☰
👁🗨 دیدگاه | فرانسیس بیکن
▪️شفافترین تصاویر از بطن سیاهترین تاریکخانهها زاده میشوند.
@Morph0Syntax
👁🗨 دیدگاه | فرانسیس بیکن
▪️شفافترین تصاویر از بطن سیاهترین تاریکخانهها زاده میشوند.
@Morph0Syntax
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☰
🗓 ۲۸ اردیبهشت | در نکوداشت حکیم نیشابور
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
✍🏻 حکیم عمر خیام (۴۴۰ ــ ۵۱۷ هجری مهی)
@MorphoSyntax
🗓 ۲۸ اردیبهشت | در نکوداشت حکیم نیشابور
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
✍🏻 حکیم عمر خیام (۴۴۰ ــ ۵۱۷ هجری مهی)
@MorphoSyntax
☰
💎 نحو | اثر متممساز ــ رد
❂ دو جملۀ «1» و «2» را مقایسه بفرمایید. در هر دو جمله، پرسشواژهٔ «who» متعلق به بند درونه (پیرو) است که به بند اصلی (پایه) حرکت کرده است:
► (1). *Who did you say that – wrote this book?
► (2). Who did you say – wrote this book?
❂ جملۀ «1» نادستوری و جملۀ «2» دستوری است؛ تفاوت آنها در آشکار و پنهان بودن متممساز (حرف ربط) «that» است. در واقع، پرسشواژۀ «who» در جملۀ نخست از روی «that» آشکار گذر کرده و به بند اصلی رفته است. بههمین دلیل، جملۀ حاصل نادستوری است. جای خالی در جملات بالا، «رد» پرسشواژۀ جابهجا شده است و به این پدیده، اثر متممساز ــ رد میگویند. این ویژگی در فرانسوی هم دیده میشود (رابرتس و هولمبری ۲۰۱۰: ۱۷):
► (3). *Qui as-tu dit qu’ – a écrit ce livre?
► (4). Qui as-tu dit – a écrit ce livre?
❂ جملۀ «3» که همتای جملۀ «1» است، بهدلیل حضور آشکار متممساز «'qu» نادستوری است، اما در جملۀ «4» نبود این متممساز، سبب خوشساختی جمله شده است. اما در ایتالیایی چطور؟ جملۀ متناظر ایتالیایی ــ برخلاف انگلیسی و فرانسوی ــ با حضور متممساز آشکار «che»، یا بدون آن، کاملاً خوشساخت است:
► (5).Chi hai detto che – ha scritto questo libro?
► (6). Chi hai detto – ha scritto questo libro?
❂ همۀ اینها را گفتیم که به زبان فارسی برسیم. در فارسی نیز دقیقاً مانند ایتالیایی، بود و نبود متممساز «که» تأثیری بر ساختار نحوی ندارد و در هر دو حالت، جمله خوشساخت است. بهگفتۀ دیگر، فارسی و ایتالیایی تابع اثر متممساز ــ رد نیستند:
◄ (۷). کی فکر میکنی که ـــ این کتاب رو
نوشته؟
◄ (۸). کی فکر میکنی ـــ این کتاب رو نوشته؟
❂ بهطرز جالبی، هیچ زبان ضمیراندازی، از جمله فارسی، ایتالیایی، لاتین، یونانی و اسپانیایی، تابع اثر متممساز ــ رد نیست و این زبانها اجازه میدهند که یک پرسشواژه از روی متممساز آشکارشان گذر کند و به بند پایه برود. در مقابل، همۀ زبانهای غیر فاعلتهی، مانند سوئدی و فرانسوی و انگلیسی، از اثر یادشده پیروی میکنند؛ یعنی اگر متممساز آشکار در جمله حضور داشته باشد، گذر پرسشواژه از روی آن ممنوع است.
❂ این پارامتر مهم که از دهۀ هفتاد میلادی توجه زبانشناسان زایشی را به خود جلب کرده است، بخشی از دستور جهانی و توانش زبانی انسان را تشکیل میدهد. رویکرد رفتارگرا که ذهن کودک آدمیزاد را در بدو تولد، چون لوحی خالی میپندارد، نمیتواند توضیح دهد که این چه ویژگی مشترکی در ذهن کودکان همۀ زبانهای ضمیرانداز، از شرق تا غرب عالم، است که به چنین پارامتری مجوز میدهد. نحویون جنتمکان ــ دامت افاضاتهم ــ شگفتیهای بیشتری از پارامتر فاعلتهی و پیوند آن با دستور جهانی در آستین دارند که شاید در فرصت دیگری به برخی از آنها بپردازیم.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
✔️Complementizer-trace effect = اثر متممساز ــ رد
✔️Null-Subject Parameter = پارامتر فاعلتهی
✔️Universal Grammar = دستور جهانی
✔️Null-subject = فاعلتهی
✔️pro-drop = ضمیرانداز
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
💎 نحو | اثر متممساز ــ رد
❂ دو جملۀ «1» و «2» را مقایسه بفرمایید. در هر دو جمله، پرسشواژهٔ «who» متعلق به بند درونه (پیرو) است که به بند اصلی (پایه) حرکت کرده است:
► (1). *Who did you say that – wrote this book?
► (2). Who did you say – wrote this book?
❂ جملۀ «1» نادستوری و جملۀ «2» دستوری است؛ تفاوت آنها در آشکار و پنهان بودن متممساز (حرف ربط) «that» است. در واقع، پرسشواژۀ «who» در جملۀ نخست از روی «that» آشکار گذر کرده و به بند اصلی رفته است. بههمین دلیل، جملۀ حاصل نادستوری است. جای خالی در جملات بالا، «رد» پرسشواژۀ جابهجا شده است و به این پدیده، اثر متممساز ــ رد میگویند. این ویژگی در فرانسوی هم دیده میشود (رابرتس و هولمبری ۲۰۱۰: ۱۷):
► (3). *Qui as-tu dit qu’ – a écrit ce livre?
► (4). Qui as-tu dit – a écrit ce livre?
❂ جملۀ «3» که همتای جملۀ «1» است، بهدلیل حضور آشکار متممساز «'qu» نادستوری است، اما در جملۀ «4» نبود این متممساز، سبب خوشساختی جمله شده است. اما در ایتالیایی چطور؟ جملۀ متناظر ایتالیایی ــ برخلاف انگلیسی و فرانسوی ــ با حضور متممساز آشکار «che»، یا بدون آن، کاملاً خوشساخت است:
► (5).Chi hai detto che – ha scritto questo libro?
► (6). Chi hai detto – ha scritto questo libro?
❂ همۀ اینها را گفتیم که به زبان فارسی برسیم. در فارسی نیز دقیقاً مانند ایتالیایی، بود و نبود متممساز «که» تأثیری بر ساختار نحوی ندارد و در هر دو حالت، جمله خوشساخت است. بهگفتۀ دیگر، فارسی و ایتالیایی تابع اثر متممساز ــ رد نیستند:
◄ (۷). کی فکر میکنی که ـــ این کتاب رو
نوشته؟
◄ (۸). کی فکر میکنی ـــ این کتاب رو نوشته؟
❂ بهطرز جالبی، هیچ زبان ضمیراندازی، از جمله فارسی، ایتالیایی، لاتین، یونانی و اسپانیایی، تابع اثر متممساز ــ رد نیست و این زبانها اجازه میدهند که یک پرسشواژه از روی متممساز آشکارشان گذر کند و به بند پایه برود. در مقابل، همۀ زبانهای غیر فاعلتهی، مانند سوئدی و فرانسوی و انگلیسی، از اثر یادشده پیروی میکنند؛ یعنی اگر متممساز آشکار در جمله حضور داشته باشد، گذر پرسشواژه از روی آن ممنوع است.
❂ این پارامتر مهم که از دهۀ هفتاد میلادی توجه زبانشناسان زایشی را به خود جلب کرده است، بخشی از دستور جهانی و توانش زبانی انسان را تشکیل میدهد. رویکرد رفتارگرا که ذهن کودک آدمیزاد را در بدو تولد، چون لوحی خالی میپندارد، نمیتواند توضیح دهد که این چه ویژگی مشترکی در ذهن کودکان همۀ زبانهای ضمیرانداز، از شرق تا غرب عالم، است که به چنین پارامتری مجوز میدهد. نحویون جنتمکان ــ دامت افاضاتهم ــ شگفتیهای بیشتری از پارامتر فاعلتهی و پیوند آن با دستور جهانی در آستین دارند که شاید در فرصت دیگری به برخی از آنها بپردازیم.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
✔️Complementizer-trace effect = اثر متممساز ــ رد
✔️Null-Subject Parameter = پارامتر فاعلتهی
✔️Universal Grammar = دستور جهانی
✔️Null-subject = فاعلتهی
✔️pro-drop = ضمیرانداز
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
MorphoSyntax
☰ 👁🗨 دیدگاه | فرانسیس بیکن ▪️شفافترین تصاویر از بطن سیاهترین تاریکخانهها زاده میشوند. @Morph0Syntax
☰
👁🗨 دیدگاه | فرانسیس بیکن
▪️این جملهٔ ساختگی از فرانسیس بیکن (۱۵۶۱ ــ ۱۶۲۶) فیلسوف انگلیسی نیست؛ یعنی نمیتواند باشد، چون دوربین عکاسی و اتاق تاریک چند سده پس از بیکن ابداع شدهاند. برگردان متن فارسی به انگلیسی، از دیپسیک چینی است که البته تلاش کرده آن را به زبان بیکن نزدیک کند. اما وقتی از هوش مصنوعی بخواهیم: «حالا این جملهٔ فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی را برایمان تفسیر کن» دست رد به سینهٔ متقاضی نمیزند و با خلط میان فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی، و فرانسیس بیکن، نقاش ایرلندی، تفسیری تفصیلی برپایهٔ ارجاعات دقیق ارائه میدهد:
«این جملهٔ بیکن استعارهای است از نحوهٔ ظهور تصاویر واضح و زنده از دل تاریکی مطلق اتاق تاریک عکاسی، که به نوعی نمادی از تولد و شکلگیری معنا و واقعیت هنری از دل تاریکی و ابهام است. بیکن در آثار خود به شدت به رابطهٔ میان واقعیت و تصویر، و نحوهٔ بازنمایی انسان و وجود پرداخته است. او از عکسها بهعنوان نقطهٔ شروعی برای خلق آثارش استفاده میکرد، اما این عکسها را بهصورت دقیق و واقعی بازنمیتراشید، بلکه آنها را به شکلهای تحریفشده و اغلب آزاردهندهای درمیآورد که بیشتر به بازنمایی احساسات و اضطرابهای درونی انسان میپردازد . . . اتاق تاریک در این جمله نمادی از فضای خلوت و تاریک ذهن هنرمند است که در آن تصاویر اولیه به صورت ذهنی و هنری بازسازی و زنده میشوند. این تولد تصاویر از دل تاریکی، اشاره به روند خلق هنری دارد که از ابهام و ناواضحی به وضوح و شدت میرسد . . .»
▪️نتیجه آنکه اولاً، اگر به هوشِ هوش مصنوعی بتوان اعتماد کرد، به عقلش نمیتوان. ثانیاً تولید جملات فلسفی کار چندان سختی هم نیست.
@MorphoSyntax
👁🗨 دیدگاه | فرانسیس بیکن
▪️این جملهٔ ساختگی از فرانسیس بیکن (۱۵۶۱ ــ ۱۶۲۶) فیلسوف انگلیسی نیست؛ یعنی نمیتواند باشد، چون دوربین عکاسی و اتاق تاریک چند سده پس از بیکن ابداع شدهاند. برگردان متن فارسی به انگلیسی، از دیپسیک چینی است که البته تلاش کرده آن را به زبان بیکن نزدیک کند. اما وقتی از هوش مصنوعی بخواهیم: «حالا این جملهٔ فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی را برایمان تفسیر کن» دست رد به سینهٔ متقاضی نمیزند و با خلط میان فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی، و فرانسیس بیکن، نقاش ایرلندی، تفسیری تفصیلی برپایهٔ ارجاعات دقیق ارائه میدهد:
«این جملهٔ بیکن استعارهای است از نحوهٔ ظهور تصاویر واضح و زنده از دل تاریکی مطلق اتاق تاریک عکاسی، که به نوعی نمادی از تولد و شکلگیری معنا و واقعیت هنری از دل تاریکی و ابهام است. بیکن در آثار خود به شدت به رابطهٔ میان واقعیت و تصویر، و نحوهٔ بازنمایی انسان و وجود پرداخته است. او از عکسها بهعنوان نقطهٔ شروعی برای خلق آثارش استفاده میکرد، اما این عکسها را بهصورت دقیق و واقعی بازنمیتراشید، بلکه آنها را به شکلهای تحریفشده و اغلب آزاردهندهای درمیآورد که بیشتر به بازنمایی احساسات و اضطرابهای درونی انسان میپردازد . . . اتاق تاریک در این جمله نمادی از فضای خلوت و تاریک ذهن هنرمند است که در آن تصاویر اولیه به صورت ذهنی و هنری بازسازی و زنده میشوند. این تولد تصاویر از دل تاریکی، اشاره به روند خلق هنری دارد که از ابهام و ناواضحی به وضوح و شدت میرسد . . .»
▪️نتیجه آنکه اولاً، اگر به هوشِ هوش مصنوعی بتوان اعتماد کرد، به عقلش نمیتوان. ثانیاً تولید جملات فلسفی کار چندان سختی هم نیست.
@MorphoSyntax
☰
📝 ویرایش | بند موصولی
.................................................................
► Iran has not accepted an invitation put forward by Oman for a fifth round of talks due to take place in Rome this Friday.
.................................................................
🖊 یک پایگاه خبری جملۀ بالا را که در نشریۀ نشنال امارات منتشر شده، اینگونه ترجمه کرده است:
◄ ایران هنوز دعوتنامهای را که از سوی عمان، برای دور پنجم مذاکرات که قرار بود این جمعه در رم برگزار شود، ارائه شده بود، نپذیرفته است.
🖊 در این جمله، فاصلۀ میان فاعل (ایران) و فعل (نپذیرفتن) با دو بند موصولیِ «که از سوی عمان . . .» و «که قرار بود . . .» اشغال شده است. بههمین دلیل، جملهای سنگین با پردازش دشوار حاصل آمده که سه فعل در پایان آن ردیف شدهاند: (۱). برگزار شود؛ (۲). ارائه شده بود؛ (۳). نپذیرفته است.
🖊 تبدیل بند موصولی به عبارت اسمی یا وصفی متناظر، جابهجایی بند موصولی، و تقسیم جمله به دو یا چند بند مستقل، از شگردهاییاند که میتوانیم در ترجمۀ این جملات بلند بهکار بگیریم؛ مثلاً:
◄ ایران دعوتنامۀ عمان را برای دور پنجم گفتگو که قرار بود جمعۀ آینده در رم برگزار شود، نپذیرفته است.
◄ ایران دعوتنامۀ عمان را برای دور پنجم گفتگو نپذیرفته است. این گفتگوها قرار بود جمعۀ آینده در رم برگزار شود.
◄ ایران دعوتنامهای را که عمان برای برگزاری دور پنجم مذاکره، در جمعۀ آینده در رم، تقدیم کرده، نپذیرفته است.
◄ ایران دعوتنامهٔ ارسالی عمان را برای برگزاری دور پنجم مذاکرات، در جمعۀ آینده در رم، نپذیرفته است.
◄ دور پنجم مذاکرات قرار بود این جمعه در رم برگزار شود. بااینهمه، ایران دعوتنامهای را که عمان فرستاده، نپذیرفته است.
🖊 برای تبدیل سازۀ «دعوتنامهای که از سوی عمان ارائه شده» به «دعوتنامهای که عمان ارائه کرده»، بنگرید به: معلوم و مجهول.
@MorphoSyntax
📝 ویرایش | بند موصولی
.................................................................
► Iran has not accepted an invitation put forward by Oman for a fifth round of talks due to take place in Rome this Friday.
.................................................................
🖊 یک پایگاه خبری جملۀ بالا را که در نشریۀ نشنال امارات منتشر شده، اینگونه ترجمه کرده است:
◄ ایران هنوز دعوتنامهای را که از سوی عمان، برای دور پنجم مذاکرات که قرار بود این جمعه در رم برگزار شود، ارائه شده بود، نپذیرفته است.
🖊 در این جمله، فاصلۀ میان فاعل (ایران) و فعل (نپذیرفتن) با دو بند موصولیِ «که از سوی عمان . . .» و «که قرار بود . . .» اشغال شده است. بههمین دلیل، جملهای سنگین با پردازش دشوار حاصل آمده که سه فعل در پایان آن ردیف شدهاند: (۱). برگزار شود؛ (۲). ارائه شده بود؛ (۳). نپذیرفته است.
🖊 تبدیل بند موصولی به عبارت اسمی یا وصفی متناظر، جابهجایی بند موصولی، و تقسیم جمله به دو یا چند بند مستقل، از شگردهاییاند که میتوانیم در ترجمۀ این جملات بلند بهکار بگیریم؛ مثلاً:
◄ ایران دعوتنامۀ عمان را برای دور پنجم گفتگو که قرار بود جمعۀ آینده در رم برگزار شود، نپذیرفته است.
◄ ایران دعوتنامۀ عمان را برای دور پنجم گفتگو نپذیرفته است. این گفتگوها قرار بود جمعۀ آینده در رم برگزار شود.
◄ ایران دعوتنامهای را که عمان برای برگزاری دور پنجم مذاکره، در جمعۀ آینده در رم، تقدیم کرده، نپذیرفته است.
◄ ایران دعوتنامهٔ ارسالی عمان را برای برگزاری دور پنجم مذاکرات، در جمعۀ آینده در رم، نپذیرفته است.
◄ دور پنجم مذاکرات قرار بود این جمعه در رم برگزار شود. بااینهمه، ایران دعوتنامهای را که عمان فرستاده، نپذیرفته است.
🖊 برای تبدیل سازۀ «دعوتنامهای که از سوی عمان ارائه شده» به «دعوتنامهای که عمان ارائه کرده»، بنگرید به: معلوم و مجهول.
@MorphoSyntax
☰
📝 ویرایش | حشو (۶)
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
«اقشار مختلف مردم بر سر اصول با یکدیگر اتفاق نظر دارند.»
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
🖍 موافقاید که گروه حرفاضافهٔ «با یکدیگر» در جملهٔ بالا حشو است و بهتر است آن را حذف کنیم؟
◄ اقشار مختلف مردم در اصول اتفاق نظر دارند/ همدلاند/ همسخناند/ همنظرند/ نظر یکسان دارند/ . . .
👍 بلــه، قطعاً
👎 خیر، اصلاً
@MorphoSyntax
📝 ویرایش | حشو (۶)
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
«اقشار مختلف مردم بر سر اصول با یکدیگر اتفاق نظر دارند.»
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
🖍 موافقاید که گروه حرفاضافهٔ «با یکدیگر» در جملهٔ بالا حشو است و بهتر است آن را حذف کنیم؟
◄ اقشار مختلف مردم در اصول اتفاق نظر دارند/ همدلاند/ همسخناند/ همنظرند/ نظر یکسان دارند/ . . .
👍 بلــه، قطعاً
👎 خیر، اصلاً
@MorphoSyntax
☰
💎 نحو | اتفاق نظر داشتن
🔅«اتفاق نظر داشتن» فعل مرکب سهظرفیتی است:
(۱). فاعل ساختاری، گروه اسمی
(۲). مفعول غیرمستقیم، گروه حرفاضافه
(۳). موضوع مورد اتفاق نظر: الف. گروه حرفاضافه؛ ب. بند متممی
◄ ما [با آنها] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با وودی آلن] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با آنها] اتفاق نظر داریم [که طعم گیلاس عالیست].
◄ ما [با وودی آلن] اتفاق نظر داریم [که طعم گیلاس عالیست].
🔅ممکن است «اتفاق نظر» در درون اعضای مجموعۀ فاعل ساختاری شکل بگیرد. در این صورت، باز هم سازۀ «با هم/ با یکدیگر» از نظر نحوی حشو نیست و ظرفیت فعل بهشمار میرود:
◄ من و تو [با هم] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با هم] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
🔅در ویرایش میتوان این سازه را حذف کرد، زیرا مخاطب تلویحاً درک میکند که «ما/ من و تو» مرجع ضمیر محذوف دوسویه (reciprocal) است. بنابراین، در جملۀ یادداشت بالا، حفظ یا حذف «با یکدیگر» اختیاری است و به سبک نویسنده/ گوینده بستگی دارد. اما انصافاً آوردن صفت «واحد/ همسان» پس از «اتفاق نظر» زیادهروی است.
@MorphoSyntax
💎 نحو | اتفاق نظر داشتن
🔅«اتفاق نظر داشتن» فعل مرکب سهظرفیتی است:
(۱). فاعل ساختاری، گروه اسمی
(۲). مفعول غیرمستقیم، گروه حرفاضافه
(۳). موضوع مورد اتفاق نظر: الف. گروه حرفاضافه؛ ب. بند متممی
◄ ما [با آنها] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با وودی آلن] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با آنها] اتفاق نظر داریم [که طعم گیلاس عالیست].
◄ ما [با وودی آلن] اتفاق نظر داریم [که طعم گیلاس عالیست].
🔅ممکن است «اتفاق نظر» در درون اعضای مجموعۀ فاعل ساختاری شکل بگیرد. در این صورت، باز هم سازۀ «با هم/ با یکدیگر» از نظر نحوی حشو نیست و ظرفیت فعل بهشمار میرود:
◄ من و تو [با هم] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
◄ ما [با هم] [دربارۀ طعم گیلاس] اتفاق نظر داریم.
🔅در ویرایش میتوان این سازه را حذف کرد، زیرا مخاطب تلویحاً درک میکند که «ما/ من و تو» مرجع ضمیر محذوف دوسویه (reciprocal) است. بنابراین، در جملۀ یادداشت بالا، حفظ یا حذف «با یکدیگر» اختیاری است و به سبک نویسنده/ گوینده بستگی دارد. اما انصافاً آوردن صفت «واحد/ همسان» پس از «اتفاق نظر» زیادهروی است.
@MorphoSyntax
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
☰
👁🗨 دیدگاه | روانشناسی تکاملی
▪️سامانهٔ پیچیدهٔ زیستی چگونه پدید میآید؟ آیا تکرار فقط در سطح زیستی رخ میدهد، یا ذهن و روان انسان نیز مسیر تکاملی نیاکانش را میپیماید؟ آیا فرگشت موجود زنده میتواند به خودآگاهی بینجامد؟
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
🎤 دکتر آذرخش مکری، عضو هیئت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
👁🗨 دیدگاه | روانشناسی تکاملی
▪️سامانهٔ پیچیدهٔ زیستی چگونه پدید میآید؟ آیا تکرار فقط در سطح زیستی رخ میدهد، یا ذهن و روان انسان نیز مسیر تکاملی نیاکانش را میپیماید؟ آیا فرگشت موجود زنده میتواند به خودآگاهی بینجامد؟
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
🎤 دکتر آذرخش مکری، عضو هیئت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
☰
📽 نخل طلای کن | یک تصادف ساده
✨ در شب اختتامیهٔ کن ۲۰۲۵، سینمای ایران موفق شد تا به دومین نخل طلای تاریخ خود دست یابد. پس از جشنوارهٔ کن ۱۹۹۷ که عباس کیارستمی با طعم گیلاس به نخستین نخل طلای سینمای ایران رسید، اکنون جعفر پناهی با یک تصادف ساده (۲۰۲۵) دومین نخل طلا را پس از ۲۸ سال برای سینمای ایران به ارمغان آورده است. یک تصادف ساده تا پایان آخرین روز جشنواره در رتبهٔ نخست جدول ارزشگذاری منتقدان کن قرار داشت.
@MorphoSyntax
📽 نخل طلای کن | یک تصادف ساده
✨ در شب اختتامیهٔ کن ۲۰۲۵، سینمای ایران موفق شد تا به دومین نخل طلای تاریخ خود دست یابد. پس از جشنوارهٔ کن ۱۹۹۷ که عباس کیارستمی با طعم گیلاس به نخستین نخل طلای سینمای ایران رسید، اکنون جعفر پناهی با یک تصادف ساده (۲۰۲۵) دومین نخل طلا را پس از ۲۸ سال برای سینمای ایران به ارمغان آورده است. یک تصادف ساده تا پایان آخرین روز جشنواره در رتبهٔ نخست جدول ارزشگذاری منتقدان کن قرار داشت.
@MorphoSyntax
☰
🧊 ساختواژه | آمیزهسازی
♻️ «هومص» و «هوطب» از واژههاییاند که از رهگذر فرایند آمیزهسازی ساخته شدهاند. برای معنی این دو واژه بنگرید به: دقایق زبانی.
@MorphoSyntax
🧊 ساختواژه | آمیزهسازی
♻️ «هومص» و «هوطب» از واژههاییاند که از رهگذر فرایند آمیزهسازی ساخته شدهاند. برای معنی این دو واژه بنگرید به: دقایق زبانی.
@MorphoSyntax
☰
💎 نحو | تقطیع نحوی؟
🔝با اطمینان عرض شود که «است» در این جمله فعل اسنادی است. حالا مسندالیهاش از کجا تا کجاست، مسندش کدام است، و اصلاً «کنشگر تخصصی» چی هست و نسبتش با «گفتمانسازی» چیست، الله اعلم.
@MorphoSyntax
💎 نحو | تقطیع نحوی؟
🔝با اطمینان عرض شود که «است» در این جمله فعل اسنادی است. حالا مسندالیهاش از کجا تا کجاست، مسندش کدام است، و اصلاً «کنشگر تخصصی» چی هست و نسبتش با «گفتمانسازی» چیست، الله اعلم.
@MorphoSyntax
MorphoSyntax
☰
🔡 آزفا | «از فروشگاه اتوبخار ژاپنی خرید.» در کنار این جملهٔ خوشساخت، بهکار بردن کدامیک از دو جملهٔ زیر را پذیرفتنی میدانید و به زبانآموز غیرفارسیزبان توصیه میکنید؟
🔡 آزفا | «از فروشگاه اتوبخار ژاپنی خرید.» در کنار این جملهٔ خوشساخت، بهکار بردن کدامیک از دو جملهٔ زیر را پذیرفتنی میدانید و به زبانآموز غیرفارسیزبان توصیه میکنید؟
☰
💎 نحو | اتوی بخار:
🔹 موصوف و صفت یا مضاف و مضافالیه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅐ـ
□ میدانیم که پدیدهٔ انضمام (incorporation) میتواند از گروههای نحوی، واژهٔ مرکب بسازد؛ از جمله هر دو گروه نحوی موصوف و صفت، و نیز مضاف و مضافالیه میتوانند به واژهٔ مرکب تبدیل شوند:
□ گروه نحوی موصوف و صفت:
◄ جارویِ برقی، کاغذِ دیواری، تختهٔ سفید
□ واژهٔ مرکب:
◄ جاروبرقی، کاغذدیواری، تختهسفید
□ گروه نحوی مضاف و مضافالیه:
◄ لباسِ عروس، معلمِ ریاضی، پسرِ عمه
□ واژهٔ مرکب:
◄ لباسعروس، معلمریاضی، پسرعمه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅑ـ
□ در گروه نحوی موصوف و صفت، صفت بعدی معمولاً به انتهای گروه نحوی افزوده میشود:
◄ جارویِ برقی ژاپنی
◄ کاغذِ دیواری طرحدار
◄ تختهٔ سفید خارجی
□ در گروه نحوی مضاف و مضافالیه، صفت معمولاً به بعد از هستهٔ گروه افزوده میشود:
◄ لباسِ توری عروس
◄ معلمِ جدید ریاضی
◄ پسرِ جوان عمه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅒ـ
□ در مورد گروه نحوی «اتوی بخار»، هفتاد درصد از پاسخدهندگان گرامی پذیرفتهاند که صفت «ژاپنی» به انتهای گروه نحوی افزوده میشود: «اتوی بخار ژاپنی».
□ شم زبانی نگارنده نیز با این گروه از رأیدهندگان همسوست و زنجیرهٔ «*اتوی ژاپنی بخار» را نمیپذیرد. بنابراین، رفتار نحوی گروه «اتوی بخار» به مجموعهٔ موصوف و صفت (مانند: جاروی برقی) نزدیکتر است، تا به مجموعهٔ مضاف و مضافالیه (مانند: لباس عروس).
□ اگر این تحلیل درست باشد، «بخار» در «اتوی بخار» صفتی است که ویژگی «اتو» را نشان میدهد و رابطهٔ اضافی میان «اتو» و «بخار» برقرار نیست. در واقع، «اتوی بخار» همان «اتوی بخاری» است؛ مانند «ظرف نقره» که اگرچه «نقره» اسم مینماید، اما آن را باید «ظرف نقرهای» تلقی کرد و گروه وصفی دانست. شواهد نحوی دیگر نیز این گمان را تقویت میکنند که ساخت یادشده، گروه وصفی است.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
✍🏿 پینوشت:
ساحت نحو برخی گروههای وصفی و اضافی را به همان شکل به سطح آوایی نمیرساند؛ بلکه فرایند انضمام لزوماً بر آنها اعمال میشود و در نتیجه، چنین نمونههایی تنها بهصورت واژهٔ مرکب بازنمون میشوند:
◄ مادرِ بزرگ ← مادربزرگ
◄ راهِ بزرگ ← بزرگراه
◄ راهِ آهن ← راهآهن
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
💎 نحو | اتوی بخار:
🔹 موصوف و صفت یا مضاف و مضافالیه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅐ـ
□ میدانیم که پدیدهٔ انضمام (incorporation) میتواند از گروههای نحوی، واژهٔ مرکب بسازد؛ از جمله هر دو گروه نحوی موصوف و صفت، و نیز مضاف و مضافالیه میتوانند به واژهٔ مرکب تبدیل شوند:
□ گروه نحوی موصوف و صفت:
◄ جارویِ برقی، کاغذِ دیواری، تختهٔ سفید
□ واژهٔ مرکب:
◄ جاروبرقی، کاغذدیواری، تختهسفید
□ گروه نحوی مضاف و مضافالیه:
◄ لباسِ عروس، معلمِ ریاضی، پسرِ عمه
□ واژهٔ مرکب:
◄ لباسعروس، معلمریاضی، پسرعمه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅑ـ
□ در گروه نحوی موصوف و صفت، صفت بعدی معمولاً به انتهای گروه نحوی افزوده میشود:
◄ جارویِ برقی ژاپنی
◄ کاغذِ دیواری طرحدار
◄ تختهٔ سفید خارجی
□ در گروه نحوی مضاف و مضافالیه، صفت معمولاً به بعد از هستهٔ گروه افزوده میشود:
◄ لباسِ توری عروس
◄ معلمِ جدید ریاضی
◄ پسرِ جوان عمه
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
ـ🅒ـ
□ در مورد گروه نحوی «اتوی بخار»، هفتاد درصد از پاسخدهندگان گرامی پذیرفتهاند که صفت «ژاپنی» به انتهای گروه نحوی افزوده میشود: «اتوی بخار ژاپنی».
□ شم زبانی نگارنده نیز با این گروه از رأیدهندگان همسوست و زنجیرهٔ «*اتوی ژاپنی بخار» را نمیپذیرد. بنابراین، رفتار نحوی گروه «اتوی بخار» به مجموعهٔ موصوف و صفت (مانند: جاروی برقی) نزدیکتر است، تا به مجموعهٔ مضاف و مضافالیه (مانند: لباس عروس).
□ اگر این تحلیل درست باشد، «بخار» در «اتوی بخار» صفتی است که ویژگی «اتو» را نشان میدهد و رابطهٔ اضافی میان «اتو» و «بخار» برقرار نیست. در واقع، «اتوی بخار» همان «اتوی بخاری» است؛ مانند «ظرف نقره» که اگرچه «نقره» اسم مینماید، اما آن را باید «ظرف نقرهای» تلقی کرد و گروه وصفی دانست. شواهد نحوی دیگر نیز این گمان را تقویت میکنند که ساخت یادشده، گروه وصفی است.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
✍🏿 پینوشت:
ساحت نحو برخی گروههای وصفی و اضافی را به همان شکل به سطح آوایی نمیرساند؛ بلکه فرایند انضمام لزوماً بر آنها اعمال میشود و در نتیجه، چنین نمونههایی تنها بهصورت واژهٔ مرکب بازنمون میشوند:
◄ مادرِ بزرگ ← مادربزرگ
◄ راهِ بزرگ ← بزرگراه
◄ راهِ آهن ← راهآهن
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
Telegram
MorphoSyntax
☰
💎 نحو | گروه نحوی «اتویِ بخار»:
(۱). موصوف و صفت است. / (۲). مضاف و مضافالیه است.
💎 نحو | گروه نحوی «اتویِ بخار»:
(۱). موصوف و صفت است. / (۲). مضاف و مضافالیه است.
☰
💎 نحو | مصدرها و فعلهایی مانند «برخوردن، بازداشتن، دررفتن»:
💎 نحو | مصدرها و فعلهایی مانند «برخوردن، بازداشتن، دررفتن»:
Anonymous Quiz
83%
(۱). یک واحد واژگانی هستند.
17%
(۲). یک واحد واژگانی نیستند.
☰
👁🗨 دیدگاه | شخصیسازی آموختن
✍🏿 فردین علیخواه
عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
✿ در یک سال گذشته چند کلاس آزاد در خارج از دانشگاه برگزار کردهام. استقبال از کلاسهایم خوب بود. منظورم، تعداد علاقهمندانی است که ثبتنام کردند و نه تعداد کسانی که در کلاسها حاضر شدند. لازم است بیشتر توضیح بدهم. در همان جلسات نخست متوجه شدم بیشتر کسانی که ثبتنام کردهاند، نیامدهاند. این اتفاق در جلسات دوم و سوم هم رخ داد. کنجکاو شدم. با خودم گفتم اگر کیفیت تدریس من بد است، حداقل باید جلسهٔ اول میآمدند تا به تدریج به این نتیجه برسند؛ نمیشود در همان جلسهٔ نخست به این دلیل نیامد. مدتی گذشت و فرصتی فراهم شد تا با چند نفر از علاقهمندان گفتگو کنم. جالب آنکه همچنان به مباحث کلاس علاقهمند بودند و درسگفتارها را دنبال میکردند. آنان حتی در خارج از ساعات کلاس و از طریق شبکههای اجتماعی پیام میدادند و دربارهٔ برخی مباحث توضیح بیشتری از من میخواستند.
✿ از آنان دلیل حضور نیافتن در کلاسها را پرسیدم. گفتند: شما در کلاس کُند صحبت میکنید. اندکی تعجّب کردم. گفتم: به نظر خودم کُند صحبت نمیکنم و ضرباهنگ کلامم متعادل است. یکی از آنان گفت: برای نسل ما شما کُند صحبت میکنید و این کمی کسالتآور است. این برایم جالب بود. همچنین گفتند: ما ترجیح میدهیم به فایل ضبطشدۀ کلاس گوش کنیم چون آن طور که دلمان میخواهد میتوانیم سرعت را تنظیم کنیم، یعنی بعضی جاها دگمهٔ توقف را بزنیم، بعضی جاها دگمهٔ سرعت را بزنیم و بعضی جاها هم گزینهٔ «آرام» را انتخاب کنیم. نکتهٔ قابل تأمل دیگری هم گفتند: وقتی به فایل صوتی دسترسی داریم هر وقت که حال و حوصلهاش را داشتیم از آن استفاده میکنیم. برای مثال در نیمهشب، یا سپیدهدم یا هر وقت مناسب دیگری. گفتند: در ضمن ما میتوانیم صدای شما را با اکولایزرها تمیز و شفاف کنیم و دهها عملکرد دیگر که در کلاس امکانش وجود ندارد.
✿ دریافتم که آنان دوست دارند محتوای آموزشی را «شخصیسازی» کنند، یعنی امکان تغییر و دستکاری محتوا را داشته باشند. به این شکل، گویی محتوا در خدمت آنان است و نه آنان در خدمت محتوا. این افراد در نهایت محتوا را یک محصول رسانهای و یک پکیج تصویری میبینند. در اینجا نقش و اهمیت معلم یا مدرس تا جایی است که امکان تبدیل شدنش به فایل صوتی یا تصویری وجود داشته باشد، تا به این شکل تابع اراده و انتخاب شخصی فرد شود.
✿ دوست دارم تجربهٔ شخصی دیگری را نیز بازگو کنم. به دلیل گرانی کتاب، تصمیم گرفتم مدتی از کتابهای الکترونیک استفاده کنم. تجربهٔ بسیار جالبی بود. در اینجا نیز اتفاقی افتاد که نگرانم کرد. پس از تجربۀ یادشده، وقتی به سراغ کتاب کاغذی میرفتم، حس کلافگی به سراغم میآمد. دوست داشتم اندازهٔ فونت را شخصیسازی یا سفارشیسازی کنم، دوست داشتم نور روی صفحه را شخصیسازی کنم، دوست داشتم صفحهٔ کتاب مدام بسته نشود و فقط با لمس انگشت بر روی صفحه نمایش به صفحه دیگر برود. منظورم آن است که تجربهٔ خواندن کتاب الکترونیک بر تجربهٔ همیشگی خواندن کتاب کاغذیِ من اثر گذاشته بود. وقتی مقایسه کردم، دیدم که امکان شخصیسازی در کتاب الکترونیک بیشتر است.
✿ در این نوشتار کوتاه، مثالهای شاید سادهای از تجاربم بیان کردم. فکر میکنم جریانی فراگیر در عرصۀ آموزش در حال رخ دادن است. تلفنهای همراه حداقل، تأکید میکنم، حداقل دو پیامد مهم را رقم زدهاند: نخست امکان بالای شخصی/ سفارشیسازی محتوا و دیگری تفکر و تأمل تصویری است. نسل جدید بسیار مصوّر میاندیشد. فایل صوتی یک سخنرانی یا یک کلاس، در واقع اندیشهای است که تجسّم یافته، بدنمند شده، و مصوّر گشته است. با دسترسی به فایل صوتی، گویا در نسل جدید حس کنشگری، حس تغییر دادن، حس اثربخشی، حس به خدمتگیری و حس سازگار کردن محتوا با شرایط شخصی بیشتر میشود.
✿ سخن پایانی آنکه، مدتی قبل در اخبار خواندم که میانگین معدل دانشآموزان در چندین استان کشور کاهش چشمگیری داشته است. با خواندن این چنین اخباری بیدرنگ از خود سؤال میکنم که نظام آموزش و پرورش چقدر به آنچه گفتم توجه میکند. اینکه دانشآموزان امروزی دوست دارند محتوا، تجسّم یافته و مصور گردد، اینکه دوست دارند محتوا تبدیل به محصولی رسانهای و شخصی شود تا به دلخواه بتوانند در زمان مناسب از آن بهره برند. شواهد نشان میدهند که جهان، بهویژه با گسترش هوش مصنوعی، به شدت در حال تغییر است. اگر شیوهٔ آموزش ما تغییر نکند، تعداد غایبان کلاسها (حتی در دانشگاهها) و میانگین نمرهها به مراتب به پایینتر از اکنون خواهد رسید. فناوریهای جدید ارتباطی «فردی شدن» و «شخصیسازی» را تسریع کردهاند. بد یا خوب، به نظر میرسد که نسل جدید نیز به این شکل از فناوری خو گرفته است.
@MorphoSyntax
👁🗨 دیدگاه | شخصیسازی آموختن
✍🏿 فردین علیخواه
عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان
✿ در یک سال گذشته چند کلاس آزاد در خارج از دانشگاه برگزار کردهام. استقبال از کلاسهایم خوب بود. منظورم، تعداد علاقهمندانی است که ثبتنام کردند و نه تعداد کسانی که در کلاسها حاضر شدند. لازم است بیشتر توضیح بدهم. در همان جلسات نخست متوجه شدم بیشتر کسانی که ثبتنام کردهاند، نیامدهاند. این اتفاق در جلسات دوم و سوم هم رخ داد. کنجکاو شدم. با خودم گفتم اگر کیفیت تدریس من بد است، حداقل باید جلسهٔ اول میآمدند تا به تدریج به این نتیجه برسند؛ نمیشود در همان جلسهٔ نخست به این دلیل نیامد. مدتی گذشت و فرصتی فراهم شد تا با چند نفر از علاقهمندان گفتگو کنم. جالب آنکه همچنان به مباحث کلاس علاقهمند بودند و درسگفتارها را دنبال میکردند. آنان حتی در خارج از ساعات کلاس و از طریق شبکههای اجتماعی پیام میدادند و دربارهٔ برخی مباحث توضیح بیشتری از من میخواستند.
✿ از آنان دلیل حضور نیافتن در کلاسها را پرسیدم. گفتند: شما در کلاس کُند صحبت میکنید. اندکی تعجّب کردم. گفتم: به نظر خودم کُند صحبت نمیکنم و ضرباهنگ کلامم متعادل است. یکی از آنان گفت: برای نسل ما شما کُند صحبت میکنید و این کمی کسالتآور است. این برایم جالب بود. همچنین گفتند: ما ترجیح میدهیم به فایل ضبطشدۀ کلاس گوش کنیم چون آن طور که دلمان میخواهد میتوانیم سرعت را تنظیم کنیم، یعنی بعضی جاها دگمهٔ توقف را بزنیم، بعضی جاها دگمهٔ سرعت را بزنیم و بعضی جاها هم گزینهٔ «آرام» را انتخاب کنیم. نکتهٔ قابل تأمل دیگری هم گفتند: وقتی به فایل صوتی دسترسی داریم هر وقت که حال و حوصلهاش را داشتیم از آن استفاده میکنیم. برای مثال در نیمهشب، یا سپیدهدم یا هر وقت مناسب دیگری. گفتند: در ضمن ما میتوانیم صدای شما را با اکولایزرها تمیز و شفاف کنیم و دهها عملکرد دیگر که در کلاس امکانش وجود ندارد.
✿ دریافتم که آنان دوست دارند محتوای آموزشی را «شخصیسازی» کنند، یعنی امکان تغییر و دستکاری محتوا را داشته باشند. به این شکل، گویی محتوا در خدمت آنان است و نه آنان در خدمت محتوا. این افراد در نهایت محتوا را یک محصول رسانهای و یک پکیج تصویری میبینند. در اینجا نقش و اهمیت معلم یا مدرس تا جایی است که امکان تبدیل شدنش به فایل صوتی یا تصویری وجود داشته باشد، تا به این شکل تابع اراده و انتخاب شخصی فرد شود.
✿ دوست دارم تجربهٔ شخصی دیگری را نیز بازگو کنم. به دلیل گرانی کتاب، تصمیم گرفتم مدتی از کتابهای الکترونیک استفاده کنم. تجربهٔ بسیار جالبی بود. در اینجا نیز اتفاقی افتاد که نگرانم کرد. پس از تجربۀ یادشده، وقتی به سراغ کتاب کاغذی میرفتم، حس کلافگی به سراغم میآمد. دوست داشتم اندازهٔ فونت را شخصیسازی یا سفارشیسازی کنم، دوست داشتم نور روی صفحه را شخصیسازی کنم، دوست داشتم صفحهٔ کتاب مدام بسته نشود و فقط با لمس انگشت بر روی صفحه نمایش به صفحه دیگر برود. منظورم آن است که تجربهٔ خواندن کتاب الکترونیک بر تجربهٔ همیشگی خواندن کتاب کاغذیِ من اثر گذاشته بود. وقتی مقایسه کردم، دیدم که امکان شخصیسازی در کتاب الکترونیک بیشتر است.
✿ در این نوشتار کوتاه، مثالهای شاید سادهای از تجاربم بیان کردم. فکر میکنم جریانی فراگیر در عرصۀ آموزش در حال رخ دادن است. تلفنهای همراه حداقل، تأکید میکنم، حداقل دو پیامد مهم را رقم زدهاند: نخست امکان بالای شخصی/ سفارشیسازی محتوا و دیگری تفکر و تأمل تصویری است. نسل جدید بسیار مصوّر میاندیشد. فایل صوتی یک سخنرانی یا یک کلاس، در واقع اندیشهای است که تجسّم یافته، بدنمند شده، و مصوّر گشته است. با دسترسی به فایل صوتی، گویا در نسل جدید حس کنشگری، حس تغییر دادن، حس اثربخشی، حس به خدمتگیری و حس سازگار کردن محتوا با شرایط شخصی بیشتر میشود.
✿ سخن پایانی آنکه، مدتی قبل در اخبار خواندم که میانگین معدل دانشآموزان در چندین استان کشور کاهش چشمگیری داشته است. با خواندن این چنین اخباری بیدرنگ از خود سؤال میکنم که نظام آموزش و پرورش چقدر به آنچه گفتم توجه میکند. اینکه دانشآموزان امروزی دوست دارند محتوا، تجسّم یافته و مصور گردد، اینکه دوست دارند محتوا تبدیل به محصولی رسانهای و شخصی شود تا به دلخواه بتوانند در زمان مناسب از آن بهره برند. شواهد نشان میدهند که جهان، بهویژه با گسترش هوش مصنوعی، به شدت در حال تغییر است. اگر شیوهٔ آموزش ما تغییر نکند، تعداد غایبان کلاسها (حتی در دانشگاهها) و میانگین نمرهها به مراتب به پایینتر از اکنون خواهد رسید. فناوریهای جدید ارتباطی «فردی شدن» و «شخصیسازی» را تسریع کردهاند. بد یا خوب، به نظر میرسد که نسل جدید نیز به این شکل از فناوری خو گرفته است.
@MorphoSyntax
☰
🧊 ساختواژه | جدول صیغگان خواستن را تکمیل کردیم!
● خبرنگار میپرسد: «چطوری بالأخره قهرمان جام حذفی شدید؟» بازیکن طبق معمول همان پاسخ کلیشهای را میدهد و میگوید: «همهٔ بچهها همدل شدیم و فعل خواستن را صرف کردیم . . . » محض اطلاع، فعل «خواستن» فقط شش صیغهٔ «خواستم، خواستی، خواست، خواستیم، خواستید، خواستند» ندارد و صرف همهٔ صورتهای تصریفی این فعل بیشتر از اینها زمان میبرد.
● «خواستن» شش صیغه هم در زمان حال دارد (میخواهم، میخواهی، . . .)، وجه التزامی میگیرد (بخواهم، بخواهی، . . .)، با نمود کامل در دو زمان حال و گذشته همراه میشود (خواستهام، خواسته بودم، . . .)، نمود کامل را با وجه التزامی میآورد (خواسته باشم، خواسته باشی، . . .) و گاهی با نمود ناقص درمیآمیزد (میخواستهام، میخواستهای)، صورت مصدر مرخمش را در ساخت آینده بهکار میبرد (خواهم خواست، خواهی خواست، . . .) و البته چند صورت تصریفی دیگر هم میپذیرد که هرکدام را باید در شش شخصوشمار ضرب کرد.
● به مجموعهٔ صورتهای تصریفی هر ریشهٔ واژگانی، صیغگان (paradigm) میگویند. با توجه به اینکه فارسی دارای صرف فعل غنی است، تکمیل جدول صیغگان فعل در این زبان، و از جمله فعل «خواستن»، زمان زیادی میگیرد و اگر بازیکنانی که باید عمدهٔ وقتشان را صرف تمرین کنند، هر روز دستهجمعی به صرف فعل بپردازند، باز هم باید مدتها در صف انتظار قهرمانی، پشت سر پرسپولیس بمانند!
@MorphoSyntax
🧊 ساختواژه | جدول صیغگان خواستن را تکمیل کردیم!
● خبرنگار میپرسد: «چطوری بالأخره قهرمان جام حذفی شدید؟» بازیکن طبق معمول همان پاسخ کلیشهای را میدهد و میگوید: «همهٔ بچهها همدل شدیم و فعل خواستن را صرف کردیم . . . » محض اطلاع، فعل «خواستن» فقط شش صیغهٔ «خواستم، خواستی، خواست، خواستیم، خواستید، خواستند» ندارد و صرف همهٔ صورتهای تصریفی این فعل بیشتر از اینها زمان میبرد.
● «خواستن» شش صیغه هم در زمان حال دارد (میخواهم، میخواهی، . . .)، وجه التزامی میگیرد (بخواهم، بخواهی، . . .)، با نمود کامل در دو زمان حال و گذشته همراه میشود (خواستهام، خواسته بودم، . . .)، نمود کامل را با وجه التزامی میآورد (خواسته باشم، خواسته باشی، . . .) و گاهی با نمود ناقص درمیآمیزد (میخواستهام، میخواستهای)، صورت مصدر مرخمش را در ساخت آینده بهکار میبرد (خواهم خواست، خواهی خواست، . . .) و البته چند صورت تصریفی دیگر هم میپذیرد که هرکدام را باید در شش شخصوشمار ضرب کرد.
● به مجموعهٔ صورتهای تصریفی هر ریشهٔ واژگانی، صیغگان (paradigm) میگویند. با توجه به اینکه فارسی دارای صرف فعل غنی است، تکمیل جدول صیغگان فعل در این زبان، و از جمله فعل «خواستن»، زمان زیادی میگیرد و اگر بازیکنانی که باید عمدهٔ وقتشان را صرف تمرین کنند، هر روز دستهجمعی به صرف فعل بپردازند، باز هم باید مدتها در صف انتظار قهرمانی، پشت سر پرسپولیس بمانند!
@MorphoSyntax
☰
📝 ویرایش | بهینهتر
🖊 صفت سنجشی «بهین»، بهمعنی «بهترین، مطلوبترین، نیکوترین»، متشکل از پایهٔ واژگانی «به» و وند عالی «ــین» است. آنچه در مطلوبترین صورت خود باشد، نمیتواند وند تفضیلی «ــتر» بپذیرد و اگر بپذیرد، طبیعتاً وضعیت پیشین آن، نیکوترین حالت ممکن نبوده است.
🖊 همانگونه که «بهترینتر» بیمعناست، «بهینهتر» نیز به هر دو دلیل منطقی و زبانی نادرست است. پس وقتی کارشناس اقتصادی میگوید «*تخصیص بهینهتر منابع تنها راه رسیدن به رشد اقتصادی است»، یعنی منابع را بهتر از روند کنونی هم میتوان تخصیص داد و لاجرم، چندوچون توزیع منابع در وضعیت فعلی اقتصاد که در فضاهای کوچک به دام افتاده، نمیتواند «بهین/ بهینه/ بهترین» باشد . . . اگر «بدترینتر» نباشد!
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
◄ تخصیص بهترِ منابع تنها راه رسیدن به رشد اقتصادی است.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
📝 ویرایش | بهینهتر
🖊 صفت سنجشی «بهین»، بهمعنی «بهترین، مطلوبترین، نیکوترین»، متشکل از پایهٔ واژگانی «به» و وند عالی «ــین» است. آنچه در مطلوبترین صورت خود باشد، نمیتواند وند تفضیلی «ــتر» بپذیرد و اگر بپذیرد، طبیعتاً وضعیت پیشین آن، نیکوترین حالت ممکن نبوده است.
🖊 همانگونه که «بهترینتر» بیمعناست، «بهینهتر» نیز به هر دو دلیل منطقی و زبانی نادرست است. پس وقتی کارشناس اقتصادی میگوید «*تخصیص بهینهتر منابع تنها راه رسیدن به رشد اقتصادی است»، یعنی منابع را بهتر از روند کنونی هم میتوان تخصیص داد و لاجرم، چندوچون توزیع منابع در وضعیت فعلی اقتصاد که در فضاهای کوچک به دام افتاده، نمیتواند «بهین/ بهینه/ بهترین» باشد . . . اگر «بدترینتر» نباشد!
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
◄ تخصیص بهترِ منابع تنها راه رسیدن به رشد اقتصادی است.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
@MorphoSyntax
☰
📢 اطلاعیه | مصاحبهٔ دکتری تخصصی
☫ اطلاعیهٔ شمارهٔ ۲ معاونت آموزشی دانشگاه تهران دربارهٔ مصاحبهٔ دکتری تخصصی و دستیاری دامپزشکی دانشگاه تهران (۱۴۰۴) در پیوند زیر:
https://news.ut.ac.ir/fa/news/47910
@MorphoSyntax
📢 اطلاعیه | مصاحبهٔ دکتری تخصصی
☫ اطلاعیهٔ شمارهٔ ۲ معاونت آموزشی دانشگاه تهران دربارهٔ مصاحبهٔ دکتری تخصصی و دستیاری دامپزشکی دانشگاه تهران (۱۴۰۴) در پیوند زیر:
https://news.ut.ac.ir/fa/news/47910
@MorphoSyntax