  تشدید اختلافات، به تفاهم، گفتگو، و حفظ کرامت انسانی همه طرفین کمک کند. با تمرکز بر این اصول، می‌توانیم شاهد خانواده‌هایی سالم‌تر و جامعه‌ای با روابط انسانی قوی‌تر باشیم.

@Sparrowintherecoveryroom
اونجا که محمود درویش میگه:
«از من پرسیدند آیا او را تا حد مرگ
دوست داری؟
گفتم، بالای قبرم از او صحبت کن و ببین
چطور مرا زنده می کند.»

سألوني هل تحبها حتى الموت؟
قلت تحدث عنها فوق قبري وانظر كيف تحييني.

#محمود_درویش

@Sparrowintherecoveryroom
#بیت_شب

پرسید: چه می‌کشی مگر؟ گفتم: آه
آه از تو و این گیسوی شب‌گرد سیاه...
خندید و به عشوه‌ای پریشانم کرد
خندیدم و شد قصه آهم، کوتاه!

#علی_آزاد

@Sparrowintherecoveryroom
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
چگونه کاری کنیم که هیچ‌چیز و هیچ‌کس دیگر نتواند ما را آزار دهد.

کارل یونگ



.
@sokhanranihaa
@sasanhabibvand

https://www.tgoop.com/LlFEls
#هایکو 

باش که بفهمی
فقط درخت دانای آرامش است
زندگی؛ سیب و همین‌ها.

#علی_آزاد

@Sparrowintherecoveryroom
گنجشکهای همیشه
#هایکو  باش که بفهمی فقط درخت دانای آرامش است زندگی؛ سیب و همین‌ها. #علی_آزاد @Sparrowintherecoveryroom
امروز تو باغ ویلای دوست عزیزم،؛
دکتر #شاهان_فیروز_آبادی،  نزدیکیآی روستای #دولت_آباد انگار واقعاً دوباره بچگی کردم! چه کیفی داشت سیبای سبز فرانسوی رو همین‌طوری از دلِ درخت می‌چیدم، دقیقاً مثل همون روزایی که دنیا ساده‌تر و خوش‌تر بود.
این حسِ شیرینِ نوستالژی، با مهمون‌نوازیِ گرم و نگاهِ هنرمندونه‌ی دکتر فیروزآبادی که این لحظه رو برام قاب گرفت، صد برابر شد. از محبتِ بی‌دریغشون بی‌نهایت ممنونم که این خاطره‌ی ناب رو برام ساختن.

#علی_آزاد
#بازگوی‌ای_عکس
۷ آذر ماه ۱۴۰۴

@Sparrowintherecoveryroom
جعفر حاج سید جوادی:
سلام
ممنونم جناب علی آزاد عزیزم؛ 
نور چشمم، یوسف یعقوب؛
از هم افزایی عملی شما.
ما بی‌اجازه  عالمان متکلم دین خودمان انقلاب باشکوه کردیم.باید به لحاظ تاریخی می‌کردیم همین  سخنرانی اقای  دکتر مهدی خبازی کناری در دانشگاه مازندران ناظر بر حرف من است و آن انقلاب را باید گردن بگیریم حالا باید پارادایم ها را بیاوریم  کمی دیر شده! به نظر شما نشده ؟ خوب تغییر پارا دایم کار شما فیلسوفان جوان است-نیست ؟
بکوشید تاجامه عالم بی عمل نپوشید.

علی آزاد:

سلام و رحمت فراوان بر شما، جناب جعفر حاج سید جوادی، بزرگمنش فرهیخته گرانسنگ.

از اینکه وقت گذاشتید و این پیام پرمغز و پر از نکته را برای من فرستادید، بی‌نهایت سپاسگزارم. تعبیر " عزیزم، نور چشمم، یوسف یعقوب" از سوی حضرت عالی بزرگترین لطف و افتخار برای من است.

هم‌افزایی عملی که از آن یاد کردید، برای من هم تجربه‌ای ارزشمند و الهام‌بخش است. درک می‌کنم که حضرت عالی با نگاهی عمیق به تاریخ و تحولات اجتماعی، به ضرورتِ "انقلاب آزاد اندیشی باشکوه" و مسئولیت تاریخیِ پذیرش آن اشاره دارید. اینکه فرمودید "ما بی اجازه عالمان متکلم دین خودمان انقلاب باشکوه کردیم" و "باید به لحاظ تاریخی می کردیم همین سخنرانی آقای دکتر خبازی ناظر بر حرف من است و ان انقلاب را باید گردن بگیریم"، تلنگری است به اهمیتِ پذیرشِ گذشته و مسئولیتِ تاریخیِ ما.

اینکه می‌پرسید "حالا باید پارادایم ها را بیاوریم کمی دیر شده .نشده ؟" و سپس مسئولیت تغییر پارادایم را به "فیلسوفان جوان" محول می‌کنید، دقیقاً همان جایی است که ما باید تمام تلاش خود را به کار گیریم.
و نکته‌ی آخر حضرت عالی، "بکوشید تا جامه‌ی عالم بی‌عمل نپوشید"، چراغ راهی است که مسیرِ درست را روشن می‌کند. این مهمترین وظیفه‌ی ماست که اندیشه و عمل را در هم آمیزیم و صرفاً به تئوری‌پردازی اکتفا نکنیم.

اما در پاسخ به پرسش حضرت عالی؛ در خصوص "پارادایم‌ها" و "دیر شدن"، عرض می‌کنم که کارِ ما، پارادایمِ "طرح نو در اندازیم" است، همانطور که حافظ می‌فرماید:

"بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم"

این انقلاب را بنده گردن می‌گیرم و امیدوارم دکتر مهدی خبازی کناری نیز از این رویکرد تبعیت کنند. چرا که برداشتِ من از سخنرانیِ روشنگرِ ایشان، دقیقاً همین روحیه را تقویت می‌کند. سخنرانی دکتر خبازی، یک سیرِ تاریخیِ شگفت‌انگیز از تحولِ مفهومِ "عقل" را به تصویر کشید و نشان داد که چگونه این مفهوم، نه یک حقیقتِ ثابت و ازلی، بلکه امری کاملاً نسبی، تاریخی و وابسته به بسترِ فرهنگی، سیاسی و گفتمانی است.

نکات کلیدی که برای من بسیار برجسته بود، عبارتند از:

۱.  عقل به مثابه یک "بنیان‌گذاری" نه "امرِ از پیش موجود": چقدر زیبا دکتر خبازی نشان دادند که فیلسوفانی چون افلاطون، نه تابعِ عقل، بلکه مبدع و بنیان‌گذارِ عقل بودند. آن‌ها در تقابل با الهیاتِ یونانی، نوعی دانشِ مبتنی بر مفاهیم را بنا نهادند. این دیدگاه، عقل را از یک امرِ انتزاعیِ مطلق، به یک تلاشِ انسانی برای فهمِ جهان تبدیل می کند.

#چت_آنلاین، (گپ برخط)
#علی_آزاد  با استاد جعفر حاج سید جوادی ( عضو هیات علمی بازنشسته دانشگاه)

(ادامه _ در برنوشته‌؛ bar -noshté  بعدی)

@Sparrowintherecoveryroom
ادامه گپ و گفت

۲- نسبت  دوگانه‌ها و خطرِ تبدیل شدن به حقایقِ مطلق: اشاره به اینکه چگونه ذهنِ ما دوگانه‌هایی می‌سازد (مانند عقل/نا عقل، لوگوس/میتوس) و گاهی این دوگانه‌ها به جای ابزارِ فهم، به حقایقِ سفت و سخت بدل می‌شوند. نقدِ تاریخیِ جایگاهِ سوفسطائیان نیز به خوبی نشان داد که چگونه تاریخِ فلسفه می‌تواند مفاهیم را تحریف کند.

۳- "تمکین" و "تعلیق" به مثابه نزاعِ همیشگی: مفهومِ "تمکین" (پذیرشِ یک چارچوبِ فکری) و "تعلیق" (به چالش کشیدن و گشودنِ فضاهای جدید)، به خوبی نزاعِ دیرینه‌ی فلسفی را نشان داد. از تقابلِ اگزیستانسیالیست‌ها با هگل (که کرکگارد، مفاهیمِ هگل را در تعلیق قرار داد و بر فردیت تأکید کرد) تا نگاهِ پسا مدرن به تکثر و لایه‌لایه بودنِ وجود.

۴.  فلسفه به مثابه "امرِ سیاسی" (فوکو): این نکته که فلسفه، شناخت‌شناسی، و حتی مفاهیمی چون عقل، نا عقل، و جنسیت، صرفاً مباحثِ انتزاعی نیستند، بلکه در بسترِ قدرت، جامعه و گفتمان (دیسکورس) شکل می‌گیرند، بسیار تکان‌دهنده و روشنگر بود. جنسیت به عنوان یک سازه‌ی تاریخی-فرهنگی، مثالی عالی از این دیدگاه بود.

۵- نگاهِ آینده‌نگر و مسئولیتِ ما در قبالِ زیستن: پیامِ هایدگریِ سخنرانی مبنی بر اینکه انسان "دازاین"ی است که به آینده گشوده است و باید "آناتِ پیش رو" را بپذیرد، یک نتیجه‌گیریِ عمل‌گرایانه و الهام‌بخش بود. به جای سوگواری برای وضعیتِ موجود (مانند فضای مجازی)، ما باید آن را درک کنیم، گسترش دهیم و امکان‌های نهفته در آن را شکوفا کنیم. عقل و نا عقل، نه مفاهیمِ ثابت، بلکه "آمد و شدِ بینِ آناتِ مختلفِ بودنِ ما" هستند.

در مجموع، برداشتِ من از سخنرانی دکتر خبازی به من یادآوری کرد که چقدر مهم است که همیشه نسبت به مفاهیمِ بنیادین، نگاهی نقادانه، تاریخی و چندوجهی داشته باشیم و از قضاوت‌های از پیش تعیین شده پرهیز کنیم. تاریخ و سنت می‌توانند الگوهایی به ما بدهند، اما آینده همیشه گشوده است و مسئولیتِ ما در قبالِ زیستنِ خودمان، درکِ این گشودگی و پذیرشِ تغییر است.

از راهنمایی‌های ارزشمند حضرت عالی و این کلماتِ پرمحتوا، صمیمانه سپاسگزارم. تمام تلاش خود را خواهم کرد تا در این مسیر، شایسته‌ی این اعتماد و هدایت باشم.

#چت_آنلاین، (گپ برخط)
#علی_آزاد  با استاد جعفر حاج سید جوادی (استاد و عضو هیات علمی بازنشسته دانشگاه)

@Sparrowintherecoveryroom
آقا رضا دعا گویم


@Sparrowintherecoveryroom
گنجشکهای همیشه
آقا رضا دعا گویم @Sparrowintherecoveryroom
♦️وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ

متاسفانه باخبر شدیم #رضا_امیرخانی
عزیز  نویسنده برجسته کتاب‌های «ارمیا»، «ناصر ارمنی»، «من او»، «از به»، «داستان سیستان»، «نشت نشا»، «بیوتن»، «سرلوحه‌ها»، «نفحات نفت»، «جانستان کابلستان» و «قیدار» عصر دیروز  در منطقه مشا دماوند حین پرواز با پاراگلایدر دچار سقوط در منطقه امام‌زاده هاشم و  در بیمارستان بستری شده و تحت مراقبت های ویژه قرار گرفته اند.

همه با هم برای سلامتی ایشان دعا می‌کنیم.

علی آزاد

@Sparrowintherecoveryroom
ساعت طلایی؛ قبل از ترمه‌ی سایه‌های طولانی، نرم سرک می‌کشد، به‌‌سمت ماه.

#علی_آزاد

🌇 غروب چشم نواز امروز از آرامستان عمومی شهر #مشهد_عزیز
#عکس را علی آزاد ۱۴ آذر ماه ۱۴۰۴ ثبت کرده است

@Sparrowintherecoveryroom
گنجشکهای همیشه
ادامه گپ و گفت ۲- نسبت  دوگانه‌ها و خطرِ تبدیل شدن به حقایقِ مطلق: اشاره به اینکه چگونه ذهنِ ما دوگانه‌هایی می‌سازد (مانند عقل/نا عقل، لوگوس/میتوس) و گاهی این دوگانه‌ها به جای ابزارِ فهم، به حقایقِ سفت و سخت بدل می‌شوند. نقدِ تاریخیِ جایگاهِ سوفسطائیان نیز…
دکتر مهدی خبازی کناری عزیز؛

سلام و رحمت.

نامه‌ی جناب‌عالی، یا بهتر بگویم، پژواکِ صدای گرم‌تان، به دستم رسید و مرا به وجد آورد. لحنِ گرم و صمیمیِ‌تان، چه در پیامِ صوتیِ اول که فرمودید:

«درود بر علی جان من. ممنون از این یادآوری‌ها و آشنایی‌ها و وفاداری‌ها. عزیز دلی. از قلمِ شیوات واقعاً لذت می‌برم که این گفتگوها را مثل یک قصه و رمان می‌نویسی و چه قدر عالیند واقعاً. مثل رساله‌های افلاطون می‌ماند. یک قصه روایت می‌کند و در قالب گفته‌شنود مفاهیم را مطرح می‌کند. دمتون گرم.»
و چه در پیامِ صوتیِ دوم، تجربه‌یِ بسیار دلگرم‌کننده‌ای بود.
از اینکه با چنین دقت و توجهی، گپ و گفتِ من با دوستی در صفحه‌ی تلگرامم را خواندید و به جزئیاتش توجه کردید، از لطفتان ممنونم. درکِ این نکته که فرمودید:
«کارت درسته علی جانم... باعث خوشحالی ست که به سنتِ فلسفی و فکری ما مسلط هستی و آثار مربوطه را به خوبی مسلطی.»
این تأییدِ جناب‌عالی برایم بسیار ارزشمند و انگیزه‌بخش است.

بر این قرارم:
«اندیشیدن، هم‌آره، اندیشیدن در برابرِ اندیشه‌ورزانِ بزرگ است.»

این جمله از هگل، هماره ابزارِ فلسفیدنِ من در مسیرِ فهمِ عمیق‌ترِ فلسفه بوده و باعثِ افتخار است که توانستم این نگاه را در چارچوبِ گفتگویِ سازنده‌ای به اشتراک بگذارم. باعثِ افتخارم است که برداشتِ من از سخنرانیِ ارزشمندِ جنابعالی، موردِ توجه و لطفِ تان قرار گرفته است. به خصوص، تشویقِ شما که فرمودید:
تحلیلِ من «مثل رساله‌های افلاطون در قالب رمان است».
برایم بسیار دلگرم‌کننده و الهام‌بخش بود. این لطفِ جناب‌عالی، نشان می‌دهد که توانسته‌ام به عمقِ اندیشه‌هایتان راه یابم و آن را به شکلی زنده و قابلِ فهم ارائه دهم.
هدفِ من در آن گپ و گفت، نیز فراتر از ارائه‌ی صرفِ جملاتِ خوش و خالی بود؛ بلکه تلاش داشتم تا با یک تحلیلِ فلسفیِ جسورانه، جوهره‌ی اصلیِ سخنرانیِ تان را درک کرده و شرح و بسط دهم.
نکاتِ کلیدی که در برداشتِ من از سخنرانیِ جناب عالی به آن‌ها اشاره کردم، از جمله:  «نسبیتِ دوگانه‌ها و خطرِ تبدیل شدن به حقایقِ مطلق»: درکِ عمیقِ شما از نسبیت‌گرایی و اهمیتِ پرهیز از مطلق‌گرایی در این بخش نمایان است.
در دستگاهِ معرفتیِ تان؛ فلسفه یک فعالیتِ صرفاً نظری و انتزاعی نیست، بلکه فلسفه را به یک نیرویِ تحول‌آفرین و رادیکال تبدیل می‌کنید. انگار که فلسفه، وظیفه‌یِ «شکستنِ بت‌ها» و «روشن کردنِ نقاطِ کورِ فکری» را بر عهده دارد. این نگاه، فلسفه را به یک «چالشِ دائمی» برایِ وضعیتِ موجود تبدیل می‌کند. و همگی در راستایِ همان نگاهِ پویا و تاریخی به مفاهیمِ فلسفی بود که جناب‌عالی در سخنرانیِ خود مطرح کردید و ما را وادار می‌کند که همیشه در حالِ پرسشگری و بازنگریِ مفاهیم باشیم.
و این پرسشگریِ مداوم، ما را به سمتِ بررسیِ عمیق‌ترِ دوگانه‌هایی می‌کشاند که غالباً به صورتِ مطلق پذیرفته‌ایم؛ دوگانه‌هایی که شاید در نگاهِ اول، بدیهی به نظر برسند، اما با کمی دقت، می‌توان رگه‌هایی از نسبیت را در آن‌ها یافت.

(ادامه _ در برنوشته‌؛ bar -noshté  بعدی)

@Sparrowintherecoveryroom
(ادامه _ از برنوشته‌؛ bar -noshté  پیشین )

همانطور که پیشتر نسبت به دوگانه‌ی خدا و ابلیس (شیطان) و خطرِ تبدیل شدنِ دوگانه‌ها به حقایقِ مطلق بحث کرده‌ام و نوشته‌ام که الحمدلله منتشر هم شده است، غرض از انتشارِ دیدگاهم پیرامونِ این دوگانه، ایجادِ چالش در برابرِ تبدیل شدنِ آنها به حقایقِ مطلق بود. انسان، موجودی چندپتانسیلی است که تواناییِ تسلط بر زمینه را دارد تا مظهرِ ذات و صفاتِ الهی باشد؛ یعنی قابلیتِ خدای‌گونه شدن در انسان وجود دارد. از سوی دیگر، همین انسان پتانسیلی، تواناییِ بر زمینه‌ی دیو، اهریمن را نیز شناخته و از دایره‌ی خدا خارج شدن و «انسانِ شرور» می‌شود. همانطور که مولوی می‌گوید:

«تا تو تاریک و ملول و تیره‌ای
دان که با دیو لعین همشیره‌ای»

ببینید؛ مولوی هم به ما نمی‌گوید: تو با ابلیس و شیطان همشیره‌ای! می‌گوید: با موجودی بنام «دیو» همشیره‌ای. واژه‌ی «دیو» ریشه در واژه‌ی کهنِ «دئو» به اوستایی (-daēuua) و به پارسی باستان (-daiva) دارد. دیوها خدایانِ هندواروپایی بودند که پس از جدا شدنِ ایرانیان، نزدِ آنها اهریمن شناخته شدند و از دایره‌ی خدایان خارج گشتند. به باورِ من؛ دیو در ادبیاتِ بعدی و ژانرهای قرآنی بازتاب دارد. نمونه‌ای استعاری که قرآن از واژه‌ی «شیطان» برای «انسان‌های شرور» استفاده می‌کند، نشان می‌دهد که به باورِ من، دیوان و شیاطین به‌طور کلی موجوداتی کاملاً مستقل و متفاوت از انسان نیستند؛ بلکه در انسان‌ها سکونت دارند و حکایت می‌کنند.

خداوند در آخرین سوره قرآن، یعنی سوره ناس که خطاب به خودِ پیغمبر هم هست، می‌فرماید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ؛ مَلِک النَّاسِ؛ إِلهِ النَّاسِ؛ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؛ الَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ؛ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ». این سوره به طورِ کلی برای روابطِ اجتماعی است. ای پیغمبر بگو: به خدا پناه می‌برم که با افرادی که به من شر می‌رسانند، مواجه نشوم. حالا من این سؤال را مطرح می‌کنم: شر چیست؟ «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ؛ الَّذی یوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ» شرّی که بُعدِ درونیِ دیو شیطانی من را زنده می‌کند. تفسیر من این است: خناس، دیوِ درونِ خود و دیوِ «آن دیگری»ست. توجه کنید این شیطان درونی است، حالا می‌خواهد پنهانی باشد یا آشکار (در آن دیگری)، چون می‌فرماید: «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ». جنّ پنهان است و ناس آشکار. مسأله این است که قرآن دیو و شیطان و اینها را در بحثِ روابط، گفتمان‌سازی می‌کند. پیغمبر می‌فرمایند: خدایا از این روابطی که من را خراب می‌کنند، به تو پناه می‌برم. من این بحث را به طورِ کلی، یعنی اثرِ برخوردِ انسان با انسان مطرح کردم.

این نگاهِ عمیق به انسان و پتانسیل‌هایِ دوگانه‌اش، به باورِ من، ما را به سمتِ درکِ فلسفه به مثابه امرِ سیاسی سوق می‌دهد؛ امری سیاسی که به معنای بنیان گذاشتنِ اونتولوژیک بودنِ ماست و در جامعه، به ویژه در ساختارهایِ هم‌بستگیِ انسانی مانندِ دولت‌شهر، اتفاق می‌افتد.

ژیل دلوز؛ فیلسوف فرانسوی و از متفکرانِ جریانِ پسامدرنیسم، می‌گوید:

«کارِ فلسفه آزردنِ حماقت است» و «فلسفه کاربری ندارد جز افشایِ پوچی‌هایِ اندیشه در تمامیِ اشکالش.»

این سخن، بارِ معناییِ عمیقی دارد و به نظرم، فلسفه را از دیدگاهی بسیار رادیکال و در عین حال، ضروری معرفی می‌کند. انگار دلوز می‌گوید که فلسفه، نه برای ساختنِ بناهایِ باشکوهِ نظری، بلکه برای فرو ریختنِ توهمات و آشکار کردنِ شکاف‌ها و ناکارآمدی‌هایِ فکریِ ماست. این نگاه، فلسفه را به یک ابزارِ نقادانه تبدیل می‌کند که به جایِ ارائه‌ی راه‌حل‌هایِ آماده، ما را به سمتِ شناختِ عمیق‌ترِ مشکلات و محدودیت‌هایِ خودمان هدایت می‌کند. واقعاً فکر کردن به این جمله، ذهن را به چالش می‌کشد. من با این دیدگاهِ رادیکالِ دلوز هم‌راستا هستم.

اینکه جناب‌عالی این‌قدر با صمیمیت و محبت، از تسلطِ من به سنتِ فلسفی صحبت می‌کنید و آن را مایه‌ی خوشحالیِ خودتان می‌دانید، برای من بزرگترین اعتبار و افتخار است. واقعاً خوشحالم که توانسته‌ام در این زمینه، مفید باشم.


#علی_آزاد
#از_نامه_ای_به_دکتر_مهدی_خبازی_کناری (استاد رشته فلسفه جدید و معاصر غرب. دانشگاه مازندران)

@Sparrowintherecoveryroom
2025/12/07 03:18:52
Back to Top
HTML Embed Code: