[ادامهی فرستهی پیشین👆]
۴. تأکید بر گفتمان اخلاقی و انسانی
ادبیات سیاسی و زبان دیپلماسی باید از قالب تقابل و تهدید فاصله بگیرند و بر صلح، عدالت، کرامت انسانی و آزادی ملتها متمرکز شوند. ایران میتواند در شرایط دشوار کنونی، بهجای واکنش منفعلانه، ابتکاراتی در حوزهی صلح، امنیت منطقهای، و همکاریهای بینالمللی پیشنهاد دهد. این ابتکارات اگر بر میراث حکمی ایران تکیه کنند، و ایران نشان دهد که بهراستی از سطح شعار فراتر میرود، نه تنها اعتبار اخلاقی ایران را بالا میبرند بلکه تصویر تازهای از ایران بهعنوان حامل پیام صلح و عدالت در سدهی بیستویکم عرضه میکنند. گفتمان ایران هرچه بیشتر بر زبان حکمت، فرهنگ و انسانگرایی استوار باشد، تصویر ایران در جهان نیز روشنتر و مقبولتر خواهد شد. ایران میتواند و باید خود را به صدائی معتبر در گفتوگوی فرهنگها و روابط دیپلماتیک بدل سازد و پیامآور صلح و خرد در جهان باشد به شرط آن که نشان دهد خود بهراستی با برخورداری از ارادهی لازم و کافی پیشگام عمل در این زمینه است.
۵. اصلاحات درونی و اتکای دیپلماسی به سرمایهی اجتماعی
قدرت راستین کشورها در جهان بیرون، ریشه در انسجام و امید مردم در درون دارد. تقویت راستین آزادیهای مدنی، گشودگی فرهنگی، کوشش جدی برای بازسازی اعتماد مردم بر پایهی تغییرات بنیادین در سیاست داخلی و مبارزه با فساد و تثبیت قانونگرایی، و تأمین عدالت اجتماعی پشتوانهی درخور برای سیاست خارجی فراهم میسازند. هر اصلاح راستین درونی، همچون سرمایهای دیپلماتیک، به میز مذاکره و سازمان ملل منتقل خواهد شد.
جناب آقای رئیسجمهوری
تاریخ از ما میپرسد که در لحظههای خطیر چه کردیم: آیا در حصار گذشته ماندیم، یا شجاعت گشودن راهی نو را یافتیم؟ شما اکنون در جایگاهی هستید که میتوانید انتخاب کنید: تکرار کلیشهها و شعارها با نتایج معلوم خلاف منافع ملی، یا گشودن پنجرهای تازه برای ایران.
من، به عنوان یک شهروند و استاد مستقل دانشگاه، امیدوارم که در نیویورک صدای ایرانِ راستینی باشید که چون آرمانی همیشگی مشعل راه میهندوستان راستین بوده است: ایرانِ خواهان عدالت، آزادی، کرامت و صلح در درون خود و برای همهی جهان.
با تجدید احترام و آرزوی پیروزی و سرافرازی
موسی اکرمی
استاد فلسفه
دبیر علمی نهمین همایش سالانهی «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با عنوان «بنیادهای هستیشناختی،
شناختشناختی، و روششناختی مکتب ایرانی صلح»
دوشنبه، سی و یکم شهریور ماه ۱۴۰۴
#نامهی_سرگشاده_به_رئیس_جمهوری
#مکانیسم_ماشه
#پروندهی_هستهای
#دیپلماسی_منطقهای
#اصلاحات_درونی
#موسی_اکرمی
۴. تأکید بر گفتمان اخلاقی و انسانی
ادبیات سیاسی و زبان دیپلماسی باید از قالب تقابل و تهدید فاصله بگیرند و بر صلح، عدالت، کرامت انسانی و آزادی ملتها متمرکز شوند. ایران میتواند در شرایط دشوار کنونی، بهجای واکنش منفعلانه، ابتکاراتی در حوزهی صلح، امنیت منطقهای، و همکاریهای بینالمللی پیشنهاد دهد. این ابتکارات اگر بر میراث حکمی ایران تکیه کنند، و ایران نشان دهد که بهراستی از سطح شعار فراتر میرود، نه تنها اعتبار اخلاقی ایران را بالا میبرند بلکه تصویر تازهای از ایران بهعنوان حامل پیام صلح و عدالت در سدهی بیستویکم عرضه میکنند. گفتمان ایران هرچه بیشتر بر زبان حکمت، فرهنگ و انسانگرایی استوار باشد، تصویر ایران در جهان نیز روشنتر و مقبولتر خواهد شد. ایران میتواند و باید خود را به صدائی معتبر در گفتوگوی فرهنگها و روابط دیپلماتیک بدل سازد و پیامآور صلح و خرد در جهان باشد به شرط آن که نشان دهد خود بهراستی با برخورداری از ارادهی لازم و کافی پیشگام عمل در این زمینه است.
۵. اصلاحات درونی و اتکای دیپلماسی به سرمایهی اجتماعی
قدرت راستین کشورها در جهان بیرون، ریشه در انسجام و امید مردم در درون دارد. تقویت راستین آزادیهای مدنی، گشودگی فرهنگی، کوشش جدی برای بازسازی اعتماد مردم بر پایهی تغییرات بنیادین در سیاست داخلی و مبارزه با فساد و تثبیت قانونگرایی، و تأمین عدالت اجتماعی پشتوانهی درخور برای سیاست خارجی فراهم میسازند. هر اصلاح راستین درونی، همچون سرمایهای دیپلماتیک، به میز مذاکره و سازمان ملل منتقل خواهد شد.
جناب آقای رئیسجمهوری
تاریخ از ما میپرسد که در لحظههای خطیر چه کردیم: آیا در حصار گذشته ماندیم، یا شجاعت گشودن راهی نو را یافتیم؟ شما اکنون در جایگاهی هستید که میتوانید انتخاب کنید: تکرار کلیشهها و شعارها با نتایج معلوم خلاف منافع ملی، یا گشودن پنجرهای تازه برای ایران.
من، به عنوان یک شهروند و استاد مستقل دانشگاه، امیدوارم که در نیویورک صدای ایرانِ راستینی باشید که چون آرمانی همیشگی مشعل راه میهندوستان راستین بوده است: ایرانِ خواهان عدالت، آزادی، کرامت و صلح در درون خود و برای همهی جهان.
با تجدید احترام و آرزوی پیروزی و سرافرازی
موسی اکرمی
استاد فلسفه
دبیر علمی نهمین همایش سالانهی «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با عنوان «بنیادهای هستیشناختی،
شناختشناختی، و روششناختی مکتب ایرانی صلح»
دوشنبه، سی و یکم شهریور ماه ۱۴۰۴
#نامهی_سرگشاده_به_رئیس_جمهوری
#مکانیسم_ماشه
#پروندهی_هستهای
#دیپلماسی_منطقهای
#اصلاحات_درونی
#موسی_اکرمی
⏪چرایی نگارش نامهی سرگشاده به آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی ایران
◀️موسی اکرمی
واکنش / یادداشت یکم:
«درود بر پرفسور عزیز.انچه در این نامه آمده با کمال احترام ،بیشتر یک تسلیم نامه است تا هر چیز دیگر که اگر سرنام شما در ابتدای آن نباشد با کمی اغماض،انگار متن این تسلیم نامه توسط وزارت خارجه آمریکا نوشته شده است.این سیاست غربی است که جز به سفید مذکر غربی کرامت انسانی قایل نیست که میلیون ها عراقی ،ایرانی،افغان و ..را به خاک و خون کشیده و سالیان متمادی است که ۹۰ میلیون ایرانی را به گروگان گرفته ،حالاایران باید کنش ملموس اخلاقی کند؟! حالا ایران گام عملی راستی آزمایی پذیر بردارد؟ جنابعالی تا کی میخواهید به جهان پیام روشن بفرستید ؟ کدام جهان ؟ به غربی که بیش از ۷۰ سال است مردم کشور را رنج می دهد؟ خلع سلاح کشور نامش میشود همکاری راستین ؟
وقتی از غرب صدای جنگ ،تهدید،تحریم و تنبیه و گروگانگیری ملت ایران می آید چگونه دیپلماسی باید از صلح و کرامت انسانی بگوید؟پروفسور عزیز ،تا کی و نزد چه کسانی میخواهید تصویر تازه ایی از ایران درست کنید یا اعتبار اخلاقی ایران را بالا ببرید ؟ مگر عراق دربست در اختیار غرب نبود،اکنون هر لحظه امنیتش نقض میشود،اختیار بستن یک قرار داد برق با دیگران را هم ندارد انهم ربع قرن بعد از سرنگونی صدام.این شرق شناسی غربی را تکرار کردن تصویر معتبری!از ایران نخواهد ساخت.میز مذاکره را هم بمباران کردند و جنابعالی میخواهید مدام از فرصت های تاریخی بگویید ؟ از لحظه های خطیر؟
اشکال ندارد برویم تسلیم شویم اما برای تسلیم شدن نیازی به تسلیم نامه و آراستن آن با کرامت انسانی ،صلح،عدالت ،کنش اخلاقی و...ایا چرا هست ؟»
پاسخ به واکنش / یادداشت یکم:
«سلام دوست گرامی،
سخن شما از سر درد تاریخی است و بیتردید بسیاری از نقدهایتان بر غرب و سیاستهای سلطهگرایانهاش حقیقت دارد: جنگها، تحریمها، کشتارها، گروگانگیری ملتها و استانداردهای دوگانه. من نیز این تاریخ تلخ را کمابیش میشناسم و انکار نمیکنم. اما تفاوت نگاه ما در روش رویارویی است.
1. تمایز میان مقاومت و انزوا
مقاومت مطلوب همواره با عقلانیت و ابتکار همراه است. اگر صرفاً به تاریخ بیاعتمادی به غرب بسنده کنیم، خود را از امکان تأثیرگذاری محروم کردهایم. انزوا، مقاومت نیست. مقاومت یعنی حضور فعال، ابتکار در صلحسازی، و دفاع از حقوق مردم در صحنهٔ جهانی.
2. کرامت انسانی ارزشی صرفاً غربی نیست
شما درست میگویید که غرب بارها این شعار را نقض کرده است. ولی کرامت انسانی یک مفهومی انسانی جهانشمول است؛ ریشه در فرهنگ ما، درآموزههای دینی، در فردوسی، در حافظ، در سنتهای اخلاقی ایران و شرق نیز دارد. دفاع از آن، تقلید از غرب نیست؛ بلکه بازیابیِ چهرۀ اصیل خود ما است.
3. «تسلیمنامه» یا «عقلانیت ملی»
نامهای که من نوشتهام تسلیمنامه نیست؛ کوششی است برای آنکه کشورمان، که فعلاً نمایندگی رسمی آن در مجامع جهانی با جمهوری اسلامی با هر کیفیت نیک یا بد است، در برابر بازگشت تحریمهای سازمان ملل، انزوای سیاسی و فشار بیشتر، دستِ بالاتر اخلاقی و دیپلماتیک را داشته باشد. تسلیم این است که از حقوق خود دست بشوییم؛ اما من برعکس، در پی آنم که با زبان اخلاق، مشروعیت ایران را بالا ببریم تا شاید طرف مقابل در چشم افکار عمومی جهان خلع سلاح گردد.
[ادامه در فرستهی پسین از سه فرسته👇]
◀️موسی اکرمی
اشاره. من، به دلایل بسیار که بیشتر آنها را در زمان انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه و تیر ماه 1403 نوشته و گفتهام، به آقای دکتر پزشکیان رأی دادهام، و هنوز نیز بر این باورم که با همهی فاصلههای اعمال ایشان و کلیت هیأت دولت از انتظارهائی که من و بسا کسان دیگر داشتهایم میتوان و باید در بزنگاههای تاریخی کشور از برخی اعمال ایشان و وزیرانشان حمایت کرد و انتظارها داشت، چنان که من در جنگ 12 روزه از همین خط مشی پیروی کردم.
نگارش نامهی سرگشاده به آقای دکتر پزشکیان در سی و یکم شهریور ماه برای درخواست کنشگری غیرمعهود کلیشهای ایشان در سازمان ملل متحد و دیدارها با سران و هیأتهای سیاسی کشورها واکنشهائی را برانگیخت. شماری از واکنشها بر بیهودهانگاری طرح خواسته خطاب به ایشان به دلایل گوناگون بود که من در چارچوب همان دیدگاهی که از آقای دکتر پزشکیان حمایت کردهام پاسخهائی تقدیم منتقدان کردم.
چند واکنش از موضع نفی سیاستهای غربی و نفی تسلیمطلبی صورت گرفتند که من در زیر نمونههائی از آنها و پاسخهای خود را به علاقهمندان تقدیم میکنم.
واکنش / یادداشت یکم:
«درود بر پرفسور عزیز.انچه در این نامه آمده با کمال احترام ،بیشتر یک تسلیم نامه است تا هر چیز دیگر که اگر سرنام شما در ابتدای آن نباشد با کمی اغماض،انگار متن این تسلیم نامه توسط وزارت خارجه آمریکا نوشته شده است.این سیاست غربی است که جز به سفید مذکر غربی کرامت انسانی قایل نیست که میلیون ها عراقی ،ایرانی،افغان و ..را به خاک و خون کشیده و سالیان متمادی است که ۹۰ میلیون ایرانی را به گروگان گرفته ،حالاایران باید کنش ملموس اخلاقی کند؟! حالا ایران گام عملی راستی آزمایی پذیر بردارد؟ جنابعالی تا کی میخواهید به جهان پیام روشن بفرستید ؟ کدام جهان ؟ به غربی که بیش از ۷۰ سال است مردم کشور را رنج می دهد؟ خلع سلاح کشور نامش میشود همکاری راستین ؟
وقتی از غرب صدای جنگ ،تهدید،تحریم و تنبیه و گروگانگیری ملت ایران می آید چگونه دیپلماسی باید از صلح و کرامت انسانی بگوید؟پروفسور عزیز ،تا کی و نزد چه کسانی میخواهید تصویر تازه ایی از ایران درست کنید یا اعتبار اخلاقی ایران را بالا ببرید ؟ مگر عراق دربست در اختیار غرب نبود،اکنون هر لحظه امنیتش نقض میشود،اختیار بستن یک قرار داد برق با دیگران را هم ندارد انهم ربع قرن بعد از سرنگونی صدام.این شرق شناسی غربی را تکرار کردن تصویر معتبری!از ایران نخواهد ساخت.میز مذاکره را هم بمباران کردند و جنابعالی میخواهید مدام از فرصت های تاریخی بگویید ؟ از لحظه های خطیر؟
اشکال ندارد برویم تسلیم شویم اما برای تسلیم شدن نیازی به تسلیم نامه و آراستن آن با کرامت انسانی ،صلح،عدالت ،کنش اخلاقی و...ایا چرا هست ؟»
پاسخ به واکنش / یادداشت یکم:
«سلام دوست گرامی،
سخن شما از سر درد تاریخی است و بیتردید بسیاری از نقدهایتان بر غرب و سیاستهای سلطهگرایانهاش حقیقت دارد: جنگها، تحریمها، کشتارها، گروگانگیری ملتها و استانداردهای دوگانه. من نیز این تاریخ تلخ را کمابیش میشناسم و انکار نمیکنم. اما تفاوت نگاه ما در روش رویارویی است.
1. تمایز میان مقاومت و انزوا
مقاومت مطلوب همواره با عقلانیت و ابتکار همراه است. اگر صرفاً به تاریخ بیاعتمادی به غرب بسنده کنیم، خود را از امکان تأثیرگذاری محروم کردهایم. انزوا، مقاومت نیست. مقاومت یعنی حضور فعال، ابتکار در صلحسازی، و دفاع از حقوق مردم در صحنهٔ جهانی.
2. کرامت انسانی ارزشی صرفاً غربی نیست
شما درست میگویید که غرب بارها این شعار را نقض کرده است. ولی کرامت انسانی یک مفهومی انسانی جهانشمول است؛ ریشه در فرهنگ ما، درآموزههای دینی، در فردوسی، در حافظ، در سنتهای اخلاقی ایران و شرق نیز دارد. دفاع از آن، تقلید از غرب نیست؛ بلکه بازیابیِ چهرۀ اصیل خود ما است.
3. «تسلیمنامه» یا «عقلانیت ملی»
نامهای که من نوشتهام تسلیمنامه نیست؛ کوششی است برای آنکه کشورمان، که فعلاً نمایندگی رسمی آن در مجامع جهانی با جمهوری اسلامی با هر کیفیت نیک یا بد است، در برابر بازگشت تحریمهای سازمان ملل، انزوای سیاسی و فشار بیشتر، دستِ بالاتر اخلاقی و دیپلماتیک را داشته باشد. تسلیم این است که از حقوق خود دست بشوییم؛ اما من برعکس، در پی آنم که با زبان اخلاق، مشروعیت ایران را بالا ببریم تا شاید طرف مقابل در چشم افکار عمومی جهان خلع سلاح گردد.
[ادامه در فرستهی پسین از سه فرسته👇]
[ادامهی فرستهی پیشین از سه فرسته👆]
4. پرسش اصلی
آیا ما باید تنها با زبان تهدید و انکار سخن بگوییم ـ آنهم در جهانی که رسانه، افکار عمومی و مشروعیت بینالمللی نقش تعیینکننده دارند؟ یا باید بهگونهای رفتار کنیم که در برابر گشودن زبان جنگ از سوی غرب جهان بداند ایران زبان اخلاق و صلح گشوده است؟ در تاریخ، ملتهائی که تنها بر خشم تکیه کردند منزوی شدند؛ ولی آنهائی که اخلاق را به میدان آوردند، دست بالا را یافتند.
5. آیندهی ایران مهمتر از کینهی گذشته است
بله، غرب خطاکار است. ولی از یک سو حاکمیت ایران نیز خطاهای گوناگونی داشته است، و از سوی دیگر مردم ایران امروز در گروگان تحریمها و بحران اقتصادیاند. هنر سیاست آن است که بدون تسلیم، راهی برای کاهش درد مردم بگشاید. اخلاق و صلح برای زیبایی لفظی نیست؛ برای نان و داروی همین مردم است.
ازاینرو خطاب من به شما این است که آنچه تسلیمنامه مینامید، در حقیقت راهبرد بقا و کرامت ملی است. قدرت ایران تنها در موشک و سانتریفیوژ نیست؛ بلکه در این است که ضمن برخورداری از دولت ملی (یعنی دولتی نمایندهی راستین مردم و بازتاب دهندهی منافع ملی) بتواند جهان را با زبان خود، با فرهنگ خود، و با تاریخ خود متأثر کند. این دقیقاً همان چیزی است که دشمنان گوناگون داخلی و خارجی ایران از آن میترسند.
بهترین آرزوها»
واکنش / یادداشت دوم:
«درود پرفسور عزیز.من در نیت و دغدغه خیر جنابعالی هیچ شکی ندارم.من نمیگویم کرامت انسانی صرفاً ارزش غربی است بل میگویم شما با شیر نر خونخواره ایی طرفید که کرامت انسانی دیگران را به رسمیت نمیشناسد و 90 میلیون را گروگان خود کرده آنگاه جنابعالی میخواهید ما کنش اخلاق کنیم؟ عراق بیست سال است با زبان اخلاق حرف میزند افکار عمومی جهان چه کرده ؟
این افکار عمومی جهان چرا در برابر جنایات غزه تا این حد بی اثر است ؟ اثرات تحریم و خشونت غربی علیه ملت ایران اکنون ادامه دارد و یحتمل ده ها ادامه خواهد داشت پس خشم و کینه اگر باشد معطوف گذشته نیست این شیر نر خونخواره است که خشم و کینه از ملت ایران دارد.من حرفی با عقلانیت یا تسلیم نامه نویسی ندارم هنوزم بر این باورم اگر نام حضرتعالی نباشد با کمی اغماض آنچه در نامه آمده انگار بیانیه آژانس اتمی یا وزارت خارجه آمریکا است.
اشکال ندارد مذاکره کنید،معامله کنید،تسلیم شوید اما پیشاپیش خواستار کنش عقلانی شدن،خواستار تصویر معتبری از ایران شدن در جهانی که خشونت های بی حد علیه ملت مرتکب میشود را حرف درستی نمیدانم یعنی اشکال ندارد ترکمنچای ببندیم لیک چرا اینها را در زرورق کنش اخلاقی ،صلح،عدالت،تصویر معتبر از ایران ،اعمال راستی آزمایی پذیر و .. بپیچیم ؟
بی شک موشک و هسته ایی و حقوق بشر بهانه است.سرنوشت عراق بیست و پنج سال بعد از صدام روبهروی ماست.سپاس از شما بزرگوار.»
پاسخ به واکنش / یادداشت دوم:
1. پاسخ اجمالی
«سلام بر شما و سپاس برای دغدغه و صراحتگفتارتان.
کاملا حق دارید که خشمگین باشید.
همان گونه که پیش از این نوشتهام، من نیز به تاریخِ پُر از خشونت و معیارهای دوگانهٔ قدرتهای بزرگ توجه دارم [و از آنها بسیار خشمگینم].
ولی در یک پاسخ مجمل اجازه دهید - با این فرض نادرست یا ناراست که نقد بنیادینی به سیاستهای خارجی و داخلی جمهوری اسلامی ایران وارد نیست - دو نکتهٔ کلیدی را با شما و دیگر علاقمندان به موضوع در میان بگذارم:
۱. من نه تسلیم را توصیه میکنم و نه اعتماد سادهلوحانه را؛ آنچه میگویم، بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای دیپلماتیک برای کاستن از فشار بر مردم و حفظ توان و استقلال کشور است.
۲. آنچه پیشنهاد میدهم راهی عملی برای «کاهشِ فوریِ فشار بر مردم» و «حفظِ ظرفیتِ بازدارندگیِ ملی» است: یعنی گامهای مشروط، قابلراستیآزمایی، و برگشتپذیر که در صورت نقضِ طرف مقابِل، فوراً لغو میشوند.
این سیاست نه به معنای کوتاهآمدن از حقوق ملی است و نه به معنای چشمبستن بر واقعیتهای قدرت؛ بلکه راهی است برای کاستن از فشار بر مردم و در عین حال حفظ استقلال و توان بازدارندگی کشور.
اگر تنها بر خشمِ نهفته تکیه کنیم و هیچ ابزارِ دیپلماتیکِ عقلانی نداشته باشیم، احتمالاً هزینهاش را مردم خواهند پرداخت. بدینسان من هم طرفدار دیپلماسی حسابشده هستم هم طرفدار حفظِ توان دفاعی و استقلال تصمیمگیری. در فرصت مناسب میتوانم پاسخ مفصلی، با اشاره به تک تک نکاتی که مطرح کردهاید تقدیم کنم.
بهترین آرزوها
یکم ماه مهر 1404»
[ادامه در فرستهی پسین از سه فرسته👇]
4. پرسش اصلی
آیا ما باید تنها با زبان تهدید و انکار سخن بگوییم ـ آنهم در جهانی که رسانه، افکار عمومی و مشروعیت بینالمللی نقش تعیینکننده دارند؟ یا باید بهگونهای رفتار کنیم که در برابر گشودن زبان جنگ از سوی غرب جهان بداند ایران زبان اخلاق و صلح گشوده است؟ در تاریخ، ملتهائی که تنها بر خشم تکیه کردند منزوی شدند؛ ولی آنهائی که اخلاق را به میدان آوردند، دست بالا را یافتند.
5. آیندهی ایران مهمتر از کینهی گذشته است
بله، غرب خطاکار است. ولی از یک سو حاکمیت ایران نیز خطاهای گوناگونی داشته است، و از سوی دیگر مردم ایران امروز در گروگان تحریمها و بحران اقتصادیاند. هنر سیاست آن است که بدون تسلیم، راهی برای کاهش درد مردم بگشاید. اخلاق و صلح برای زیبایی لفظی نیست؛ برای نان و داروی همین مردم است.
ازاینرو خطاب من به شما این است که آنچه تسلیمنامه مینامید، در حقیقت راهبرد بقا و کرامت ملی است. قدرت ایران تنها در موشک و سانتریفیوژ نیست؛ بلکه در این است که ضمن برخورداری از دولت ملی (یعنی دولتی نمایندهی راستین مردم و بازتاب دهندهی منافع ملی) بتواند جهان را با زبان خود، با فرهنگ خود، و با تاریخ خود متأثر کند. این دقیقاً همان چیزی است که دشمنان گوناگون داخلی و خارجی ایران از آن میترسند.
بهترین آرزوها»
واکنش / یادداشت دوم:
«درود پرفسور عزیز.من در نیت و دغدغه خیر جنابعالی هیچ شکی ندارم.من نمیگویم کرامت انسانی صرفاً ارزش غربی است بل میگویم شما با شیر نر خونخواره ایی طرفید که کرامت انسانی دیگران را به رسمیت نمیشناسد و 90 میلیون را گروگان خود کرده آنگاه جنابعالی میخواهید ما کنش اخلاق کنیم؟ عراق بیست سال است با زبان اخلاق حرف میزند افکار عمومی جهان چه کرده ؟
این افکار عمومی جهان چرا در برابر جنایات غزه تا این حد بی اثر است ؟ اثرات تحریم و خشونت غربی علیه ملت ایران اکنون ادامه دارد و یحتمل ده ها ادامه خواهد داشت پس خشم و کینه اگر باشد معطوف گذشته نیست این شیر نر خونخواره است که خشم و کینه از ملت ایران دارد.من حرفی با عقلانیت یا تسلیم نامه نویسی ندارم هنوزم بر این باورم اگر نام حضرتعالی نباشد با کمی اغماض آنچه در نامه آمده انگار بیانیه آژانس اتمی یا وزارت خارجه آمریکا است.
اشکال ندارد مذاکره کنید،معامله کنید،تسلیم شوید اما پیشاپیش خواستار کنش عقلانی شدن،خواستار تصویر معتبری از ایران شدن در جهانی که خشونت های بی حد علیه ملت مرتکب میشود را حرف درستی نمیدانم یعنی اشکال ندارد ترکمنچای ببندیم لیک چرا اینها را در زرورق کنش اخلاقی ،صلح،عدالت،تصویر معتبر از ایران ،اعمال راستی آزمایی پذیر و .. بپیچیم ؟
بی شک موشک و هسته ایی و حقوق بشر بهانه است.سرنوشت عراق بیست و پنج سال بعد از صدام روبهروی ماست.سپاس از شما بزرگوار.»
پاسخ به واکنش / یادداشت دوم:
1. پاسخ اجمالی
«سلام بر شما و سپاس برای دغدغه و صراحتگفتارتان.
کاملا حق دارید که خشمگین باشید.
همان گونه که پیش از این نوشتهام، من نیز به تاریخِ پُر از خشونت و معیارهای دوگانهٔ قدرتهای بزرگ توجه دارم [و از آنها بسیار خشمگینم].
ولی در یک پاسخ مجمل اجازه دهید - با این فرض نادرست یا ناراست که نقد بنیادینی به سیاستهای خارجی و داخلی جمهوری اسلامی ایران وارد نیست - دو نکتهٔ کلیدی را با شما و دیگر علاقمندان به موضوع در میان بگذارم:
۱. من نه تسلیم را توصیه میکنم و نه اعتماد سادهلوحانه را؛ آنچه میگویم، بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای دیپلماتیک برای کاستن از فشار بر مردم و حفظ توان و استقلال کشور است.
۲. آنچه پیشنهاد میدهم راهی عملی برای «کاهشِ فوریِ فشار بر مردم» و «حفظِ ظرفیتِ بازدارندگیِ ملی» است: یعنی گامهای مشروط، قابلراستیآزمایی، و برگشتپذیر که در صورت نقضِ طرف مقابِل، فوراً لغو میشوند.
این سیاست نه به معنای کوتاهآمدن از حقوق ملی است و نه به معنای چشمبستن بر واقعیتهای قدرت؛ بلکه راهی است برای کاستن از فشار بر مردم و در عین حال حفظ استقلال و توان بازدارندگی کشور.
اگر تنها بر خشمِ نهفته تکیه کنیم و هیچ ابزارِ دیپلماتیکِ عقلانی نداشته باشیم، احتمالاً هزینهاش را مردم خواهند پرداخت. بدینسان من هم طرفدار دیپلماسی حسابشده هستم هم طرفدار حفظِ توان دفاعی و استقلال تصمیمگیری. در فرصت مناسب میتوانم پاسخ مفصلی، با اشاره به تک تک نکاتی که مطرح کردهاید تقدیم کنم.
بهترین آرزوها
یکم ماه مهر 1404»
[ادامه در فرستهی پسین از سه فرسته👇]
[ادامهی فرستهی پیشین از سه فرسته👆]
پاسخ به واکنش / یادداشت دوم:
2. پاسخ تفصیلیتر
«سلام دوست گرامی،
مطالب شما حامل دو احساس و دو واقعیت مهماند: خشم از پیشینهی ستمگری استعمارگرانهی غرب و بیاعتمادی نسبت به آن - که بهحق وجود دارند - و ترس از تکرارِ سرنوشتِ عراق. هر دو را باید شنید و پذیرفت. ولی پرسش این است که چه راهِ عملیِ مؤثری برای محافظت از مردم و حفظِ استقلال ملی داریم؟
من،
الف) بی آن که در اینجا نیازی به بیان انواع بحرانهای بسیار خطرناکی باشد که مردم و کشور ایران را تهدید میکنند، و
ب) با حفظ نقدهای اصولی خود به سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران،
بر پایهی تجربههای زیسته و دانستههای خود، اینگونه پاسخ میدهم:
1.عصبانیتِ تاریخی قابل فهم است، ولی نباید راهحلِ سیاسیـملّی را دچار درنگ یا تعطیلی کند
خشم، بهویژه خشم استوار بر شناخت معتبر، سوختِ اخلاقی و انگیزشی دارد، ولی نمیتواند جای ابزارهای سیاستورزی را بگیرد. هنگامی که هدفِ سیاست منافع ملی بر پایهی «حفظِ مردم و کشور» است، باید از همهٔ ابزارها ـ از آن میان عقلانیت در دیپلماسی ـ بهره گرفت.
2. زبان اخلاقی لزوماً نشانهٔ ضعف نیست، بلکه میتواند ابزارِ تاثیرگذاری باشد
اگر ما سخنی بگوییم که جهانیان - اعم از سیاستپیشگان و شهروندان عادی کشورها، درک کنند - میتوانیم ائتلافهای سیاسی و مردمیای بسازیم که طرفِ مقابل را منزوی کند؛ این ابزاری برای تقویتِ «قدرت نرمِ» ملّی است، نه تسلیم. تاریخ نمونههای پُرشماری دارد که ملتها با همراهکردن افکار عمومی جهانی، فضا را برای دفاع از حقوق خود باز کردهاند.
3. درس عراق را باید جدی گرفت؛ ولی این به معنای جلوگیری از هر مذاکرهای نیست
آنچه در عراق شاهد بودیم نتیجهی عدم تضمینها، مداخلههای نظامی و فروپاشی نهادی بود. پاسِ سیاستِ ملی این است که هر گامی مشروط، تحققپذیر و با سازوکارها ضمانتی باشد نه امتیازدهیِ یکسویه. این به معنای لزوم برنامهریزی بر پایهی «مرحلهبندی»، وجود «ناظران مستقل مورد توافق»، «سازوکارهای برگشتپذیر»، و تضمینهائی است که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد، ایران بتواند بیدرنگ واکنش نشان دهد.
4. همراهی دیپلماسی و بازدارندگی
بهرهگیری از گفتگو و بیان پیام اخلاقی بهمعنای کنار گذاشتن قدرت و ابزارهای دفاعی نیست. برعکس، حفظِ توانِ دفاعی شرطِ موفقیتِ هر مذاکرهی است، زیرا هرگاه طرف مقابل بداند ما از توانِ دفاع برخورداریم، انگیزهی زورگویی آن / او کمتر میشود.
5. باید زبانِ بینالمللی را آموخت تا بازیگری مؤثر باشیم
دلیل یا علت اینکه برخی از عبارتهای من یا هر شخص حقیقی / حقوقی دیگر همانند زبان وزارتخانههای غربی بهنظر آید، این است که برای گفتگو با نهادهای بینالمللی و افکار عمومی جهانی باید سخنان و مواضعمان فهمپذیر باشند. ولی آشکار است که ما میتوانیم همان پیامها را با لحنِ ملی و مقتدرانه بیان کنیم: «ما حقوق کشور و مردم خود را با قاطعیت حفظ میکنیم؛ ولی مسئولانه عمل میکنیم تا کشور و مردم آسیب نبینند.»
6. پیشنهاد عملی برای تضمینِ عدمِ تسلیم
در هر متن یا توافق پیشنهادی، قطعاً باید این نکتهها قید شوند: شرطی بودنِ گامها، وجود ناظران مشترک، بازگشتِ خودکار، و تصریحِ حفظِ کاملِ توانِ دفاعیِ ایران. اینها تضمینهائی قانونی و فنیاند که تسلیم را ناممکن میکنند.
سخن کوتاه: من با شما و هر شخص و نهاد دیگری در نفیِ سیاستهای سلطهگرایانهٔ غرب موافقم؛ ولی بر این باورم که واکنشِ تنها از جنس خشمی که به قطع دیپلماسی بینجامد، مردم و کشور را آسیبپذیرتر میکند. سیاستِ هوشمندانه به معنای نه تسلیم بلکه تقیید رقیب یا طرف مقابل با ابزارهای قانونی و اخلاقی است. این شیوه هم میهنپرستانه است و هم راهی مطمئن در راستای حافظت از حقوقِ و منافع ملی.
بهترین آرزوها
دوم ماه مهر 1404»
#سلطهگری_غرب
#تسلیمطلبی
#استقلال_کشور
#دیپلماسی
#بازدارندگی
#گفتوگو
#مذاکره
#موسی_اکرمی
پاسخ به واکنش / یادداشت دوم:
2. پاسخ تفصیلیتر
«سلام دوست گرامی،
مطالب شما حامل دو احساس و دو واقعیت مهماند: خشم از پیشینهی ستمگری استعمارگرانهی غرب و بیاعتمادی نسبت به آن - که بهحق وجود دارند - و ترس از تکرارِ سرنوشتِ عراق. هر دو را باید شنید و پذیرفت. ولی پرسش این است که چه راهِ عملیِ مؤثری برای محافظت از مردم و حفظِ استقلال ملی داریم؟
من،
الف) بی آن که در اینجا نیازی به بیان انواع بحرانهای بسیار خطرناکی باشد که مردم و کشور ایران را تهدید میکنند، و
ب) با حفظ نقدهای اصولی خود به سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران،
بر پایهی تجربههای زیسته و دانستههای خود، اینگونه پاسخ میدهم:
1.عصبانیتِ تاریخی قابل فهم است، ولی نباید راهحلِ سیاسیـملّی را دچار درنگ یا تعطیلی کند
خشم، بهویژه خشم استوار بر شناخت معتبر، سوختِ اخلاقی و انگیزشی دارد، ولی نمیتواند جای ابزارهای سیاستورزی را بگیرد. هنگامی که هدفِ سیاست منافع ملی بر پایهی «حفظِ مردم و کشور» است، باید از همهٔ ابزارها ـ از آن میان عقلانیت در دیپلماسی ـ بهره گرفت.
2. زبان اخلاقی لزوماً نشانهٔ ضعف نیست، بلکه میتواند ابزارِ تاثیرگذاری باشد
اگر ما سخنی بگوییم که جهانیان - اعم از سیاستپیشگان و شهروندان عادی کشورها، درک کنند - میتوانیم ائتلافهای سیاسی و مردمیای بسازیم که طرفِ مقابل را منزوی کند؛ این ابزاری برای تقویتِ «قدرت نرمِ» ملّی است، نه تسلیم. تاریخ نمونههای پُرشماری دارد که ملتها با همراهکردن افکار عمومی جهانی، فضا را برای دفاع از حقوق خود باز کردهاند.
3. درس عراق را باید جدی گرفت؛ ولی این به معنای جلوگیری از هر مذاکرهای نیست
آنچه در عراق شاهد بودیم نتیجهی عدم تضمینها، مداخلههای نظامی و فروپاشی نهادی بود. پاسِ سیاستِ ملی این است که هر گامی مشروط، تحققپذیر و با سازوکارها ضمانتی باشد نه امتیازدهیِ یکسویه. این به معنای لزوم برنامهریزی بر پایهی «مرحلهبندی»، وجود «ناظران مستقل مورد توافق»، «سازوکارهای برگشتپذیر»، و تضمینهائی است که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد، ایران بتواند بیدرنگ واکنش نشان دهد.
4. همراهی دیپلماسی و بازدارندگی
بهرهگیری از گفتگو و بیان پیام اخلاقی بهمعنای کنار گذاشتن قدرت و ابزارهای دفاعی نیست. برعکس، حفظِ توانِ دفاعی شرطِ موفقیتِ هر مذاکرهی است، زیرا هرگاه طرف مقابل بداند ما از توانِ دفاع برخورداریم، انگیزهی زورگویی آن / او کمتر میشود.
5. باید زبانِ بینالمللی را آموخت تا بازیگری مؤثر باشیم
دلیل یا علت اینکه برخی از عبارتهای من یا هر شخص حقیقی / حقوقی دیگر همانند زبان وزارتخانههای غربی بهنظر آید، این است که برای گفتگو با نهادهای بینالمللی و افکار عمومی جهانی باید سخنان و مواضعمان فهمپذیر باشند. ولی آشکار است که ما میتوانیم همان پیامها را با لحنِ ملی و مقتدرانه بیان کنیم: «ما حقوق کشور و مردم خود را با قاطعیت حفظ میکنیم؛ ولی مسئولانه عمل میکنیم تا کشور و مردم آسیب نبینند.»
6. پیشنهاد عملی برای تضمینِ عدمِ تسلیم
در هر متن یا توافق پیشنهادی، قطعاً باید این نکتهها قید شوند: شرطی بودنِ گامها، وجود ناظران مشترک، بازگشتِ خودکار، و تصریحِ حفظِ کاملِ توانِ دفاعیِ ایران. اینها تضمینهائی قانونی و فنیاند که تسلیم را ناممکن میکنند.
سخن کوتاه: من با شما و هر شخص و نهاد دیگری در نفیِ سیاستهای سلطهگرایانهٔ غرب موافقم؛ ولی بر این باورم که واکنشِ تنها از جنس خشمی که به قطع دیپلماسی بینجامد، مردم و کشور را آسیبپذیرتر میکند. سیاستِ هوشمندانه به معنای نه تسلیم بلکه تقیید رقیب یا طرف مقابل با ابزارهای قانونی و اخلاقی است. این شیوه هم میهنپرستانه است و هم راهی مطمئن در راستای حافظت از حقوقِ و منافع ملی.
بهترین آرزوها
دوم ماه مهر 1404»
#سلطهگری_غرب
#تسلیمطلبی
#استقلال_کشور
#دیپلماسی
#بازدارندگی
#گفتوگو
#مذاکره
#موسی_اکرمی
⏪چیستی "بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای دیپلماتیک"
◀️موسی اکرمی
پرسش:
«بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای دیپلماتیک» - به ویژه در فضای سیاسی کنونی جهان که ابتکار عمل به دست زورگویان و هنجارشکنان راست افراطی با اتکا به قدرت نظامی و مالی است - مشخصاً چیست؟
پاسخ:
آشکار است که کسی چون من بیشتر بحث نظری دارد و معمولاً به کلیات بسنده میکند. بحث عملی یا عملیاتیسازی یک خط مشی بر عهدهی دستگاه دیپلماسی کشور، و دانشوران حوزههای علوم سیاسی و حقوق بینالملل است.
با این همه، اگر لازم باشد من نیز در مجالی اندک به بیان نظر خود دربارهی چیستی «فرصتهای دیپلماتیک» و « بهرهگیری خردمندانه» از آنها در سپهر سیاسی کنونی جهان بپردازم عرایضم را حول پنج محور خلاصه میکنم. طبیعی است این که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی آن از چنین اراده و توانی برخوردار است یا نه موضوعی دیگر است. همچنین بهرهگیری از واژهی «ایران» برای اشاره به حاکمیت کنونی است و این امر جدا از میزان انطباق منافع این حاکمیت با منافع راستین ملی است.
ازاینرو در اینجا به بیان کوتاه پنج محوری که در نظر دارم بسنده میکنم به این امید همیشگی گراییده به ناامیدی که جلوگیری ایران بتواند با بهرهگیری از آنها اجماع جهانی علیه را از میان ببرد، با تکیه بر زبان اخلاق و فرهنگ ایرانی به تقویت قدرت نرم خود بپردازد، و بر اساس نیازهای واقعی قدرتها، نه وعدههای آنها، به معاملهگری حسابشده دست زند. اجرای این اقدامها و دستیابی به اهداف مطلوب نیازمند اراده، کاردانی، و صداقت اخلاقی فراخور سیاست اصیل است که همهی در افسوسیم که چرا که کلیت دستگاه دیپلماسی ایران از چنین توانی برخوردار نیست.
۱. فرصتسازی در دل تهدیدها
حتی در نظام بینالمللِ آکنده از بیعدالتی، کشورها ناگزیرند برای مشروعیت و ائتلافسازی به نهادها و افکار عمومی تکیه کنند. ایران میتواند همین نیاز قدرتها را به ابزاری برای کاهش فشارها و جلوگیری از اجماع علیه خود بدل کند. برای نمونه در ماجرای مکانیسم ماشه، اگر ایران هوشمندانه و شفاف عمل میکرد / عمل کند، میتوانست / میتواند مانع اجماع کامل قدرتها شود، و گسل میان آمریکا و اروپا یا میان کلیت غرب و جنوب جهانی را فعال نگاه دارد.
۲. بهرهگیری از «جنوب جهانی» و کشورهای زخمخورده از غرب
در شرایطی که بسیاری از کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از سلطهطلبی غرب خستهاند، ایران هنوز هم میتواند با زبان اخلاقی و عقلانی، خود را در جبههٔ «جهان چندقطبی و برابرطلب» معرفی کند. ائتلاف عقلانی ایران با این گونه کشورها میتوان هم سپر سیاسی در سازمان ملل باشد، هم برای دورزدن تحریمها فرصت اقتصادی پدید آورد.
۳. تبدیل تهدید به برگ چانهزنی
غرب برای پروندهٔ اوکراین، انرژی، مهاجرت و ثبات منطقهای چشمی به ایران دارد؛ این نگاه استوار بر نیاز میتواند اهرم چانهزنی باشد. خرد دیپلماتیک به معنای شناسایی همین گرههای نیاز و معاملهکردن در جائی است که منافع ملی ایران تأمین گردد.
۴. ابتکارهای صلحآمیز و انساندوستانه
در جهانی که همه متهم به خشونت و جنگافروزیاند، هر کشوری که پیشنهاد عملی برای کاهش تنش، آتشبس یا کمک انساندوستانه بدهد، تصویر مثبت خود را در نظر جهانیان تقویت میکند. ایران میتواند با طرحهای مشخص (برای نمونه سازوکار واقعی عملیاتی بار کمک به غزه – علیرغم بدبینی و نظر منفی موجود در کشور نسبت به رابطهی جمهوری اسلامی ایران با حماس و مسئلهی فلسطین به طور کلی - یا ابتکار گفتوگوی منطقهای) هم به وجدان جهانی تکیه کند، هم ابتکار عمل سیاسی به دست گیرد.
۵. سیاستِ «گامهای مشروط، راستیآزماییپذیر و برگشتپذیر»
این بدن معنی است که ایران هر اقدامی در دیپلماسی (برای نمونه همکاری هستهای یا منطقهای) را بهگونهای طراحی کند که اگر طرف مقابل نقض کرد، ایران بتواند بیدرنگ به نقطهٔ پیشین برگردد. این، همان «هوشیاری» خردمندانه یا خرد سیاسی است که مانع از تسلیم میگردد.
پ. ن. فروتنانه میگویم من بیش از ۲۵ سال به گونهای جدی و پیگیر به "گفتوگو" اندیشیده و در بارهی آن قلم زدهام.
با این تجربه همچنان بر این باورم که در هر سطحی
اگر
۱) ارادهی راستین برای گفتوگو
۲) آگاهی لازم و کافی در بارهی موضوع گفتوگو و سویهها و پیوندهای آن با موضوعات دیگر
۳) صداقت و دوریگزینی از فریبکاری و تقلب
وجود داشته باشند،
آنگاه گفتوگو معجزهها میکند.🌹🌹
◀️موسی اکرمی
اشاره. انتشار نوشتهام دربارهی «چرایی نگارش نامهی سرگشاده به آقای دکتر مسعود پزشکیان» نیز با واکنشها و پرسشهائی روبهرو شد که به هر یک پاسخی کوتاه یا بلند، به فراخور موضوع طرح شده، دادم. شاید یکی از پرسشها از اهمیت بیشتری برخوردار بود، و ممکن است پرسش شمار دیگری از علاقمندان نیز باشد. ازاینرو خلاصهی آن پرسش و پاسخ خود را تقدیم میکنم.
پرسش:
«بهرهگیری خردمندانه از فرصتهای دیپلماتیک» - به ویژه در فضای سیاسی کنونی جهان که ابتکار عمل به دست زورگویان و هنجارشکنان راست افراطی با اتکا به قدرت نظامی و مالی است - مشخصاً چیست؟
پاسخ:
آشکار است که کسی چون من بیشتر بحث نظری دارد و معمولاً به کلیات بسنده میکند. بحث عملی یا عملیاتیسازی یک خط مشی بر عهدهی دستگاه دیپلماسی کشور، و دانشوران حوزههای علوم سیاسی و حقوق بینالملل است.
با این همه، اگر لازم باشد من نیز در مجالی اندک به بیان نظر خود دربارهی چیستی «فرصتهای دیپلماتیک» و « بهرهگیری خردمندانه» از آنها در سپهر سیاسی کنونی جهان بپردازم عرایضم را حول پنج محور خلاصه میکنم. طبیعی است این که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی آن از چنین اراده و توانی برخوردار است یا نه موضوعی دیگر است. همچنین بهرهگیری از واژهی «ایران» برای اشاره به حاکمیت کنونی است و این امر جدا از میزان انطباق منافع این حاکمیت با منافع راستین ملی است.
ازاینرو در اینجا به بیان کوتاه پنج محوری که در نظر دارم بسنده میکنم به این امید همیشگی گراییده به ناامیدی که جلوگیری ایران بتواند با بهرهگیری از آنها اجماع جهانی علیه را از میان ببرد، با تکیه بر زبان اخلاق و فرهنگ ایرانی به تقویت قدرت نرم خود بپردازد، و بر اساس نیازهای واقعی قدرتها، نه وعدههای آنها، به معاملهگری حسابشده دست زند. اجرای این اقدامها و دستیابی به اهداف مطلوب نیازمند اراده، کاردانی، و صداقت اخلاقی فراخور سیاست اصیل است که همهی در افسوسیم که چرا که کلیت دستگاه دیپلماسی ایران از چنین توانی برخوردار نیست.
۱. فرصتسازی در دل تهدیدها
حتی در نظام بینالمللِ آکنده از بیعدالتی، کشورها ناگزیرند برای مشروعیت و ائتلافسازی به نهادها و افکار عمومی تکیه کنند. ایران میتواند همین نیاز قدرتها را به ابزاری برای کاهش فشارها و جلوگیری از اجماع علیه خود بدل کند. برای نمونه در ماجرای مکانیسم ماشه، اگر ایران هوشمندانه و شفاف عمل میکرد / عمل کند، میتوانست / میتواند مانع اجماع کامل قدرتها شود، و گسل میان آمریکا و اروپا یا میان کلیت غرب و جنوب جهانی را فعال نگاه دارد.
۲. بهرهگیری از «جنوب جهانی» و کشورهای زخمخورده از غرب
در شرایطی که بسیاری از کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از سلطهطلبی غرب خستهاند، ایران هنوز هم میتواند با زبان اخلاقی و عقلانی، خود را در جبههٔ «جهان چندقطبی و برابرطلب» معرفی کند. ائتلاف عقلانی ایران با این گونه کشورها میتوان هم سپر سیاسی در سازمان ملل باشد، هم برای دورزدن تحریمها فرصت اقتصادی پدید آورد.
۳. تبدیل تهدید به برگ چانهزنی
غرب برای پروندهٔ اوکراین، انرژی، مهاجرت و ثبات منطقهای چشمی به ایران دارد؛ این نگاه استوار بر نیاز میتواند اهرم چانهزنی باشد. خرد دیپلماتیک به معنای شناسایی همین گرههای نیاز و معاملهکردن در جائی است که منافع ملی ایران تأمین گردد.
۴. ابتکارهای صلحآمیز و انساندوستانه
در جهانی که همه متهم به خشونت و جنگافروزیاند، هر کشوری که پیشنهاد عملی برای کاهش تنش، آتشبس یا کمک انساندوستانه بدهد، تصویر مثبت خود را در نظر جهانیان تقویت میکند. ایران میتواند با طرحهای مشخص (برای نمونه سازوکار واقعی عملیاتی بار کمک به غزه – علیرغم بدبینی و نظر منفی موجود در کشور نسبت به رابطهی جمهوری اسلامی ایران با حماس و مسئلهی فلسطین به طور کلی - یا ابتکار گفتوگوی منطقهای) هم به وجدان جهانی تکیه کند، هم ابتکار عمل سیاسی به دست گیرد.
۵. سیاستِ «گامهای مشروط، راستیآزماییپذیر و برگشتپذیر»
این بدن معنی است که ایران هر اقدامی در دیپلماسی (برای نمونه همکاری هستهای یا منطقهای) را بهگونهای طراحی کند که اگر طرف مقابل نقض کرد، ایران بتواند بیدرنگ به نقطهٔ پیشین برگردد. این، همان «هوشیاری» خردمندانه یا خرد سیاسی است که مانع از تسلیم میگردد.
پ. ن. فروتنانه میگویم من بیش از ۲۵ سال به گونهای جدی و پیگیر به "گفتوگو" اندیشیده و در بارهی آن قلم زدهام.
با این تجربه همچنان بر این باورم که در هر سطحی
اگر
۱) ارادهی راستین برای گفتوگو
۲) آگاهی لازم و کافی در بارهی موضوع گفتوگو و سویهها و پیوندهای آن با موضوعات دیگر
۳) صداقت و دوریگزینی از فریبکاری و تقلب
وجود داشته باشند،
آنگاه گفتوگو معجزهها میکند.🌹🌹
❤1
⏪دومین نشست گروه "صلح و هنر" انجمن علمی مطالعات صلح ایران
◀️صلح از نگاه پیکاسو
✅سخنرانان:
🔻دکتر موسی اکرمی
استاد فلسفه و مدیر گروه "صلح و هنر" در انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔻دکتر حسین اردلانی
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی همدان
🔻مدیر نشست: صدیقه بابایی
✅شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
✅تهران: خیابان وصال شیرازی، کوچه شیرین بیانی، موزه تصاویر معاصر
#صلح
#صلح_و_هنر
#پیکاسو
#گرنیکا
#فاشیسم
#صدیقه_بابایی
#حسین_اردلانی
#موسی_اکرمی
https://www.tgoop.com/ipsan
◀️صلح از نگاه پیکاسو
✅سخنرانان:
🔻دکتر موسی اکرمی
استاد فلسفه و مدیر گروه "صلح و هنر" در انجمن علمی مطالعات صلح ایران
🔻دکتر حسین اردلانی
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی همدان
🔻مدیر نشست: صدیقه بابایی
✅شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
✅تهران: خیابان وصال شیرازی، کوچه شیرین بیانی، موزه تصاویر معاصر
#صلح
#صلح_و_هنر
#پیکاسو
#گرنیکا
#فاشیسم
#صدیقه_بابایی
#حسین_اردلانی
#موسی_اکرمی
https://www.tgoop.com/ipsan
❤2
⏪از پیوندِ صلح و هنر تا بهرهگیری آنها از هم
◀️موسی اکرمی
✅فرنامهای جستارهای بحث در دومین نشست گروه "صلح و هنر" انجمن علمی مطالعات صلح ایران
درآمد: تعریفهائی گذرا از صلح و هنر
بخش یکم: پیوند بنیادین صلح و هنر
۱.هنر، زبان صلح است
۲.هنر، فضای گفتوگو و درک متقابل میآفریند
۳.هنر، مرزها را درمینوردد و هویت مشترک انسانی را تقویت میکند
۴.هنر، زخمی را که خشونت بر جان انسان مینشاند، التیام میبخشد
۵.صلح، بستر شکوفایی هنر است
بخش دوم: هنر، زبان جهانی صلح
۱.بیمرزی هنر
۲.هنر چونان زبان احساس مشترک
۳.هنر و تجربهی همزیستی
۴.هنر در رویارویی با بحرانهای جهانی
۵.هنر، واسطهی التیام و بازسازی پس از جنگ
بخش سوم: هنر، حافظ خاطرهی صلح و جنگ
۱.هنر به عنوان سند زندهی جنگ
۲.هنر، روایتگر تجربههای فردی و جمعی از جنگ
۳.هنر، مرهم و ابزار بازسازی حافظهی جمعی
۴.هنر به عنوان حافظ امید به صلح
۵.هنر، حافظ پیچیدگی حقیقت
بخش چهارم: هنر، بستر گفتوگو میان فرهنگها
۱.هنر، زبان مشترک میان فرهنگها
۲.هنر چونان زمینهی احترام متقابل
۳. هنر، روایتگر تفاوتها بدون نزاع
۴. هنر چونان ابزار حل سوءتفاهمهای فرهنگی
۵. هنر و دیپلماسی فرهنگی
بخش پنجم: هنر، نیروی درمانگر پس از خشونت
۱. هنر، زبان بیان دردهای ناگفتنی
۲. هنر چونان ابزاری برای بازسازی ارتباط اجتماعی
۳. هنر در پردازش و بازسازی حافظهی جمعی
۴. هنر چونان تجربهی امید و بازآفرینی
۵. هنر چونان بستر عدالت ترمیمی
بخش ششم: هنر چونان کنش اجتماعی و سیاسی برای صلح
۱.هنر چونان زبان انتقاد و اعتراض
۲.هنر چونان شکلدهندهی جنبشهای اجتماعی
۳.هنر در تغییر افکار عمومی و خلق روایتهای جدید
۴.هنر چونان فضای آزاد و بدیل
۵.هنر برای ایجاد پل میان نیروهای متخاصم
بخش هفتم: کارکردهای اصلی هنر در خدمت صلح
۱.کارکرد آگاهیبخشی
۲.کارکرد همبستگی و تقویت انسجام اجتماعی
۳.کارکرد درمانگری
۴.کارکرد نمادین و حافظهساز
۵.کارکرد تحریک تخیل اجتماعی
۶.کارکرد تسهیل گفتوگو
بخش هشتم: ابزارهای هنری برای گسترش صلح
۱.موسیقی: صدای همدلی و وحدت
۲.ادبیات: روایتهای الهامبخش صلح
۳.هنرهای تجسمی: زبان تصویری صلح
۴.تئاتر و هنرهای نمایشی: تمرین صلح در صحنه
۵.سینما: بازتاب جهانی رنج و امید
۶.هنرهای دیجیتال و رسانههای نوین: گسترش صلح در عصر جهانی
بخش نهم: چالشها و محدودیتها
۱.محدودیتهای سیاسی و سانسور
۲.پیچیدگی در ارتباط میان فرهنگها
۳.تاثیرات منفی بهرهگیری ابزاری از هنر
۴.دسترسی محدود به امکانات هنری
۵.مقاومت فرهنگی و اجتماعی نسبت به هنرهای نوین
بخش دهم: چشمانداز فعالیتهای کمیته «صلح و هنر»
۱.گسترش و ترویج هنر چونان ابزاری برای صلح
۲.ایجاد برنامههای آموزشی برای هنرمندان و فعالان اجتماعی
۳.حمایت از پروژههای هنری بینالمللی صلح
۴.ارتقاء فرهنگ گفتوگو و همکاری میان فرهنگها
۵.بهرهگیری از هنر برای درمان و بازسازی جوامع پس از جنگ
بخش یازدهم: دعوت به مشارکت
۱. ضرورت مشارکت هنرمندان در فرآیند صلح
۲. اهمیت مشارکت فعالان اجتماعی و فرهنگی
۳. دعوت به مشارکت جهانی از طریق پلتفرمهای دیجیتال
۴. تأکید بر اهمیت آموزش و پرورش در زمینه هنر و صلح
۵. دعوت به همکاری و همافزایی میان سازمانها و نهادها
#صلح
#هنر
#زیبایی
#جنگ
#فلسفهی_صلح
#فلسفهی_هنر
#هنر_و_جامعه
#هنر_و_سیاست
#موسی_اکرمی
◀️موسی اکرمی
✅فرنامهای جستارهای بحث در دومین نشست گروه "صلح و هنر" انجمن علمی مطالعات صلح ایران
درآمد: تعریفهائی گذرا از صلح و هنر
بخش یکم: پیوند بنیادین صلح و هنر
۱.هنر، زبان صلح است
۲.هنر، فضای گفتوگو و درک متقابل میآفریند
۳.هنر، مرزها را درمینوردد و هویت مشترک انسانی را تقویت میکند
۴.هنر، زخمی را که خشونت بر جان انسان مینشاند، التیام میبخشد
۵.صلح، بستر شکوفایی هنر است
بخش دوم: هنر، زبان جهانی صلح
۱.بیمرزی هنر
۲.هنر چونان زبان احساس مشترک
۳.هنر و تجربهی همزیستی
۴.هنر در رویارویی با بحرانهای جهانی
۵.هنر، واسطهی التیام و بازسازی پس از جنگ
بخش سوم: هنر، حافظ خاطرهی صلح و جنگ
۱.هنر به عنوان سند زندهی جنگ
۲.هنر، روایتگر تجربههای فردی و جمعی از جنگ
۳.هنر، مرهم و ابزار بازسازی حافظهی جمعی
۴.هنر به عنوان حافظ امید به صلح
۵.هنر، حافظ پیچیدگی حقیقت
بخش چهارم: هنر، بستر گفتوگو میان فرهنگها
۱.هنر، زبان مشترک میان فرهنگها
۲.هنر چونان زمینهی احترام متقابل
۳. هنر، روایتگر تفاوتها بدون نزاع
۴. هنر چونان ابزار حل سوءتفاهمهای فرهنگی
۵. هنر و دیپلماسی فرهنگی
بخش پنجم: هنر، نیروی درمانگر پس از خشونت
۱. هنر، زبان بیان دردهای ناگفتنی
۲. هنر چونان ابزاری برای بازسازی ارتباط اجتماعی
۳. هنر در پردازش و بازسازی حافظهی جمعی
۴. هنر چونان تجربهی امید و بازآفرینی
۵. هنر چونان بستر عدالت ترمیمی
بخش ششم: هنر چونان کنش اجتماعی و سیاسی برای صلح
۱.هنر چونان زبان انتقاد و اعتراض
۲.هنر چونان شکلدهندهی جنبشهای اجتماعی
۳.هنر در تغییر افکار عمومی و خلق روایتهای جدید
۴.هنر چونان فضای آزاد و بدیل
۵.هنر برای ایجاد پل میان نیروهای متخاصم
بخش هفتم: کارکردهای اصلی هنر در خدمت صلح
۱.کارکرد آگاهیبخشی
۲.کارکرد همبستگی و تقویت انسجام اجتماعی
۳.کارکرد درمانگری
۴.کارکرد نمادین و حافظهساز
۵.کارکرد تحریک تخیل اجتماعی
۶.کارکرد تسهیل گفتوگو
بخش هشتم: ابزارهای هنری برای گسترش صلح
۱.موسیقی: صدای همدلی و وحدت
۲.ادبیات: روایتهای الهامبخش صلح
۳.هنرهای تجسمی: زبان تصویری صلح
۴.تئاتر و هنرهای نمایشی: تمرین صلح در صحنه
۵.سینما: بازتاب جهانی رنج و امید
۶.هنرهای دیجیتال و رسانههای نوین: گسترش صلح در عصر جهانی
بخش نهم: چالشها و محدودیتها
۱.محدودیتهای سیاسی و سانسور
۲.پیچیدگی در ارتباط میان فرهنگها
۳.تاثیرات منفی بهرهگیری ابزاری از هنر
۴.دسترسی محدود به امکانات هنری
۵.مقاومت فرهنگی و اجتماعی نسبت به هنرهای نوین
بخش دهم: چشمانداز فعالیتهای کمیته «صلح و هنر»
۱.گسترش و ترویج هنر چونان ابزاری برای صلح
۲.ایجاد برنامههای آموزشی برای هنرمندان و فعالان اجتماعی
۳.حمایت از پروژههای هنری بینالمللی صلح
۴.ارتقاء فرهنگ گفتوگو و همکاری میان فرهنگها
۵.بهرهگیری از هنر برای درمان و بازسازی جوامع پس از جنگ
بخش یازدهم: دعوت به مشارکت
۱. ضرورت مشارکت هنرمندان در فرآیند صلح
۲. اهمیت مشارکت فعالان اجتماعی و فرهنگی
۳. دعوت به مشارکت جهانی از طریق پلتفرمهای دیجیتال
۴. تأکید بر اهمیت آموزش و پرورش در زمینه هنر و صلح
۵. دعوت به همکاری و همافزایی میان سازمانها و نهادها
#صلح
#هنر
#زیبایی
#جنگ
#فلسفهی_صلح
#فلسفهی_هنر
#هنر_و_جامعه
#هنر_و_سیاست
#موسی_اکرمی
❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⏪خجستهباد زادروز مولانا
◀️در نکوداشت مولانا
یک اجرای بینظیر از گروه کر بهار به رهبری "آرش فولادوند"، با آهنگسازی آرش فولادوند، خوانندگی سارا نائینی و وحید تاج دو خوانندهی ایرانی، و نگینا امانقلواخوانندهی تاجیک.
این اجرای بینظیر را ببینید و بشنوید، و از نینامهی مولانا، زبان شگفتیانگیز پارسی، نغمههای زیبای ایرانی، هنرنمایی آرش فولادوند، نوای خوانندگان ایرانی و تاجیک، صدای همخوانان، اجرای نوازندگان و صدای هماهنگ سازها لذت ببرید.
◀️موسی اکرمی
🌺🌺🌺🌺
◀️در نکوداشت مولانا
یک اجرای بینظیر از گروه کر بهار به رهبری "آرش فولادوند"، با آهنگسازی آرش فولادوند، خوانندگی سارا نائینی و وحید تاج دو خوانندهی ایرانی، و نگینا امانقلواخوانندهی تاجیک.
این اجرای بینظیر را ببینید و بشنوید، و از نینامهی مولانا، زبان شگفتیانگیز پارسی، نغمههای زیبای ایرانی، هنرنمایی آرش فولادوند، نوای خوانندگان ایرانی و تاجیک، صدای همخوانان، اجرای نوازندگان و صدای هماهنگ سازها لذت ببرید.
◀️موسی اکرمی
🌺🌺🌺🌺
❤2👍1
⏪ظرفیت صلحسازی شمال ایران در آینهی گذشته و حال و آینده
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش یکم از چهار بخش
اشاره. با نثار سپاس به پیشگاه همهی فعالان در «گروه صلحاندیشان تبرستان»، به ویژه همکاران عزیز در انجمن علمی مطالعات صلح ایران، آقایان دکتر خسرو قبادی و دکتر محمد منصورنژاد، افتخار یافتم که در دانشگاه شمال در جمع بزرگوارانی باشم که با دغدغهمندی نسبت به صلح، بهویژه در این روزهای دشوار برای ایران عزیز و منطقه و حتا جهان، برای گسترش و ترویج همهجانبهی صلح میکوشند و در نشستی برای نکوداشت یکمین سال بنیادگذاری این گروه حضور داشتند تا، با ستودن کوشش بنیادگذاران و فعالان این گروه بزرگ صلحاندیشی منطقهای یا محلی، بیش از پیش به ظرفیتهای سه استان شمالی ایران - گلستان، مازندران و گیلان - بنگرند.
همه میدانیم که این خطّه تجلی درخشانی از پیوند انسان و طبیعت و همزیستی انسانها با تنوعات قومی و زبانی و فرهنگی است، و از ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جلوههای تمدنی و فرهنگی بسیار برخوردار است. جنگلهای این خطه دیوار نمیسازند، بلکه افقها را به هم پیوند میزنند؛ دریایشان مرزکشی نمیکند، بلکه افق دادوستد را بر متن نعمتی حیاتآفرین چون آب میگشاید؛ و فرهنگ مردمانشان نه بر طرد، بلکه بر تنوع و همزیستی در رویارویی با خود و بر مهماننوازی در رویارویی با کسانی استوار است که بیشتر برای تفریح به این خطه سفر میکنند.
از من خواسته شد عرایضی کوتاه در پیوند با برنامهی نشست داشته باشم.
من نخست به این نکته پرداختم که سخن گفتن از صلح، تنها سخن گفتن از نبودِ جنگ، یعنی صلح منفی یا صلح سلبی، نیست، بلکه صلح مثبت یا صلح ایجابی، به معنای پدیدآوری فضائی برای زیستن است که در آن کرامت انسانی، عدالت اجتماعی، و آزادیهای بنیادین پاس داشته شوند، تا انسانها در همزیستی مسالمتآمیز به سر برند و هیچ بهانه یا علتی برای بروز خشونت، از کوچکترین تعرض و بیاحترامی نسبت به هم تا درگیری فیزیکی و جنگ، وجود نداشته باشد. سخن گفتن از ظرفیتهای صلح در یک خطّه، نه در فضائی انتزاعی، بلکه در پیوند با ریشههای زنده در خاک، فرهنگ، و حافظهی تاریخی یک سرزمین روی میدهد.
سپس به چهار محور مهم در ظرفیت صلحسازی این خطه اشاره کردم.
یکم. ظرفیتمیانفرهنگی در تنوع قومی و فرهنگی چونان سرمایهی صلح در شمال ایران
هر سرزمین، اگر نیک دیده شود، نه تنها جغرافیا و مرز، بلکه «امکان» است؛ امکانی برای زیستن، برای آشتی، و برای پروراندن امید. سه استان شمالی ایران نمونههای زندهای از این امکاناند؛ در کنار دریای مازندران، در همسایگی جنگل و کوه، و در پیوند با فرهنگهای متنوع، و زبانها و باورهای گوناگون، زیستجهانهائی را آفریدهاند که فراتر از سیاست روزمره، حامل پیامی جهانیاند: پیام صلح. استان گلستان با ترکمنها، فارسها، کردها، بلوچها، سیستانیها، و دیگر مردمانش، مازندران با سنتهای دیرپای دهقانی و پیوندهای روستایی و شهرهای فرهنگیاش، و گیلان با فرهنگی سرشار از همزیستی، برابریخواهی و آزادمنشی نشان میدهند که همزیستی نه یک شعار بلکه یک تجربهی زیسته است. این سرزمینها جهانهای چندصدایی زیبائی در دل خود دارند؛ و در جهانی که خشونت اغلب از انحصار و تکصدایی برمیخیزد، این چندصدایی میتواند الگوئی برای صلح باشد. این سه استان، که فزون بر ترکیب جمعیتی بومی با برخورداری از طبیعت ویژه به جذابترین مناطق سفر تفریحی تبدیل شدهاند، نشان میدهند که تنوع نه تهدید، بلکه سرمایه است. این سرمایه میتواند الگوئی برای جهانی باشد که گرفتار ترس از دیگری است.
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش یکم از چهار بخش
اشاره. با نثار سپاس به پیشگاه همهی فعالان در «گروه صلحاندیشان تبرستان»، به ویژه همکاران عزیز در انجمن علمی مطالعات صلح ایران، آقایان دکتر خسرو قبادی و دکتر محمد منصورنژاد، افتخار یافتم که در دانشگاه شمال در جمع بزرگوارانی باشم که با دغدغهمندی نسبت به صلح، بهویژه در این روزهای دشوار برای ایران عزیز و منطقه و حتا جهان، برای گسترش و ترویج همهجانبهی صلح میکوشند و در نشستی برای نکوداشت یکمین سال بنیادگذاری این گروه حضور داشتند تا، با ستودن کوشش بنیادگذاران و فعالان این گروه بزرگ صلحاندیشی منطقهای یا محلی، بیش از پیش به ظرفیتهای سه استان شمالی ایران - گلستان، مازندران و گیلان - بنگرند.
همه میدانیم که این خطّه تجلی درخشانی از پیوند انسان و طبیعت و همزیستی انسانها با تنوعات قومی و زبانی و فرهنگی است، و از ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جلوههای تمدنی و فرهنگی بسیار برخوردار است. جنگلهای این خطه دیوار نمیسازند، بلکه افقها را به هم پیوند میزنند؛ دریایشان مرزکشی نمیکند، بلکه افق دادوستد را بر متن نعمتی حیاتآفرین چون آب میگشاید؛ و فرهنگ مردمانشان نه بر طرد، بلکه بر تنوع و همزیستی در رویارویی با خود و بر مهماننوازی در رویارویی با کسانی استوار است که بیشتر برای تفریح به این خطه سفر میکنند.
از من خواسته شد عرایضی کوتاه در پیوند با برنامهی نشست داشته باشم.
من نخست به این نکته پرداختم که سخن گفتن از صلح، تنها سخن گفتن از نبودِ جنگ، یعنی صلح منفی یا صلح سلبی، نیست، بلکه صلح مثبت یا صلح ایجابی، به معنای پدیدآوری فضائی برای زیستن است که در آن کرامت انسانی، عدالت اجتماعی، و آزادیهای بنیادین پاس داشته شوند، تا انسانها در همزیستی مسالمتآمیز به سر برند و هیچ بهانه یا علتی برای بروز خشونت، از کوچکترین تعرض و بیاحترامی نسبت به هم تا درگیری فیزیکی و جنگ، وجود نداشته باشد. سخن گفتن از ظرفیتهای صلح در یک خطّه، نه در فضائی انتزاعی، بلکه در پیوند با ریشههای زنده در خاک، فرهنگ، و حافظهی تاریخی یک سرزمین روی میدهد.
سپس به چهار محور مهم در ظرفیت صلحسازی این خطه اشاره کردم.
یکم. ظرفیتمیانفرهنگی در تنوع قومی و فرهنگی چونان سرمایهی صلح در شمال ایران
هر سرزمین، اگر نیک دیده شود، نه تنها جغرافیا و مرز، بلکه «امکان» است؛ امکانی برای زیستن، برای آشتی، و برای پروراندن امید. سه استان شمالی ایران نمونههای زندهای از این امکاناند؛ در کنار دریای مازندران، در همسایگی جنگل و کوه، و در پیوند با فرهنگهای متنوع، و زبانها و باورهای گوناگون، زیستجهانهائی را آفریدهاند که فراتر از سیاست روزمره، حامل پیامی جهانیاند: پیام صلح. استان گلستان با ترکمنها، فارسها، کردها، بلوچها، سیستانیها، و دیگر مردمانش، مازندران با سنتهای دیرپای دهقانی و پیوندهای روستایی و شهرهای فرهنگیاش، و گیلان با فرهنگی سرشار از همزیستی، برابریخواهی و آزادمنشی نشان میدهند که همزیستی نه یک شعار بلکه یک تجربهی زیسته است. این سرزمینها جهانهای چندصدایی زیبائی در دل خود دارند؛ و در جهانی که خشونت اغلب از انحصار و تکصدایی برمیخیزد، این چندصدایی میتواند الگوئی برای صلح باشد. این سه استان، که فزون بر ترکیب جمعیتی بومی با برخورداری از طبیعت ویژه به جذابترین مناطق سفر تفریحی تبدیل شدهاند، نشان میدهند که تنوع نه تهدید، بلکه سرمایه است. این سرمایه میتواند الگوئی برای جهانی باشد که گرفتار ترس از دیگری است.
❤2
⏪ظرفیت صلحسازی شمال ایران در آینهی گذشته و حال و آینده
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش دوم از چهار بخش
دوم. ظرفیت زیستبومی شمال ایران در پیوند انسان و طبیعت: صلح با زمین چونان بنیاد صلح میان انسانها
جنگلهای هیرکانی، دریای مازندران، و دشتهای گلستان تنها میراث طبیعی نیستند؛ آنها زبان صلح و آموزگاران اخلاق صلحاند. درختی که میبالد، سایهاش را تقسیم میکند. دریائی که موج میزند، هیچ قایقی را از خود نمیراند. فلسفهی صلح در شمال ایران، فلسفهی همزیستی با زمین است؛ و اگر انسان صلح با زمین را بیاموزد، صلح با همنوع را نیز خواهد آموخت. با این ظرفیت بالای زیستبومی باید گفت هر درختی که حفظ میشود، هر تالابی که زنده میماند، هر گونهی زیستی جانوری یا گیاهیای که از انقراض نجات مییابد، پیامی علیه خشونت و برای آشتی با طبیعت و با خود است. این طبیعت هم از بومیان و هم از مسافرانی که مهمان این خطه تلقی میشوند رویارویی آشتیجویانه میطلبد. دو جلوهی مهم آشتیجویی در برابر این طبیعت که در خدمت محافظت از آن خواهند بود عدم تخریب آن به اشکال گوناگون و خودداری از هر گونه آلودهسازی محیط زیست است. شوربختانه بارها شاهد کوششهای سودجویانی برای تجاوز به جنگل و دریا و دشت با حمایت شماری از افراد و نهادهای حکومتی بودهایم. فزون بر آن همگان در این خطه از حجم فزایندهی زباله و پیامدهای آن بسیار خطرناک آن آگاهاند که نهادها و ادارات ذیربط هنوز اقدام مهم تأثیرگذاری در این زمینه انجام ندادهاند.
سوم. میراث استبدادستیزی و عدالتخواهی در شمال ایران
گیلان و مازندران و گلستان با تاریخ طولانی و سرشار از خیزشهای مردمی، جنبشهای استبدادستیزانه، آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، بر بستری شکل گرفتهاند که همواره محل تلاقی و گفتوگو میان فرهنگها و اقوام گوناگون بوده است. این سرزمینها با یاد میراث جنبشهای عدالتجوی جنگل در گیلان، با مقاومتهای روستاییان مازندران در برابر بیعدالتی، و با تجربهی تاریخی گلستان در مرز همزیستی فرهنگهای متنوع، همگی گواهی میدهند که صلح پایدار تنها در سایهی آزادی و عدالت امکانپذیر است.
زندگی شهری و روستایی دیرین در این مناطق، با آیینهای مشترک، جشنها، بازارها و پیوندهای اجتماعی عمیق، نشان میدهد که صلح نه معنای تسلیم و خاموشی، بلکه معنای ایستادگی برای حفظ آزادی و عدالت و در عین حال گشودن درهای همکاری، همزیستی و گفتوگو با دیگری است؛ صلحی که در آن مقاومت و مدارا بهجای این که در تناقض با هم باشند، در کنار هم به تداوم زندگی جمعی یاری میرسانند.
#صلح
#صلحسازی
#استان_گلستان
#استان_مازندران
#استان_گیلان
#تبرستان
#گروه_صلحاندیشان_تبرستان
#موسی_اکرمی
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش دوم از چهار بخش
دوم. ظرفیت زیستبومی شمال ایران در پیوند انسان و طبیعت: صلح با زمین چونان بنیاد صلح میان انسانها
جنگلهای هیرکانی، دریای مازندران، و دشتهای گلستان تنها میراث طبیعی نیستند؛ آنها زبان صلح و آموزگاران اخلاق صلحاند. درختی که میبالد، سایهاش را تقسیم میکند. دریائی که موج میزند، هیچ قایقی را از خود نمیراند. فلسفهی صلح در شمال ایران، فلسفهی همزیستی با زمین است؛ و اگر انسان صلح با زمین را بیاموزد، صلح با همنوع را نیز خواهد آموخت. با این ظرفیت بالای زیستبومی باید گفت هر درختی که حفظ میشود، هر تالابی که زنده میماند، هر گونهی زیستی جانوری یا گیاهیای که از انقراض نجات مییابد، پیامی علیه خشونت و برای آشتی با طبیعت و با خود است. این طبیعت هم از بومیان و هم از مسافرانی که مهمان این خطه تلقی میشوند رویارویی آشتیجویانه میطلبد. دو جلوهی مهم آشتیجویی در برابر این طبیعت که در خدمت محافظت از آن خواهند بود عدم تخریب آن به اشکال گوناگون و خودداری از هر گونه آلودهسازی محیط زیست است. شوربختانه بارها شاهد کوششهای سودجویانی برای تجاوز به جنگل و دریا و دشت با حمایت شماری از افراد و نهادهای حکومتی بودهایم. فزون بر آن همگان در این خطه از حجم فزایندهی زباله و پیامدهای آن بسیار خطرناک آن آگاهاند که نهادها و ادارات ذیربط هنوز اقدام مهم تأثیرگذاری در این زمینه انجام ندادهاند.
سوم. میراث استبدادستیزی و عدالتخواهی در شمال ایران
گیلان و مازندران و گلستان با تاریخ طولانی و سرشار از خیزشهای مردمی، جنبشهای استبدادستیزانه، آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، بر بستری شکل گرفتهاند که همواره محل تلاقی و گفتوگو میان فرهنگها و اقوام گوناگون بوده است. این سرزمینها با یاد میراث جنبشهای عدالتجوی جنگل در گیلان، با مقاومتهای روستاییان مازندران در برابر بیعدالتی، و با تجربهی تاریخی گلستان در مرز همزیستی فرهنگهای متنوع، همگی گواهی میدهند که صلح پایدار تنها در سایهی آزادی و عدالت امکانپذیر است.
زندگی شهری و روستایی دیرین در این مناطق، با آیینهای مشترک، جشنها، بازارها و پیوندهای اجتماعی عمیق، نشان میدهد که صلح نه معنای تسلیم و خاموشی، بلکه معنای ایستادگی برای حفظ آزادی و عدالت و در عین حال گشودن درهای همکاری، همزیستی و گفتوگو با دیگری است؛ صلحی که در آن مقاومت و مدارا بهجای این که در تناقض با هم باشند، در کنار هم به تداوم زندگی جمعی یاری میرسانند.
#صلح
#صلحسازی
#استان_گلستان
#استان_مازندران
#استان_گیلان
#تبرستان
#گروه_صلحاندیشان_تبرستان
#موسی_اکرمی
⏪ظرفیت صلحسازی شمال ایران در آینهی گذشته و حال و آینده
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش سوم از چهار بخش
چهارم. ظرفیت فراملی و منطقهای شمال ایران
سه استان گیلان، مازندران و گلستان تنها بخشهائی از ایران سیاسی با مرزهای مشخص جغرافیایی نیستند، بلکه دروازههائی گشوده به جهاناند - دروازههائی که از راه کوه و جنگل و دریا، از دل تاریخ و فرهنگ، به فراسوی مرزهای سیاسی امروز ایران راه میبرند. این استانها بهراستی پیوندگاه ایران با تمدنهای آسیای میانه، قفقاز، و جهان روسی و دریای سیاه، یعنی همان جغرافیایی هستند که سدهها پیش بخشی از پیکر واحد ایران فرهنگی و تاریخی را میساخت. از مسیر همین سرزمینها، زبانها، اندیشهها، آیینها و کالاها از شرق به غرب و از شمال به جنوب رفتوآمد میکردند و نوعی گفتوگوی طبیعی میان ملتها شکل میگرفت؛ گفتوگوئی که هنوز در روح مردم این دیار زنده است.
اگر امروز به صلح میاندیشیم، باید این مناطق را چونان کانونهای گفتوگوی فراملی بنگریم، زیرا در ذات تاریخی خود حامل تجربهی زیستن در مرزهای باز و تعامل میان فرهنگها هستند. شمال ایران نه مرزِ گسست، بلکه حاشیهای زنده از پیوند و مبادله است، جائی که میتواند نقش حلقهی پیوند فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان شرق و غرب را بازی کند.
این سه استان از دید جغرافیایی و زیستمحیطی، در قلب یکی از مهمترین راههای همگرایی منطقهای قرار دارند - راهی که میتواند بهجای مسیرهای رقابت و منازعه، به مسیرهای دوستی، همکاری و توسعهی پایدار بدل شود. وجود اقوام متنوع، پیشینهی مشترک در موسیقی و اسطوره و هنر، و نزدیکی فرهنگی با ملتهای پیرامونی چون تاجیکها، قزاقها، آذریها، گرجیها و ارمنیها، زمینهای کمنظیر برای شکلگیری دیپلماسی فرهنگی و صلحساز فراهم میآورد.
اگر به آیندهی صلح در منطقه میاندیشیم، باید به ظرفیتهای خطهی شمال برای میزبانی نهادها و ابتکارات انسانیِ صلح توجه کنیم: دانشگاهها و اندیشکدههایی برای گفتوگوی ادیان و فرهنگها، کنگرههای بینالمللی دربارهی محیطزیست و عدالت اقلیمی، نشستهای هنری و ادبی برای بازاندیشی دربارهی مفهوم صلح در جهان معاصر، و شبکههائی از شهرهای خواهرخوانده در اطراف دریای مازندران. در چنین چشماندازی، گیلان، مازندران و گلستان نه تنها استانهائی ایرانی، بلکه حلقههایی زنده در زنجیرهی تمدن انسانیاند که میتوانند شرق و غرب را، شمال و جنوب را، و انسان و طبیعت را به هم پیوند دهند.
صلح در این خطه نه آرزو، بلکه امکانی بس تحققپذیر است، امکانی ریشهدار در خاک، در فرهنگ و در حافظهی تاریخیِ مردمانی که از راه تجربهی همزیستی دریافتهاند صلح، همانند دریا و باران شمال، مرز نمیشناسد و همه را در آغوش میگیرد.
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش سوم از چهار بخش
چهارم. ظرفیت فراملی و منطقهای شمال ایران
سه استان گیلان، مازندران و گلستان تنها بخشهائی از ایران سیاسی با مرزهای مشخص جغرافیایی نیستند، بلکه دروازههائی گشوده به جهاناند - دروازههائی که از راه کوه و جنگل و دریا، از دل تاریخ و فرهنگ، به فراسوی مرزهای سیاسی امروز ایران راه میبرند. این استانها بهراستی پیوندگاه ایران با تمدنهای آسیای میانه، قفقاز، و جهان روسی و دریای سیاه، یعنی همان جغرافیایی هستند که سدهها پیش بخشی از پیکر واحد ایران فرهنگی و تاریخی را میساخت. از مسیر همین سرزمینها، زبانها، اندیشهها، آیینها و کالاها از شرق به غرب و از شمال به جنوب رفتوآمد میکردند و نوعی گفتوگوی طبیعی میان ملتها شکل میگرفت؛ گفتوگوئی که هنوز در روح مردم این دیار زنده است.
اگر امروز به صلح میاندیشیم، باید این مناطق را چونان کانونهای گفتوگوی فراملی بنگریم، زیرا در ذات تاریخی خود حامل تجربهی زیستن در مرزهای باز و تعامل میان فرهنگها هستند. شمال ایران نه مرزِ گسست، بلکه حاشیهای زنده از پیوند و مبادله است، جائی که میتواند نقش حلقهی پیوند فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان شرق و غرب را بازی کند.
این سه استان از دید جغرافیایی و زیستمحیطی، در قلب یکی از مهمترین راههای همگرایی منطقهای قرار دارند - راهی که میتواند بهجای مسیرهای رقابت و منازعه، به مسیرهای دوستی، همکاری و توسعهی پایدار بدل شود. وجود اقوام متنوع، پیشینهی مشترک در موسیقی و اسطوره و هنر، و نزدیکی فرهنگی با ملتهای پیرامونی چون تاجیکها، قزاقها، آذریها، گرجیها و ارمنیها، زمینهای کمنظیر برای شکلگیری دیپلماسی فرهنگی و صلحساز فراهم میآورد.
اگر به آیندهی صلح در منطقه میاندیشیم، باید به ظرفیتهای خطهی شمال برای میزبانی نهادها و ابتکارات انسانیِ صلح توجه کنیم: دانشگاهها و اندیشکدههایی برای گفتوگوی ادیان و فرهنگها، کنگرههای بینالمللی دربارهی محیطزیست و عدالت اقلیمی، نشستهای هنری و ادبی برای بازاندیشی دربارهی مفهوم صلح در جهان معاصر، و شبکههائی از شهرهای خواهرخوانده در اطراف دریای مازندران. در چنین چشماندازی، گیلان، مازندران و گلستان نه تنها استانهائی ایرانی، بلکه حلقههایی زنده در زنجیرهی تمدن انسانیاند که میتوانند شرق و غرب را، شمال و جنوب را، و انسان و طبیعت را به هم پیوند دهند.
صلح در این خطه نه آرزو، بلکه امکانی بس تحققپذیر است، امکانی ریشهدار در خاک، در فرهنگ و در حافظهی تاریخیِ مردمانی که از راه تجربهی همزیستی دریافتهاند صلح، همانند دریا و باران شمال، مرز نمیشناسد و همه را در آغوش میگیرد.
⏪ظرفیت صلحسازی شمال ایران در آینهی گذشته و حال و آینده
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش چهارم از چهار بخش
پیوند میان آزادی و عدالت و صلح
من که بخشی از کار فرهنگی و علمی آموزشی و پژوهشی و نوشتاری خود را به فلسفهی سیاسی اختصاص دادهام بر این باورم که
۱) صلح راستین در پیوند با آزادی و عدالت راستین تحققپذیر است. ازاینرو همهی کنشگران و اندیشهورزان صلحسازی باید خواستار صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسیای باشند که قادر به تحققبخشی این سه با هم باشد؛ ازاینرو تحقق راستین صلح در سطوح گوناگون در پیوند و تناسب مستقیم با حاکمیت سیاسی و روابط کلان و زیربنایی اقتصادی در کشور است. بدون برخورداری از نظام سیاسی دموکراتیک متعهد به برقراری و حفظ عدالت اجتماعی نمیتوان انتظار تحقق صلح راستین، از تراز فردی و خانوادگی تا تراز ملی و بینالمللی، را داشت.
۲) فزون بر وظیفهی یک حاکمیت مردمی یا ملی در پدیدآوری شرایط تحقق این سه، میتوان به ترویج اخلاق صلح در میان افراد و گروههای گوناگون جمعیتی نیز توجه داشت و کوشید تا صلح در پایین نیز، از بطن زندگی روزمرهی مردم پدید آید.
شمال ایران، یا خطهی تبرستان که آستارا تا استرآباد را در برمیگیرد، با کشاورزی و باغداری و ماهیگیری منحصربهفرد که همکاریها میان مردمان، و موسیقیها و آیینهای مشترکی را پدید آوردهاند، یادآور این است که صلح زمانی پایدار میشود که در جان و زندگی مردم ریشه داشته باشد، که این خود در تحلیل نهایی بر شرایطی استوار است که تحقق آزادی و عدالت را ممکن سازند.
این سه استان آزمایشگاهی طبیعی برای «سیاست صلح» هستند. صلح اینجا نیز، همچون هر جای دیگر، نه تنها غیبت جنگ، بلکه حضور فعال عدالت و همزیستی و حتی آزادی است. در بازارهای محلی، در آیینهای نوروزخوانی، در جشنهای برداشت برنج و چای، یا همکاریها در ماهیگیری، تفاوتها به جای جدایی مایهی غنا میشوند. این همان است که جهان امروز بدان نیاز دارد: آموختن از محلیترین تجربهها برای پاسخ به جهانیترین بحرانها.
صلح پایدار نمیتواند تنها بر پیمانهای سیاسی تکیه کند؛ باید بر زمینهی فرهنگ و طبیعت ساخته شود. از این رو، اگر ما از گلستان، مازندران و گیلان سخن میگوییم، بهراستی از دانشگاهی طبیعی سخن میگوییم که در آن میتوان درس «همزیستی»، «پایداری» و «مسئولیت مشترک» را آموخت.
واپسین سخن
صلحسازی در گلستان و مازندران و گیلان، الگونی برای کل ایران و حتی برای جهان است: الگوئی از همزیستی اقوام، احترام به طبیعت، و پیوند عدالت و آزادی. ما باید این الگو را پاس بداریم و گسترش دهیم؛ زیرا در جهانی که در مناطقی روزبهروز به سوی خشونت و واگرایی وانزوا میرود، شمال ایران میتواند فانوسی برای صلحی باشد که هم ریشه در تاریخ دارد و هم چشم به آینده.
اجازه دهید سخنم را با یک تصویر کمابیش شاعرانه به پایان برسانم که صلح در این سرزمین همچون بارانهای شمال است؛ بارانی که قطرهقطره فرو میچکد، آرام در خاک مینشیند، ریشهها را مینوازد، و سرانجام در پویاترین حرکت جنگلها را میرویاند و زندگی را بازآفرینی میکند.
#صلح
#صلحسازی
#استان_گلستان
#استان_مازندران
#استان_گیلان
#تبرستان
#گروه_صلحاندیشان_تبرستان
#موسی_اکرمی
◀️موسی اکرمی
*️⃣بر پایهی سخنی کوتاه در نشست عصر روز دهم مهرماه ۱۴۰۴، در نکوداشت نخستین سالگرد تأسیس گروه صلحاندیشان خطهی تبرستان، در دانشگاه شمال (شهر آمل)
✅بخش چهارم از چهار بخش
پیوند میان آزادی و عدالت و صلح
من که بخشی از کار فرهنگی و علمی آموزشی و پژوهشی و نوشتاری خود را به فلسفهی سیاسی اختصاص دادهام بر این باورم که
۱) صلح راستین در پیوند با آزادی و عدالت راستین تحققپذیر است. ازاینرو همهی کنشگران و اندیشهورزان صلحسازی باید خواستار صورتبندی اقتصادی-اجتماعی و ساختار سیاسیای باشند که قادر به تحققبخشی این سه با هم باشد؛ ازاینرو تحقق راستین صلح در سطوح گوناگون در پیوند و تناسب مستقیم با حاکمیت سیاسی و روابط کلان و زیربنایی اقتصادی در کشور است. بدون برخورداری از نظام سیاسی دموکراتیک متعهد به برقراری و حفظ عدالت اجتماعی نمیتوان انتظار تحقق صلح راستین، از تراز فردی و خانوادگی تا تراز ملی و بینالمللی، را داشت.
۲) فزون بر وظیفهی یک حاکمیت مردمی یا ملی در پدیدآوری شرایط تحقق این سه، میتوان به ترویج اخلاق صلح در میان افراد و گروههای گوناگون جمعیتی نیز توجه داشت و کوشید تا صلح در پایین نیز، از بطن زندگی روزمرهی مردم پدید آید.
شمال ایران، یا خطهی تبرستان که آستارا تا استرآباد را در برمیگیرد، با کشاورزی و باغداری و ماهیگیری منحصربهفرد که همکاریها میان مردمان، و موسیقیها و آیینهای مشترکی را پدید آوردهاند، یادآور این است که صلح زمانی پایدار میشود که در جان و زندگی مردم ریشه داشته باشد، که این خود در تحلیل نهایی بر شرایطی استوار است که تحقق آزادی و عدالت را ممکن سازند.
این سه استان آزمایشگاهی طبیعی برای «سیاست صلح» هستند. صلح اینجا نیز، همچون هر جای دیگر، نه تنها غیبت جنگ، بلکه حضور فعال عدالت و همزیستی و حتی آزادی است. در بازارهای محلی، در آیینهای نوروزخوانی، در جشنهای برداشت برنج و چای، یا همکاریها در ماهیگیری، تفاوتها به جای جدایی مایهی غنا میشوند. این همان است که جهان امروز بدان نیاز دارد: آموختن از محلیترین تجربهها برای پاسخ به جهانیترین بحرانها.
صلح پایدار نمیتواند تنها بر پیمانهای سیاسی تکیه کند؛ باید بر زمینهی فرهنگ و طبیعت ساخته شود. از این رو، اگر ما از گلستان، مازندران و گیلان سخن میگوییم، بهراستی از دانشگاهی طبیعی سخن میگوییم که در آن میتوان درس «همزیستی»، «پایداری» و «مسئولیت مشترک» را آموخت.
واپسین سخن
صلحسازی در گلستان و مازندران و گیلان، الگونی برای کل ایران و حتی برای جهان است: الگوئی از همزیستی اقوام، احترام به طبیعت، و پیوند عدالت و آزادی. ما باید این الگو را پاس بداریم و گسترش دهیم؛ زیرا در جهانی که در مناطقی روزبهروز به سوی خشونت و واگرایی وانزوا میرود، شمال ایران میتواند فانوسی برای صلحی باشد که هم ریشه در تاریخ دارد و هم چشم به آینده.
اجازه دهید سخنم را با یک تصویر کمابیش شاعرانه به پایان برسانم که صلح در این سرزمین همچون بارانهای شمال است؛ بارانی که قطرهقطره فرو میچکد، آرام در خاک مینشیند، ریشهها را مینوازد، و سرانجام در پویاترین حرکت جنگلها را میرویاند و زندگی را بازآفرینی میکند.
#صلح
#صلحسازی
#استان_گلستان
#استان_مازندران
#استان_گیلان
#تبرستان
#گروه_صلحاندیشان_تبرستان
#موسی_اکرمی
⏪نشست معرفی محورهای نهمین همایش سالانهی انجمن علمی مطالعات صلح ایران،
با عنوان:
◀️مکتب ایرانی صلح
*⃣سخنرانان:
۱. دکتر نعمتالله فاضلی
رییس انجمن علمی مطالعات صلح ایران
عنوان: مکتب ایرانی صلح
۲. دکتر موسی اکرمی
دبیر علمی همایش
عنوان: معرفی محورهای نهمین همایش سالانهی انجمن
✅همراه با پرسش و پاسخ
مدیر نشست: صدیقه بابایی
سه شنبه ۱۵مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران: خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید سید حسن نصرالله (وزرا)، نبش کوچه دهم، پلاک ۵۰، مرکز نشر دانشگاهی
#مکتب_ایرانی_صلح
#نعمتالله_فاضلی
#صدیقه_بابایی
#موسی_اکرمی
https://www.tgoop.com/ipsan
با عنوان:
◀️مکتب ایرانی صلح
*⃣سخنرانان:
۱. دکتر نعمتالله فاضلی
رییس انجمن علمی مطالعات صلح ایران
عنوان: مکتب ایرانی صلح
۲. دکتر موسی اکرمی
دبیر علمی همایش
عنوان: معرفی محورهای نهمین همایش سالانهی انجمن
✅همراه با پرسش و پاسخ
مدیر نشست: صدیقه بابایی
سه شنبه ۱۵مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران: خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید سید حسن نصرالله (وزرا)، نبش کوچه دهم، پلاک ۵۰، مرکز نشر دانشگاهی
#مکتب_ایرانی_صلح
#نعمتالله_فاضلی
#صدیقه_بابایی
#موسی_اکرمی
https://www.tgoop.com/ipsan
⏪محورهای اصلی و فرعی نهمین همایش «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» با موضوع «بنیادهای هستیشناختی، شناختشناختی و روششناختی مکتب ایرانی صلح»، سال 1404
◀️موسی اکرمی (دبیر علمی همایش)
✅به مناسبت نشست معرفی محورهای نهمین همایش سالانه در پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴
⏺توضیحاتی کوتاه در بارهی محورهای اصلی و زیرمحورها
در زیر نُه محور اصلی در هر بخش از بخشهای سهگانه و چهار محور فرعی یا زیرمحور در هر محور اصلی معرفی میشوند.
توجه. عنوان و تعداد محورها و زیرمحورها واجد هیچ حصر منطقی و محدودیتی نیستند. ازاینرو علاقهمندان به شرکت در همایش میتوانند محورها و همچنین زیرمحورهای دیگری را، به دلخواه خود، در پیوند با مکتب ایرانی صلح، موضوع مقالهی خود قرار دهند.
*️⃣بخش یکم. محورهای اصلی در بخش «بنیادهای هستیشناختی مکتب ایرانی صلح»
درآمد
صلح در اندیشهی ایرانی، تنها به معنای نبود جنگ و نزاع نیست، بلکه بخشی بنیادین از نظم هستی و کیهان تلقی میشود. در سنت ایران باستان، مفاهیمی همچون «اشه»، «داد» و «هماهنگی کیهانی» جایگاهی اساسی در پیوند با صلح داشتهاند و در تقابل با نیروهای شر و آشوب، صورتبندی فلسفی و دینی یافتهاند. اسطورهها، حماسهها، و حکمتهای ایرانی نیز با تأکید بر عدالت، نور، خیر و همزیستی با طبیعت، صلح را چونان حقیقتی هستیشناختی تصویر کردهاند. این بنیادها در طول تاریخ، از حکمت خسروانی و متون زرتشتی تا عرفان اسلامی و حکمت متعالیه، بازخوانی و بازتفسیر شده و به بخشی از ستونهای اصلی فرهنگ ایرانی بدل گشتهاند. بررسی این بنیادها میتواند به فهم ژرفتر جایگاه صلح در جهانبینی ایرانی و نیز به ارائهی الگوهائی برای صلح پایدار در جهان معاصر یاری رساند.
1. تعریف و جایگاه صلح در نظام هستیشناختی (نظم کیهانی) ایران باستان
زیرمحورها:
1.1. صلح چونان هماهنگی کیهانی (اشه/ارتا): در اندیشهی زرتشتی، صلح بخشی از نظم جهانشمول است که هستی را پایدار میسازد. بدون صلح، اشه فرو میپاشد و هرجومرج جای آن را میگیرد.
1.2. صلح چونان اصل هستیشناختی نه صرفاً اجتماعی: در این دیدگاه، صلح تنها وضعیت انسانی نیست، بلکه حقیقتی است که در خودِ کیهان تعبیه شده است.
1.3. جایگاه صلح در نسبت با آفرینش: جهان چونان آفریدهی جهانآفرین بر بنیاد هماهنگی و نظم شکل گرفته و صلح رکن اصلی این آفرینش است.
1.4. صلح چونان پیششرط بقا: بدون صلح میان عناصر متضاد و نیروهای متقابل، هستی پایدار نمیماند؛ این اصل، در اندیشهی ایران باستان زیربنایی است.
2. رابطهی صلح با دوگانههای هستیشناختی (اهورامزدا-اهریمن، نور-تاریکی، خیر-شر)
زیرمحورها:
2.1. صلح و تقابل بنیادین خیر و شر: صلح در این چارچوب به معنای چیرگی نیروی خیر بر شر و چیرگی نظم بر آشوب است.
2.2. نور و تاریکی: صلح چونان روشنایی و شفافیت در برابر تاریکی قرار میگیرد که نماد نزاع و هرجومرج است.
2.3. اهورامزدا و اهریمن: صلح بیانگر همسویی با اهورامزدا، آفرینندهی اشه، و مقاومت در برابر اهریمن است.
2.4. صلح چونان تعادل دوسویه: هرچند جهان از تضاد نیروها ساخته شده، صلح توازن و همزیستی نسبی را میان این نیروها پدید میاورد.
3. هستیشناسی صلح در اسطورهها و ادبیات حماسی ایران
زیرمحورها:
3.1. اسطورههای آفرینش و نقش صلح در پیوند انسان و کیهان: اسطورهها نشان میدهند که صلح همزاد نظم کیهانی است.
3.2. شاهنامه و صلح چونان برقراری داد: در حماسهها، صلح زمانی محقق میشود که پادشاه دادگر تعادل را میان نیروها برقرار میسازد.
3.3. صلح چونان قهرمانی اخلاقی: قهرمانان اسطورهای بیشتر در پی بازگرداندن صلح و آرامشاند، نه صرفاً پیروزی جنگی.
3.4. تضاد جنگ و صلح در متون حماسی: جنگها چونان ابزاری برای برقراری صلح پایدار و دفع هرجومرج تصویر میشوند.
4. هماهنگی اجتماعی و کیهانی چونان بنیاد صلح پایدار در اندیشهی ایرانی
زیرمحورها:
4.1. اشه (نظم کیهانی) و دروگ (دروغ/بینظمی): صلح زمانی برقرار میشود که هماهنگی کیهانی در جامعه بازتاب یابد.
4.2. صلح اجتماعی بهمثابهی انعکاس نظم کیهانی: هماهنگی میان افراد و طبقات اجتماعی معادل هماهنگی میان نیروهای کیهان است.
4.3. مسئولیت انسان در حفظ هماهنگی: انسانها با انتخاب راستی و عدالت، صلح را در جامعه و کیهان تداوم میبخشند.
4.4. پایداری صلح از راه مشارکت جمعی: جامعه تنها با پیوند میان ارزشهای فردی و کیهانی میتواند صلحی پایدار داشته باشد.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
◀️موسی اکرمی (دبیر علمی همایش)
✅به مناسبت نشست معرفی محورهای نهمین همایش سالانه در پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴
⏺توضیحاتی کوتاه در بارهی محورهای اصلی و زیرمحورها
در زیر نُه محور اصلی در هر بخش از بخشهای سهگانه و چهار محور فرعی یا زیرمحور در هر محور اصلی معرفی میشوند.
توجه. عنوان و تعداد محورها و زیرمحورها واجد هیچ حصر منطقی و محدودیتی نیستند. ازاینرو علاقهمندان به شرکت در همایش میتوانند محورها و همچنین زیرمحورهای دیگری را، به دلخواه خود، در پیوند با مکتب ایرانی صلح، موضوع مقالهی خود قرار دهند.
*️⃣بخش یکم. محورهای اصلی در بخش «بنیادهای هستیشناختی مکتب ایرانی صلح»
درآمد
صلح در اندیشهی ایرانی، تنها به معنای نبود جنگ و نزاع نیست، بلکه بخشی بنیادین از نظم هستی و کیهان تلقی میشود. در سنت ایران باستان، مفاهیمی همچون «اشه»، «داد» و «هماهنگی کیهانی» جایگاهی اساسی در پیوند با صلح داشتهاند و در تقابل با نیروهای شر و آشوب، صورتبندی فلسفی و دینی یافتهاند. اسطورهها، حماسهها، و حکمتهای ایرانی نیز با تأکید بر عدالت، نور، خیر و همزیستی با طبیعت، صلح را چونان حقیقتی هستیشناختی تصویر کردهاند. این بنیادها در طول تاریخ، از حکمت خسروانی و متون زرتشتی تا عرفان اسلامی و حکمت متعالیه، بازخوانی و بازتفسیر شده و به بخشی از ستونهای اصلی فرهنگ ایرانی بدل گشتهاند. بررسی این بنیادها میتواند به فهم ژرفتر جایگاه صلح در جهانبینی ایرانی و نیز به ارائهی الگوهائی برای صلح پایدار در جهان معاصر یاری رساند.
1. تعریف و جایگاه صلح در نظام هستیشناختی (نظم کیهانی) ایران باستان
زیرمحورها:
1.1. صلح چونان هماهنگی کیهانی (اشه/ارتا): در اندیشهی زرتشتی، صلح بخشی از نظم جهانشمول است که هستی را پایدار میسازد. بدون صلح، اشه فرو میپاشد و هرجومرج جای آن را میگیرد.
1.2. صلح چونان اصل هستیشناختی نه صرفاً اجتماعی: در این دیدگاه، صلح تنها وضعیت انسانی نیست، بلکه حقیقتی است که در خودِ کیهان تعبیه شده است.
1.3. جایگاه صلح در نسبت با آفرینش: جهان چونان آفریدهی جهانآفرین بر بنیاد هماهنگی و نظم شکل گرفته و صلح رکن اصلی این آفرینش است.
1.4. صلح چونان پیششرط بقا: بدون صلح میان عناصر متضاد و نیروهای متقابل، هستی پایدار نمیماند؛ این اصل، در اندیشهی ایران باستان زیربنایی است.
2. رابطهی صلح با دوگانههای هستیشناختی (اهورامزدا-اهریمن، نور-تاریکی، خیر-شر)
زیرمحورها:
2.1. صلح و تقابل بنیادین خیر و شر: صلح در این چارچوب به معنای چیرگی نیروی خیر بر شر و چیرگی نظم بر آشوب است.
2.2. نور و تاریکی: صلح چونان روشنایی و شفافیت در برابر تاریکی قرار میگیرد که نماد نزاع و هرجومرج است.
2.3. اهورامزدا و اهریمن: صلح بیانگر همسویی با اهورامزدا، آفرینندهی اشه، و مقاومت در برابر اهریمن است.
2.4. صلح چونان تعادل دوسویه: هرچند جهان از تضاد نیروها ساخته شده، صلح توازن و همزیستی نسبی را میان این نیروها پدید میاورد.
3. هستیشناسی صلح در اسطورهها و ادبیات حماسی ایران
زیرمحورها:
3.1. اسطورههای آفرینش و نقش صلح در پیوند انسان و کیهان: اسطورهها نشان میدهند که صلح همزاد نظم کیهانی است.
3.2. شاهنامه و صلح چونان برقراری داد: در حماسهها، صلح زمانی محقق میشود که پادشاه دادگر تعادل را میان نیروها برقرار میسازد.
3.3. صلح چونان قهرمانی اخلاقی: قهرمانان اسطورهای بیشتر در پی بازگرداندن صلح و آرامشاند، نه صرفاً پیروزی جنگی.
3.4. تضاد جنگ و صلح در متون حماسی: جنگها چونان ابزاری برای برقراری صلح پایدار و دفع هرجومرج تصویر میشوند.
4. هماهنگی اجتماعی و کیهانی چونان بنیاد صلح پایدار در اندیشهی ایرانی
زیرمحورها:
4.1. اشه (نظم کیهانی) و دروگ (دروغ/بینظمی): صلح زمانی برقرار میشود که هماهنگی کیهانی در جامعه بازتاب یابد.
4.2. صلح اجتماعی بهمثابهی انعکاس نظم کیهانی: هماهنگی میان افراد و طبقات اجتماعی معادل هماهنگی میان نیروهای کیهان است.
4.3. مسئولیت انسان در حفظ هماهنگی: انسانها با انتخاب راستی و عدالت، صلح را در جامعه و کیهان تداوم میبخشند.
4.4. پایداری صلح از راه مشارکت جمعی: جامعه تنها با پیوند میان ارزشهای فردی و کیهانی میتواند صلحی پایدار داشته باشد.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
[ادامهی فرستهی پیشین👆]
5. پیوند عدالت و صلح در فلسفههای ایرانی (از حکمت خسروانی تا حکمت متعالیه)
زیرمحورها:
5.1. عدالت بهمثابهی بنیاد صلح در حکمت خسروانی: عدالت شرط اصلی سامان اجتماعی و سیاسی است که صلح را تضمین میکند.
5.2. سهروردی و حکمت اشراقی: صلح در پیوند با نور و عدالت تعریف میشود، جایی که حقیقت در پرتو عدل آشکار میگردد.
5.3. ملاصدرا و حکمت متعالیه: صلح بر بنیاد حرکت جوهری و عدالت وجودی معنا مییابد، یعنی هنگامی صلح تحقق مییابد که هر چیز بر متن حرکت جوهری چونان پویایی پیوستهی وجود در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد.
5.4. عدالت اجتماعی و صلح پایدار: عدالت چونان توازن در روابط انسانی، بازتاب صلح کیهانی است.
6. بنیادهای هستیشناختی صلح در فلسفه و عرفان ایران پس از اسلام
زیرمحورها:
6.1. ابنسینا و صلح وجودی: وجود چونان خیر مطلق تلقی میشود و صلح در حرکت به سوی کمال آن است.
6.2. عرفان وحدت وجودی ابنعربی (در خوانش ایرانی): صلح بازتاب وحدت هستی است که همهی تعارضها را در خویش حل میکند.
6.3. مولانا و صلح چونان عشق: صلح در اندیشه مولانا، عشق است که تضادها را رفع میکند و وحدت میآفریند.
6.4. صلح در حکمت اشراقی و صوفیانه: هماهنگی میان عقل و دل، جسم و جان، انسان و خدا، بنیاد صلح راستین است.
7. پیوند صلح با طبیعت در اندیشهی ایرانی (از نقش عناصر چهارگانه تا نگرشهای زیستمحیطی)
زیرمحورها:
7.1. نقش عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد، آتش): صلح در گرو هماهنگی و پاکیزگی عناصر طبیعت است.
7.2. پرهیز از آلایش و بیحرمتی به طبیعت: در سنت ایرانی، بیاحترامی به طبیعت برابر با برهمزدن صلح کیهانی است.
7.3. محیط زیست و صلح پایدار: اندیشهی ایرانی میتواند مبنای فلسفی برای صلح زیستمحیطی معاصر باشد.
7.4. طبیعت چونان آموزگار صلح: همزیستی موجودات در طبیعت، الگوئی برای روابط انسانی در صلح ارائه میدهد.
8. مطالعهی تطبیقی میان هستیشناسی صلح در مکتب ایرانی با دیگر مکاتب صلح شرق و غرب
زیرمحورها:
8.1. مقایسه با اندیشهی بودایی: صلح درونی در بودیسم در برابر صلح کیهانی در اندیشهی ایرانی.
8.2. مقایسه با اندیشهی یونانی: صلح چونان تعادل قوا در فلسفهی یونانی در مقابل صلح چونان نظم قدسی در ایران.
8.3. مقایسه با فلسفهی مسیحی-مدرسی: صلح در پیوند با خدا در سنت مسیحی و نسبت آن با مفهوم اشه.
8.4. گفتوگو با فلسفههای مدرن غربی: مقایسه با کانت (صلح جاودانه) و هگل (آشتی در تاریخ).
9. بنیادهای هستیشناختی مکتب ایرانی صلح در رویارویی با چالشهای معاصر ملی و بینالمللی
زیرمحورها:
9.1. صلح و بحرانهای زیستمحیطی: بازخوانی سنت ایرانی برای رویارویی با نابسامانیهای محیط زیست جهانی.
9.2. صلح و منازعات قومی-ملی: کاربرد اصول هستیشناختی صلح ایرانی در مدیریت چندفرهنگی و چندقومیتی.
9.3. صلح و جهانیشدن: امکان بازخوانی اشه برای ساخت نظم صلحآمیز در عصر جهانیشدن.
9.4. صلح و فناوری نوین: پیوند نگاه ایرانی با اخلاق فناوری و تهدیدهای هوش مصنوعی و تسلیحات.
#مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_هستیشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_شناختشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_روششناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح_ایران
#نعمتالله_فاضلی
#موسی_اکرمی
5. پیوند عدالت و صلح در فلسفههای ایرانی (از حکمت خسروانی تا حکمت متعالیه)
زیرمحورها:
5.1. عدالت بهمثابهی بنیاد صلح در حکمت خسروانی: عدالت شرط اصلی سامان اجتماعی و سیاسی است که صلح را تضمین میکند.
5.2. سهروردی و حکمت اشراقی: صلح در پیوند با نور و عدالت تعریف میشود، جایی که حقیقت در پرتو عدل آشکار میگردد.
5.3. ملاصدرا و حکمت متعالیه: صلح بر بنیاد حرکت جوهری و عدالت وجودی معنا مییابد، یعنی هنگامی صلح تحقق مییابد که هر چیز بر متن حرکت جوهری چونان پویایی پیوستهی وجود در جایگاه حقیقی خود قرار گیرد.
5.4. عدالت اجتماعی و صلح پایدار: عدالت چونان توازن در روابط انسانی، بازتاب صلح کیهانی است.
6. بنیادهای هستیشناختی صلح در فلسفه و عرفان ایران پس از اسلام
زیرمحورها:
6.1. ابنسینا و صلح وجودی: وجود چونان خیر مطلق تلقی میشود و صلح در حرکت به سوی کمال آن است.
6.2. عرفان وحدت وجودی ابنعربی (در خوانش ایرانی): صلح بازتاب وحدت هستی است که همهی تعارضها را در خویش حل میکند.
6.3. مولانا و صلح چونان عشق: صلح در اندیشه مولانا، عشق است که تضادها را رفع میکند و وحدت میآفریند.
6.4. صلح در حکمت اشراقی و صوفیانه: هماهنگی میان عقل و دل، جسم و جان، انسان و خدا، بنیاد صلح راستین است.
7. پیوند صلح با طبیعت در اندیشهی ایرانی (از نقش عناصر چهارگانه تا نگرشهای زیستمحیطی)
زیرمحورها:
7.1. نقش عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد، آتش): صلح در گرو هماهنگی و پاکیزگی عناصر طبیعت است.
7.2. پرهیز از آلایش و بیحرمتی به طبیعت: در سنت ایرانی، بیاحترامی به طبیعت برابر با برهمزدن صلح کیهانی است.
7.3. محیط زیست و صلح پایدار: اندیشهی ایرانی میتواند مبنای فلسفی برای صلح زیستمحیطی معاصر باشد.
7.4. طبیعت چونان آموزگار صلح: همزیستی موجودات در طبیعت، الگوئی برای روابط انسانی در صلح ارائه میدهد.
8. مطالعهی تطبیقی میان هستیشناسی صلح در مکتب ایرانی با دیگر مکاتب صلح شرق و غرب
زیرمحورها:
8.1. مقایسه با اندیشهی بودایی: صلح درونی در بودیسم در برابر صلح کیهانی در اندیشهی ایرانی.
8.2. مقایسه با اندیشهی یونانی: صلح چونان تعادل قوا در فلسفهی یونانی در مقابل صلح چونان نظم قدسی در ایران.
8.3. مقایسه با فلسفهی مسیحی-مدرسی: صلح در پیوند با خدا در سنت مسیحی و نسبت آن با مفهوم اشه.
8.4. گفتوگو با فلسفههای مدرن غربی: مقایسه با کانت (صلح جاودانه) و هگل (آشتی در تاریخ).
9. بنیادهای هستیشناختی مکتب ایرانی صلح در رویارویی با چالشهای معاصر ملی و بینالمللی
زیرمحورها:
9.1. صلح و بحرانهای زیستمحیطی: بازخوانی سنت ایرانی برای رویارویی با نابسامانیهای محیط زیست جهانی.
9.2. صلح و منازعات قومی-ملی: کاربرد اصول هستیشناختی صلح ایرانی در مدیریت چندفرهنگی و چندقومیتی.
9.3. صلح و جهانیشدن: امکان بازخوانی اشه برای ساخت نظم صلحآمیز در عصر جهانیشدن.
9.4. صلح و فناوری نوین: پیوند نگاه ایرانی با اخلاق فناوری و تهدیدهای هوش مصنوعی و تسلیحات.
#مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_هستیشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_شناختشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_روششناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح_ایران
#نعمتالله_فاضلی
#موسی_اکرمی
نامهی سرگشادهی یک استاد فلسفه در دفاع از تمامیت ارضی ایران
در واکنش به بیانیهی مشترک اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس، و تکرار ادعای بیپایه دربارهی جزایر ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی (اکتبر ۲۰۲۵)
به نام حقیقت، عدالت، کرامت ملتها، و احترام متقابل میان آنها
وزیران محترم خارجهی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس،
با احترام،
به عنوان یک استاد فلسفه که سالها دربارهی بنیادهای اخلاق، عقلانیت، عدالت در سطوح ملی و بینالمللی، و گفتوگوی میانفرهنگی پژوهش و تدریس کرده و کتاب و مقاله نوشتهام، بیانیهی مشترک اخیر شما (اوایل اکتبر ۲۰۲۵) را با شگفتی و نگرانی ژرف خواندم، بیانیهای که در بند مربوط به جزایر ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، متأسفانه از اصطلاح نادرست «اشغال» بهره گرفته و این جزایر را «متعلق به امارات متحدهی عربی» خوانده است.
چنین موضعی نهتنها از دیدگاه تاریخی و حقوقی فاقد اعتبار است، بلکه از نظر اخلاقی نیز با اصول عدالت، احترام متقابل و عقلانیت سیاسی ناسازگار است. من، به عنوان یک دانشگاهی و پژوهشگر مستقل و بیطرف که تعهدی به هیچ نهاد سیاسی ندارد ولی وفادار به حقیقت و عدالت است، لازم میدانم شش نکتهی بنیادین را یادآور شوم:
۱. از دیدگاه تاریخی: واقعیت انکارناپذیر مالکیت تاریخی ایران بر جزایر سهگانه
از سدههای پیش از استعمار بریتانیا در خلیج فارس تا دورانهای صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه، اسناد فراوان تاریخی، نقشههای رسمی و متون جغرافیایی متعدد از مالکیت ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی حکایت دارند.
در گزارشهای رسمی آرشیو هند بریتانیا حاکمیت ایران بر این جزایر تأیید شده است.
در سال ۱۹۷۱، پیش از تشکیل رسمی کشور امارات متحدهی عربی، دولت وقت بریتانیا که پیشتر این جزایر را در دورهای محدود در کنترل خود داشت، رسماً حاکمیت آنها را به ایران بازگرداند. بنابراین، از نظر تاریخی و حقوقی، این جزایر نه در تصرف کشوری دیگر، بلکه در چارچوب حاکمیت طبیعی و تداومی ایران قرار گرفتهاند.
۲. از دیدگاه حقوق بینالملل: اصل تداوم حاکمیت و عدم مشروعیت ادعای امارات متحدهی عربی
در حقوق بینالملل اصل «تداوم حاکمیت تاریخی» تصریح دارد که سرزمینهائی که پیش از استقلال یک کشور جدید در حاکمیت کشور دیگر بودهاند، به آن کشور جدید منتقل نمیشوند مگر با توافق صریح.
اصل «اوتی پوسیدِتیس جوریس» (بهرهگیری از حقوقی که هر کشور دارد) نیز تصریح دارد که مرزها و مالکیتهای سرزمینی پیش از استقلال کشور جدید، معتبر میمانند.
از آنجا که در زمان تشکیل امارات متحدهی عربی در دسامبر ۱۹۷۱، این جزایر تحت حاکمیت ایران بودند، هیچ مبنای حقوقی برای ادعای مالکیت جدید وجود ندارد.
بنابراین کاربرد واژهی «اشغال» در بیانیهی شما از نظر حقوق بینالملل نادرست، غیرقانونی، غیرمنصفانه، و برخلاف منشور ملل متحد است که بر احترام به تمامیت ارضی کشورها تأکید دارد.
۳. از دیدگاه فلسفهی سیاسی و اخلاق بینالملل
در فلسفهی اخلاق جهانی، هیچ ادعای سیاسی بدون صداقت در استناد تاریخی و بدون رعایت اصل عدالت اخلاقی مشروعیت ندارد و قابل دفاع نیست.
زمانی که قدرتهای منطقهای یا جهانی از وضعیت سیاسی و بحرانهای داخلی کشوری برای تضعیف حاکمیت ملی آن و تقویت دعاوی بیپایه استفاده میکنند، در واقع از منطق اخلاقیِ صلح، احترام متقابل میان ملتها، گفتوگو و استقلال کشورها را نقض میکنند.
صلح تنها هنگامی پایدار میماند که بر بنیاد حقیقت و عدالت بنا شود. هیچ صلح پایداری با تحریف تاریخ و انکار مالکیت مشروع یک ملت شکل نمیگیرد.
۴. از دیدگاه اخلاق صلح و گفتوگو
ایران ، با حاکمیتهای سیاسی گوناگون، معمولاً نشان داده است که آمادهی گفتوگو و همکاری با همسایگان خود بر پایهی احترام متقابل و منافع مشترک است.
وظیفهی نهادهای منطقهای و جهانی، تقویت گفتوگوی صادقانه و جلوگیری از گسترش سوءتفاهمهاست، نه افزودن بر التهابهای تاریخی از طریق موضعگیریهای جانبدارانه.
فلسفهی اخلاق جهانی بر این نکته تأکید دارد که روابط سیاسی باید بر اصل «رفتار قابل تعمیم» و «گفتوگوی عقلانی برابر» استوار باشد نه بر بهرهگیری از موقعیتهای شکننده یا فشار سیاسی.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
در واکنش به بیانیهی مشترک اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس، و تکرار ادعای بیپایه دربارهی جزایر ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی (اکتبر ۲۰۲۵)
به نام حقیقت، عدالت، کرامت ملتها، و احترام متقابل میان آنها
وزیران محترم خارجهی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس،
با احترام،
به عنوان یک استاد فلسفه که سالها دربارهی بنیادهای اخلاق، عقلانیت، عدالت در سطوح ملی و بینالمللی، و گفتوگوی میانفرهنگی پژوهش و تدریس کرده و کتاب و مقاله نوشتهام، بیانیهی مشترک اخیر شما (اوایل اکتبر ۲۰۲۵) را با شگفتی و نگرانی ژرف خواندم، بیانیهای که در بند مربوط به جزایر ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، متأسفانه از اصطلاح نادرست «اشغال» بهره گرفته و این جزایر را «متعلق به امارات متحدهی عربی» خوانده است.
چنین موضعی نهتنها از دیدگاه تاریخی و حقوقی فاقد اعتبار است، بلکه از نظر اخلاقی نیز با اصول عدالت، احترام متقابل و عقلانیت سیاسی ناسازگار است. من، به عنوان یک دانشگاهی و پژوهشگر مستقل و بیطرف که تعهدی به هیچ نهاد سیاسی ندارد ولی وفادار به حقیقت و عدالت است، لازم میدانم شش نکتهی بنیادین را یادآور شوم:
۱. از دیدگاه تاریخی: واقعیت انکارناپذیر مالکیت تاریخی ایران بر جزایر سهگانه
از سدههای پیش از استعمار بریتانیا در خلیج فارس تا دورانهای صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه، اسناد فراوان تاریخی، نقشههای رسمی و متون جغرافیایی متعدد از مالکیت ایران بر جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی حکایت دارند.
در گزارشهای رسمی آرشیو هند بریتانیا حاکمیت ایران بر این جزایر تأیید شده است.
در سال ۱۹۷۱، پیش از تشکیل رسمی کشور امارات متحدهی عربی، دولت وقت بریتانیا که پیشتر این جزایر را در دورهای محدود در کنترل خود داشت، رسماً حاکمیت آنها را به ایران بازگرداند. بنابراین، از نظر تاریخی و حقوقی، این جزایر نه در تصرف کشوری دیگر، بلکه در چارچوب حاکمیت طبیعی و تداومی ایران قرار گرفتهاند.
۲. از دیدگاه حقوق بینالملل: اصل تداوم حاکمیت و عدم مشروعیت ادعای امارات متحدهی عربی
در حقوق بینالملل اصل «تداوم حاکمیت تاریخی» تصریح دارد که سرزمینهائی که پیش از استقلال یک کشور جدید در حاکمیت کشور دیگر بودهاند، به آن کشور جدید منتقل نمیشوند مگر با توافق صریح.
اصل «اوتی پوسیدِتیس جوریس» (بهرهگیری از حقوقی که هر کشور دارد) نیز تصریح دارد که مرزها و مالکیتهای سرزمینی پیش از استقلال کشور جدید، معتبر میمانند.
از آنجا که در زمان تشکیل امارات متحدهی عربی در دسامبر ۱۹۷۱، این جزایر تحت حاکمیت ایران بودند، هیچ مبنای حقوقی برای ادعای مالکیت جدید وجود ندارد.
بنابراین کاربرد واژهی «اشغال» در بیانیهی شما از نظر حقوق بینالملل نادرست، غیرقانونی، غیرمنصفانه، و برخلاف منشور ملل متحد است که بر احترام به تمامیت ارضی کشورها تأکید دارد.
۳. از دیدگاه فلسفهی سیاسی و اخلاق بینالملل
در فلسفهی اخلاق جهانی، هیچ ادعای سیاسی بدون صداقت در استناد تاریخی و بدون رعایت اصل عدالت اخلاقی مشروعیت ندارد و قابل دفاع نیست.
زمانی که قدرتهای منطقهای یا جهانی از وضعیت سیاسی و بحرانهای داخلی کشوری برای تضعیف حاکمیت ملی آن و تقویت دعاوی بیپایه استفاده میکنند، در واقع از منطق اخلاقیِ صلح، احترام متقابل میان ملتها، گفتوگو و استقلال کشورها را نقض میکنند.
صلح تنها هنگامی پایدار میماند که بر بنیاد حقیقت و عدالت بنا شود. هیچ صلح پایداری با تحریف تاریخ و انکار مالکیت مشروع یک ملت شکل نمیگیرد.
۴. از دیدگاه اخلاق صلح و گفتوگو
ایران ، با حاکمیتهای سیاسی گوناگون، معمولاً نشان داده است که آمادهی گفتوگو و همکاری با همسایگان خود بر پایهی احترام متقابل و منافع مشترک است.
وظیفهی نهادهای منطقهای و جهانی، تقویت گفتوگوی صادقانه و جلوگیری از گسترش سوءتفاهمهاست، نه افزودن بر التهابهای تاریخی از طریق موضعگیریهای جانبدارانه.
فلسفهی اخلاق جهانی بر این نکته تأکید دارد که روابط سیاسی باید بر اصل «رفتار قابل تعمیم» و «گفتوگوی عقلانی برابر» استوار باشد نه بر بهرهگیری از موقعیتهای شکننده یا فشار سیاسی.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
[ادامهی فرستهی پیشین👆]
5. از دیدگاه نادرستی سوءاستفاده از وضعیت کنونی ایران
تردیدی نیست که ایران، مانند بسیاری از ملتها، درگیر چالشهای سیاسی و اجتماعی درونی و بیرونی است. ولی هیچ کشور یا نهادی حق ندارد از این وضعیت بهعنوان فرصتی برای تضعیف حقوق تاریخی و تمامیت ارضی ملت ایران استفاده کند.
چنین رفتاری نهتنها غیراخلاقی، بلکه ناقض اصل بنیادین «عدم مداخله» در حقوق بینالملل است.
ایران، صرفنظر از تغییر کوتاه مدت یا بلندمدت در حاکمیتهای سیاسی، سرزمین تداوم یک ملت تاریخی، با مرزهائی تثبیتشده در حافظهی جغرافیایی و فرهنگی جهان است.
ملت ایران از دوران عیلام تا امروز، هویت خویش را بر پایهی استقلال و شرافت استوار کرده است، و هیچ قدرتی، خواه منطقهای خواه جهانی، حق ندارد این تداوم تاریخی را نادیده بگیرد.
هرگونه تکرار ادعای بیپایه دربارهی جزایر ایرانی، بهراستی توهینی به حافظهی تاریخی ملت ایران، و تضعیف اصول اخلاقیای است که فلسفهی غرب نیز بر آن بنا شده است - اصولی چون صداقت در داوری، احترام به حاکمیت مشروع، و پرهیز از سوءاستفاده از ضعف یا بحران.
6. از دیدگاه مسئولیتهای نهادهای بینالمللی
اتحادیهی اروپا، که بر اساس تجربههای تلخ جنگ و اشغال، و در راه شکلگیری صلح پایدار تأسیس شده است ، باید بهتر از هر نهاد دیگری نسبت به مفهوم حاکمیت مشروع و استقلال سرزمینی ملتها حساس باشد و دریابد که صلح پایدار تنها بر بنیاد حقیقت و احترام متقابل استوار میماند، نه بر مواضع سیاسی مصلحتجویانه.
شورای همکاری خلیج فارس نیز اگر بهراستی خواهان آیندهای استوار بر ثبات و امنیت منطقهای است، باید از اتخاذ مواضع تحریکآمیز و غیرحقوقی پرهیز کند و بهجای طرح دعاوی بیاساس، بر تقویت همکاریهای واقعی در زمینههای محیط زیست، امنیت انسانی، و توسعهی پایدار متمرکز شود، و بپذیرد که امنیت پایدار بدون عدالت تاریخی و حسن همجواری و احترام به تمامیت ارضی همسایگان ناممکن است.
واپسین سخن
وزیران محترم خارجهی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس،
من به عنوان یک استاد فلسفه که به «انسانگرایی عقلانی و عدالت جهانی» باور دارم، قاطعانه اعلام میکنم که جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از دیرباز بخشی از خاک ایران بوده و خواهند بود. هیچ بیانیهی سیاسی یا اجماع دیپلماتیک نمیتواند حقیقت تاریخی و حقوقی را دگرگون سازد. صلح راستین زمانی معنا مییابد که بر شرافت ملتها، بر عدالت، و بر احترام متقابل استوار باشد. از شما میخواهم که بهجای تکرار زبان منافع نادرست سیاسی، به زبان عقلانیت، اخلاق و تاریخ سخن گویید. دفاع از ادعائی بیپایه، تنها شکافهای بیاعتمادی را میان ملتهای منطقه ژرفتر میکند؛ ولی احترام به حقیقت، میتواند بنیادی برای صلحی پایدار و انسانی باشد.
با تجدید احترام،
دکتر موسی اکرمی
استاد فلسفه
آدینه هجدهم ماه مهر ۱۴۰۴، دهم اکتبر ۲۰۲۵
#تمامیت_ارضی_ایران
#اتحادیهی_اروپا
#شورای_همکاری_خلیج_فارس
#تنب_بزرگ
#تنب_کوچک
#ابوموسی
#امارات_متحدهی_عربی
#تداوم_حاکمیت_تاریخی
#اوتی_پوسیدتیس_جوریس
#عدالت_بینالمللی
#حسن_همجواری
#احترام_متقابل
#موسی_اکرمی
[اگر این متن را میپسندید، لطفا آن را برای دوستان علاقهمند خود بفرستید🌹]
5. از دیدگاه نادرستی سوءاستفاده از وضعیت کنونی ایران
تردیدی نیست که ایران، مانند بسیاری از ملتها، درگیر چالشهای سیاسی و اجتماعی درونی و بیرونی است. ولی هیچ کشور یا نهادی حق ندارد از این وضعیت بهعنوان فرصتی برای تضعیف حقوق تاریخی و تمامیت ارضی ملت ایران استفاده کند.
چنین رفتاری نهتنها غیراخلاقی، بلکه ناقض اصل بنیادین «عدم مداخله» در حقوق بینالملل است.
ایران، صرفنظر از تغییر کوتاه مدت یا بلندمدت در حاکمیتهای سیاسی، سرزمین تداوم یک ملت تاریخی، با مرزهائی تثبیتشده در حافظهی جغرافیایی و فرهنگی جهان است.
ملت ایران از دوران عیلام تا امروز، هویت خویش را بر پایهی استقلال و شرافت استوار کرده است، و هیچ قدرتی، خواه منطقهای خواه جهانی، حق ندارد این تداوم تاریخی را نادیده بگیرد.
هرگونه تکرار ادعای بیپایه دربارهی جزایر ایرانی، بهراستی توهینی به حافظهی تاریخی ملت ایران، و تضعیف اصول اخلاقیای است که فلسفهی غرب نیز بر آن بنا شده است - اصولی چون صداقت در داوری، احترام به حاکمیت مشروع، و پرهیز از سوءاستفاده از ضعف یا بحران.
6. از دیدگاه مسئولیتهای نهادهای بینالمللی
اتحادیهی اروپا، که بر اساس تجربههای تلخ جنگ و اشغال، و در راه شکلگیری صلح پایدار تأسیس شده است ، باید بهتر از هر نهاد دیگری نسبت به مفهوم حاکمیت مشروع و استقلال سرزمینی ملتها حساس باشد و دریابد که صلح پایدار تنها بر بنیاد حقیقت و احترام متقابل استوار میماند، نه بر مواضع سیاسی مصلحتجویانه.
شورای همکاری خلیج فارس نیز اگر بهراستی خواهان آیندهای استوار بر ثبات و امنیت منطقهای است، باید از اتخاذ مواضع تحریکآمیز و غیرحقوقی پرهیز کند و بهجای طرح دعاوی بیاساس، بر تقویت همکاریهای واقعی در زمینههای محیط زیست، امنیت انسانی، و توسعهی پایدار متمرکز شود، و بپذیرد که امنیت پایدار بدون عدالت تاریخی و حسن همجواری و احترام به تمامیت ارضی همسایگان ناممکن است.
واپسین سخن
وزیران محترم خارجهی کشورهای عضو اتحادیهی اروپا و شورای همکاری خلیج فارس،
من به عنوان یک استاد فلسفه که به «انسانگرایی عقلانی و عدالت جهانی» باور دارم، قاطعانه اعلام میکنم که جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از دیرباز بخشی از خاک ایران بوده و خواهند بود. هیچ بیانیهی سیاسی یا اجماع دیپلماتیک نمیتواند حقیقت تاریخی و حقوقی را دگرگون سازد. صلح راستین زمانی معنا مییابد که بر شرافت ملتها، بر عدالت، و بر احترام متقابل استوار باشد. از شما میخواهم که بهجای تکرار زبان منافع نادرست سیاسی، به زبان عقلانیت، اخلاق و تاریخ سخن گویید. دفاع از ادعائی بیپایه، تنها شکافهای بیاعتمادی را میان ملتهای منطقه ژرفتر میکند؛ ولی احترام به حقیقت، میتواند بنیادی برای صلحی پایدار و انسانی باشد.
با تجدید احترام،
دکتر موسی اکرمی
استاد فلسفه
آدینه هجدهم ماه مهر ۱۴۰۴، دهم اکتبر ۲۰۲۵
#تمامیت_ارضی_ایران
#اتحادیهی_اروپا
#شورای_همکاری_خلیج_فارس
#تنب_بزرگ
#تنب_کوچک
#ابوموسی
#امارات_متحدهی_عربی
#تداوم_حاکمیت_تاریخی
#اوتی_پوسیدتیس_جوریس
#عدالت_بینالمللی
#حسن_همجواری
#احترام_متقابل
#موسی_اکرمی
[اگر این متن را میپسندید، لطفا آن را برای دوستان علاقهمند خود بفرستید🌹]
👍3
⏪محورهای اصلی و فرعی نهمین همایش «انجمن علمی مطالعات صلح ایران» با موضوع «بنیادهای هستیشناختی، شناختشناختی و روششناختی مکتب ایرانی صلح»، سال 1404
◀️موسی اکرمی (دبیر علمی همایش)
✅به مناسبت نشست معرفی محورهای نهمین همایش سالانه در پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴
⏺توضیحاتی کوتاه در بارهی محورهای اصلی و زیرمحورها
در زیر نُه محور اصلی در هر بخش از بخشهای سهگانه و چهار محور فرعی یا زیرمحور در هر محور اصلی معرفی میشوند.
توجه. عنوان و تعداد محورها و زیرمحورها واجد هیچ حصر منطقی و محدودیتی نیستند. ازاینرو علاقهمندان به شرکت در همایش میتوانند محورها و همچنین زیرمحورهای دیگری را، به دلخواه خود، در پیوند با مکتب ایرانی صلح، موضوع مقالهی خود قرار دهند.
*️⃣بخش دوم. محورها در بخش «بنیادهای شناختشناختی مکتب ایرانی صلح»
درآمد
شناخت صلح در مکتب ایرانی بر پایهی سه ستون عقل فلسفی، وحی دینی و شهود عرفانی بنا شده است. این سه شیوهی معرفتی در کنار هم، امکان فهم و تبیین چندلایه از صلح را فراهم میآورند، به گونهای که صلح نهتنها حقیقتی اخلاقی و اجتماعی، بلکه حقیقتی همبسته با شناخت انسان از جهان و حقیقت نهایی تلقی میشود. در سنت ایرانی، مفهوم «راستی» و «حقیقت» همواره در پیوند با صلح مطرح بوده و شیوههای گوناگون معرفتی - از استدلال فلسفی و استقراء تجربی گرفته تا روایتهای اسطورهای و شهودی - در خدمت فهم این حقیقت قرار داشتهاند. از سوی دیگر، ابزارهائی چون گفتوگو، تعلیم و تربیت، و اخلاق عملی نقشی مهم در انتقال شناخت صلح داشتهاند. بازخوانی این میراث، امکان مقایسه با دیگر سنتهای معرفتی شرق و غرب را فراهم میسازد و ظرفیتهائی برای پاسخگویی به چالشهای فکری، فرهنگی و سیاسی معاصر عرضه میکند.
1. بنیادهای شناختشناختی صلح در سنت ایرانی (عقل فلسفی، وحی دینی و شهود عرفانی)
زیرمحورها:
1.1. عقل فلسفی: عقل چونان ابزار شناخت صلح، با استدلال و برهان جایگاه حقیقت صلح را روشن میسازد.
1.2. وحی دینی: در متون زرتشتی و اسلامی، صلح امری قدسی و وحیانی معرفی میشود که با ارشاد پیامبران شناخته میگردد.
1.3. شهود عرفانی: عارفان صلح را نه از راه برهان، بلکه در تجربهی حضوری و عشق به حقیقت دریافت میکنند.
1.4. ترکیب سهگانه: در سنت ایرانی، عقل، وحی و شهود نه در تقابل، بلکه در تعامل با یکدیگر مبنای شناخت صلحاند.
2. شناختشناسی صلح در چارچوب خرد در اندیشهی ایرانی
زیرمحورها:
2.1. خرد چونان راهنمای صلح: خرد در متون اوستایی و شاهنامه عنصر اصلی در تشخیص راه صلح از نزاع است.
2.2. خرد عملی و خرد نظری: خرد نظری حقیقت صلح را میشناسد و خرد عملی آن را در جامعه و سیاست تحقق میبخشد.
2.3. خرد در برابر جهل: در اندیشهی ایرانی، جهل ریشهی جنگ و خشونت است و صلح تنها با گسترش خرد پایدار میشود.
2.4. خرد و اخلاق: صلح زمانی معنا دارد که خرد با اخلاق در پیوند باشد و رفتار فردی و جمعی را سامان دهد.
3. شناختشناسی صلح در چارچوب نظریههای شناخت در فلسفههای ایرانی پیش و پس از اسلام
زیرمحورها:
3.1. شناخت شهودی در ایران باستان: شناخت صلح در پیوند با نظم کیهانی (اشه) و تجربهی قدسی جهان.
3.2. شناخت فلسفی در سنت اسلامی: فیلسوفانی چون ابنسینا و فارابی صلح را در پرتو برهان و عقل نظری تحلیل کردهاند.
3.3. شناخت عرفانی پس از اسلام: عارفان صلح را محصول وحدت وجود و رفع دوگانگیهای ظاهری میدانستند.
3.4. پیوند نظریههای متنوع شناخت: در مکتب ایرانی، این سه ساحت شناخت (شهودی، فلسفی، عرفانی) در تعامل قرار گرفتند.
4. روشهای شناخت صلح در مکتب ایرانی، از روشهای عقلی و شهودی و تجربی تا متون مقدس دینی
زیرمحورها:
4.1. روش عقلی-برهانی: بهرهگیری از استدلال فلسفی برای تحلیل جایگاه صلح در نظم هستی و جامعه.
4.2. روش شهودی-عرفانی: تجربهی درونی و کشف معنوی بهعنوان راهی برای شناخت صلح اصیل.
4.3. روش تجربی-زیستجهانی: مشاهدهی زندگی اجتماعی و طبیعی برای دریافت الگوهای صلح.
4.4. روش متنی-وحیانی: تفسیر و تدبر در اوستا، قرآن، و دیگر متون دینی برای شناخت بنیادهای صلح.
5. پیوند شناخت صلح با مفهوم حقیقت یا راستی در فلسفههای ایران باستان و دورهی اسلامی
زیرمحورها:
5.1. اشه در ایران باستان: راستی همزاد صلح است و بدون راستی، صلح موهوم خواهد بود.
5.2. صدق در سنت اسلامی: حقیقت صلح در گرو صدق گفتار و عمل است؛ دروغ همزاد نزاع است.
5.3. راستی در عرفان ایرانی: صلح راستین زمانی محقق میشود که انسان به حقیقت وجودی خود بازگردد.
5.4. پیوند حقیقت و عدالت: شناخت صلح به معنای شناخت جایگاه عدالت در هستی و جامعه است.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
◀️موسی اکرمی (دبیر علمی همایش)
✅به مناسبت نشست معرفی محورهای نهمین همایش سالانه در پانزدهم مهر ماه ۱۴۰۴
⏺توضیحاتی کوتاه در بارهی محورهای اصلی و زیرمحورها
در زیر نُه محور اصلی در هر بخش از بخشهای سهگانه و چهار محور فرعی یا زیرمحور در هر محور اصلی معرفی میشوند.
توجه. عنوان و تعداد محورها و زیرمحورها واجد هیچ حصر منطقی و محدودیتی نیستند. ازاینرو علاقهمندان به شرکت در همایش میتوانند محورها و همچنین زیرمحورهای دیگری را، به دلخواه خود، در پیوند با مکتب ایرانی صلح، موضوع مقالهی خود قرار دهند.
*️⃣بخش دوم. محورها در بخش «بنیادهای شناختشناختی مکتب ایرانی صلح»
درآمد
شناخت صلح در مکتب ایرانی بر پایهی سه ستون عقل فلسفی، وحی دینی و شهود عرفانی بنا شده است. این سه شیوهی معرفتی در کنار هم، امکان فهم و تبیین چندلایه از صلح را فراهم میآورند، به گونهای که صلح نهتنها حقیقتی اخلاقی و اجتماعی، بلکه حقیقتی همبسته با شناخت انسان از جهان و حقیقت نهایی تلقی میشود. در سنت ایرانی، مفهوم «راستی» و «حقیقت» همواره در پیوند با صلح مطرح بوده و شیوههای گوناگون معرفتی - از استدلال فلسفی و استقراء تجربی گرفته تا روایتهای اسطورهای و شهودی - در خدمت فهم این حقیقت قرار داشتهاند. از سوی دیگر، ابزارهائی چون گفتوگو، تعلیم و تربیت، و اخلاق عملی نقشی مهم در انتقال شناخت صلح داشتهاند. بازخوانی این میراث، امکان مقایسه با دیگر سنتهای معرفتی شرق و غرب را فراهم میسازد و ظرفیتهائی برای پاسخگویی به چالشهای فکری، فرهنگی و سیاسی معاصر عرضه میکند.
1. بنیادهای شناختشناختی صلح در سنت ایرانی (عقل فلسفی، وحی دینی و شهود عرفانی)
زیرمحورها:
1.1. عقل فلسفی: عقل چونان ابزار شناخت صلح، با استدلال و برهان جایگاه حقیقت صلح را روشن میسازد.
1.2. وحی دینی: در متون زرتشتی و اسلامی، صلح امری قدسی و وحیانی معرفی میشود که با ارشاد پیامبران شناخته میگردد.
1.3. شهود عرفانی: عارفان صلح را نه از راه برهان، بلکه در تجربهی حضوری و عشق به حقیقت دریافت میکنند.
1.4. ترکیب سهگانه: در سنت ایرانی، عقل، وحی و شهود نه در تقابل، بلکه در تعامل با یکدیگر مبنای شناخت صلحاند.
2. شناختشناسی صلح در چارچوب خرد در اندیشهی ایرانی
زیرمحورها:
2.1. خرد چونان راهنمای صلح: خرد در متون اوستایی و شاهنامه عنصر اصلی در تشخیص راه صلح از نزاع است.
2.2. خرد عملی و خرد نظری: خرد نظری حقیقت صلح را میشناسد و خرد عملی آن را در جامعه و سیاست تحقق میبخشد.
2.3. خرد در برابر جهل: در اندیشهی ایرانی، جهل ریشهی جنگ و خشونت است و صلح تنها با گسترش خرد پایدار میشود.
2.4. خرد و اخلاق: صلح زمانی معنا دارد که خرد با اخلاق در پیوند باشد و رفتار فردی و جمعی را سامان دهد.
3. شناختشناسی صلح در چارچوب نظریههای شناخت در فلسفههای ایرانی پیش و پس از اسلام
زیرمحورها:
3.1. شناخت شهودی در ایران باستان: شناخت صلح در پیوند با نظم کیهانی (اشه) و تجربهی قدسی جهان.
3.2. شناخت فلسفی در سنت اسلامی: فیلسوفانی چون ابنسینا و فارابی صلح را در پرتو برهان و عقل نظری تحلیل کردهاند.
3.3. شناخت عرفانی پس از اسلام: عارفان صلح را محصول وحدت وجود و رفع دوگانگیهای ظاهری میدانستند.
3.4. پیوند نظریههای متنوع شناخت: در مکتب ایرانی، این سه ساحت شناخت (شهودی، فلسفی، عرفانی) در تعامل قرار گرفتند.
4. روشهای شناخت صلح در مکتب ایرانی، از روشهای عقلی و شهودی و تجربی تا متون مقدس دینی
زیرمحورها:
4.1. روش عقلی-برهانی: بهرهگیری از استدلال فلسفی برای تحلیل جایگاه صلح در نظم هستی و جامعه.
4.2. روش شهودی-عرفانی: تجربهی درونی و کشف معنوی بهعنوان راهی برای شناخت صلح اصیل.
4.3. روش تجربی-زیستجهانی: مشاهدهی زندگی اجتماعی و طبیعی برای دریافت الگوهای صلح.
4.4. روش متنی-وحیانی: تفسیر و تدبر در اوستا، قرآن، و دیگر متون دینی برای شناخت بنیادهای صلح.
5. پیوند شناخت صلح با مفهوم حقیقت یا راستی در فلسفههای ایران باستان و دورهی اسلامی
زیرمحورها:
5.1. اشه در ایران باستان: راستی همزاد صلح است و بدون راستی، صلح موهوم خواهد بود.
5.2. صدق در سنت اسلامی: حقیقت صلح در گرو صدق گفتار و عمل است؛ دروغ همزاد نزاع است.
5.3. راستی در عرفان ایرانی: صلح راستین زمانی محقق میشود که انسان به حقیقت وجودی خود بازگردد.
5.4. پیوند حقیقت و عدالت: شناخت صلح به معنای شناخت جایگاه عدالت در هستی و جامعه است.
[ادامه در فرستهی پسین👇]
[ادامهس فرستهی پیشین👆]
6. روشهای شناخت صلح در روایتهای اسطورهای و متون ادبی ایرانی
زیرمحورها:
6.1. اسطورههای آفرینش: شناخت صلح در اسطورهها از رهگذر رویارویی نظم و آشوب شکل میگیرد.
6.2. شاهنامهی فردوسی: خرد و داد ابزار شناخت صلح در حماسههای ایرانیاند.
6.3. ادبیات غنایی و عرفانی: حافظ، سعدی و مولوی صلح را در پرتو عشق و اخلاق تبیین کردند.
6.4. روایتگری چونان ابزار شناخت: قصه و حماسه بستری برای انتقال معرفت صلح به نسلها بوده است.
7. ابزارهای شناختی و روشهای انتقال شناخت صلح در سنت ایرانی، از گفتوگو تا آموزش و پرورش و اخلاق عملی
زیرمحورها:
7.1. گفتوگو و مناظره: در سنت فلسفی و کلامی ایران، گفتوگو راه اصلی دستیابی به حقیقت صلح بوده است.
7.2. تعلیم و تربیت: مکتبخانهها، حلقههای عرفانی و آموزشهای حکمی بستری برای پرورش شناخت صلح فراهم میکردند.
7.3. اخلاق عملی: زندگی روزمره و رعایت آداب اخلاقی ابزار تحقق و انتقال شناخت صلح بوده است.
7.4. هنر و آیینها: موسیقی، معماری و جشنها ابزارهای غیرمستقیم شناخت و بازنمایی صلح بودند.
8. مطالعهی تطبیقی شناختشناسی صلح میان مکتب ایرانی و دیگر مکتبهای سنتی و مدرن صلح در شرق و غرب
زیرمحورها:
8.1. مقایسه با بودیسم: شناخت صلح در بودیسم از راه شهود درونی و رهایی از خود حاصل میشود؛ در مکتب ایرانی، از طریق عقل معنوی و هماهنگی راستی با هستی. بودیسم تجربهمحور است، مکتب ایرانی عقل-نورمحور.
8.2. مقایسه با فلسفهی یونانی: یونانیان صلح را با تحلیل عقلانیِ توازن قوا میشناختند؛ ایرانیان آن را از راه درک هماهنگیِ وجودی و اخلاقیِ حقیقت و راستی. تمایز میان شناخت تحلیلی و شناخت شهودی-تأملی.
8.3. مقایسه با سنت مسیحی: در مسیحیت، شناخت صلح بر وحی و ایمان استوار است؛ در مکتب ایرانی، بر عقل نوری و راستی در انسان؛ اولی ایمانمحور، دومی عقل-راستیمحور.
8.4. گفتوگو با فلسفه مدرن: مدرنیته صلح را از رهگذر عقل انتقادی و قرارداد اجتماعی میفهمد؛ مکتب ایرانی آن را شناختی همدلانه و میانفرهنگی میداند که از پیوند عقل، عاطفه و شهود برمیخیزد.
9. شناختشناسی صلح ایرانی در رویارویی با چالشهای فکری و فرهنگی و سیاسی معاصر ملی و جهانی
زیرمحورها:
9.1. چالشهای معرفتی جهان معاصر: نسبیگرایی و بحران حقیقت و راهحل ایرانی در پیوند صلح و راستی.
9.2. چالشهای فرهنگی: گفتوگوی میانفرهنگی و ظرفیت سنت ایرانی برای شناخت مشترک صلح.
9.3. چالشهای سیاسی: بهرهگیری از عقلانیت و اخلاق ایرانی در رویارویی با منازعات ملی و منطقهای.
9.4. چالشهای جهانی: امکان بازتعریف صلح ایرانی در رویارویی با جهانیشدن، رسانه و تکنولوژی نوین.
#مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_هستیشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_شناختشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_روششناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح_ایران
#نعمتالله_فاضلی
#موسی_اکرمی
6. روشهای شناخت صلح در روایتهای اسطورهای و متون ادبی ایرانی
زیرمحورها:
6.1. اسطورههای آفرینش: شناخت صلح در اسطورهها از رهگذر رویارویی نظم و آشوب شکل میگیرد.
6.2. شاهنامهی فردوسی: خرد و داد ابزار شناخت صلح در حماسههای ایرانیاند.
6.3. ادبیات غنایی و عرفانی: حافظ، سعدی و مولوی صلح را در پرتو عشق و اخلاق تبیین کردند.
6.4. روایتگری چونان ابزار شناخت: قصه و حماسه بستری برای انتقال معرفت صلح به نسلها بوده است.
7. ابزارهای شناختی و روشهای انتقال شناخت صلح در سنت ایرانی، از گفتوگو تا آموزش و پرورش و اخلاق عملی
زیرمحورها:
7.1. گفتوگو و مناظره: در سنت فلسفی و کلامی ایران، گفتوگو راه اصلی دستیابی به حقیقت صلح بوده است.
7.2. تعلیم و تربیت: مکتبخانهها، حلقههای عرفانی و آموزشهای حکمی بستری برای پرورش شناخت صلح فراهم میکردند.
7.3. اخلاق عملی: زندگی روزمره و رعایت آداب اخلاقی ابزار تحقق و انتقال شناخت صلح بوده است.
7.4. هنر و آیینها: موسیقی، معماری و جشنها ابزارهای غیرمستقیم شناخت و بازنمایی صلح بودند.
8. مطالعهی تطبیقی شناختشناسی صلح میان مکتب ایرانی و دیگر مکتبهای سنتی و مدرن صلح در شرق و غرب
زیرمحورها:
8.1. مقایسه با بودیسم: شناخت صلح در بودیسم از راه شهود درونی و رهایی از خود حاصل میشود؛ در مکتب ایرانی، از طریق عقل معنوی و هماهنگی راستی با هستی. بودیسم تجربهمحور است، مکتب ایرانی عقل-نورمحور.
8.2. مقایسه با فلسفهی یونانی: یونانیان صلح را با تحلیل عقلانیِ توازن قوا میشناختند؛ ایرانیان آن را از راه درک هماهنگیِ وجودی و اخلاقیِ حقیقت و راستی. تمایز میان شناخت تحلیلی و شناخت شهودی-تأملی.
8.3. مقایسه با سنت مسیحی: در مسیحیت، شناخت صلح بر وحی و ایمان استوار است؛ در مکتب ایرانی، بر عقل نوری و راستی در انسان؛ اولی ایمانمحور، دومی عقل-راستیمحور.
8.4. گفتوگو با فلسفه مدرن: مدرنیته صلح را از رهگذر عقل انتقادی و قرارداد اجتماعی میفهمد؛ مکتب ایرانی آن را شناختی همدلانه و میانفرهنگی میداند که از پیوند عقل، عاطفه و شهود برمیخیزد.
9. شناختشناسی صلح ایرانی در رویارویی با چالشهای فکری و فرهنگی و سیاسی معاصر ملی و جهانی
زیرمحورها:
9.1. چالشهای معرفتی جهان معاصر: نسبیگرایی و بحران حقیقت و راهحل ایرانی در پیوند صلح و راستی.
9.2. چالشهای فرهنگی: گفتوگوی میانفرهنگی و ظرفیت سنت ایرانی برای شناخت مشترک صلح.
9.3. چالشهای سیاسی: بهرهگیری از عقلانیت و اخلاق ایرانی در رویارویی با منازعات ملی و منطقهای.
9.4. چالشهای جهانی: امکان بازتعریف صلح ایرانی در رویارویی با جهانیشدن، رسانه و تکنولوژی نوین.
#مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_هستیشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_شناختشناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#بنیادهای_روششناختی_مکتب_ایرانی_صلح
#انجمن_علمی_مطالعات_صلح_ایران
#نعمتالله_فاضلی
#موسی_اکرمی
چهارمین نشست گروه "صلح و گردشگری" انجمن علمی مطالعات صلح ایران
⏪صلح در پرتو شناخت ایران
(گردشگری ایرانشناسانه)
◀️از بندر انزلی تا جزیره بوموسی
◀️سخنرانان:
دکتر موسی اکرمی
دکتر جواد رنجبر درخشی لر
دکتر آزاده دوست الهی
دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۹
برخط در گوگل میت:
https://meet.google.com/vgs-aoeh-pme
https://www.tgoop.com/ipsan
#صلح_و_گردشگری
#موسی_اکرمی
#جواد_رنجبر_درخشیلر
#آزاده_دوست_الهی
⏪صلح در پرتو شناخت ایران
(گردشگری ایرانشناسانه)
◀️از بندر انزلی تا جزیره بوموسی
◀️سخنرانان:
دکتر موسی اکرمی
دکتر جواد رنجبر درخشی لر
دکتر آزاده دوست الهی
دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۹
برخط در گوگل میت:
https://meet.google.com/vgs-aoeh-pme
https://www.tgoop.com/ipsan
#صلح_و_گردشگری
#موسی_اکرمی
#جواد_رنجبر_درخشیلر
#آزاده_دوست_الهی