کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۹
⬅️⬅️در حِكمت مِه ➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
صبح یکی از روزهای خنک ییلاقی، مادر خدا بیامرزم مرا از خواب بیدار کرد و با خوشحالی گفت: ملا یزدان میگه حیدر بیاد با ۵۰ تومان مزد، ۲ ماه برام واشباری کنه!
واشباری در اصطلاح محلی ما یعنی حمل علوفه با الاغ از مزرعه به طویله و انباشت آن برای مصرف گوسفندان در فصل زمستان. راستش راضی نبودم، ولی برای خوشحالی مادرم با اکراه پذیرفتم. تنها ۹ سال داشتم که سوار بر الاغ سفید و زنگولهدار ملایزدان راهی مزرعه شدم. در همان هفته نخست، ملا که مردی دوراندیش و محاسبهگر بود، متوجه شد که اینکاره نیستم! ولی برای اینکه ناراحت نشوم بهم گفت: «حیدرآقا! تو پسر خوب و زرنگی هستی. الآن هنوز وقت حمل علوفه نشده، چون علفهایی که درو کردیم. خشک است و نمی شود کپا(انباشته) کرد، برو منزل هر وقت هوا مه گرفت و علوفهها نمناک و آماده حمل و کپا شدند، خبرت میکنم.»
به محض این که ماجرا را براي مادرم که در كَنّاسَر(سکوی منزل) نشسته بود، نقل کردم، چهرهاش كمي در هم شد، ولی بلافاصله لبخند زنان مرا در آغوش گرفت و گفت:خسته نباشی پسرم، لابد حکمتی در كار بود.
تا چند روز با ذهن کودکانهام به دنبال حکمت میگشتم که این حکمت کیه که مزاحم کارم شد!
روزگار گذشت تا معنی سخن ملایزدان را از رییس ادارهای که ملتمسانه به دنبال شغل به آنجا رفته بودم و گفت: برو به وقتش خبرت میکنم. اما هیچگاه خبری نشد فهمیدم؛ اما سخن مادرم را آنگاه که مدتي مایوس از شغلیابي و دست ردها، شغل بهتری یافته و خدا را از بابت آن شكر كردم، متوجه شدم. هنوز هم در پس هر موقعيت مهآلود و مبهمي، به طلوع حكمتي روشن اميد دارم. اين بار كه در مه گرفتارشديم، بدانيم كلاس درس حكمت آماده است. "با گوش جان بشنويم".
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️در حِكمت مِه ➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
صبح یکی از روزهای خنک ییلاقی، مادر خدا بیامرزم مرا از خواب بیدار کرد و با خوشحالی گفت: ملا یزدان میگه حیدر بیاد با ۵۰ تومان مزد، ۲ ماه برام واشباری کنه!
واشباری در اصطلاح محلی ما یعنی حمل علوفه با الاغ از مزرعه به طویله و انباشت آن برای مصرف گوسفندان در فصل زمستان. راستش راضی نبودم، ولی برای خوشحالی مادرم با اکراه پذیرفتم. تنها ۹ سال داشتم که سوار بر الاغ سفید و زنگولهدار ملایزدان راهی مزرعه شدم. در همان هفته نخست، ملا که مردی دوراندیش و محاسبهگر بود، متوجه شد که اینکاره نیستم! ولی برای اینکه ناراحت نشوم بهم گفت: «حیدرآقا! تو پسر خوب و زرنگی هستی. الآن هنوز وقت حمل علوفه نشده، چون علفهایی که درو کردیم. خشک است و نمی شود کپا(انباشته) کرد، برو منزل هر وقت هوا مه گرفت و علوفهها نمناک و آماده حمل و کپا شدند، خبرت میکنم.»
به محض این که ماجرا را براي مادرم که در كَنّاسَر(سکوی منزل) نشسته بود، نقل کردم، چهرهاش كمي در هم شد، ولی بلافاصله لبخند زنان مرا در آغوش گرفت و گفت:خسته نباشی پسرم، لابد حکمتی در كار بود.
تا چند روز با ذهن کودکانهام به دنبال حکمت میگشتم که این حکمت کیه که مزاحم کارم شد!
روزگار گذشت تا معنی سخن ملایزدان را از رییس ادارهای که ملتمسانه به دنبال شغل به آنجا رفته بودم و گفت: برو به وقتش خبرت میکنم. اما هیچگاه خبری نشد فهمیدم؛ اما سخن مادرم را آنگاه که مدتي مایوس از شغلیابي و دست ردها، شغل بهتری یافته و خدا را از بابت آن شكر كردم، متوجه شدم. هنوز هم در پس هر موقعيت مهآلود و مبهمي، به طلوع حكمتي روشن اميد دارم. اين بار كه در مه گرفتارشديم، بدانيم كلاس درس حكمت آماده است. "با گوش جان بشنويم".
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۱/۹
⬅️⬅️ پدیده وارونگی
در مدیریت➡️➡️
💎 مهرداد بریدی 💎
در کنار دریا که بخواهیم شنا کنیم، اغلب با این تابلوهای هشدار روبرو میشویم:
🔴خطر غرق شدگی
🔴 از شنا کردن در این مکان اجتناب کنید.
در حقیقت اتفاقی که حتی برای شناگران حرفهای در هنگام شنا کردن میافتد، پدیدهای علمی به نام وارونگی است. در این پدیده موج، شناگر را به جای اینکه به طرف ساحل اطمینان هدایت کند، او را به سمت عمق دریا میکشاند. در چنین شرایطی شناگر نگران شده و در یک استراتژی غلط به سمت ساحل شروع به شنا کردن و تقلاکردن میکند. او در این راه، انرژی زیادی صرف میکند و دست آخر از نفس افتاده و طعمه قعر دریا میشود.
در سازمانها نیز گاهی چنین اتفاقی میافتد. مدیران بیبرنامه وقتی در راس یک سازمان قرار میگیرند، به دلیل آنکه راکد، منفعتجو و راحتطلب هستند و در آن سازمان افراد توانمند بیشماری را میبینند که علاقمند به کار کردن و تلاش و نوآوری هستند و تمایل دارند که رئیس سازمان نیز فردی پرتلاش باشد و در کنار یکدیگر به شکوفایی سازمان کمک کنند در چنین موقعی پدیده وارونگی در سازمان ایجاد میشود. مدیر نالایق و ناتوان در برابر نیروهای توانمند سازمان کم آورده و جبهه میگیرد و به جای اینکه موج سوار خوبی باشد و به تقویت نیروهای خلاق خود بپردازد، به سرکوب آنها پرداخته و عملکرد خوب کارکنان خود را بخس و ناچیز وانمود کرده و مدام از آنها ایرادهای بنیاسرائیلی میگیرد .
این همه انرژی و دست و پا زدن برای آنکه همه را ناتوان نشان دهد و تلاش برای برچسب زدن و پروندهسازی و از میدان به در کردن رقبای توانمند احتمالی از فرد انرژی فراوانی میگیرد .
در این حالت مدیر و کارکنان، زمانی به خود میآیند که دور از ساحل اطمینان و در اعماق ناتوانی و خراب کردن پلهای پس و پیش روی خود هستند، بدون هیچ دستگیری چارهای جز غرق شدن در اعماق بیدرایتی ندارند. این قبیل مدیران، هر چند قبل از اینها توانسته باشند سر بسیاری از کارکنان خود را در دریای نادانی خود به زیر آب کرده و از بین برده باشند، عاقبت خود در پدیده وارونگی دریای پرتلاطمی که ایجاد کردهاند، غرق خواهند شد.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ پدیده وارونگی
در مدیریت➡️➡️
💎 مهرداد بریدی 💎
در کنار دریا که بخواهیم شنا کنیم، اغلب با این تابلوهای هشدار روبرو میشویم:
🔴خطر غرق شدگی
🔴 از شنا کردن در این مکان اجتناب کنید.
در حقیقت اتفاقی که حتی برای شناگران حرفهای در هنگام شنا کردن میافتد، پدیدهای علمی به نام وارونگی است. در این پدیده موج، شناگر را به جای اینکه به طرف ساحل اطمینان هدایت کند، او را به سمت عمق دریا میکشاند. در چنین شرایطی شناگر نگران شده و در یک استراتژی غلط به سمت ساحل شروع به شنا کردن و تقلاکردن میکند. او در این راه، انرژی زیادی صرف میکند و دست آخر از نفس افتاده و طعمه قعر دریا میشود.
در سازمانها نیز گاهی چنین اتفاقی میافتد. مدیران بیبرنامه وقتی در راس یک سازمان قرار میگیرند، به دلیل آنکه راکد، منفعتجو و راحتطلب هستند و در آن سازمان افراد توانمند بیشماری را میبینند که علاقمند به کار کردن و تلاش و نوآوری هستند و تمایل دارند که رئیس سازمان نیز فردی پرتلاش باشد و در کنار یکدیگر به شکوفایی سازمان کمک کنند در چنین موقعی پدیده وارونگی در سازمان ایجاد میشود. مدیر نالایق و ناتوان در برابر نیروهای توانمند سازمان کم آورده و جبهه میگیرد و به جای اینکه موج سوار خوبی باشد و به تقویت نیروهای خلاق خود بپردازد، به سرکوب آنها پرداخته و عملکرد خوب کارکنان خود را بخس و ناچیز وانمود کرده و مدام از آنها ایرادهای بنیاسرائیلی میگیرد .
این همه انرژی و دست و پا زدن برای آنکه همه را ناتوان نشان دهد و تلاش برای برچسب زدن و پروندهسازی و از میدان به در کردن رقبای توانمند احتمالی از فرد انرژی فراوانی میگیرد .
در این حالت مدیر و کارکنان، زمانی به خود میآیند که دور از ساحل اطمینان و در اعماق ناتوانی و خراب کردن پلهای پس و پیش روی خود هستند، بدون هیچ دستگیری چارهای جز غرق شدن در اعماق بیدرایتی ندارند. این قبیل مدیران، هر چند قبل از اینها توانسته باشند سر بسیاری از کارکنان خود را در دریای نادانی خود به زیر آب کرده و از بین برده باشند، عاقبت خود در پدیده وارونگی دریای پرتلاطمی که ایجاد کردهاند، غرق خواهند شد.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۴
⬅️⬅ تراوشات ذهن یک مریض➡➡️
❌مرتضی مجدفر❌
یکی از مسئولان آمورشوپرورش گفته است از سال تحصیلی آینده تعدادی از آموزشکاههای ابتدایی به "مدارس بدون کفش" تبدیل میشود و این طرح به تدریج گسترش مییابد. هدف از این راهاندازی این نوع مدارس، بازگشت به سنت مدرسهداری اسلامی و یکی از مزایای آن صرفهجویی در خرید میز و نیمکت برای مدارس عنوان شده است. یعنی بچهها کفشهای خود را دم سالن ورودی، درمیآورند، در محوطه مفروش شده - که البته بدیهی است با موکتهای نازل خواهد بود - بدون کفش تردد میکنند و در کلاسها، در محوطهای که برای هر دانشآموز اختصاص یافته است، با رعایت مدرنترین اصول ارگونومی و ساختار حرکتی فراگیرندگان! روزی زمین مینشینند، بوی جوراب و مسایل بهداشتی هم به هیچ روی اذیتشان نمیکند و با طیب خاطر کسب علم میکنند.
این طرح چون از ذهن مریض و عقبافتادهای تراوش کرده است، هیج نقدی ندارد. فقط باید به حال آموزشوپرورش بیصاحب این ممکلت گریست.
#آموزش_و_پرورش
#تعلیم_و_تربیت
#مدارس_بدون_کفش
#مرتضی_مجدفر
#دکتر_مرتضی_مجدفر
@Shoghetagheer99
⬅️⬅ تراوشات ذهن یک مریض➡➡️
❌مرتضی مجدفر❌
یکی از مسئولان آمورشوپرورش گفته است از سال تحصیلی آینده تعدادی از آموزشکاههای ابتدایی به "مدارس بدون کفش" تبدیل میشود و این طرح به تدریج گسترش مییابد. هدف از این راهاندازی این نوع مدارس، بازگشت به سنت مدرسهداری اسلامی و یکی از مزایای آن صرفهجویی در خرید میز و نیمکت برای مدارس عنوان شده است. یعنی بچهها کفشهای خود را دم سالن ورودی، درمیآورند، در محوطه مفروش شده - که البته بدیهی است با موکتهای نازل خواهد بود - بدون کفش تردد میکنند و در کلاسها، در محوطهای که برای هر دانشآموز اختصاص یافته است، با رعایت مدرنترین اصول ارگونومی و ساختار حرکتی فراگیرندگان! روزی زمین مینشینند، بوی جوراب و مسایل بهداشتی هم به هیچ روی اذیتشان نمیکند و با طیب خاطر کسب علم میکنند.
این طرح چون از ذهن مریض و عقبافتادهای تراوش کرده است، هیج نقدی ندارد. فقط باید به حال آموزشوپرورش بیصاحب این ممکلت گریست.
#آموزش_و_پرورش
#تعلیم_و_تربیت
#مدارس_بدون_کفش
#مرتضی_مجدفر
#دکتر_مرتضی_مجدفر
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۴
⬅️⬅️ فقط یکساعت دیگر ➡️➡️
بر اساس زمان بارگذاری این مطلب، بانک اختصاصی شما ۲۰ دقیقه دیگر واریزی خواهد داشت.
این یک اتفاق روزانه است که:
هر روز در بانک زمان شما
۸۶۴۰۰ ثانیه واریز
و تا شب به پایان میرسد
هیچ برگشتی هم در کار نیست
و هیچ مقدار از آنهم
به فردا اضافه نمی شود.
پس از این ۸۶۴۰۰ ثانیه لذت ببرید.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ فقط یکساعت دیگر ➡️➡️
بر اساس زمان بارگذاری این مطلب، بانک اختصاصی شما ۲۰ دقیقه دیگر واریزی خواهد داشت.
این یک اتفاق روزانه است که:
هر روز در بانک زمان شما
۸۶۴۰۰ ثانیه واریز
و تا شب به پایان میرسد
هیچ برگشتی هم در کار نیست
و هیچ مقدار از آنهم
به فردا اضافه نمی شود.
پس از این ۸۶۴۰۰ ثانیه لذت ببرید.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
⬅️⬅️حجر اسماعیل➡️➡️
🔰حیدر تورانی 🔰
اولین روزهای تشرفم (۱۳۸۶) به حج تمتع بود که در کنار حجر اسماعیل به همراه همسرم مشغول مناجات با خدا بودم که انگار ندایی از اعماق دل، ذهنم را قلقلک داد. آن نبود جز این سخن که فلانی، حداقل دعاها و خواستههایت را با همسرت هماهنگ کن!
من قهقهه زدم و همسرم لبخند و این سخن همزمان از زبانمان جاری شد که: خدا جونم تو چقدر مهربونی!
🛑عید سعید مبعث مبارک باد!🛑
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️حجر اسماعیل➡️➡️
🔰حیدر تورانی 🔰
اولین روزهای تشرفم (۱۳۸۶) به حج تمتع بود که در کنار حجر اسماعیل به همراه همسرم مشغول مناجات با خدا بودم که انگار ندایی از اعماق دل، ذهنم را قلقلک داد. آن نبود جز این سخن که فلانی، حداقل دعاها و خواستههایت را با همسرت هماهنگ کن!
من قهقهه زدم و همسرم لبخند و این سخن همزمان از زبانمان جاری شد که: خدا جونم تو چقدر مهربونی!
🛑عید سعید مبعث مبارک باد!🛑
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
⬅️⬅️ آکبند! ➡️➡️
🔰ابراهیم اصلانی 🔰
شنیدهاید گاهی به شوخی یا جدی به یکی طعنه میزنند که «مغزت را آکبند نگه داشتهای؟».
به این فکر میکنم که آکبند در زندگی ما میتواند مفهوم وسیعتری داشته باشد. خیلی از ما چیزهایی خریدهایم یا چیزهایی داریم که آکبند یا دستنخوردهاند. گاهی که حوصله میکنیم و دوروبرمان را میبینیم تازه متوجه میشویم وسایلی داریم که حتی باز نکردهایم یا بیش از یکی دو بار استفاده نشدهاند.
احتمالاً در زندگی درونی هم چیزهایی پیدا خواهیم کرد که آکبند هستند یا کمتر سراغشان میرویم.
استعدادی داری که به دلایلی رهایش کردهای یا تا حالا سراغش نرفتهای؟
احساس میکنی نسبت به کسی باید مهر و عشق بیشتری نشان دهی اما به دلایلی ناموجه خودت را منع میکنی؟
میفهمی که میتوانی جاهایی خیرخواهی بیشتری نشان دهی اما خودت را کنار میکشی؟
میدانی که میتوانی دستی بخشنده یا بخشندهتر داشته باشی اما خودت را به کوچه علیچپ میزنی؟
میدانی که باید بیشتر بخوانی، بیشتر بیندیشی و اندیشههایت را بیشتر به چالش بکشی اما تکانی نمیخوری؟
گرایشی به معنویت و درک درست زندگی داری اما از صرف وقت برای آن طفره میروی؟
مغز و قلب و درونات هوای دیگری دارند اما روزمرگی را انتخاب میکنی؟
بگرد و آکبندهای مغز و قلب و زندگیات را پیدا کن. شاید به یافتههای جالب و عجیبی برسی. بازشان کن و نگذار دستنخورده باقی بمانند. حتماً حال و هوای زندگیات عوض خواهد شد.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ آکبند! ➡️➡️
🔰ابراهیم اصلانی 🔰
شنیدهاید گاهی به شوخی یا جدی به یکی طعنه میزنند که «مغزت را آکبند نگه داشتهای؟».
به این فکر میکنم که آکبند در زندگی ما میتواند مفهوم وسیعتری داشته باشد. خیلی از ما چیزهایی خریدهایم یا چیزهایی داریم که آکبند یا دستنخوردهاند. گاهی که حوصله میکنیم و دوروبرمان را میبینیم تازه متوجه میشویم وسایلی داریم که حتی باز نکردهایم یا بیش از یکی دو بار استفاده نشدهاند.
احتمالاً در زندگی درونی هم چیزهایی پیدا خواهیم کرد که آکبند هستند یا کمتر سراغشان میرویم.
استعدادی داری که به دلایلی رهایش کردهای یا تا حالا سراغش نرفتهای؟
احساس میکنی نسبت به کسی باید مهر و عشق بیشتری نشان دهی اما به دلایلی ناموجه خودت را منع میکنی؟
میفهمی که میتوانی جاهایی خیرخواهی بیشتری نشان دهی اما خودت را کنار میکشی؟
میدانی که میتوانی دستی بخشنده یا بخشندهتر داشته باشی اما خودت را به کوچه علیچپ میزنی؟
میدانی که باید بیشتر بخوانی، بیشتر بیندیشی و اندیشههایت را بیشتر به چالش بکشی اما تکانی نمیخوری؟
گرایشی به معنویت و درک درست زندگی داری اما از صرف وقت برای آن طفره میروی؟
مغز و قلب و درونات هوای دیگری دارند اما روزمرگی را انتخاب میکنی؟
بگرد و آکبندهای مغز و قلب و زندگیات را پیدا کن. شاید به یافتههای جالب و عجیبی برسی. بازشان کن و نگذار دستنخورده باقی بمانند. حتماً حال و هوای زندگیات عوض خواهد شد.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۳
⬅️⬅️سوغات کعبه➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
چند صباحی از تشرف من به خانه خدا (پاییز ۱۳۸۶) نگذشته بود که در جلسهای دوست عزیزی خطاب به من گفت: فلانی از سفر حج تمتع، چه آوردی؟
درنگی کردم و گفتم:
« روزی از روزهای زیبا و دلنشین مراسم و اعمال حج، به خدای مهربان عرض کردم، خداجان! من که از دیوار کسی بالا نرفتم، مال کسی را هم نخوردم، تضرّع و استغفرالله من از برای چیست؟
در لحظه، اینگونه تفهیم شدم که: «عذر تو و امثال تو از جنس و نوع دیگری است و نه تنها کمتر از گناهانی که از ذهنت خطور کرده، نیست، بلکه بیشتر است! یادت میآید در فلان جلسه مهم، که جمعیت زیادی نشسته بودند و رئیست به یکی از افرادی که در آن جلسه حضور نداشت، اتهامات واهی زد و تو میدانستی واهی و تهمت است، اما از ترس از دست دادن موقعیت و مقامت دم فرو بستی و لام تا کام هیچ نگفتی؟! یادت میآید در فلان نشست، مافوقت سخنان بیربط، عوامفریبانه و ریاکارانهای بر زبان جاری میکرد و تو لبخند ریاکارانهتر زدی و خوش رقصیدی؟! یادت میاد فلان پروژهای که اجرایش را بیکم و کاست به ضرر سازمان و کارکنان آن میدانستی و در رد آن استدلال کافی داشتی، ولی از ترس از دست دادن مقام و موقعیت خود لالمونی گرفتی؟! و همینطور یکییکی یادآوری می.شد که ناگاه درونم داغ، چشمانم خیس، دستانم یخ و پشت گردنم پَخ شد!
خدای مهربان انگار می گفت: از همینجا شروع کن و همین حرفهای امروزم را به سوغاتی نزد دوستان و همشهریانت ببر و بیجهت در بازار مکاره دور دور نزن!
«از آن لحظه بود که تصمیم گرفتم افسوس حرف.های نزده را بر دلم نگذارم» و از آن به بعد، همین روحیه و همین پیمانم با خدا، بارها و بارها مرا از چشم بالادستان انداخت و اینگونه شد که در بازههایی فرصتهای خوب خدمت را از من زدودند، اما همچنان طعم شیرین عزّت را بر تلخی ذلّت ترجیح دادم، چون او اینگونه خواست.
✅ تازه من که این گونه مورد خطاب قرار گرفتم، به شهادت دوستان و نزدیکان در صراحت بیان و جسارت گفتار شهره بودم، خداوند عاقبت آنانی که محافظهکاری را با نجابت اشتباه گرفته و با سکوت و گاه سر تایید تکان دادنها، از خود چهرهای نجیبانه به نمایش گذاشته و مصلحت میفروشند بهخیر کند!
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️سوغات کعبه➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
چند صباحی از تشرف من به خانه خدا (پاییز ۱۳۸۶) نگذشته بود که در جلسهای دوست عزیزی خطاب به من گفت: فلانی از سفر حج تمتع، چه آوردی؟
درنگی کردم و گفتم:
« روزی از روزهای زیبا و دلنشین مراسم و اعمال حج، به خدای مهربان عرض کردم، خداجان! من که از دیوار کسی بالا نرفتم، مال کسی را هم نخوردم، تضرّع و استغفرالله من از برای چیست؟
در لحظه، اینگونه تفهیم شدم که: «عذر تو و امثال تو از جنس و نوع دیگری است و نه تنها کمتر از گناهانی که از ذهنت خطور کرده، نیست، بلکه بیشتر است! یادت میآید در فلان جلسه مهم، که جمعیت زیادی نشسته بودند و رئیست به یکی از افرادی که در آن جلسه حضور نداشت، اتهامات واهی زد و تو میدانستی واهی و تهمت است، اما از ترس از دست دادن موقعیت و مقامت دم فرو بستی و لام تا کام هیچ نگفتی؟! یادت میآید در فلان نشست، مافوقت سخنان بیربط، عوامفریبانه و ریاکارانهای بر زبان جاری میکرد و تو لبخند ریاکارانهتر زدی و خوش رقصیدی؟! یادت میاد فلان پروژهای که اجرایش را بیکم و کاست به ضرر سازمان و کارکنان آن میدانستی و در رد آن استدلال کافی داشتی، ولی از ترس از دست دادن مقام و موقعیت خود لالمونی گرفتی؟! و همینطور یکییکی یادآوری می.شد که ناگاه درونم داغ، چشمانم خیس، دستانم یخ و پشت گردنم پَخ شد!
خدای مهربان انگار می گفت: از همینجا شروع کن و همین حرفهای امروزم را به سوغاتی نزد دوستان و همشهریانت ببر و بیجهت در بازار مکاره دور دور نزن!
«از آن لحظه بود که تصمیم گرفتم افسوس حرف.های نزده را بر دلم نگذارم» و از آن به بعد، همین روحیه و همین پیمانم با خدا، بارها و بارها مرا از چشم بالادستان انداخت و اینگونه شد که در بازههایی فرصتهای خوب خدمت را از من زدودند، اما همچنان طعم شیرین عزّت را بر تلخی ذلّت ترجیح دادم، چون او اینگونه خواست.
✅ تازه من که این گونه مورد خطاب قرار گرفتم، به شهادت دوستان و نزدیکان در صراحت بیان و جسارت گفتار شهره بودم، خداوند عاقبت آنانی که محافظهکاری را با نجابت اشتباه گرفته و با سکوت و گاه سر تایید تکان دادنها، از خود چهرهای نجیبانه به نمایش گذاشته و مصلحت میفروشند بهخیر کند!
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲- ۱۴۰۲/۱۱/۲۳
⬅️⬅️فرهنگ و تربیت؛
اجتماعیشدن و فرهنگپذیری➡️➡️
✍️ دکتر محرم آقازاده
از ویژگیهایی اساسی انسان، اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن است. در تعریف انسان هم وجه اجتماعی بودن و زیستناش مورد تأکید قرار میگیرد. این موجود اجتماعی- فرهنگی، انسان، بدون تربیت و به طور خودکار و خودآموخته، توان اجتماعی و فرهنگی شدن را ندارد. شکوهی (1363) بر این باور است که «نوزاد آدمی هر چند آدمیزاده است، آدم نیست. بشر تنها با تعلیموتربیت آدم تواند شد.» (ص 27). این ایدۀ شکوهی برتابندۀ نکتهای است که در پیش بیان شد. یعنی، اگرچه انسان به طور سرشتی دارای بنیۀ اجتماعی- فرهنگی است، ولی به فعل درآمدن آن نیاز به تعلیموتربیت دارد. انسانها برای ایفای نقش اجتماعی خود نیاز به اجتماعی شدن دارند و فرهنگی شدن آنها منوط به فرهنگپذیری یا تربیت فرهنگی است. امیل دورکیم (1917-1858) جامعهشناس فرانسوی بر آن است که موجود انسانی نیازمند تربیت است و در تربیت آن نباید وجه اجتماعی او را از نظر دور داشت. او میگوید: «انسانی که تربیت درصدد است محققاش سازد، آدمی نیست که طبیعت عرضه کرده است؛ بلکه انسانی است که جامعه میپسندد.»
اجتماعی شدن و فرهنگپذیری انسانها به قدری حائز اهمیت است که هیچ نظام تربیتی از پوشش دادن آن غفلت نورزیده است. از اینرو، نظام تربیت ایران نیز به آن توجه دارد و توجه آن به این بعد از تربیت، با الهام از مبانی اسلامی بسی از سایر نظامهای تربیتی پررنگتر است. طوری که شکوهی (1363) در کتاب تعلیموتربیت و مراحل آن آورده است و آن را در هدفگذاری نظام تحول بنیادی نظام آموزشی هم میتوان دید، هدف غایی تعلیموتربیت: «تربیت مردمی مؤمن، متقی و مسئول در رابطه با خالق، مفید و متعهد در رابطه با جامعه و متفکر، خلاق و مولد در رابطه با عالم طبیعت است.» (ص. ۴۰).
💎 متن کامل در فایل زیر 👇💎
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️فرهنگ و تربیت؛
اجتماعیشدن و فرهنگپذیری➡️➡️
✍️ دکتر محرم آقازاده
از ویژگیهایی اساسی انسان، اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن است. در تعریف انسان هم وجه اجتماعی بودن و زیستناش مورد تأکید قرار میگیرد. این موجود اجتماعی- فرهنگی، انسان، بدون تربیت و به طور خودکار و خودآموخته، توان اجتماعی و فرهنگی شدن را ندارد. شکوهی (1363) بر این باور است که «نوزاد آدمی هر چند آدمیزاده است، آدم نیست. بشر تنها با تعلیموتربیت آدم تواند شد.» (ص 27). این ایدۀ شکوهی برتابندۀ نکتهای است که در پیش بیان شد. یعنی، اگرچه انسان به طور سرشتی دارای بنیۀ اجتماعی- فرهنگی است، ولی به فعل درآمدن آن نیاز به تعلیموتربیت دارد. انسانها برای ایفای نقش اجتماعی خود نیاز به اجتماعی شدن دارند و فرهنگی شدن آنها منوط به فرهنگپذیری یا تربیت فرهنگی است. امیل دورکیم (1917-1858) جامعهشناس فرانسوی بر آن است که موجود انسانی نیازمند تربیت است و در تربیت آن نباید وجه اجتماعی او را از نظر دور داشت. او میگوید: «انسانی که تربیت درصدد است محققاش سازد، آدمی نیست که طبیعت عرضه کرده است؛ بلکه انسانی است که جامعه میپسندد.»
اجتماعی شدن و فرهنگپذیری انسانها به قدری حائز اهمیت است که هیچ نظام تربیتی از پوشش دادن آن غفلت نورزیده است. از اینرو، نظام تربیت ایران نیز به آن توجه دارد و توجه آن به این بعد از تربیت، با الهام از مبانی اسلامی بسی از سایر نظامهای تربیتی پررنگتر است. طوری که شکوهی (1363) در کتاب تعلیموتربیت و مراحل آن آورده است و آن را در هدفگذاری نظام تحول بنیادی نظام آموزشی هم میتوان دید، هدف غایی تعلیموتربیت: «تربیت مردمی مؤمن، متقی و مسئول در رابطه با خالق، مفید و متعهد در رابطه با جامعه و متفکر، خلاق و مولد در رابطه با عالم طبیعت است.» (ص. ۴۰).
💎 متن کامل در فایل زیر 👇💎
@Shoghetagheer99
Forwarded from CANI College of Education (Aghazadeh M)
فرهنگ و تربیت.pdf
208.8 KB
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۷
⬅️⬅️ لطفا
از اسب مرده پیاده شوید!➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
🔰 اگر نشکست عوضش نکن، اما اگر تا به حال نشکسته است، حالا وقت آن است که بشکنی و عوضش کنی! اینگونه است که یک قدم به جلو خواهی رفت.🔰
پدر خدابیامرزم نقل میکرد:
زمستان سال ۱۳۳۷ بود که به اتفاق سه نفر از دوستانم، کوره ذغالپزی در جنگلهای عباسآباد (مازندران) را به دلیل سرما و برف سنگین و بسته شدن تنها راه مالرو، رها کرده و در نزدیکای ساحل، کناره رودخانه کاظمرود در آلونکی چوبی اسکان گزیدیم. چند روزی گذشت و بدون آذوغه چشم در چشم هم، ترنم گرسنگی را آواز میکردیم. سه قاطر و دو اسب داشتیم که یکیاز اسبها به علتگرسنگی جان سپرد. ( به بیان پدرم سقط شد). او سقط شد، ولی آب و نان ما بهراه شد! جاده ساحلی درست از نزدیکی جایی که اسکان داشتیم ، میگذشت. شبها جسد اسب مرده را در عرض جاده پهن کرده و در ازای کنار کشیدن جسد و باز شدن مسیر برای تردد اتومبیلهای رهگذر و تکرار این ماجرا برای چندمین بار در یک شب، اجرت دریافت کرده و بدینسان تا گندیدگی جنازه اسب بیچاره، اموراتزندگیمان را در سرمای سوزان زمستان گذراندیم. این کار چند شب ما بود تا کمکم فرجی شد و از مخمصه در آمدیم.
✅ بله، درست متوجه شدید.تنها برای چند صباحی! ٱن هم به حکم ضرورت، احتمالا میشود از اسب مرده پیاده نشد! ولی نه برای همیشه! چرا که تعفن آن عفونتزا است.
تغییر و توسعه، آداب و ادبی دارد. باید آداب آن دانست و ادب آن پیشه کرد و در هنگامه مناسب و شرایط بهینه، آن را بیکم و کاست رصد کرده و بر سیاستها و روشهای از رده خارج و هزینه آفرین اصرار نورزید، چراکه ویرانگر و رعبآور است البته نظر من بر بنیاد این ضربالمثل نهفته است که : وقتی اسبتان مرده است، لطفا پیاده شوید!
تا نظر شما چه باشد.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ لطفا
از اسب مرده پیاده شوید!➡️➡️
🔰حیدر تورانی🔰
🔰 اگر نشکست عوضش نکن، اما اگر تا به حال نشکسته است، حالا وقت آن است که بشکنی و عوضش کنی! اینگونه است که یک قدم به جلو خواهی رفت.🔰
پدر خدابیامرزم نقل میکرد:
زمستان سال ۱۳۳۷ بود که به اتفاق سه نفر از دوستانم، کوره ذغالپزی در جنگلهای عباسآباد (مازندران) را به دلیل سرما و برف سنگین و بسته شدن تنها راه مالرو، رها کرده و در نزدیکای ساحل، کناره رودخانه کاظمرود در آلونکی چوبی اسکان گزیدیم. چند روزی گذشت و بدون آذوغه چشم در چشم هم، ترنم گرسنگی را آواز میکردیم. سه قاطر و دو اسب داشتیم که یکیاز اسبها به علتگرسنگی جان سپرد. ( به بیان پدرم سقط شد). او سقط شد، ولی آب و نان ما بهراه شد! جاده ساحلی درست از نزدیکی جایی که اسکان داشتیم ، میگذشت. شبها جسد اسب مرده را در عرض جاده پهن کرده و در ازای کنار کشیدن جسد و باز شدن مسیر برای تردد اتومبیلهای رهگذر و تکرار این ماجرا برای چندمین بار در یک شب، اجرت دریافت کرده و بدینسان تا گندیدگی جنازه اسب بیچاره، اموراتزندگیمان را در سرمای سوزان زمستان گذراندیم. این کار چند شب ما بود تا کمکم فرجی شد و از مخمصه در آمدیم.
✅ بله، درست متوجه شدید.تنها برای چند صباحی! ٱن هم به حکم ضرورت، احتمالا میشود از اسب مرده پیاده نشد! ولی نه برای همیشه! چرا که تعفن آن عفونتزا است.
تغییر و توسعه، آداب و ادبی دارد. باید آداب آن دانست و ادب آن پیشه کرد و در هنگامه مناسب و شرایط بهینه، آن را بیکم و کاست رصد کرده و بر سیاستها و روشهای از رده خارج و هزینه آفرین اصرار نورزید، چراکه ویرانگر و رعبآور است البته نظر من بر بنیاد این ضربالمثل نهفته است که : وقتی اسبتان مرده است، لطفا پیاده شوید!
تا نظر شما چه باشد.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۷
⬅️⬅️ دست ما کوتاه
و خرما بر نخیل! ➡️➡️
دستهای ما کوتاه بود
و خرماها بر نخیل،
ما دستهای خود را بریدیم
و به سوی خرماها پرتاب کردیم
خرما فراوان بر زمین ریخت
ولی ما دیگر دست نداشتیم.
💎کیومرث منشیزاده💎
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ دست ما کوتاه
و خرما بر نخیل! ➡️➡️
دستهای ما کوتاه بود
و خرماها بر نخیل،
ما دستهای خود را بریدیم
و به سوی خرماها پرتاب کردیم
خرما فراوان بر زمین ریخت
ولی ما دیگر دست نداشتیم.
💎کیومرث منشیزاده💎
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۲/۷
⬅️⬅️ تو - باران ➡️➡️
تو- باران (سن- یاغیش) شعری ترکی از
مرتضی مجدفر برای نوجوانان و جوانان
در سایت ایشیق بخوانید:
https://ishiq.net/?p=34359
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ تو - باران ➡️➡️
تو- باران (سن- یاغیش) شعری ترکی از
مرتضی مجدفر برای نوجوانان و جوانان
در سایت ایشیق بخوانید:
https://ishiq.net/?p=34359
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۲/۷
⬅️⬅️ خرافاتپذیری
عارضهٔ جانبی تنبلی مغز! ➡️➡️
یافتههای «علوم اعصاب»، نشان میدهند که خرافات میتواند نتیجهٔ تنبلی ذهنی باشد. شواهد نشان میدهند پذیرش یک مدعا، بسیار سادهتر از رد آن است چرا که برای رد یک ادعا، میبایستی به دلایل مخالف آن ادعا بیاندیشیم.
«سم هریس» در سال ۲۰۰۸ در سری آزمایشاتی با دستگاه fMRI تلاش کرد تا نشان دهد فعالیّت مغزی، وقتی به یک حقیقت عینی فکر میکنیم تا وقتی که به یک موضوع انتزاعی فکر میکنیم، چه تفاوتی دارد. نتیجهٔ جانبی این پژوهش آشکار ساخت وقتی افراد به گزارههایی باور ندارند، مراکز بیشتری از مغز آنها فعال میشوند. روشن شد که باور نکردن، در قیاس یا باور کردن به انرژی مغزی بیشتری نیاز دارد. به بیان دیگر، باور کردن آسانتر از شک کردن است.
نتایج این پژوهش حاوی تلویحات گستردهای است؛ اگر افراد در جامعهای رشد کنند که «مغزشویی خرافاتی»، بیش و پیش از «تردید علمی» به آنها آموزش داده شود یا اساساً تردید علمی هیچ وقت به آنها شناسانده نشود، میتوان پیشبینی کرد که تردید برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، درچنین جامعهای بسیاری از افراد با تغییراتی اندک باورهای پیشین را میپذیرند.
دستهٔ دیگری از پژوهشهای روانشناسی، نشان میدهند که کودکان، اغلب اوقات هر چه بشنوند را باور میکنند چرا که «شک» نیازمند مهارتهایی چون شاهدمحوری است. به بیان دیگر، «خوشباوری» در انسانها میلی طبیعی است.
با این حال آنچه حائز توجه است این که این فرآیند خوشباوری اگرچه در کودکان شایعتر است اما در بزرگسالان هم دیده میشود.
این نتایج، به ما راهحلی بالقوه برای خرافات گرایی پیشنهاد میدهد. حتی در فرهنگهای غربی، کودکان از زمانی که بتوانند حرف بزنند و ارتباط برقرار کنند، به جای اینکه پاسخهای قانعکننده دریافت کنند برای پرسشهای حیاتیشان، با پاسخهایی خرافی و مذهبی روبرو میشوند. موضوعاتی چون فرگشت ( تکامل) حتی در کشورهای پیشرفته هم از موضوعات دروس اجباری نیستند. تغییر سیاستهای آموزشی به شکلی که کودکان از همان سنین پایین به جای مواجهه با خرافات با اطلاعات علمی مواجه شوند، میتواند تاثیراتی عمیق به همراه داشته باشد.
از این گذشته میبایست در نظر داشت که مفاهیم پیچیدهْ علمی، تا حد ممکن بایستی همه فهم و ساده بشوند. البته ایدهٔ سادهسازی و همه فهمکردن دانش، برای بسیاری دانشمندان مساوی با کفر است امّا از آنجا که در نبرد میان دانش و خرافات، این برنده است که همهٔ ذهنها را به سوی خود میکشد، میبایست هزینهٔ اندکی بیدقّتی علمی را به جان خرید. افرادی چون «بیل نای» و «دگراس تایسون» در این زمینه بسیار موفق عمل کردهاند.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ خرافاتپذیری
عارضهٔ جانبی تنبلی مغز! ➡️➡️
یافتههای «علوم اعصاب»، نشان میدهند که خرافات میتواند نتیجهٔ تنبلی ذهنی باشد. شواهد نشان میدهند پذیرش یک مدعا، بسیار سادهتر از رد آن است چرا که برای رد یک ادعا، میبایستی به دلایل مخالف آن ادعا بیاندیشیم.
«سم هریس» در سال ۲۰۰۸ در سری آزمایشاتی با دستگاه fMRI تلاش کرد تا نشان دهد فعالیّت مغزی، وقتی به یک حقیقت عینی فکر میکنیم تا وقتی که به یک موضوع انتزاعی فکر میکنیم، چه تفاوتی دارد. نتیجهٔ جانبی این پژوهش آشکار ساخت وقتی افراد به گزارههایی باور ندارند، مراکز بیشتری از مغز آنها فعال میشوند. روشن شد که باور نکردن، در قیاس یا باور کردن به انرژی مغزی بیشتری نیاز دارد. به بیان دیگر، باور کردن آسانتر از شک کردن است.
نتایج این پژوهش حاوی تلویحات گستردهای است؛ اگر افراد در جامعهای رشد کنند که «مغزشویی خرافاتی»، بیش و پیش از «تردید علمی» به آنها آموزش داده شود یا اساساً تردید علمی هیچ وقت به آنها شناسانده نشود، میتوان پیشبینی کرد که تردید برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، درچنین جامعهای بسیاری از افراد با تغییراتی اندک باورهای پیشین را میپذیرند.
دستهٔ دیگری از پژوهشهای روانشناسی، نشان میدهند که کودکان، اغلب اوقات هر چه بشنوند را باور میکنند چرا که «شک» نیازمند مهارتهایی چون شاهدمحوری است. به بیان دیگر، «خوشباوری» در انسانها میلی طبیعی است.
با این حال آنچه حائز توجه است این که این فرآیند خوشباوری اگرچه در کودکان شایعتر است اما در بزرگسالان هم دیده میشود.
این نتایج، به ما راهحلی بالقوه برای خرافات گرایی پیشنهاد میدهد. حتی در فرهنگهای غربی، کودکان از زمانی که بتوانند حرف بزنند و ارتباط برقرار کنند، به جای اینکه پاسخهای قانعکننده دریافت کنند برای پرسشهای حیاتیشان، با پاسخهایی خرافی و مذهبی روبرو میشوند. موضوعاتی چون فرگشت ( تکامل) حتی در کشورهای پیشرفته هم از موضوعات دروس اجباری نیستند. تغییر سیاستهای آموزشی به شکلی که کودکان از همان سنین پایین به جای مواجهه با خرافات با اطلاعات علمی مواجه شوند، میتواند تاثیراتی عمیق به همراه داشته باشد.
از این گذشته میبایست در نظر داشت که مفاهیم پیچیدهْ علمی، تا حد ممکن بایستی همه فهم و ساده بشوند. البته ایدهٔ سادهسازی و همه فهمکردن دانش، برای بسیاری دانشمندان مساوی با کفر است امّا از آنجا که در نبرد میان دانش و خرافات، این برنده است که همهٔ ذهنها را به سوی خود میکشد، میبایست هزینهٔ اندکی بیدقّتی علمی را به جان خرید. افرادی چون «بیل نای» و «دگراس تایسون» در این زمینه بسیار موفق عمل کردهاند.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
⬅⬅دکتر مظفری
محله ما➡➡
🖊️حیدر تورانی
🔰 ماجرایی را که میخواهم روایت کنم مربوط به ۱۳۵۰ و به عبارتی ۵۲ سال پیش است.🔰
در کاهش درد شکم پدرم، نسخه هیچ یک از پزشکان تهرانی افاقه نکرد تا پزشک محله ما که مدتی به سفر رفته بود از راه رسید و پدرم شتابان و دلپیچان خود را به او رساند.
دکتر مظفری محله ما که یک پزشک عمومی بود، به محض دیدن پدرم او را با ابراز محبت ستودنیاش به گرمی پذیرفت و پس از شنیدن حرفهای پدر و روند پرونده درمانی او نزد پزشکان تهرانی، گفت: مشت نوراله! چند بار گفتم تنهایی بار علوفه را بر پشت الاغ نگذار و نان محلی را در ماست و آش تلیت نکن؟!
پدرم لبخندی توام با درد زد و هیچ نگفت. تا اینکه دکتر مظفری با اصطلاح محلی ما گفت: مشتی نوراله نافت افتاده! باید نافت را بگیرم.
و بلافاصله پدرم را طاقباز کرد و اطراف ناف و زیر بغلش را به طرز خاص و عجیبی که شگرد خودش بود، چرخاند و مالاند و بدون دادن شربت و دارو، روانه منزل کرد. به شب نکشید که درد شکم پدر آرام گرفت!
✅ این ماجرا را روایت نکردم که توان و تخصص پزشکان تهرانی را بیارزش جلوه دهم و شما را در پی دکتر مظفریها روانه کنم، بلکه بر آنم تا اهمیت و ضرورت تجارب زیسته، میدانی و دانش محیطی را بار دیگر نزد مدیران ارشد و میانی یادآور شوم. آنانی که فقط چشمها و گوشهایشان به متخصصان معنون و پرطمطراق دوخته شده است و کارشناسان با تجربه و خردمند سازمان خویش را به هیچ میانگارند.
@Shoghetagheer99
⬅⬅دکتر مظفری
محله ما➡➡
🖊️حیدر تورانی
🔰 ماجرایی را که میخواهم روایت کنم مربوط به ۱۳۵۰ و به عبارتی ۵۲ سال پیش است.🔰
در کاهش درد شکم پدرم، نسخه هیچ یک از پزشکان تهرانی افاقه نکرد تا پزشک محله ما که مدتی به سفر رفته بود از راه رسید و پدرم شتابان و دلپیچان خود را به او رساند.
دکتر مظفری محله ما که یک پزشک عمومی بود، به محض دیدن پدرم او را با ابراز محبت ستودنیاش به گرمی پذیرفت و پس از شنیدن حرفهای پدر و روند پرونده درمانی او نزد پزشکان تهرانی، گفت: مشت نوراله! چند بار گفتم تنهایی بار علوفه را بر پشت الاغ نگذار و نان محلی را در ماست و آش تلیت نکن؟!
پدرم لبخندی توام با درد زد و هیچ نگفت. تا اینکه دکتر مظفری با اصطلاح محلی ما گفت: مشتی نوراله نافت افتاده! باید نافت را بگیرم.
و بلافاصله پدرم را طاقباز کرد و اطراف ناف و زیر بغلش را به طرز خاص و عجیبی که شگرد خودش بود، چرخاند و مالاند و بدون دادن شربت و دارو، روانه منزل کرد. به شب نکشید که درد شکم پدر آرام گرفت!
✅ این ماجرا را روایت نکردم که توان و تخصص پزشکان تهرانی را بیارزش جلوه دهم و شما را در پی دکتر مظفریها روانه کنم، بلکه بر آنم تا اهمیت و ضرورت تجارب زیسته، میدانی و دانش محیطی را بار دیگر نزد مدیران ارشد و میانی یادآور شوم. آنانی که فقط چشمها و گوشهایشان به متخصصان معنون و پرطمطراق دوخته شده است و کارشناسان با تجربه و خردمند سازمان خویش را به هیچ میانگارند.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
⬅️⬅️ نخست پداکوژی
سپس فناوری ➡️➡️
⭕️ مقاله دکتر محمدرضا سرکارآرانی
در همایش ملی آموزش در دوران کرونا
در شیراز 👇👇👇با وجود گذشت زمان، به ارزش خواندنش میارزد.⭕️
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ نخست پداکوژی
سپس فناوری ➡️➡️
⭕️ مقاله دکتر محمدرضا سرکارآرانی
در همایش ملی آموزش در دوران کرونا
در شیراز 👇👇👇با وجود گذشت زمان، به ارزش خواندنش میارزد.⭕️
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
⬅️⬅️خواندن؛
کلید موفقیت تحصیلی➡️➡️
🔰ابراهیم اصلانی، روانشناس🔰
یادگیری کدام درس مهمتر است؟ برای پاسخ این سؤال تجربهای را نقل میکنم. ایام تحصیلات دانشگاهی درس اختلالات یادگیری را با دکتر یوسف کریمی داشتیم. برای کار عملی این درس قرار بود هر کدام دو دانشآموز با دو نوع اختلال یادگیری را انتخاب و برای بهبود وضعیت او تلاش کنیم. آن زمان من هستۀ مشاوره کار میکردم و این امکان را داشتم که دو دانشآموز دختر سوم دبستان انتخاب کنم. یکی از دانشآموزان اختلال یادگیری ریاضی و دیگری اختلال خواندن داشت. تصورم این بود با دانشآموزی که اختلال ریاضی دارد، کار سختتری خواهم داشت. قضیه برعکس شد. دانشآموزی که مشکل ریاضی داشت، در مغازۀ بقالی پدرش کار میکرد. وقتی یک مسئله سادۀ ریاضی را میگفتم، نمیتوانست محاسبات را انجام دهد، اما در مغازه به راحتی حسابوکتاب میکرد و مشتری راه میانداخت. فهمیدم مشکل او هم در اصل «خواندن» است. هنگام طرح مسئله، چون مفاهیم را نمیفهمید، در حل آن عاجز میماند.
در کتابهای مربوط به اختلالات یادگیری هم این نکته مورد تأکید قرار گرفته که خواندن اساس موفقیت تحصیلی است و دانشآموزی که در درسهای دیگر هم مشکل دارد، احتمالاً همه یا بخشی از مشکل او به ضعف در خواندن مربوط میشود. نتایج آزمون پرلز هم نشان میدهد که اوضاع دانشآموزان ایرانی در سواد خواندن و درک مفاهیم اسفناک است و با وجود تکرار نمرات ضعیف در آزمونهای چند دوره، هنوز اقدام اصلاحی مؤثری از طرف آموزشوپرورش صورت نگرفته است. مدارس ما بهویژه برای دانشآموزان دورۀ ابتدایی باید در توسعۀ سواد خواندن بسیار جدیتر عمل کنند و زمینههای زیادی برای افزایش تواناییهای دانشآموزان در خواندن و درک مفاهیم فراهم سازند. باید یادآور شوم که خیلیها با فرصتطلبی و سوءاستفاده از عنوان پرلز، کتابهایی منتشر و وانمود میکنند که محتوای آن عین پرلز یا مشابهسازی آن است. برای توسعۀ سواد خواندن لازم نیست حتماً از نام «پرلز» استفاده کنیم، مهم این است که شوق یادگیری، لذت خواندن و انگیزه برای کتاب خواندن در دانشآموزان ترغیب شود.
شرایط کرونایی اگر بر یادگیری همۀ درسها تأثیر منفی دارد، بهطور حتم این تأثیر بر خواندن بدتر خواهد بود. الان زمانی است که همه تلاش کنند محتواهای جذاب و ابزارهای متنوع، برای خواندن فراهم کنند.
کتاب «افسانهها در کلاس درس» تألیف دکتر مرتضی مجدفر، نمونهای از محتوای مناسب و مفید برای توسعۀ سواد خواندن است. محتوای این کتاب در ۳ سطح تدوین شده است. سطح نخست شامل داستانهای «ازوپ» برای دانشآموزان اول و دوم ابتدایی، سطح دوم داستانهای «لافونتن» برای دانشآموزان سوم و چهارم و در نهایت، داستانهای «بیدپا» ویژۀ دانشآموزان پایههای پنجم و ششم است. این کتاب که بعد از ایام کرونا و در خرداد ماه ۹۹ منتشر شده بود، علاوه بر تایید در طرح سامانبخشی کتابهای آموزشی آموزشوپرورش، اکنون به چاپ پنجم رسیده است.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️خواندن؛
کلید موفقیت تحصیلی➡️➡️
🔰ابراهیم اصلانی، روانشناس🔰
یادگیری کدام درس مهمتر است؟ برای پاسخ این سؤال تجربهای را نقل میکنم. ایام تحصیلات دانشگاهی درس اختلالات یادگیری را با دکتر یوسف کریمی داشتیم. برای کار عملی این درس قرار بود هر کدام دو دانشآموز با دو نوع اختلال یادگیری را انتخاب و برای بهبود وضعیت او تلاش کنیم. آن زمان من هستۀ مشاوره کار میکردم و این امکان را داشتم که دو دانشآموز دختر سوم دبستان انتخاب کنم. یکی از دانشآموزان اختلال یادگیری ریاضی و دیگری اختلال خواندن داشت. تصورم این بود با دانشآموزی که اختلال ریاضی دارد، کار سختتری خواهم داشت. قضیه برعکس شد. دانشآموزی که مشکل ریاضی داشت، در مغازۀ بقالی پدرش کار میکرد. وقتی یک مسئله سادۀ ریاضی را میگفتم، نمیتوانست محاسبات را انجام دهد، اما در مغازه به راحتی حسابوکتاب میکرد و مشتری راه میانداخت. فهمیدم مشکل او هم در اصل «خواندن» است. هنگام طرح مسئله، چون مفاهیم را نمیفهمید، در حل آن عاجز میماند.
در کتابهای مربوط به اختلالات یادگیری هم این نکته مورد تأکید قرار گرفته که خواندن اساس موفقیت تحصیلی است و دانشآموزی که در درسهای دیگر هم مشکل دارد، احتمالاً همه یا بخشی از مشکل او به ضعف در خواندن مربوط میشود. نتایج آزمون پرلز هم نشان میدهد که اوضاع دانشآموزان ایرانی در سواد خواندن و درک مفاهیم اسفناک است و با وجود تکرار نمرات ضعیف در آزمونهای چند دوره، هنوز اقدام اصلاحی مؤثری از طرف آموزشوپرورش صورت نگرفته است. مدارس ما بهویژه برای دانشآموزان دورۀ ابتدایی باید در توسعۀ سواد خواندن بسیار جدیتر عمل کنند و زمینههای زیادی برای افزایش تواناییهای دانشآموزان در خواندن و درک مفاهیم فراهم سازند. باید یادآور شوم که خیلیها با فرصتطلبی و سوءاستفاده از عنوان پرلز، کتابهایی منتشر و وانمود میکنند که محتوای آن عین پرلز یا مشابهسازی آن است. برای توسعۀ سواد خواندن لازم نیست حتماً از نام «پرلز» استفاده کنیم، مهم این است که شوق یادگیری، لذت خواندن و انگیزه برای کتاب خواندن در دانشآموزان ترغیب شود.
شرایط کرونایی اگر بر یادگیری همۀ درسها تأثیر منفی دارد، بهطور حتم این تأثیر بر خواندن بدتر خواهد بود. الان زمانی است که همه تلاش کنند محتواهای جذاب و ابزارهای متنوع، برای خواندن فراهم کنند.
کتاب «افسانهها در کلاس درس» تألیف دکتر مرتضی مجدفر، نمونهای از محتوای مناسب و مفید برای توسعۀ سواد خواندن است. محتوای این کتاب در ۳ سطح تدوین شده است. سطح نخست شامل داستانهای «ازوپ» برای دانشآموزان اول و دوم ابتدایی، سطح دوم داستانهای «لافونتن» برای دانشآموزان سوم و چهارم و در نهایت، داستانهای «بیدپا» ویژۀ دانشآموزان پایههای پنجم و ششم است. این کتاب که بعد از ایام کرونا و در خرداد ماه ۹۹ منتشر شده بود، علاوه بر تایید در طرح سامانبخشی کتابهای آموزشی آموزشوپرورش، اکنون به چاپ پنجم رسیده است.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۲ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۶
⬅️⬅️ چقدر طول میکشد
تا به هدفمان برسیم؟ ➡️➡️
روزی لقمان در كنار چشمهای نشسته بود. مردی كه از آنجا میگذشت، از لقمان پرسيد: "چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟" لقمان گفت: "راه برو"
آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: "مگر نشنيدی؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟" لقمان گفت: "راه برو"
آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. زمانی كه چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: "ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد."
مرد گفت: "چرا اول نگفتی؟" لقمان گفت: "چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمیدانستم تند میروی يا كند. حال كه ديدم، دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد."
رسیدن به هدف، با سرعت عمل و توانایی افراد رابطه مستقیم دارد. بعضی مواقع افرادی از شما میپرسند که آیا این کار شدنی است یا نه؟! بعضی مواقع افرادی از شما میپرسند که چند روزه یا چند ماهه میتوان این کار را انجام داد و به هدف رسید؟! جواب شما قطعا به این ربط دارد که شما بدانید که آنها کیستند؟ و چه تواناییهایی دارند؟ و چگونه کار میکنند؟ بعد میتوانید پیشبینی کنید که آیا میتوانند این کار را بکنند یا نه! و چقدر طول میکشد که کار را تمام کنند.
پس همانطور که گفته شد: رسیدن به هدف با سرعتعمل و توانایی افراد رابطه مستقیم دارد.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ چقدر طول میکشد
تا به هدفمان برسیم؟ ➡️➡️
روزی لقمان در كنار چشمهای نشسته بود. مردی كه از آنجا میگذشت، از لقمان پرسيد: "چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟" لقمان گفت: "راه برو"
آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: "مگر نشنيدی؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟" لقمان گفت: "راه برو"
آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. زمانی كه چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: "ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد."
مرد گفت: "چرا اول نگفتی؟" لقمان گفت: "چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمیدانستم تند میروی يا كند. حال كه ديدم، دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد."
رسیدن به هدف، با سرعت عمل و توانایی افراد رابطه مستقیم دارد. بعضی مواقع افرادی از شما میپرسند که آیا این کار شدنی است یا نه؟! بعضی مواقع افرادی از شما میپرسند که چند روزه یا چند ماهه میتوان این کار را انجام داد و به هدف رسید؟! جواب شما قطعا به این ربط دارد که شما بدانید که آنها کیستند؟ و چه تواناییهایی دارند؟ و چگونه کار میکنند؟ بعد میتوانید پیشبینی کنید که آیا میتوانند این کار را بکنند یا نه! و چقدر طول میکشد که کار را تمام کنند.
پس همانطور که گفته شد: رسیدن به هدف با سرعتعمل و توانایی افراد رابطه مستقیم دارد.
@Shoghetagheer99
کد مطلب: ۱ - ۱۴۰۲/۱۲/۱۷
⬅️⬅️ عددی هستی! ➡️➡️
🖋ابراهیم اصلانی
در فرهنگ ما هنگام بگومگو، دعوا و مجادله، شنیدن این جمله دور از انتظار نیست: «تو عددی نیستی!»
بیان این جمله نشانهای از رواج فرهنگ تحقیر در جامعۀ ماست. ما وقتی که با کسی به مشکل برمیخوریم، به جای تمرکز بر اصل موضوع و حل مسئله، با انواع روشهایی که یاد گرفتهایم، برای تحقیر یکدیگر تلاش میکنیم.
رواج فرهنگ تحقیر فقط یک رفتار ضداخلاقی و بیادبانه نیست، بلکه نماد یک آسیب فرهنگی بسیار جدی است؛ یعنی بیارزش شمردن انسان و زندگی.
وقتی که میخواهی ثابت کنی طرف مقابل عددی نیست، هیچ ارزشی ندارد، هیچ چیز نمیفهمد، یا تهدید میکنی که میتوانی تارومارش کنی، از زندگی ساقطاش کنی، بیچارهاش کنی و...؛ یعنی داری منزلتِ زندگی و انسان را زیر پا میگذاری و به ذاتِ هستی توهین میکنی.
رواج فرهنگ تحقیر نشانۀ بسیار خطرناکی برای یک جامعه است. ما یاد گرفتهایم و عادت کردهایم که تحقیر کنیم و تحقیر را با تحقیر جواب دهیم. واقعاً چه دلیل و منطقی وجود دارد که در هر اختلاف و جروبحثی به نفی و نابودی یکدیگر رو بیاوریم و خیلی راحت به زبان بیاوریم که «تو عددی نیستی!»؟
اثبات اینکه یک نفر هیچ است و هیچ ارزشی ندارد، چه چیزی را در طرف مقابل عوض میکند و چه چیزی به ما اضافه میکند؟ فراموش نکنیم که تحقیر، تحقیر میآورد.
@Shoghetagheer99
⬅️⬅️ عددی هستی! ➡️➡️
🖋ابراهیم اصلانی
در فرهنگ ما هنگام بگومگو، دعوا و مجادله، شنیدن این جمله دور از انتظار نیست: «تو عددی نیستی!»
بیان این جمله نشانهای از رواج فرهنگ تحقیر در جامعۀ ماست. ما وقتی که با کسی به مشکل برمیخوریم، به جای تمرکز بر اصل موضوع و حل مسئله، با انواع روشهایی که یاد گرفتهایم، برای تحقیر یکدیگر تلاش میکنیم.
رواج فرهنگ تحقیر فقط یک رفتار ضداخلاقی و بیادبانه نیست، بلکه نماد یک آسیب فرهنگی بسیار جدی است؛ یعنی بیارزش شمردن انسان و زندگی.
وقتی که میخواهی ثابت کنی طرف مقابل عددی نیست، هیچ ارزشی ندارد، هیچ چیز نمیفهمد، یا تهدید میکنی که میتوانی تارومارش کنی، از زندگی ساقطاش کنی، بیچارهاش کنی و...؛ یعنی داری منزلتِ زندگی و انسان را زیر پا میگذاری و به ذاتِ هستی توهین میکنی.
رواج فرهنگ تحقیر نشانۀ بسیار خطرناکی برای یک جامعه است. ما یاد گرفتهایم و عادت کردهایم که تحقیر کنیم و تحقیر را با تحقیر جواب دهیم. واقعاً چه دلیل و منطقی وجود دارد که در هر اختلاف و جروبحثی به نفی و نابودی یکدیگر رو بیاوریم و خیلی راحت به زبان بیاوریم که «تو عددی نیستی!»؟
اثبات اینکه یک نفر هیچ است و هیچ ارزشی ندارد، چه چیزی را در طرف مقابل عوض میکند و چه چیزی به ما اضافه میکند؟ فراموش نکنیم که تحقیر، تحقیر میآورد.
@Shoghetagheer99