tgoop.com/Minavash/1202
Last Update:
📘رنجهای وِرتر جوان
📝یوهان گوته
هر قانونی طبیعت را خفه خواهد کرد و اجازه شکوفایی و بیان حقیقی آن را نخواهد داد. این درست مانند وضعیت عشق است. مردی جوان، دل در گرو عشق زیبارویی میبازد؛ او همۀ ساعات روز را در کنار او سپری میکند و همۀ قابلیتهای خویش را نثار وی میکند. ناگهان بوروژوای شریفی از راه میرسد و به او میگوید آقای جوان، دوست داشتن در روح انسان است. شما لحظات زندگیتان را به درستی تنظیم بخشید، بخشی از وقتتان را به کارتان اختصاص دهید و ساعات بیکاری را به معشوقتان پیشکش کنید. مرد جوان ما چنانچه به نصایح آن مرد گوش سپارد، به موجودی بسیارمفید مبدّل میگردد، اما دیگر اثری از عشق در او باقی نخواهد ماند و چنانچه هنرمند باشد، باید با استعداد و قریحۀ خود وداع گوید (گوته، ۱۳۸۱: ۵۲).
کتاب «رنجهای وِرتِر جوان»، داستان جوان عاشقپیشهایست که به زنی متأهّل علاقهمند شده و عقل و دل به او باخته است. داستان انسان فرزانهای که معشوقهاش باآنکه خواهان اوست، اما از آنجایی که شوهر نجیب خود را هم دوست دارد به ناچار وی را پس میزند و وِرتر، تنها راه نجات خویش را خودکشی میبیند.
سرگذشت وِرتر، تا آنجا که قصد خودکشی دارد، حقیقتی از عشق واقعی دوران جوانی نویسندۀ این کتاب است و گوته گویی تنها قسمت اخیر را از زندگانی عاشق دلسوختۀ دیگری به داستان خود اضافه کرده است. برخی از انتشار این رمان خشمگین شدند و این کتاب را اثری ممنوعه و شیطانی شمردند که خودکشی را عملی مُجاز و نشأت گرفته از روحیهای شجاع، حساس و اندیشناک معرّفی میکند.
یوهان گوته ضمن آنکه انسانهای بالغ را کودکانی ناآگاه میشمرد (همان: ۴۸)، تحقیر کنندگان خودکشی را نیز افرادی عاری از تفکّر پنداشته و مینویسد:
بدا به حال کسی که در برابر چنین منظرهای جرئت یابد و بگوید نابخرد! چنانچه صبر میکرد [و] اجازه میداد زمان تأثیرات خود را بر جای نهد، یقیناً ناامیدی و رنجش تسکین خاطر مییافت! این درست به این میماند که بگوییم نابخرد است کسی که از تب جان سپارد (همان: ۱۱۵)! ای شمایانی که خردمند و دانا بهشمار میروید، سرخ باد گونههایتان (همان: ۱۱۱)!
منبع:
_ گوته، یوهان، ۱۳۸۱، رنجهای ورتر جوان، ترجمه فریده مهدوی دامغانی، تهران، تیر.
https://www.tgoop.com/Minavash
BY میناوش

Share with your friend now:
tgoop.com/Minavash/1202