Telegram Web
آیا برنامه ریزان ایران را نیز به باتلاق ویتنام خواهند کشاند؟

👈🏼 حتما برایتان جالب خواهد بود اگر بدانید که بسیاری از تاریخ‌دانان و ژنرال‌های ارشد ارتش ایالات متحده، بزرگترین افتضاح نظامی این کشور یعنی جنگ ویتنام را ناشی از ورود برنامه‌ریزان، به خصوص رابرت مک‌نامارا (استاد دانشگاه هاروارد) به وزارت دفاع آمریکا و تاکید بیش از حد آنها بر اندازه‌گیری و شاخصهای کمّی میدانند. مک‌نامارا تصور میکرد که با استفاده از سیستم برنامه‌ریزی کمّی خود (معروف به PPBS)، می تواند از درون اتاق خود و به دور از هیاهوی جنگ، به اتخاذ تصمیمات بزرگ و استراتژیک برای ارتش بپردازد. اما نقل قول برخی از تاریخ‌دانان و ژنرال‌های مشهور آمریکا در مورد این موضوع جالب است.

🖊نویسنده: علی بابایی
🕰مدت زمان مورد نیاز برای مطالعه: 2 دقیقه

ادامه در بلاگ کافه استراتژی👇🏼
https://kutt.it/f7JRRS
@nms_ir
✳️ بی خویشتن خویش در اوج موفقیت

مطلبی از #حانیه_محمدی مشاور #سیاستگذاری

یادم میاد دانشجوی لیسانس بودم (توی جو سنگین اپلای کردنهای دانشگاه شریف)، یکی از دوستام که یکم از من بزرگ تر بود بهم میگفت: ببین حانیه آدم تا قبل ازینکه برای دفعه اول از ایران بره و یه جای دیگه زندگی کنه ریشه داره، وطن داره اما وقتی برای اولین بار اون دوتا چمدون 23 کیلویی رو پر میکنه و قدم در راه بی بازگشت میذاره دیگه هیچ جای این کره خاکی حس قرار داشتن نمیکنه حتی توی اونجایی که قبلش بهش میگفت وطن. آدم ها پاشونو که توی هواپیما میذارن میشن یک بوم و دو هوا، میشن بیقرار اینجا و چشم انتظار آنجا، میشن انسانهای شکسته ای که از بیرون بسیار موفق به نظر میان.

این حرف باهام موند تا دفعه اولی که به نیت برند پرآوازه ای به نام هاروارد دوتا چمدونم رو بستم و پام رو گذاشتم توی اون هواپیما، و همه چی آغاز شد، چیزهایی رو از دست دادم که الان وقتی که دوباره قصد رفتن دارم یادشون افتادم و فکر میکنم مهمترین نکاتی هستند که در سیاستگذاری باید به آدمها یاد داد:

⭕️ ساختارهای اجتماعی و نرم: خیلیا غر میزنن که ما ایرانیا زیادی توی زندگی هم سرک میکشیم و فاصله رو حفظ نمیکنیم، اما روی دیگه ی این سکه اینه که آدمهای اینور دنیا که بهش میگن شرق، بیشتر بهم اهمیت میدن! اینجا آدم میتونه به اندازه یکبار دیدن یه آدم رو بشناسه اما حس کنه میتونه بهش تکیه کنه و رو کمکش حساب کنه. اینجا آدم میتونه حس کنه که اگه در حال سقوط باشه یه کامیونیتی هواشو دارن که نخوره زمین! از ساده ترین مسایل گرفته مثل اینکه خاله ات وقتی مهمونی میاد خونتون برات سبزی سرخ شده میاره میذاره تو فریزرت که مبادا توی اوج کارات نرسی غذای با کیفیت بخوری تا پیچیده ترین مسایل سیاسی و اقتصادی که به اشارتی میتونه جمعی کاملا متفاوت رو منسجم کنه. پس یادمون نره ساختارهای اجتماعی نرم رو قدردان باشیم و سعی کنیم حفظ و تقویتش کنیم. یکی از جاهایی که توی کارم به این ساختارها اهمیت دادم و هنوزم ازش به عنوان مهمترین دستاوردم یاد میکنم، ساختار اجتماعی نرمی بود که برای ایجاد نظام تحلیل اطلاعات بازار کار در بین مدیرکلهای چندین نهاد دولتی ایجاد شد. وقتی با این افراد کار می کردم حس می کردم برای تک تک افراد نه تنها کار بلکه حال این کامیونیتی بسیار مهمه که باعث شد کار با بازده بیشتر از موارد مشابه جلو بره. یادمون باشه که باهم مثل یه کامیونیتی رفتار کنیم و از بازیهای سیاسی دوری کنیم. باور کنین بازده کارهامون و برنامه هامون چندین برابر خواهد شد.

⭕️ خانواده: خانواده یه حس مشترکه، یه عده آدم که خیلی براشون مهمی و هرکاری برات میکنن. حالا یه عده مثل من پدری و مادر بیولوژیکی دارن که این حس رو بهشون میدن اما این مفهوم میتونه به همه ی اون آدمایی اطلاق بشه که تقریبا اندازه خودت دوست دارن و در هر لحظه تورو را مقدم بر خودشون میدونن. یکی از اعضای این خانواده یه روز برای اینکه مطمئن شه من در کار خودم رو غرق نمیکنم و از اصل زندگی باز نمیمونم مجبورم کرد که بهش قول بدم فقط یه استاد دانشگاه خواهم شد و وارد سیاست و کارهایی ازین جنس پرفشار نخواهم شد. بعد باهام دست داد و ازش عکس گرفت تا در تاریخ ثبت بشه 😊. این کارش منو به فکر فرو برد که ما برای پاسخ به خواهش قدرت درونمون آدمهایی رو ساعتها و سالها منتظر در کنارمون بودن و لحظه ای وقت گذروندن باهامون نگه میداریم و وقتی متوجه این امر میشیم که دیگه فرصت زیادی باهاشون نداریم. یادمون باشه آدمهایی رو که خانواده مینامیم رو هیچ وقت منتظر خودمون و ابراز عشق و محبتون نذاریم.

ادامه در بلاگ کافه استراتژی👇🏼

https://kutt.it/eIYZa3

@nms_ir
چرا برنامه‌ریزی‌های استراتژیک منجر به تغییری ملموس در سازمان‌ها نمی‌شود؟!

اگر برنامه‌ریزی استراتژیک راه حل نیست، پس چگونه می‌توان به یک استراتژی نوآورانه و تحول‌آفرین دست یافت؟!

👈🏼 پاسخ این دو سوال مهم در کارگاه
« خلق استراتژی های نوآورانه و تحول آفرین »

📆 پنجشنبه ۱۸ و جمعه ۱۹ مهر‌ماه

🔗 جزئیات بیشتر و ثبت نام:
https://kutt.it/Mgq5vE

@NMS_ir
ما را تقلیدمان بر باد داد
#محمد_حسین_نقوی

گل سوسن چلچراغ یکی از نادرترین گلهای جهان است که به صورت طبیعی تنها در دو نقطه از جهان در رشته کوه البرز از فلات ایران می‌روید. این گل به دوران چهارم زمین شناسی تعلق دارد و از لحاظ ژنتیکی یکی از نوادر طبیعی جهان به شمار می‌آید. این گل اصطلاحاً تکثیر گریز است و علاقه‌ای به ازدیاد و تولید مثل ندارد و تنها نقطه محدودی از جهان را برای رشد انتخاب کرده است و به صورت طبیعی پتانسیل رشد و پایداری، در سرزمین ما را داشته است.

یک بار از یکی از دوستانم که متخصص علوم دامی و کشاورزی است پرسیدم چرا از نظر شما ورود یک گوسفند پربازده یا یک ملکه زنبور عسل با ژن اصلاح شده، با توسعه پایدار مغایر است؟ او پاسخ جالبی داد که محل تامّل است: فرض کنید یک ملکه غالب در طبیعت ایران با یک ژن مشخص وجود دارد، معنایش این است که در تمام فراز و نشیبهای طبیعت این اقلیم، این ژن، جان سالم به در برده، پایدار مانده و این گونه می تواند همچنان در این سرزمین زنده بماند. اما زمانیکه یک گونه دیگر وارد می‌شود و کم کم جایگزین گونه فعلی می‌شود، احتمال دارد ژن جدید نتواند در این اقلیم پایدار بماند و یا اینکه سالها طول بکشد تا دوباره یک ژن پایدار شکل بگیرد. به عبارت دیگر این سرزمین همیشه محتاج ملکه وارداتی است. با ورود یک عنصر ناسازگار، یک جز از این سیستم تغییر کرده است، این تغییر به ظاهر کوچک، رفتار بقیه اجزای سیستم را نیز تغییر می‌دهد. در واقع صرفاً یک مداخله کوچک رخ نداده، بلکه زمینه‌ای برای یک تغییر بزرگ ایجاد شده است.
شاید همین موضوع درباره ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هم صادق باشد. ساختارهایی برآمده از این طرف و آن طرف که مثل لباسی بدقواره به تن جامعه یا سازمانهای ما زار می‌زنند. فکر می‌کنم ما هم مثل خیلی از کشورهای در حال توسعه از دو نوع افراط ناخواسته رنج می‌بریم:

🔶️ ۱ - بنچمارک زدگی

وقتی معماریهای عجیب اصفهان، یا شهر زیر زمینی اویی (نوش آباد) متعلق به دوره ساسانیان، حمام شیخ بهایی و معماری بسیاری از شهرهای دیگر ایران را نگاه میکنیم. یک نکته جلب توجه میکند که چقدر این معماری متناسب با همین اقلیم و آب و هوای اینجا شکل گرفته است، و گاهی از زبان عام و خاص می‌شنویم که آن زمان‌ها عجب تکنولوژی پیشرفته و عمیقی داشتند! شاید دلیل وجود این شاهکارها در تاریخ گذشته ما این است که قدمای ما دسترسی به دانشی خارج از آب و خاک خودشان نداشتند، بلکه مسئله به مسئله و در طول زمان با توجه به همه مناسبات موجود راه حلها را گزینش می کردند. بهتر بگویم سبک آفرینش علمشان فرق می کرد. سبک انتقالش هم مکتوب نبود بلکه شفاهی بود شاید به همین جهت است که جایی رد پایی از آن باقی نمانده است.

ما آن قدر بنچمارک زده شده ایم که نه تنها راه حل‌ها بلکه مسئله‌هایمان را بنچمارک می‌کنیم، به عنوان مثال جنبش فمنیسم در دنیای غرب از دل جامعه و در مقابل تبعیض‌های جنسیتی فراوان در جامعه شکل گرفته است، اما مطالعه مختصر در تاریخ ما نشان می‌دهد که درست یا غلط نارضایتی زنان معضل اساسی در جامعه ما نبوده است و فمنیسم از دانشگاه به جامعه ما تزریق شده است و برآمده از دل جامعه نیست. به بیان دیگر ما راه حل مشکلی را که مسئله ما نیست، برای مسائل خودمان می آوریم. نسبت به هر چیزی که از دنیای غرب می بینیم دست پاچه می شویم و می آوریم وصله و پینه می‌کنیم به سازمان خودمان، و به جامعه خودمان غافل از اینکه می‌شود وصله ناجور!
مثلا فرض کنید، در محله شما یک چاله عمیق در وسط یک کوچه ایجاد شده که بسیاری از بچه‌های محله در آن می‌افتند و مجروح می‌شوند. حالا شما برای حل این مسئله یک کامیون مصالح می آورید و چاله را پر می کنید! اهالی محله دیگری که مشکلش چاله نیست ولی در عوض مشکلات مهم دیگری دارد، به محض اینکه شما را در حال حمل خاک و مصالح می¬بیند، از شما می پرسد این همه خاک را برای چه می خواهید؟ شما می‌گویید جان بچه هایمان مهم است، سلامتی شان اهمیت دارد باید چاله چوله های محله را پر کنیم باید فضا را برای بازی بچه ها آماده کنیم. آنها هم که از عمق چاله در محله شما خبری ندارند مشکل خودشان را رها می‌کنند و می روند سراغ یک کامیون خاک و مصالح، آن را وسط کوچه شان خالی می کنند و به جای پر کردن چاله یک کوه بدقواره وسط کوچه درست می کنند.
سبک ما در بنچمارک کردن در همین حد احمقانه است! باید یادمان باشد ما مسائل خودمان را داریم و راه حلهای خودمان.
شاید از میان آزمون و خطاهای متعدد، و از دل ساختارهای فرهنگی و اجتماعی خودمان تکنولوژی‌ها و راه حلهایی پایدار، ویژه این اقلیم ایجاد شوند که اتفاقا مزیت رقابتی ما در دنیای یکپارچه امروز باشند. به عنوان مثال ...

🔸️ادامه در بلاگ کافه استراتژی:

https://nms.ir/ما-را-تقلیدمان-بر-باد-داد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چگونه می‌توان به یک استراتژی نوآورانه و تحول‌آفرین دست یافت؟!

ویدئو معرفی کارگاه « خلق استراتژی های نوآورانه و تحول آفرین »

📆 پنجشنبه ۱۸ و جمعه ۱۹ مهر‌ماه

🔗 جزئیات بیشتر و ثبت نام:
https://kutt.it/Mgq5vE

@NMS_ir
من عصبانی نیستم

مطلبی از #حانیه_محمدی (مشاور سیاستگذاری)

✳️ امروز خبر بسیار خوبی را شنیدم و آن تایید شورای نگهبان برای اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی که همسران غیر ایرانی دارند بود. اتفاقی که لبخند را بر لبان بسیاری از دوستانم جاری کرد که حاصل کلید خوردن یک سیاست اجتماعی موفق در زمان وزارت دکتر ربیعی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود. وقتی به بیست سال گذشته کشور نگاه میکنم روند کاهشی سیاستهای اجتماعی را به صورت مشهودی میتوانم ببینم و بیشتر از آن تبعات آن در جامعه اکنون ایران. یکی ازین پدیده ها خشم و خشونت است که در تمام سطوح اجتماعی، کاری و فردی اتفاق میوفتد:

در اجتماع: هفته گذشته داشتم توی مترو میرفتم که یه نفر رو دیدم با لباس ژولیده نشسته بود کف مترو یه ویالون خراب داشت و داشت سعی میکرد درستش کنه. احتمالا از راه نوازندگی در مترو گذران زندگی میکرد. لبخندی بر لب داشت و من ازش حس خیلی خوبی گرفتم. اون موقع بود که به این فکر افتادم که چندین بار از کنار کسی با این شرایط در تهران، نیویورک یا پاریس رد شدم و در اعماق وجودم آرزو کردم که کاش یک نفر با توان فیزیکی بیشترکنارم بود، چقدر ترسیده بودم و سعی میکردم خیلی خونسرد به راهم ادامه بدم. چند بار در تهران در حال راه رفتن بودین و حس کردین آدمها اینقدر عصبانی هستن که ممکنه با کوچیک ترین حرف یا عملی از کوره در برن و شروع به پرخاش به شما بکنن؟

در محیط کار: امروز توی یه سمینار شرکت کردم در دانشگاه، یک دانشجوی تازه فارغ التحصیل جوان درحال ارائه کارش بود و در واقع داشت تلاش میکرد یک موقعیت استادی را در دانشگاه بگیره. استادای صاحب نام و متبحری توی جلسه حضور داشتن. تمام اساتید و دانشجوها با تمام وجود در حال خلق ایده و کمک به ایده هاش بودن بدون اینکه اصلا کسی به این فکر کنه که الان این ایده رو من دادم یا فلان جا من کمک کردم. حس خوب کامیونیتی و ساپورت گرفتم. چند بار تا حالا در جلساتی بوده اید که آدمها با تمام وجود و با خشم زیاد در حال ثابت کردن این بودن که حرف شما غلطه و هیچی نمیفهمین؟! چند بار همکاری پای تلفن هرچی که میتونست نثارتون کرده و شما رو با این فکر گذاشته که چرا اینقدر عصبانی بود آن فرد؟ حتی اگر شما کار بسیار خطایی کرده بودید چرا اینقدر خشم؟

در درون خودم: بارها و بارها برایم اتفاق افتاده است که به قدری عصبانی شدم که زدم به خیابون و بی هدف ساعت ها راه رفتم و یا با لحن بسیار تندی با همکار، خانواده و یا دوستان صحبت کردم. همین چند روز پیش یکی از اعضای خانواده داشت نقل قولی از یک همکار مشترک برایم میکرد و همین نقل قول باعث شد چند دقیقه ای با لحنی تند و عصبانی شروع به تخلیه هیجانی درباره ی آن همکار بکنم جوری که اون بنده خدا پشت تلفن شوکه شده بود و بهم ریخته بود. واقعا کاری که اون همکار کرده بود باید این میزان خشم رو در من ایجاد میکرد؟
من اسم این رو میذارم خشم جا به جا شده. خشمی که در اثر هزاران اتفاق اجتماعی، کاری و خانوادگی در ما ایجاد شده است و می شود و ما توان فهم به موقع و حل و مواجهه با آن را در زمان مناسب نداریم. خشمی که اکنون در جامعه ایران بسیار زیاد شده است و میتواند ریشه بسیاری از مسایل امنیتی و اجتماعی اکنون و آینده ما باشد.
من از هیچکدام از اتفاقاتی که گفتم عصبانی نیستم بیشتر از شدت این خشم در لایه های مختلف جامعه ناراحتم. این میزان از خشم بدین معنی است که هر حرکت اجتماعی یا سیاسی در جامعه اتفاق بیوفته میتواند به آنی به خشونت کشیده شود و این بسیار خطرناک است! شما هم خطر را حس میکنید؟

https://bit.ly/2naxIbO

@NMS_ir
✳️ایا مدیران برون گرا رهبران بهتری هستند؟

ترجمه و تدوین: #ایمان_سرایی و #مصطفی_فرهادخانی

✳️مجله #کسب_و_کار #هاروارد مقاله‌ای را تحت عنوان “فواید پنهان مدیران ساکت” منتشر کرده است که این متن برگرفته از آن است.

✳️معمولا شنیده‌ایم که رهبران و مدیران #برون_گرا معمولا عملکرد بهتری دارند. آن‌ها افراد بیشتری را جذب می‌کنند و توانایی انگیزه دادن‌شان به دیگران بیش از سایرین است. البته پژوهش‌هایی نیز در تایید این باور انجام شده است. اما #آدام_گرنت و همکارانش، در یکی از پژوهشهای اخیر خود متوجه شدند که گاهی مدیران و رهبران #درون_گرا #عملکرد بهتری از برون گراها دارند.

✳️قبل از هر چیز باید قبول کرد که مدیران برون گرا نقاط قوت خودشان را دارند. اما در کنار این نقاط قوت، آن‌ها معمولا خود را در مرکز توجه قرار می دهند و در جلسات بیش از دیگران صحبت می کنند. همین باعث می‌شود که مدیران درون گرا، زمانی که اعضای تیم یا کارمندان‌شان افرادی فعال (در ادبیات روانشناسی پیش‌کنشگر یا proactive) هستند، انتخاب بهتری باشند. افراد فعال افرادی هستند که معمولا خودشان پیش قدم می‌شوند تا شرایط را بهتر کنند، ایده‌ها را عملی کنند و به سرانجام برسانند.

✳️مدیران درون گرا بهتر گوش می‌دهند، نسبت به #ایده‌ های سایرین گشوده‌ترند و به همین دلیل می‌توانند برای تیم‌های فعال مدیران بهتری باشند. گرنت و همکارانش برای آزمودن این ادعا چند آزمایش ترتیب دادند که در ادامه دو مورد از آن را بیان می کنیم:

✳️آن‌ها ابتدا با استفاده از پرسشنامه، به سراغ یک رستوران زنجیره‌ای در آمریکا که پیتزا می‌فروخت و ۱۳۰ شعبه داشت رفتند. آن‌ها میزان برون گرایی مدیران را با پرسشنامه سنجیده و همچنین از کارمندان پرسیدند که تا چه میزان خودشان یا همکاران‌شان ایده‌هایی جدید برای فرآیندها یا محصولات به مدیریت ارائه می‌کردند. البته متغیرهای مختلف نیز برای این تحقیق کنترل شد. بعنوان مثال اینکه شعبه مورد نظر آیا در محله‌ای پرجمعیت بود یا کم جمعیت. نتایج بسیار جالب بود. این تحقیق نشان داد که در رستوران‌هایی که کارمندان آن‌قدرها هم فعال نبودند، سودآوری مدیران برون گرا ۱۶% بیشتر از میانگین بود. این درحالی بود که در شعبی که کارمندان فعال بودند و خودشان در دادن ایده پیش قدم می‌شدند، #سودآوری ۱۴% کمتر از میانگین بود.

✳️گرنت و همکارانش، همچنین برای آزمودن این نظریه، آزمایشی دیگر طراحی کردند. آن‌ها از ۱۶۳ دانشجوی دانشگاه خواستند تا در گروه‌هایی برای تا کردن تعدادی تی‌شرت در ۱۰ دقیقه قرار بگیرند. هر گروه دارای ۱ رهبر و ۴ پیرو داشت که ۲ نفر از پیروان در حقیقت عضوی از تیم پژوهش بودند که بطور ناشناس در گروه قرار گرفته بودند. برای اینکه برون گرایی یا درون گرایی رهبران هر گروه تقویت شود، قبل از شروع ۱۰ دقیقه، متنی درباره ویژگی های یک #رهبر مشهور خوانده می‌شد. برای گروه‌هایی که رهبرشان برون گرا بود، این متن درباره رهبرانی برون گرا مانند جان اف. کندی یا مارتین لوتر کینگ جونیور بود و برای گروه‌هایی با رهبر درون گرا، متن درباره رهبرانی درون گرا مانند گاندی یا آبراهام لینکولن بود. همچنین پژوهشگرانی که در لباس پیرو در گروه فعالیت می‌کردند، گاهی مداخلاتی انجام می‌دادند. مانند اینکه ایده‌ای را به رهبر گروه می‌دادند تا کار ساده‌تر شود. در نهایت گروه‌هایی که پیروانی فعال داشتند، هنگامی که مدیران‌شان درون گرا بودند، ۲۸% تی‌شرت‌های بیشتری نسبت به زمانی که مدیران‌شان برون گرا بودند تا کردند. این بدین دلیل بود که رهبران برون گرا نسبت به کارکنان فعال حس تهدید شدن داشتند، در حالیکه رهبران درون گرا بهتر گوش می‌کردند و به پیروان‌شان حس ارزشمندی و #انگیزه بیشتری می‌دادند.

✳️نکته اینجاست که مدیران برون گرا، نقاط قوتی دارند. کارمندان فعال نیز دارای نقاط قوت بسیاری هستند. اما احتمالا در کنار هم قرار گرفتن این دو نتیجه خوبی نخواهد داشت. پس بهتر است مدیریت افرادی که نیاز به دستوران دیگران دارند و به اصطلاح منفعل هستند را به مدیران برون گرا، و مدیریت افراد فعال را که به دنبال حرکت به جلو و قدم پیش گذاشتن هستند را به مدیران درون گرا بدهیم.

https://nms.ir/آیا-مدیران-ساکت-رهبران-بهتری-هستند؟/
من عاشق زبان فارسي ام

مطلبی از #حانیه_محمدی (مشاور سیاستگذاری)

امروز خبری خواندم مبنی بر ارائه طرح حذف زبان انگلیسی از برنامه آموزشی مدارس توسط نمایندگان محترم! مجلس شورای اسلامی، که دو نکته را به من یادآور شد:
✳️هدف مجلس چیست؟ قانون گذاری یا دخالت در کار قوه ی اجراییه؟ ما نمایندگان را انتخاب میکنیم تا درباره ی کلیات قوانین و چارچوب ها صدای ما باشند و برعملکرد دولت نظارت کنند یا آن ها را انتخاب می کنیم تا به رئیس جمهور (که از قضا خودمون انتخاب کردیم) بگویند خوب دیگه امروز صلاح هست جلسه هیات دولت بذاری یا نذاری (کم کم با این اوضاع به اینجاها هم می رسیم). عملکرد اخیر مجلس نشان می دهد که گویا ما مردم ایران خوب مطالباتم را از نمایندگان نخواسته ایم که آن ها احساس کرده اند کار که نداریم انجام بدیم بریم بدون مشورت با دولت ساختارشو تغییر بدیم وزارت خانه تصویب کنیم، برنامه های وزارت خانه ها را براشون بازنگری کنیم ببینیم چیکار باید بکنند؟ و هزاران کار دیگری که در شرح وظایفشان نیست! شاید زیاد هم یک طرفه به قاضی نرویم، دولت منتخب ما هم وظایفش را به درستی انجام نمی دهد و قوه ی قضاییه هم از آن بدتر. یک خاطره از سازمان بازرسی کل کشور دارم که وظیفه اش نظارت بر مفاسد دولت است! یک روز نماینده محترم این سازمان در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی سوالی درباره ی نظام تحلیل اطلاعات بازار کار داشت و دنبال صحبت با من بود و من آن هفته جلسات زیادی داشتم و نمیتوانستم در اتاقم باشم. وقتی وارد اتاق آن فرد شدم تا سوالش را جواب دهم خیلی جدی از من پرسید علت عدم حضورم چیست و آیا مرخصی می گیرم و.... در آن لحظه ناخوآگاه خنده ام گرفت و گفتم ببخشید فکر کردم به اتاق بازرسی آمده ام نه منابع انسانی وزارت کار! خلاصه مثل اینکه کسی بنا ندارد کار خودش را انجام دهد و هرکس در حال دخالت در کار دیگریست و برای ما شهروندان هم مهم نیست چه اتفاقی میوفتد دفعه بعد میرویم همچنان رای میدهیم به همان نماینده مجلس برای اینکه واممان را درست کرد نه اینکه آیا کارش را انجام داد یا خیر؟ جالب است بدانید یکی از ستون های نظام های حاکمیتی موفق دنیا مطالبه گری درست شهروندان از انجام یا عدم انجام وظایف محوله آن نهاد است.
✳️ هدف زبان چیست؟ مگر نه اینکه بشر مهارت های زبانی را ایجاد کرد تا بتواند ارتباط موثر برقرار کند؟ آیا ما به غیر از ایجاد ارتباط موثر هدف دیگری از زبان داریم؟ خوب حالا با چه کسی می خواهیم ارتباط موثر برقرار کنیم تعیین می کند که از کدام زبان استفاده نماییم. ارتباط موثر به چه معناست؟ اینکه بفهمیم دیگران چگونه می اندیشند و به آن ها بگوییم ما چگونه می اندیشیم. تغییرات سریع وسایل ارتباطی و اینترنت در سال های اخیر نوع این ارتباط را متحول کرده است. در دنیای کنونی دیگر برای ارتباط موثر حضوری انسان ها را نمیبینیم. بلکه کتاب مینویسیم، مقاله مینویسیم، مطلب در اینساتاگرام و ....میگذاریم. من در این سر دنیا هرچی سیستم آموزشی و رفتار پدر و مادرها را نگاه می کنم تماما سعی بر این دارند تا زبان های بیشتری را به کودکانشان آموزش دهند تا آن ها قادر باشند دسترسی بیشتری به دانش، ارتباط و زیبایی های فرهنگ های دیگر داشته باشند. کشور من تنها جاییست که نمایندگان محترم آن فکر می کنند دانستن زبان ضرورتی برای کودکان سرزمینم ندارد! من عاشق زبان فارسی هستم و تنها راهی که می توانم آن را با دیگران در میان بگذارم این است که زبان آنان را بدانم.
شاید قبل از بیان یا انجام هرکاری به هدف آن بهتر بیاندیشیم.

nms.ir/من-عاشق-زبان-فارسي-ام
توهم دانایی
#محمد_حسین_نقوی

✴️منحنی داونینگ_کروگر رابطه یادگیری و اعتماد به نفس را نشان می دهد، نکته اصلی این نمودار اینه که در مراحل ابتدایی یادگیری هر چیزی نوعی اعتماد به نفس کاذب در ما شکل می گیره که فقط توهم دانایی و تواناییه! احتمالا همه ما در خیلی از موارد گرفتارشیم. یک مثال بارزش تازه فارغ التحصیلان MBA هستند که تازه وارد یک سازمان می شوند!

✴️واقعا چند درصد از جامعه ما و مدیران ما در این تله گرفتارند؟ حتما با افراد مختلف مواجه شده اید که تصورشان این است آنچه امروز از یک پدیده درک می کنند جامع ترین و بی نقص ترین ادراک موجود است و مو لای درزش نمی رود و با زبانی تند و بی پروا به تحقیر نظریات رقیب می پردازند. مشکل اینجاست که خودمان متوجه نمی شویم در این تله گرفتار شده ایم. ولی بارها و بارها برایمان پیش آمده است که نظریاتمان نگاهمان و تفسیرمان از پدیده ها در طول زمان تغییر کرده است. و این تغییر ناشی از شفاف شدن و نمایان شدن ابعاد دیگری از یک پدیده بوده است که پیش از آن، آن را نمی دیدیم. اما در همان زمان فردی یا افرادی بوده اند که بال بال می زدند تا آن زاویه پنهان را به ما نشان دهند و ما با زبان تحقیر و کنایه و برچسب با آنها مواجه شدیم. غافل از اینکه در هر نگاهی بهره ای از حقیقت وجود دارد که می توان آن را دریافت.

✴️در جامعه ما در طول دهه های پیش در مواضع اجتماعی و سیاسی گروههای مختلف، در مواضع فنی و اجتماعی مختلف و ... بارها شاهد مجادلاتی بوده ایم که ناشی از همین رویکرد است، گروهی می خواهد سنگ خود را حق کند! و بسیاری از آنها گرفتار همین تله داونینگ کروگر هستند.

✴️راهی برای خلاصی از این تله در عمق افکار ما وجود ندارد. چون طبیعی است، وقتی ادراکی از یک پدیده داریم تصور می کنیم درک ما در این مقطع زمانی درست ترین ادراک موجود است و از موضع خود حمایت میکنیم. چالش اصلی جای دیگری است. ما نمی توانیم دیالوگ کنیم. ما در طول رشد یافتن خود و تمام این سالها، در مدرسه ها، از رسانه، از بزرگان سیاسی و اجتماعیمان، یاد نگرفته ایم، گوش بدهیم، آرام بگیریم و دیالوگ کنیم. بدانیم که ممکن است ادراک ما از یک پدیده بی نقص نباشد. نگاه رقیبی وجود دارد که ادراکی متفاوت و شاید راهگشاتر داشته باشد. یکی از گرفتاریهای اساسی جامعه ما همین است. شاید بهتر باشد گاهی با خودمان گفت و گو کنیم و بگوییم هر کس هستی آرام باش، گوش بده و با آن دیگری برای اکتشاف راه جدید کمی سفر کن.

✴️در طول تاریخ، و حتی تاریخ علم و فناوری هم، یک الگوی مشابه اجتماعی وجود دارد. آنکس که بر اریکه قدرت نشسته است، معمولا گوش نمی دهد، گوش نمی دهد و نمی دهد، تا جایی که به یک بن بست تاریخی برخورد می¬کند در این کوچه بن بست گاهی صاحبان قدرت مجبور می شوند گوش دهند. ارام بگیرند و از زاویه دیگر نیز به این پدیده نگاه کنند و شواهد تاریخی نشان می دهند بسیاری از گشایشهای تاریخی، خلق فناوریها و تحولات اجتماعی از همین نقطه ها، نقطه بن بستی که تقلاهای بی سرانجام صاحبان قدرت تمام شده و لختی گوش دادن آغاز کرده اند.

✴️اما این اتفاق میمون می توانست با اندکی مهارت و کمی همدلی زودتر اتفاق بیفتد، نه اینکه خودت و جامعه ی اطرافت را به قهقرای گرفتاری بکشانی سپس در یک بن بست تاریخی گوش شنوا باز شود. مهارتهایی که ما هیچوقت به آنها احساس نیاز نکردیم.
این که گاهی خوب است خودمان را جای دیگران بگذاریم، از زاویه دید دیگری دنیا و یا یک پدیده را ببینیم. و بعد آرام شویم و گوش دهیم شاید راهی دیگر پیش پای ما گذاشته شود. همیشه نوعی ترس از بحران و غلبه اضطراب ناشی از ترس شدید منطق جامعه ما را خاموش کرده است و احساسات غریزی انسانی راهنمای ما شده است.

✴️مخلص کلام آنکه ما نیاز داریم تا بدانیم که ممکن است در تله داوکینگ گیر کرده باشیم و احساس ما از دانستن یک حس کاذب باشد.
دیگر آنکه ما نیاز داریم تا دو مهارت را در خودمان تقویت کنیم، گوش کنیم و در زمین فکر دیگری فکر کنیم و با او دیالوگ کنیم، بپذیریم او هم بهره ای از حقیقت دارد و باید بتوانیم خودمان را جای او بگذاریم. از دریچه نگاه او به دنیا بنگریم، گاهی آن دیگری باشیم.
————————————————————————————————————
#یادگیری
@NMS_ir
www.NMS.ir
————————————————————————————————————
https://gourl.page.link/dDDD
Forwarded from اتچ بات
دیالوگ عاطفی
#محمد_حسین_نقوی

امروز به یک نفر که چالشی در محیط کار و خانه اش داشت یک پیشنهاد دادم، پیشنهادی که وقتی یه روز یکی به من داد و از هر چند بار گفت و گو یک بار تونستم انجامش بدم، معجزه احساس اون یک بار را فراموش نمی کنم.

معجزه مهارتی به اسم «دیالوگ_عاطفی»
به نظر ساده و منطقی میاد، و به نظر میاد که همه انجامش میدن، اما خیلی سخت تر از آن است که فکرش را می کنید و خیلی اثربخش تر از آنی هم هست که ممکنه به ذهنتان خطور کند.

وقتی یک نفر، همکارتان، زیردستتان، همسرتان یا دوستتان به سمت شما بیاد یا بخواهد با شما صحبت کنه در حالی که لبریز از احساسات شده. احساساتی مثل ترس، یا خشم، یا ناراحتی، یا احساس بی احترامی، یا دل شکستگی، یا ... شما چطور با او برخورد می­کنید؟ دیالوگ عاطفی یعنی باید احساسش را محترم بشمرید بهش بفهمانید که احساسش را می فهمید، «پوکر فیس» بهش نگاه کنید و گوش کنید و با چشمهاتون نوازشش کنید!

واقعا ممکنه؟ باید بگم در اغلب موارد نه ممکن نیست! چون وقتی یکی لبریز از احساسات پیش ما میاد معمولا احساسات ما را تحریک می کند، مثلا بهمون حمله می کنه در مظان اتهام و تقصیر قرارمون میده و یا احساس ترس و غم و اضطرار را به ما القا می کند! در این شرایط خیلی سخته که احساساتمان را کنترل کنیم تا واکنش نشان ندهند!
اما اگر این کار را کردید یعنی پوکر فیس نگاه کردید، احساسش را نوازش کردید و دلداریش دادید شما موفق شدین که در یک دیالوگ عاطفی شنونده خوبی باشید. از اینجا به بعد یک تجربه شیرین و یک احساس قدرت سراغ شما خواهد آمد و باور نمی کنید که چه احساس ارزشمند و چه آرامشی به مخاطبتون هدیه دادید.

آدمها وقتی احساساتشان بهشون حمله می کنند کودک می شوند مثل کودکی که گریه می کند! شما با کودکی که گریه می کند چگونه برخورد می کنید؟ در برابر فوران احساس ادم ها مثل ادم بزرگ ها با بچه ها رفتار کنید.

دیالوگ عاطفی یک وجه دیگر هم دارد و آن شیوه بیان درست احساسات است. که در مطالب بعدی درباره اش می نویسم.
——————————————————————————————————————————————————-
#هوش_احساسی
@NMS_ir
www.NMS.ir
——————————————————————————————————————————————————
برای دستیابی به ایده های نو از دفتر کارتان خارج شوید

هر مدیری برای اینکه بتواند از رقبای خودش سبقت بگیرد، نیاز به ایده های نو دارد و برای اینکه شما بتوانید کارهایی را انجام بدهید که رقبای شما از انجام آنها عاجزند باید چیزهایی را ببینید که آنها نمی بینند. برای دیدن این چیزها باید از دفترتان خارج بشوید.

برای مثال می توانید به یک سفر کاری بروید و این بار کاملا در نقش یک مشتری برای محصولات یا خدمات خودتان نقش ایفا کنید. خوب نگاه کنید که کارکنان شما به افراد مختلف چگونه ارائه خدمت می کنند؟ کجا بوروکراسی دست و پاگیر شده و مانع ارائه خدمت بهتره؟

یا می توانید جای خودتان را با یک مدیر دیگر در یک صنعت دیگر برای یک مدت کوتاه تعویض کنید تا متوجه بشوید که در دیگر صنایع افراد چقدر و چه جوری با کار درگیر می شوند، چقدر انگیزه دارند و چه طور احساس تعلق می کنند، روابطشان چه طور است؟
---------------------------------------------------
برگرفته از مقاله
To Come Up with Better Ideas, Practice Paying Attention
از HBR
----------------------------
نگاهی نو به آموزش مدیریت و سیاستگذاری
@NMS_ir
www.NMS.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفلکشن موتور #یادگیری

این انیمیشن یکی از پر بازدیدترین ویدئوهای موجود در یوتیوبه؛
به نظر شما تفاوت این مورچه کوچک با بقیه مورچه ها چیه؟

خیلی ها میگن این یعنی شما به ادمهای خلاق بها بدهید به جوانهای خلاق میدان بدهید دنیای بیزنس شما را از این رو به آن رو می کنند!

اما به نظر من تفاوت این مورچه همان چیزیه که بهش می گیم رفلکشن.

مورچه فرایندهای روتین براش عادی نمیشه یکم از کار فاصله میگیره و بهش نگاه میکنه؛ هر تجربه ای که میکنه راجع به تجربه اش فکر میکنه؛ خوبتر مشاهده می کنه و خوب تر تجربه میکنه. این دقیقا همان رفلکشن است.

رفلکشن موتور یادگیری افراده که باید روشن بشه تا یادگیری افراد روی غلتک بیافته و خودشان تبدیل به یک فرد یادگیرنده بشوند.


یکی از کارهایی که شما به عنوان مدیر برای رشد افرادتان و خودتان باید انجام بدهید تقویت توانایی رفلکشن و یا تقویت توانایی رفلکتیو بودن ذهن است تا خودتان و افرادتان تبدیل به افرادی یادگیرنده بشوید. 
---------------------------------------------------
#یادگیری
-----------------------------
نگاهی نو به آموزش مدیریت و سیاستگذاری
@NMS_ir
www.NMS.ir
یادگیری باید با حس بد همراه باشد

مبتدی بودن در یک چیز همراه با یک حس بد و اضطراب شدیده، اما این احساسات، دردهای ناگریز رشد هستند، برای یادگیری:
 
  شما باید همیشه دنبال موقعیتهای یادگیری بگیرید و جسارت مبتدی بودن را داشته باشید مثلا به یک کلاسی بروید که می دانید هیچ تخصصی در ان ندارید و یا اینکه هیچ کس را در آن کلاس نمی شناسید.
اگر این موقعیت خیلی ازارتان می دهد می توانید به دیگر همکلاسی هایتان اظهار کنید که شما یک مبتدی هستید وخیلی چیزها هست که گیجتان می کند! ان وقت شما یک فرد مشتاق به ریسک کردن به نظر می رسید و احساس میکنید که این ریسک پذیری برای بقیه هم الهام بخش است، این کار احتمالا حس بهتری به شما میده و فرایند یادگیری شما متوقف نمیشه.

خودتان را تحت فشار قرار بدهید خصوصا در حوزه هایی که در انها ماهر هستید، این کار شما را روز به روز در ان حوزه بهتر می کند.

اگر شما با احساساتی مثل شرم (خجالت)، اضطراب و احساس شکست کنار بیایید یادگیری شما نقطه پایانی نخواهد داشت.
-----------
برگرفته از مقاله:
learning is supposed to feel uncomfortable
#HBR
---------
@NMS_ir
www.NMS.ir
فرمول ها را به خانه ببر
(امین یوسفی)

یکی از فرهنگ های آموزشی که در مدرسه اقتصاد لندن یاد گرفتم، «تعمق» (Reflection) است. موضوع هر جلسه از ابتدای ترم مشخصه و استاد، ابتدای هر جلسه 5 دقیقه به دانشجوها فرصت می ده که به «تجربه های شخصیشون» پیرامون اون موضوع فکر کنن و بعد در یک سامانه آنلاین اون رو ثبت کنن.(تعمق اولیه)

در انتهای جلسه هم، هر دانشجو 2 الی 3 دقیقه فرصت داره که به آنچه که یادگرفته فکر کنه و بین «آموخته» هاش و «مسائل» روزمره اش ارتباط برقرار کنه و مجدد اون رو در سامانه آنلاین ثبت کنه.(تعمق ثانویه)


نکته جالب اینه که فایل ابتدای جلسه فقط در اختیار استاد قرار می گیره ولی فایل پایان جلسه به صورت عمومی برای همه اعضای کلاس منتشر میشه. متن ها بسیار کوتاه هستن و میشه همه پیام ها رو تو یه رب مطالعه کرد.

این فعالیت، تقریبا ده دقیقه زمان میبره ولی به «کاربردی شدن» و «ماندگار ماندن» آموزش بسیار کمک می کنه.
-----------------
برگرفته از کانال امین یوسفی
@LSESIE
----------------
نگاهی نو به مدیریت و سیاستگذاری
@NMS_ir
www.NMS.ir
بعد از مدتی محتوای کتابها را فراموش می کنیم. پس چرا کتاب بخوانیم؟
مطلبی جالب از رولف دبلی نویسنده کتاب «هنر شفاف اندیشیدن»، در لینک زیر:
http://tarjomaan.com/sound/9535
———————————
نگاهی نو به آموزش مدیریت و سیاستگذاری
@NMS_ir
www.NMS.ir
مقاله بسیار جالب HBR درباره "رهبری کسانی که بیشتر از شما می دانند"
https://goo.gl/CwX9Va
--------------------
نگاهی نو به آموزش مدیریت و سیاستگذاری
@NMS_ir
www.NMS.ir
--------------------
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 ویدئو کارگاه خلق استراتژی های نوآورانه و تحول آفرین که در تاریخ ۱۸ و ۱۹ مهر در کافه ایونت خرد برگزار شد.

در این کارگاه دکتر علی بابایی مشاور و مربی روش های نوین مدیریت و نوآوری شرکت کنندگان را تا رسیدن به مسیرهای خلق استراژی های تحول آفرین همراهی کرد.

🔶 ثبت نام دومین کارگاه خلق استراتژی های نوآورانه و تحول آفرین شروع شده است و شما می توانید تا ۳۰ آبان با ۲۵% تخفیف ویژه ثبت نام کنید.

📆 زمان برگزاری: ۲۰ و ۲۱ آذر ماه

از طریق لینک زیر ثبت نام کنید:
https://kutt.it/yRNaz5
مراقب خودت باش
دیو اولریچ

من تقریبا همه جلسات کوچینگم را با این سوال تموم میکنم: برای مراقبت از خودت چه کار می کنی؟

رهبری و به طور کلی کار در دنیای امروز بسیار پیچیده است و با مشکلات زیادی روبروست مثل اتخاذ تصمیم های سخت، ساعتهای طولانی کاری و مواجهه با مشکلات پیش بینی نشده. بدون تردید این مشکلات اثار جسمی و روحی به همراه دارند.

یک نفر با مراقبت از خودش میتونه انرژی های فیزیکی و احساسی اش را بازسازی کنه، به نظر میرسه هر مدیری برای این کار روش خودش را داره، بعضی ها از طریق ورزش کردن؛ یا بعضی دیگر از طریق سرگرمی ها یا گپ و گفت با یک دوست (یک دوست صمیمی البته نه در محیط کار) و یا جدا شدن از شبکه های اجتماعی، موسیقی، مسافرت، خوابیدن، خدمت به دیگران و یا ... این کار را می کنند.

بهترین سرمایه گذاری مدیران سرمایه گذاری روی خودشونه مدیران باید بین زندگی کاری و مراقبت از خودشان تعادل برقرار کنند و از این طریق می تونن همیشه پر انرژی و مثبت نگر باقی بمانند.

@NMS_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❗️چطور کارگاه خلق استراتژی های نوآورانه پارادایم های ذهنی شرکت کنندگان را تغییر داد؟!

🔸نظرات برخی از شرکت کنندگان این کارگاه را در این ویدئو ببینید.

کارگاه جدید در تاریخ ۴ و ٥ دی ماه برگزار خواهد شد برای ثبت نام از لینک زیر استفاده کنید:👇🏼

https://kutt.it/xV769G

@nms_ir
2025/06/27 19:45:33
Back to Top
HTML Embed Code: