در خیالم طرحِ چشمت صحنه سازی میکند
با دلِ مهجورِ من بدجور بازی میکند
وَه تب و تابِ تنت طعنه به شب بو میزند
چشمِ زیبایت به آهو هم طرازی میکند
خنده هایت زلزله دارد به همرای خودش
خالِ لب هایت همیشه یکه تازی میکند
خاطراتت درغزل شعله کشیده یک به یک
گلشنِ شعرت عزیزم دلنوازی میکند
غنچه ی سرخِ لبت گلواژه دارد نازنین
با ردیف و قافیه هی همنوازی میکند
دفترِ اشعارِ نازت یک نفس در خاطرم
خانه ی رویایی ام را بازسازی میکند
#یحیی_ماندگار
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
با دلِ مهجورِ من بدجور بازی میکند
وَه تب و تابِ تنت طعنه به شب بو میزند
چشمِ زیبایت به آهو هم طرازی میکند
خنده هایت زلزله دارد به همرای خودش
خالِ لب هایت همیشه یکه تازی میکند
خاطراتت درغزل شعله کشیده یک به یک
گلشنِ شعرت عزیزم دلنوازی میکند
غنچه ی سرخِ لبت گلواژه دارد نازنین
با ردیف و قافیه هی همنوازی میکند
دفترِ اشعارِ نازت یک نفس در خاطرم
خانه ی رویایی ام را بازسازی میکند
#یحیی_ماندگار
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
آسمان ابری است! از آفاق چشمانم بپرس
ابر بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
کشتی دل در کف ِ امواج غم خواهد شکست
نکتـه را از سینه ی سرشار طوفانم بپـرس
در همـه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
آنچـه را می گویم از آیینه ی جانم بپـرس
آتـش عشقت به خاکستر بدل کـرد آخرم
گـر نداری باور از دنیای ویـرانم بپرس
پـرده در پرده همه خنیانگـر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس
در شب هجـر تو می سوزد چراغ هستی ام
آتش جان مــرا از شعـر سوزانم بپرس
جــز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت
باری از او گــر نپرسی از شبستانم بپرس
چون شفق از گریه چشمانم به مـوج خون نشست
چند و چـون را اینک از آفاق چشـمانم بپرس
✍🏻 #حسینمنزوی
❥♥️❥
ابر بارانی است از اشک چو بارانم بپرس
کشتی دل در کف ِ امواج غم خواهد شکست
نکتـه را از سینه ی سرشار طوفانم بپـرس
در همـه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیست
آنچـه را می گویم از آیینه ی جانم بپـرس
آتـش عشقت به خاکستر بدل کـرد آخرم
گـر نداری باور از دنیای ویـرانم بپرس
پـرده در پرده همه خنیانگـر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس
در شب هجـر تو می سوزد چراغ هستی ام
آتش جان مــرا از شعـر سوزانم بپرس
جــز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوخت
باری از او گــر نپرسی از شبستانم بپرس
چون شفق از گریه چشمانم به مـوج خون نشست
چند و چـون را اینک از آفاق چشـمانم بپرس
✍🏻 #حسینمنزوی
❥♥️❥
🔶🔸🔶
باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن
شعر، خوابم میکند ، آرام، بیدارم نکن
دوستت دارم بماند وقت دیگر، وقت هست
بیقرارم مثل هرشب، خوب من، زارم نکن
کار دستم میدهد اینگونه خواهشهای تو
راحتم بگذار جانم، پای در کارم نکن
عاشقی آسایش من ، عشق کابین من است
جان من با واژه های داغ، بیزارم نکن
سرخوش از گلبار شعرم ، بیخود از خود میشوم
من پر از آرامشم امروز را هارم نکن
من زمینی نیستم شاید، سکوتم بهتر است
خواهشاً دست مرا ول کن، گرفتارم نکن
من " پریناز " غزلهایم، چرایش را نپرس
با دلیل و حرف و منطق ، باز آزارم نکن.
✍️#سهراب_سپهری
باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن
شعر، خوابم میکند ، آرام، بیدارم نکن
دوستت دارم بماند وقت دیگر، وقت هست
بیقرارم مثل هرشب، خوب من، زارم نکن
کار دستم میدهد اینگونه خواهشهای تو
راحتم بگذار جانم، پای در کارم نکن
عاشقی آسایش من ، عشق کابین من است
جان من با واژه های داغ، بیزارم نکن
سرخوش از گلبار شعرم ، بیخود از خود میشوم
من پر از آرامشم امروز را هارم نکن
من زمینی نیستم شاید، سکوتم بهتر است
خواهشاً دست مرا ول کن، گرفتارم نکن
من " پریناز " غزلهایم، چرایش را نپرس
با دلیل و حرف و منطق ، باز آزارم نکن.
✍️#سهراب_سپهری
در فراخوان نگاهت،زود شرکت میکنم
با خیالت یک دو ساعت،خوب خلوت میکنم
چشم های تو مجازی نیست اما،تاسحر
با نگاه بی نظیرت،بی صدا چت میکنم
چشم هایت موج دریا و،خیالت آسمان
تا نگاهت میکنم،احساس لذت می کنم
یک زمان میرنجی و یکبار میخندی برام
دل فدای خنده های بیصدایت میکنم
زل زدن درچشمهایت،اتفاقی ساده نیست
از نگاه مهربانت کسب رخصت میکنم
با خیالم همنشینی،از همه عالم جدا
از تمام مردم دنیا،سوایت میکنم...
کاش میشد میپریدم بی هوا در خلوتت
از نگاهت شرم دارم من،رعایت میکنم
#محمد_خوش_بین
با خیالت یک دو ساعت،خوب خلوت میکنم
چشم های تو مجازی نیست اما،تاسحر
با نگاه بی نظیرت،بی صدا چت میکنم
چشم هایت موج دریا و،خیالت آسمان
تا نگاهت میکنم،احساس لذت می کنم
یک زمان میرنجی و یکبار میخندی برام
دل فدای خنده های بیصدایت میکنم
زل زدن درچشمهایت،اتفاقی ساده نیست
از نگاه مهربانت کسب رخصت میکنم
با خیالم همنشینی،از همه عالم جدا
از تمام مردم دنیا،سوایت میکنم...
کاش میشد میپریدم بی هوا در خلوتت
از نگاهت شرم دارم من،رعایت میکنم
#محمد_خوش_بین
گفتم که مرا حوصله زین بیش نمانده
جز یک دل آلوده به تشویش نمانده
از حادثه ی عشق و هیاهو و نفیرش
جز عکس چروکیده ی مخفیش نمانده
زان کبکبه و دبدبه ی صبح جوانی
غیر از شب تاریک و سیاهیش نمانده
بگذشته بهار و شده پاییز و زمستان
جز برف سپیدش به سر و ریش نمانده
افکار من آشفته تر از خواب پریشم
فکر و خردی در خور تفتیش نمانده
گفتم غزل و زل زدی و هیچ نگفتی
شاید که دلت با دل درویش نمانده
#ناشناس
جز یک دل آلوده به تشویش نمانده
از حادثه ی عشق و هیاهو و نفیرش
جز عکس چروکیده ی مخفیش نمانده
زان کبکبه و دبدبه ی صبح جوانی
غیر از شب تاریک و سیاهیش نمانده
بگذشته بهار و شده پاییز و زمستان
جز برف سپیدش به سر و ریش نمانده
افکار من آشفته تر از خواب پریشم
فکر و خردی در خور تفتیش نمانده
گفتم غزل و زل زدی و هیچ نگفتی
شاید که دلت با دل درویش نمانده
#ناشناس
چه دنیای قشنگی داشتم ، روزی کنار تو
قرارم بودی و هر لحظه بودم بیقرار تو
چه دنیای قشنگی داشتم، دست تو در دستم
تمام مردمان در حیرت و محوِ وقارِ تو
نوازشهای دستانت میان تار موهایم
زمین و آسمان غرقِ تماشای سه تار تو
تو را از عمق جانم میپرسیدم تمام عمر
شبیه گردش ماهی که چرخد در مدار تو
ولی دنیای من با رفتنت در سوگ و ماتم شد
خزان شد عمر کوتاهت ، چرا در نوبهار تو؟؟
به رویایم صدا کردم تو را هر شب نرو برگرد
نگاهم خیره مانده روی عکس یادگار تو
نبودت را نمیخواهم که هرگز باور من نیست
سراپا سوختم با دیدن سنگ مزار تو
از آن روزی که رفتی شد جهان در چشمِ من تاریک
شدم مجنونِ بی لیلی و هر دم سوگوارِ تو
#مریم_صفری
قرارم بودی و هر لحظه بودم بیقرار تو
چه دنیای قشنگی داشتم، دست تو در دستم
تمام مردمان در حیرت و محوِ وقارِ تو
نوازشهای دستانت میان تار موهایم
زمین و آسمان غرقِ تماشای سه تار تو
تو را از عمق جانم میپرسیدم تمام عمر
شبیه گردش ماهی که چرخد در مدار تو
ولی دنیای من با رفتنت در سوگ و ماتم شد
خزان شد عمر کوتاهت ، چرا در نوبهار تو؟؟
به رویایم صدا کردم تو را هر شب نرو برگرد
نگاهم خیره مانده روی عکس یادگار تو
نبودت را نمیخواهم که هرگز باور من نیست
سراپا سوختم با دیدن سنگ مزار تو
از آن روزی که رفتی شد جهان در چشمِ من تاریک
شدم مجنونِ بی لیلی و هر دم سوگوارِ تو
#مریم_صفری
کی رفتهای زدل کـه تمــنا کـنم تـو را
کی بـودهای نهفته که پیـدا کنم تـو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگـشتهای که هویــدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمـدی که من
با صد هــزار دیده تماشــا کنم تـو را
زیبـا شــود به کارگـه عشــق، کار من
هرگـه نظـر به صورت زیبا کنم تـو را
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
کی بـودهای نهفته که پیـدا کنم تـو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور
پنهان نگـشتهای که هویــدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمـدی که من
با صد هــزار دیده تماشــا کنم تـو را
زیبـا شــود به کارگـه عشــق، کار من
هرگـه نظـر به صورت زیبا کنم تـو را
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
ای خدا مردم چرا اینگونه رسوا می کنند؟
ای خدا عیبی نباشد ؛ لیک پیدا می کنند !!
ای خدا قاضی شمایی ، پس چرا اینگونه اند؟
حکم ما از پیش مُهر و بعد امضا می کنند !!
ای خدا آخر نبودم شکل خاطی های تو !
داستانی می سرایند ، ذکر غوغا می کنند
ای خدا دلبر شدند و قلب ما را می برند!
پس چرا بهر تمایل ، وقتِ فردا می کنند؟
ای خدا قلبم شکست و خردهایش نزدشان
می زنند برچسب ارزان، زود سودا می کنند
ای خدا دیدی چقد رقصیده ام بر سازشان؟؟
خوش مرامی های ما را زشت حاشا می کنند
ای خدا آیا توانش حفظ حرمت هم نبود؟
پرده هایم می درند و تلخ افشا می کنند !
ای خدا از او بپرسند و بگوید هیچ نیست
ای خدا خلق شما را خوب اقناع می کنند
ای خدا گفتن:《 ببخشائید گر دیوانه ایم》!
می کُشند ما را ولیکن، سخت احیا می کنند !
ای خدا این دل برفت و ای خدا جانی نماند
می فروشند جان مارا ، عضو اهدا می کنند
#علی_اکبر
ای خدا عیبی نباشد ؛ لیک پیدا می کنند !!
ای خدا قاضی شمایی ، پس چرا اینگونه اند؟
حکم ما از پیش مُهر و بعد امضا می کنند !!
ای خدا آخر نبودم شکل خاطی های تو !
داستانی می سرایند ، ذکر غوغا می کنند
ای خدا دلبر شدند و قلب ما را می برند!
پس چرا بهر تمایل ، وقتِ فردا می کنند؟
ای خدا قلبم شکست و خردهایش نزدشان
می زنند برچسب ارزان، زود سودا می کنند
ای خدا دیدی چقد رقصیده ام بر سازشان؟؟
خوش مرامی های ما را زشت حاشا می کنند
ای خدا آیا توانش حفظ حرمت هم نبود؟
پرده هایم می درند و تلخ افشا می کنند !
ای خدا از او بپرسند و بگوید هیچ نیست
ای خدا خلق شما را خوب اقناع می کنند
ای خدا گفتن:《 ببخشائید گر دیوانه ایم》!
می کُشند ما را ولیکن، سخت احیا می کنند !
ای خدا این دل برفت و ای خدا جانی نماند
می فروشند جان مارا ، عضو اهدا می کنند
#علی_اکبر
بس که آمیخته شد با غم عشقت جانم
بوی گیسوی تو را میدهد انگشتانم
مردم از عشق میان من و تو باخبرند
بیدلیل از نظر خلق مکن پنهانم
ای گل سرخ که بر گریهی من میخندی
منم آن ابر که میگریم و میخندانم
نتوانست دل سنگ تو را نرم کند
نالهی بیاثر و گریهی بیپایانم
چشم بردار از آن ساعت و بیتاب مباش
باز هم وقت جداییست! خودم میدانم
#احسان_انصاری
🆔️@Rahai_azTo3070
بوی گیسوی تو را میدهد انگشتانم
مردم از عشق میان من و تو باخبرند
بیدلیل از نظر خلق مکن پنهانم
ای گل سرخ که بر گریهی من میخندی
منم آن ابر که میگریم و میخندانم
نتوانست دل سنگ تو را نرم کند
نالهی بیاثر و گریهی بیپایانم
چشم بردار از آن ساعت و بیتاب مباش
باز هم وقت جداییست! خودم میدانم
#احسان_انصاری
🆔️@Rahai_azTo3070
بی تو نشد که سر کنم ، حال دلم دگر کنم
دل به تو دادم و نشد ، فکر کسی دگر کنم
ای گهر گران من ، وی صنم جوان مــــــن
دربرتو چنان خوشم کز دو جهان حذر کنم
وصل تو آرزوی من ، راه تو جستجوی من
دِه تو به من نشان خود تا به رهت گذر کنم
بی تومیان درد و غم جان بدهم زیاد وکم
با غم بـــی وفائیت ، شام سیه سحر کنم
در شب من هلال تو ، در سر من خیال تو
هر طرفی که بنگرم ، بــــا نگهت تکر کنم
گر بشود چنین که تو ، بگذری ازمسیر من
بگذرم از تمام جان ، تا به رُخَت نظر کنم
شعر#مجید_رسولی
🆔️ @Rahai_azTo3070
دل به تو دادم و نشد ، فکر کسی دگر کنم
ای گهر گران من ، وی صنم جوان مــــــن
دربرتو چنان خوشم کز دو جهان حذر کنم
وصل تو آرزوی من ، راه تو جستجوی من
دِه تو به من نشان خود تا به رهت گذر کنم
بی تومیان درد و غم جان بدهم زیاد وکم
با غم بـــی وفائیت ، شام سیه سحر کنم
در شب من هلال تو ، در سر من خیال تو
هر طرفی که بنگرم ، بــــا نگهت تکر کنم
گر بشود چنین که تو ، بگذری ازمسیر من
بگذرم از تمام جان ، تا به رُخَت نظر کنم
شعر#مجید_رسولی
🆔️ @Rahai_azTo3070
لب تو شیره ی انگور و گل تریاک است
گردنت شیشه و این شیشه پر از کنیاک است
گونه هایت گل نارنج و در آغوشت انار
زنخ ات باشد اگر سیب، کجایت ناک است
کیمیایی که تو را ساخته چیز دگر است
کس تصور نتواند که تنت از خاک است
ابر آرام نگیرد...................... دل دریا بکفد
در تو زشتی نه که زیبایی وحشتناک است
خودکشی کن که شود نام جهان: تاکستان
هر رگت منبع تغذیه ی صد ها تاک است
پنج انگشتت اگر شانه شود ،مو هایم _
از غم برف دو صد سال دگر بی باک است
من اگر چه که گنه کارم ، باور دارم
جا بگیری به دل هر که ...دل او پاک است
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
گردنت شیشه و این شیشه پر از کنیاک است
گونه هایت گل نارنج و در آغوشت انار
زنخ ات باشد اگر سیب، کجایت ناک است
کیمیایی که تو را ساخته چیز دگر است
کس تصور نتواند که تنت از خاک است
ابر آرام نگیرد...................... دل دریا بکفد
در تو زشتی نه که زیبایی وحشتناک است
خودکشی کن که شود نام جهان: تاکستان
هر رگت منبع تغذیه ی صد ها تاک است
پنج انگشتت اگر شانه شود ،مو هایم _
از غم برف دو صد سال دگر بی باک است
من اگر چه که گنه کارم ، باور دارم
جا بگیری به دل هر که ...دل او پاک است
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
ناز کن تا روز شب غرق تمنایت شوم
تا قیامت شاعر چشمان ز یبا یت شوم
از ازل زیبا ترین تصو یر دنیا بوده ای
کاش می شد تا ابد محوتماشایت شوم
دوست دارم لحظه ای که دل به دریامی زنم
قا یقم را بشکنی تا غرق دریا یت شوم
ای تمام آرزو وجمله گی امید من
آرزو دارم یکی از آرزو هایت شوم
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
تا قیامت شاعر چشمان ز یبا یت شوم
از ازل زیبا ترین تصو یر دنیا بوده ای
کاش می شد تا ابد محوتماشایت شوم
دوست دارم لحظه ای که دل به دریامی زنم
قا یقم را بشکنی تا غرق دریا یت شوم
ای تمام آرزو وجمله گی امید من
آرزو دارم یکی از آرزو هایت شوم
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
شنیدی؟ گفتهاند اینجا دگر شعر و غزل ممنوع
تو را در بین ابیاتش دگر بوس و بغل ممنوع
ولی من میسرایم، شعر چشمت را و میبوسم
تو را با واژهها حتی، بُوَد گر از ازل ممنوع
نگاهت خیره در چشمم، بفرما شاید از فردا
نظر کردن به چشمانت، شود در این محل ممنوع
بگو امشب سخن با من، بگو از حس و امیدت
ز فردا شایدت گفتند، سخن رد و بدل ممنوع
برایت مینویسم من، بخوان با صوت گیرایت
نمانَد آرزو بر دل، بکن مرگ امل ممنوع
بده دستت به دستانم، بخوان از عشق و آزادی
کنارم خنده بر ظلمت، بزن بحث و جدل ممنوع
بیا در اوج هندوکش، برقص و بوسه زن بر من
نترس از یاوهها زین پس، دگر ترس از اجل ممنوع
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
تو را در بین ابیاتش دگر بوس و بغل ممنوع
ولی من میسرایم، شعر چشمت را و میبوسم
تو را با واژهها حتی، بُوَد گر از ازل ممنوع
نگاهت خیره در چشمم، بفرما شاید از فردا
نظر کردن به چشمانت، شود در این محل ممنوع
بگو امشب سخن با من، بگو از حس و امیدت
ز فردا شایدت گفتند، سخن رد و بدل ممنوع
برایت مینویسم من، بخوان با صوت گیرایت
نمانَد آرزو بر دل، بکن مرگ امل ممنوع
بده دستت به دستانم، بخوان از عشق و آزادی
کنارم خنده بر ظلمت، بزن بحث و جدل ممنوع
بیا در اوج هندوکش، برقص و بوسه زن بر من
نترس از یاوهها زین پس، دگر ترس از اجل ممنوع
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
از برای دیدن رویش بدخشان میروم
وقفه معنایی ندارد زیر باران میروم
دست در دست غزل دادم که همراهم شود
با تپش های دل آمو به لغمان میروم
کوه بابا در کنارم هست از غمها مترس
کابل زیبای خود از راهِ پروان میروم
کندهارم گر دهی با غورو جوزجان و فراه
عهد میبندم که از فردوس و رضوان میروم
غزنی ام ،شهر مردان نیکوست
کوچه هایش را ببوسم تا سمنگان میروم
پکتیا،نیمروزو هلمندو جلال آباد من
بهر گل کاری به قلب پاک آنان، میروم
کندزو پنجشیر و بلخم عضو عضو جان من
بادغیس آیم و ز آن جا شهر نوران میروم
از تخارو فاریاب و شهر انصاری بگو
سوی آن زیبا ترینهایم غزل خوان میروم
از کنر تا لوگرم سعدی مگر آید به وصف
وردکم زیباست ز آن جا زابلستان میروم
بامیانم قلب من ، خوستم را جانم فداست
تا سرپل آیم و تا شهر بغلان میروم
شهر خندان مردمی آیم که نامش پکتیکاست
هم به کاپیسا و ز آن جنت اورزگان میروم
هرکجای این جهان رفتم به اصلم مفتخرم
سوی فردوسِ خدا با نامِ خراسان میروم.
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
وقفه معنایی ندارد زیر باران میروم
دست در دست غزل دادم که همراهم شود
با تپش های دل آمو به لغمان میروم
کوه بابا در کنارم هست از غمها مترس
کابل زیبای خود از راهِ پروان میروم
کندهارم گر دهی با غورو جوزجان و فراه
عهد میبندم که از فردوس و رضوان میروم
غزنی ام ،شهر مردان نیکوست
کوچه هایش را ببوسم تا سمنگان میروم
پکتیا،نیمروزو هلمندو جلال آباد من
بهر گل کاری به قلب پاک آنان، میروم
کندزو پنجشیر و بلخم عضو عضو جان من
بادغیس آیم و ز آن جا شهر نوران میروم
از تخارو فاریاب و شهر انصاری بگو
سوی آن زیبا ترینهایم غزل خوان میروم
از کنر تا لوگرم سعدی مگر آید به وصف
وردکم زیباست ز آن جا زابلستان میروم
بامیانم قلب من ، خوستم را جانم فداست
تا سرپل آیم و تا شهر بغلان میروم
شهر خندان مردمی آیم که نامش پکتیکاست
هم به کاپیسا و ز آن جنت اورزگان میروم
هرکجای این جهان رفتم به اصلم مفتخرم
سوی فردوسِ خدا با نامِ خراسان میروم.
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
بیقراریهای قلبم از سرِ عادت نبود
عاشقت بودم اگرچه پاسخت مثبت نبود
در نبردی نابرابر زخمها برداشتم
سالها جنگِ میان عقل و دل راحت نبود
با نگاهت شیشهی صبرم به یکباره شکست
ترسم از چشمانِ گیرای تو بیحکمت نبود
سعیِ خود را کردم آخر عاشقت سازم نشد
چون برای دلربایی بیش از این فرصت نبود
حسرتِ آغوش گرمت را همیشه داشتم
حسِّ هم آغوشیِ تو از سرِ شهوت نبود
با همه حتّی خودم بیتو غریبه بودهام
دردِ جانسوز و گدازی بدتر از غربت نبود
گر چه میدانستم از اول نصیبم نیستی
باز مینالم خدایا حقّم این قسمت نبود!
شاعر؛ ؟
🆔️@Rahai_azTo3070
عاشقت بودم اگرچه پاسخت مثبت نبود
در نبردی نابرابر زخمها برداشتم
سالها جنگِ میان عقل و دل راحت نبود
با نگاهت شیشهی صبرم به یکباره شکست
ترسم از چشمانِ گیرای تو بیحکمت نبود
سعیِ خود را کردم آخر عاشقت سازم نشد
چون برای دلربایی بیش از این فرصت نبود
حسرتِ آغوش گرمت را همیشه داشتم
حسِّ هم آغوشیِ تو از سرِ شهوت نبود
با همه حتّی خودم بیتو غریبه بودهام
دردِ جانسوز و گدازی بدتر از غربت نبود
گر چه میدانستم از اول نصیبم نیستی
باز مینالم خدایا حقّم این قسمت نبود!
شاعر؛ ؟
🆔️@Rahai_azTo3070
من زِ کابل آمدم سوی بدخشان میروم
از مسیرِ دره سالنگ به خنجان میروم
لذتِ تلخان ندارد هیچ چیزی در جهان
خورده با جمعِ رفیقان شهرِ بغلان میروم
چند روزی کندز و تخار در سیر و چکر
گاه سوی تختِ رستم گاهی سمنگان میروم
بر مزارِ حضرتِ سلطان می گویم دعا
خلم بهرِ خوردنِ قیماق و هم نان میروم
حیرتان و دشت هایش دیده با شوقِ زیاد
بر مزارِ حضرتِ کرار با جان میروم
تپه های شادیان سرسبز در فصل بهار
دیدن بلخ کُهن در مهدِ شاهان میروم
خوردن شیریخ چه کیفی میکند با دوستان
با همان سیر و سیاحت تا شبرغان میروم
آری زیبا است مسیرِ فاریاب و بادغیس
سوی سنچارک صیاد و هم کوهستان میروم
مهدِ فرهنگ و مزار خواجه ی انصاریان
دیدن زیبایی های شهری مالان میروم
در فراه و غور هرجا میروم با اشتیاق
چند روزی شهرِ زیبایی ارزگان میروم
خاطرات شهرِ هلمند درج شد در خاطرم
سوی نیمروز دیدن بندِ کمال خان میروم
قندهار باستان هم دیدنی است دوستان
بعدِ زابل دیدن غزنی باستان میروم
مردم دایکندی خیلی مهربان است با همه
شهرِ نیلی گیتی و گیزاب و کِجران میروم
پکتیا و پکتیکا و لوگر و خوست و کنر
راهِ وردک را گرفته سوی بامیان میروم
میوه های ننگرهار هم خیلی لذت بخش بود
جنتِ روی زمین سوی نورستان میروم
از هوای دلکشِ آنجا تنم پس زنده شد
بعد از آنجا با خوشی ها سوی لغمان میروم
دره ی شیران نمادِ غیرت و مردانه گی
قُله های هندوکش هم حوضِ لالان میروم
خیلی زیبا است هوای پنجشیر ای هموطن
شهرِ بازارک عنابه خنج و پریان میروم
سوی کاپیسا روان و سیر در آنجا کنم
کوه بند و سوی نجراب اش فراوان میروم
در مسیرِ بازگشتم سوی کابل یک چکر
دیدن زیبایی های شهر پروان میروم
بی تعصب خانه هر قوم در افغانستان
یک دو روزی لااقل منحیث مهمان میروم
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
از مسیرِ دره سالنگ به خنجان میروم
لذتِ تلخان ندارد هیچ چیزی در جهان
خورده با جمعِ رفیقان شهرِ بغلان میروم
چند روزی کندز و تخار در سیر و چکر
گاه سوی تختِ رستم گاهی سمنگان میروم
بر مزارِ حضرتِ سلطان می گویم دعا
خلم بهرِ خوردنِ قیماق و هم نان میروم
حیرتان و دشت هایش دیده با شوقِ زیاد
بر مزارِ حضرتِ کرار با جان میروم
تپه های شادیان سرسبز در فصل بهار
دیدن بلخ کُهن در مهدِ شاهان میروم
خوردن شیریخ چه کیفی میکند با دوستان
با همان سیر و سیاحت تا شبرغان میروم
آری زیبا است مسیرِ فاریاب و بادغیس
سوی سنچارک صیاد و هم کوهستان میروم
مهدِ فرهنگ و مزار خواجه ی انصاریان
دیدن زیبایی های شهری مالان میروم
در فراه و غور هرجا میروم با اشتیاق
چند روزی شهرِ زیبایی ارزگان میروم
خاطرات شهرِ هلمند درج شد در خاطرم
سوی نیمروز دیدن بندِ کمال خان میروم
قندهار باستان هم دیدنی است دوستان
بعدِ زابل دیدن غزنی باستان میروم
مردم دایکندی خیلی مهربان است با همه
شهرِ نیلی گیتی و گیزاب و کِجران میروم
پکتیا و پکتیکا و لوگر و خوست و کنر
راهِ وردک را گرفته سوی بامیان میروم
میوه های ننگرهار هم خیلی لذت بخش بود
جنتِ روی زمین سوی نورستان میروم
از هوای دلکشِ آنجا تنم پس زنده شد
بعد از آنجا با خوشی ها سوی لغمان میروم
دره ی شیران نمادِ غیرت و مردانه گی
قُله های هندوکش هم حوضِ لالان میروم
خیلی زیبا است هوای پنجشیر ای هموطن
شهرِ بازارک عنابه خنج و پریان میروم
سوی کاپیسا روان و سیر در آنجا کنم
کوه بند و سوی نجراب اش فراوان میروم
در مسیرِ بازگشتم سوی کابل یک چکر
دیدن زیبایی های شهر پروان میروم
بی تعصب خانه هر قوم در افغانستان
یک دو روزی لااقل منحیث مهمان میروم
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
خبر آمد رمضان است خدا... میبخشد
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا می بخشد
قطره ای اشک ز چشمت بِچکد میبینی
که چه آرامشی این حال بُکا می بخشد
تیرشیطان به دلت کرده اثر غصه نخور
که خداوند طبیبانه دوا می بخشد
سفره داریِ خدا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا،می بخشد
آن قَدَر بخشش او وُسع زیادی دارد
که دراین ماه بخواهد همه را می بخشد
دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت
اوکریم است و کریمانه خطا می بخشد
🆔️@Rahai_azTo3070
بی کم وکاست وبی چون وچرا میبخشد
معصیت کارترین باشی اگر با توبه
وسط بزم مناجات و دعا می بخشد
قطره ای اشک ز چشمت بِچکد میبینی
که چه آرامشی این حال بُکا می بخشد
تیرشیطان به دلت کرده اثر غصه نخور
که خداوند طبیبانه دوا می بخشد
سفره داریِ خدا فرق عجیبی دارد
میهمان را عوض آب و غذا،می بخشد
آن قَدَر بخشش او وُسع زیادی دارد
که دراین ماه بخواهد همه را می بخشد
دید اعمال بد و زشت مرا هیچ نگفت
اوکریم است و کریمانه خطا می بخشد
🆔️@Rahai_azTo3070
زن طلاییست که عاشق شدنش اجبار است
همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است
مثل ماه است که در پرده شب الماس است
همچو خورشید که زیبا شدنش تکرار است
گاه در وقت سحر مثل هل چایی صبح
گاه چون لذت شیرینی یک افطار است
زن همان مادر من هست که پابوسی او
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
چون درختیست که در زیر پرش آرامم
بهترین منزل دور از گنه و آوارست
زن نشانیست که بر روی زمین آمده است
دیدنش لحظه ی ایمان به خدا,, اقرارست
زن طلاییست که عاشق شدنش اجبارست
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
همچو برگیست که گریان شدنش اخطار است
مثل ماه است که در پرده شب الماس است
همچو خورشید که زیبا شدنش تکرار است
گاه در وقت سحر مثل هل چایی صبح
گاه چون لذت شیرینی یک افطار است
زن همان مادر من هست که پابوسی او
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
چون درختیست که در زیر پرش آرامم
بهترین منزل دور از گنه و آوارست
زن نشانیست که بر روی زمین آمده است
دیدنش لحظه ی ایمان به خدا,, اقرارست
زن طلاییست که عاشق شدنش اجبارست
صد ثواب است که در سختی ما انصار است
#امرالله_حسن
🆔 @Hasan_Official1
هر چه راه رفتیم دیدیم راه کج،رفتار کج
شهر ها کج ،جاده ها کج، کوچه و بازار کج
حرف ها کج ،مولوی کج،مسجد و ملا کج
ریش کج ،سجاده کج،عمامه و دستار کج
دین و مذهب دام دنیا گشته اند در کجروی
جز جهاد و جنگ نبود حاصل این کار کج
تا به کی دولت کج،قانون کج ،اهداف کج
تا به کی کشور کج ،افکار کج ،افزار کج
تا به کی ایمان کج ،وجدان کج ،احساس کج
تا به کی گردن کج ،قامت کج، رخسار کج
تا به کی مقصد کج ،آسیاب کج،حمال کج
دوستان!آیا به منزل میرسد این بار کج
شاعر نامعلوم
شهر ها کج ،جاده ها کج، کوچه و بازار کج
حرف ها کج ،مولوی کج،مسجد و ملا کج
ریش کج ،سجاده کج،عمامه و دستار کج
دین و مذهب دام دنیا گشته اند در کجروی
جز جهاد و جنگ نبود حاصل این کار کج
تا به کی دولت کج،قانون کج ،اهداف کج
تا به کی کشور کج ،افکار کج ،افزار کج
تا به کی ایمان کج ،وجدان کج ،احساس کج
تا به کی گردن کج ،قامت کج، رخسار کج
تا به کی مقصد کج ،آسیاب کج،حمال کج
دوستان!آیا به منزل میرسد این بار کج
شاعر نامعلوم