Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
330 - Telegram Web
Telegram Web
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر
چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا

گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا

گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا

چون تو می‌دانی که درمان من سرگشته چیست
دردم از حد شد چه می‌سازی تو درمان مرا

جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا

#عطار


"شعرخوانی ۳۷ ام ۰۴/۰۲/۲۹"
بیشتر عمر چنان بوده‌ام
کز نظر خویش نهان بوده‌ام

گه به مناجات به سر گشته‌ام
گه به خرابات دوان بوده‌ام

گاه ز جان سود بسی کرده‌ام
گاه ز تن عین زیان بوده‌ام

راستی آن است که از هیچ وجه
من نه درین و نه در آن بوده‌ام

من چکنم کان که چنان خواستند
گر بد و گر نیک چنان بوده‌ام

گرچه به خورشید مرا علم هست
طالب یک ذره عیان بوده‌ام

نی که خطا رفت چه علم و چه عین
دلشدهٔ سوخته‌جان بوده‌ام

گرچه سبکدل شده‌ام هم ز خود
بر دل خود سخت گران بوده‌ام

بحر جهان بس عجب آمد مرا
غرق تحیر ز جهان بوده‌ام

گرچه ز هر نوع سخن گفته‌ام
کوردلی گنگ زبان بوده‌ام

زآنچه که اصل است چو آگه نیم
پس همه پندار و گمان بوده‌ام

هیچ نمی‌دانم و در عمر خویش
منتظر یک همه دان بوده‌ام

چون همه دانی نتوان زد به تیر
لاجرم از غم چو کمان بوده‌ام

غرقهٔ خون شد ز تحیر فرید
زانکه بسی اشک‌فشان بوده‌ام

#عطار


"شعرخوانی ۳۷ ام ۰۴/۰۲/۲۹"
چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود
چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود

گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما
جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود

دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده‌ای
این چنین طراریت با من مسلم کی شود

عهد کردی تا من دل‌خسته را مرهم کنی
چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود

چون مرا د‌‌ل‌خستگی از آرزوی روی توست
این چنین د‌‌ل‌خستگی زایل به مرهم کی شود

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم
تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود

خلوتی می‌بایدم با تو زهی کار کمال
ذره‌ای هم‌خلوت خورشید عالم کی شود

نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی
گر به میدان لاشه تازد رخش رستم کی شود

#عطار


"شعرخوانی ۳۷ ام ۰۴/۰۲/۲۹"
2025/06/16 13:43:43
Back to Top
HTML Embed Code: