#نیـــــازمندی
ثبت آگهی : 12 آبـــان 1403
یه نفر مسلط به درس طراحی و تحلیل الگوریتم بیاد پیوی.
@Nima_403_82
@Dnshjo1
ثبت آگهی : 12 آبـــان 1403
یه نفر مسلط به درس طراحی و تحلیل الگوریتم بیاد پیوی.
@Nima_403_82
@Dnshjo1
#همخـــونهخانم
ثبت آگهی : 12 آبـــان 1403
سلام دوستان
دنبال یه نفر هم خونه دختر هستم ،(شاهرود) خودمم یه نفر ام (دختر هستم)و خونه با وسیله اس و بدون اتاق ، لطفاً کسی خواست پیام بده.
@Dnshjo1
ثبت آگهی : 12 آبـــان 1403
سلام دوستان
دنبال یه نفر هم خونه دختر هستم ،(شاهرود) خودمم یه نفر ام (دختر هستم)و خونه با وسیله اس و بدون اتاق ، لطفاً کسی خواست پیام بده.
@Dnshjo1
نه که بگم ذهنم فقیرهها،
ولی ولنجک که رفته بودم برای دانشگاه داشتم از یه benz g class فیلم میگرفتم صاحبش فهمید با دست اشاره کرد بهم که بیا، رفتم پیشش گفت: بیا بشین پشت فرمون گوشیتو بده من ازت بگیرم، من فک کردم میخواد گوشیمو بدزده :))))
@Dnshjo1
ولی ولنجک که رفته بودم برای دانشگاه داشتم از یه benz g class فیلم میگرفتم صاحبش فهمید با دست اشاره کرد بهم که بیا، رفتم پیشش گفت: بیا بشین پشت فرمون گوشیتو بده من ازت بگیرم، من فک کردم میخواد گوشیمو بدزده :))))
@Dnshjo1
📚 #یک_دقیقه_مطالعه
داشتم از گرما مي مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما ميميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» گفتم: «جالبهها، الان داريم از گرما كباب ميشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز ميزنيم.» راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: «من ديگه سرما رو نميبينم.» پرسيدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اينكه هوا سرد بشه ميميرم.» خنديدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم.» گفتم: «شوخي مي كنيد؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم! ولي الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه... اونجايي كه نميشه ديد.» به راننده گفتم: «پس چرا دارين كار ميكنين؟» راننده گفت: «هم براي پولش، هم براي اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چي كار كنم.» به راننده گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور... باورم نميشه امسال زمستان را نميبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نميبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چهارشنبه، آخرين چهارشنبه ١٧ تير عمرمه.» به راننده گفتم: «اينجوري كه نميشه.» راننده گفت: «تازه الانه كه همه چي رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟»... ديگر گرما اذيتم نمي كرد، ديگر گرما نمي كشتم...
@Dnshjo1
داشتم از گرما مي مُردم. به راننده گفتم دارم از گرما ميميرم. راننده كه پير بود گفت: «اين گرما كسي رو نميكشه.» گفتم: «جالبهها، الان داريم از گرما كباب ميشيم، شش ماه ديگه از سرما سگ لرز ميزنيم.» راننده نگاهم كرد. كمي بعد گفت: «من ديگه سرما رو نميبينم.» پرسيدم: «چرا؟» راننده گفت: «قبل از اينكه هوا سرد بشه ميميرم.» خنديدم و گفتم: «خدا نكنه.» راننده گفت: «دكترا جوابم كردن، دو سه ماه ديگه بيشتر زنده نيستم.» گفتم: «شوخي مي كنيد؟» راننده گفت: «اولش منم فكر كردم شوخيه، بعد ترسيدم بعدش افسرده شدم! ولي الان ديگه قبول كردم.» ناباورانه به راننده نگاه كردم. راننده گفت: «از بيرون خوبم، اون تو خرابه... اونجايي كه نميشه ديد.» به راننده گفتم: «پس چرا دارين كار ميكنين؟» راننده گفت: «هم براي پولش، هم براي اينكه فكر و خيال نكنم و سرم گرم باشه، هم اينكه كار نكنم چي كار كنم.» به راننده گفتم: «من باورم نميشه.» راننده گفت: «خودم هم همين طور... باورم نميشه امسال زمستان را نميبينم، باورم نميشه ديگه برف و بارون را نميبينم، باورم نميشه امسال عيد كه بياد نيستم، باورم نميشه اين چهارشنبه، آخرين چهارشنبه ١٧ تير عمرمه.» به راننده گفتم: «اينجوري كه نميشه.» راننده گفت: «تازه الانه كه همه چي رو دوست دارم، باورت ميشه اين گرما رو چقدر دوست دارم؟»... ديگر گرما اذيتم نمي كرد، ديگر گرما نمي كشتم...
@Dnshjo1