Warning: Undefined array key 0 in /var/www/tgoop/function.php on line 65

Warning: Trying to access array offset on value of type null in /var/www/tgoop/function.php on line 65
1461 - Telegram Web
Telegram Web
ترس از ابرو و حرف مردم شمارا

ضعیف
تو سری خور
نا عادل
شکست خورده می‌کند
آنها روز آخر خوب شمارا نخواهند گفت !
این یک تجربه است به بزرگی کوه بیستون !
لطفاً دلسوزی بی جا نکنید 💚
❤‍🔥3🍓1
نمی‌دونم دادم چیکار میکنم
یا چرا میکنم
اصلا چرا اینجوری میکنم ولی
اعتماد دارم به آخرش

اول رشته هارو باید برید🖤
🔥1💯1🍓1
حس میکنم خیلی شدید
انرژی هارو دارم دریافت میکنم
باید به خدا بگم یکم
دوزشو کم کنه
دارم اور دوز میکنم
🔥1💯1🍓1
بیشعوری الان من ریشه در یک عمر ادب دارد !
همیشه سعی نکنید با ادب باشید 💚
🔥1💯1🍓1
چنان نماند
چنین نیز هم
نخواهد ماند.
💯2❤‍🔥1🍓1
هر موقع حس کردی انرژیت داره تموم میشه
برو بیرون
پاهاتو بزار توی آب
تا جای ممکن خودتو خیس کن
صورتت رو بگیر روبه خورشید
نفس بکش
۱۵-۲۰ دقیقه کافیه


همش توی تاریکی خونه نشین
این کار ماتریکسه
یه حقه است
تا تو انرژی نداشته باشی

برو بیرون و رکود خودتو بشکن🤍

لازم نیست به خودت سخت بگیری
خورشید که همه جا هست ( لطفاً سیاه میشمو بزار کنار اگه انرژی میخای 😐😂)

آب هم یه تشت بسه اگه بیرون دسترسی نداری
هوا هم که قطع نیست ☺️

💚🍀
🔥21💯1
و من

آن چشمه ی آبی ام
که زیرش
آتشفشان دارد !
همان‌قدر نرم
همان‌قدر
ویران کننده !
🔥3
مشکل ما این بود
که در دنیای انسان های
توهمی به دنیا آمدیم
🔥4
می‌دونی

ظاهرت یادم نیستا
ولی دلم هنوز برات تنگ میشه
ولی خب خیلی وقته دیگه به دلم گوش نمیدم
🔥3
انقد تنها بودم
وقتی ازم میپرسن چطور از تنهایی خسته نمیشی خندم میاد
حاجی من و تنهایی رفقای ۲۰ ساله ایم
🔥3
با تمام توان به جهان هستی
من بین اکسم و هدفام

هدفامو میخام
هدفامو میخام
هدفامو میخام
هدفامو میخام

انشاالله که واضح بوده 😁
🔥4
کالبد قبلی باید برود

کالبد جدید در حال ظهور است

مقاومت نکن ، تغییر کن 💚🍀
🔥4
He was my mirror — reflecting both what I deeply desired and what I never wanted. The strongest catalyst of my life."

اون آیینه ی من بود

هم آیینه ی چیزای که ناخودآگاه میخواستم
و هم آیینه ی چیزایی که نمی‌خواستم
اون برای من
قوی ترین
کاتالیزور بود!
💘2❤‍🔥1🔥1
شکافتن یه رابطه ی آیینه ای

سخت تر از چیزی هست که
فکرشو می‌کنی 💚
❤‍🔥2🔥1💊1
من آن روز دیدمت

سوار بر اسب بودی و من در قلعه ای بودم و از بالای قلعه مردان سوار بر اسب که از جنگ باز می‌گشتند را نگاه میکردم
تو یکی از آنها بودی ، موهایت طلایی بود چشمانت عسلی
آن لحظه روی دیوار قلعه
چشمم که به چشمت افتاد
آنجا بود که عاشقت شدم
یا شایدم از قبل عاشقت بوده بودم و منتظر برگشتت بودم نمیدانم اما

آنجا من باز هم تورا دیدم .....

#تناسخ
🔥2
قلبم تیر می‌کشید از
کثیفی های که در زمین می‌دیدم ..........
من
خودم را از جایگاه قضاوت
خارج کردم ......
سکوت پیشه کردن بهترین کار در این دنیای فاسد است ....
🔥2
مشکل من
دلسوزی بی جایم بود

که از همه جا مرا نزد انسان ها
می‌سوزاند ........
اینکه هربار دلم به حال کسی می‌سوخت و از او دفاع میکردم .....

آخرش خودم را سوزاند
🔥2
🤍 Light 🤍
@cafe_bikalam – My Old Green Shirt, Coffee and Cigarettes
Sergio Díaz De Rojas,…
من در این کانال ....... خیلی خیلی بوده ام
🔥2
میدانی
امروز یادت افتادم و دیدم

دوست داشتن تو دارد از یادم میرود

اما غم تورا هنوز یدک میکشم
🔥2
2025/10/10 22:49:14
Back to Top
HTML Embed Code: